گفتگو: جمهوریخواهی، فرآیند گذار و سازوکارها

جمهوری‌خواهی و فرآیند گذار

برانداختن جمهوری اسلامی برای بسیاری از منتقدان و مخالفان راهی است به برساختن دمکراسی! شوربختانه اما جمهوری اسلامی با نادانی همه ی راه‌ها را بسته است؛ و هزینه‌ها ی بسیاری را به مردم تحمیل کرده است. در این واویلا، و کربلا عجیب نیست، اگر سیاهی‌لشكر برانداز هر روز بزرگ‌تر می‌شود. در پیوستار سیاسی ایران جمهوری‌خواهان در میانه ی اصلاح‌طلبان در ‌یک‌سو و براندازان در دیگرسو قرار گرفته‌اند. و چندان دور از انتظار نیست اگر جمهوری‌خواهان برخی به براندازی و برخی به میانه‌روی و اصلاح‌طلبی روی خوش‌تری داشته باشند. با این همه برساخت گذار دمکراتیک شاید بتواند این جریان‌ها ی رنگارنگ را کنار هم قرار دهد و هم‌پارچه کند. جمهوری‌خواهان چه نسبتی با گذار دمکراتیک در ایران ام‌روز دارند؟ رویاها و آماج جمهوری‌خواهی چیست؟ و در جعبه ی آچار جمهوری‌خواهان برای گذار چه ابزار و سازوکاری  هست که در جعبه آچارها دیده نمی‌شود؟

گذار در کدام میدان رقم می‌خورد؟

آیا می‌توان فرآیند گذار را در میدان سیاست به پارامترها ی معنادارتر و سنجش‌پذیرتری شکست و از تکرار برساخت کلی ی گذار فراتر رفت؟ و بازی‌گران گذار و فرآیند گذار را ژرف‌تر فهمید؟ و بررسید؟ پارامترهایی همانند سرعت گذار، سقف گذار، پهناوری گذار و ژرفا ی گذار چه می‌گویند؟ آیا فاصله ی هر نهاد و کنش‌گر سیاسی از کانون‌ها ی قدرت است که بازی‌گران سیاسی را وامی‌دارد جای‌گاه خود در فرآیند گذار را برگزینند؟ و پی‌آمد این گزینش، مهر خود را بر گذار دل‌خواه خود بکوبند؟ با چنین پیش‌آوردی، آیا گفت‌وگو از گذار در نبود داده‌ها ی مناسب از کنش‌گر سیاسی و جاشناسی سیاسی او ممکن و پسندیده است؟ آیا فاصله ی کنش‌گر از کانون‌ها ی قدرت است که سرعت گذار را به بازی‌گران می‌چپاند؟ و سقف گذار را کران‌مند و تعریف می‌کند؟ در این چشم‌انداز آیا براندازان در فربودها و واقعیت‌ها، خودخواسته خود را از بازی‌ها ی سیاسی روان بیرون می‌کشند؟ و در این پرهیز از بازی، از بازی‌گران چه می‌ماند؟ و فرهنگ درمانده‌گی و انتظار در ایران چه نقشی در برانگیزاننده‌گی ی توجه به بازی‌گران بیرون از بازی دارد؟ این فرهنگ و پارامتر چه نسبتی با رواج پیشاسیاست در ایران دارد؟

و در میدانی که پیشاسیاست در ایران گشوده است، جریان‌ها چه‌گونه می‌توانند در کنار هم فرسایش یابند و به ریخت بهینه ی خود برای نشستن در جا ی مناسب خود و در کنار دیگران در جورچین ایران برسند؟ چه‌گونه می‌توان از آسیب‌ها ی این پیشاسیاست‌ها رهید؟ در این بازار زار سیاست، پیشاسیاست را شاید بتوان اقتصاد سیاه سیاست نامید که هزینه‌ها ی هنگفتی را به ایران و ایرانیان می‌چپاند! چه گونه می‌توان از هزینه‌ها ی نالازم این اقتصاد سیاه در پهنه ی سیاست پرهیخت و از پیشاسیاست گسست؟

در گفت‌وگویی با احمد پورمندی که یکی از جمهوری‌خواهان کهنه‌کار و خوش‌نام است و‌ در جاشناسی سیاسی در چپ‌میانه ایستاده است، باتوجه به آن‌چه در هم‌اندیشی جمهوری‌خواهان در بروکسل گذشته است پرسیده‌ام چه نسبتی میان جمهوری‌خواهان و جمهوری‌خواهی و فرآبند گذار هست؟ آیا هم‌اندیشی جمهوری‌خواهان پیوستاری است که قرار است محافظه‌کاران، اصلاح‌طلبان و براندازان را به‌هم بر‌ساند؟ یا دریافت ویژه‌ای از گذار در میان است که جمهوری‌‌خواهان را هم‌آورد جریان‌ها ی دیگر می‌کند؟

آیا گذار ترکیب و هم‌وندی سقف بلند براندازی و هزینه‌ها ی اندک اصلاح‌طبی در ایران است؟ و اگر چنین است انرژی و سازوکار گذار به آن سقف بلند از کجا خواهد آمد؟ این هم‌وندی هرچند دل‌انگیز و خیال‌آفرین، در میدان سیاست و سیاست‌ورزی در چهارچوب امکان‌ها و ناامکان‌ها ی ایران ام‌روز در جعبه ی آچار خود چه دارد؟ و چه می‌تواند داشته باشد؟ و به چه کاری می‌آید؟

آیا گذار برساختی کیفی است و بر چه‌گونه‌گی گذار از جمهوری اسلامی اشاره دارد؟ یا ما با برساختی کمی روبه‌رو هستیم که در میانه ی اصلاح‌طلبی و براندازی به چیزی همانند اصقلاب می‌رسد؟ چه‌گونه گذار می‌تواند با هزینه ی اندک (که مورد توجه اصلاح‌طلبان است) به آماجی بلند (که مورد توجه براندازان است) برسد؟ نظام ارزشی هواداران گذار چیست؟ و چه‌گونه می‌تواند کالایی متفاوت از اصلاح‌طلبان یا براندازان به مردمان ایران بدهد؟


فرآیند گذار، رویاها، راه‌ها و سازوکارها

برانداختن جمهوری اسلامی برای بسیاری از منتقدان و مخالفان راهی است به برساختن دمکراسی! شوربختانه اما جمهوری اسلامی با نادانی همه ی راه‌ها را بسته است؛ و هزینه‌ها ی بسیاری را به مردم تحمیل کرده است. در این میان پرسش بنیادین آن است که در فرآیند گذار، رویاها، راه‌ها و سازوکارها ی مناسب، روزآمد و درخور کدام‌اند؟ و برای پیش‌برد گذار با جریان‌ها ی گوناگون چه‌گونه باید رفتار کرد؟

در پیوستار سیاسی ایران جمهوری‌خواهان در میانه ی اصلاح‌طلبان در ‌یک‌سو و براندازان در دیگرسو قرار گرفته‌اند. و چندان عحیب نیست اگر جمهوری‌خواهان برخی به براندازی و برخی به میانه‌روی و اصلاح‌طلبی روی خوش‌تری داشته باشند. براندازان هرگونه‌ هم‌کاری با جمهوری اسلامی و علی خامنه‌ای پادملی و ویران‌گر ارزیابی می‌کنند؛ در حالی که اصلاح‌طلبان می‌گویند از جمهوری اسلامی و علی خامنه‌ای (که شری چیره هستند) با رویاپردازی و آرمان‌گرایی نمی‌توان گریختٰ. باید با آن‌ها کار کرد و قرآیند گذار را پیش‌برد. اگر برساخت گذار دمکراتیک را سرجمع رویاها ی ملی ببینیم و بدانیم، چه‌گونه می‌توان این جریان‌ها ی رنگارنگ را کنار هم قرار داد و هم‌پارچه کرد؟

گذار در کدام میدان رقم می‌خورد؟

آیا می‌توان فرآیند گذار را در میدان سیاست به پارامترها ی معنادارتر و سنجش‌پذیرتری شکست و از تکرار برساخت کلی ی گذار فراتر رفت؟ و بازی‌گران گذار و فرآیند گذار را ژرف‌تر فهمید؟ پارامترهایی همانند سرعت گذار، سقف گذار، پهناوری گذار و ژرفا ی گذار چه می‌گویند؟ آیا فاصله ی هر نهاد و کنش‌گر سیاسی از کانون‌ها ی قدرت است که بازی‌گران سیاسی را وامی‌دارد جای‌گاه خود در فرآیند گذار را برگزینند؟ و پی‌آمد این گزینش، مهر خود را بر گذار دل‌خواه خود بکوبند؟ با چنین پیش‌آوردی، آیا گفت‌وگو از گذار در نبود داده‌ها ی مناسب از کنش‌گر سیاسی و جاشناسی سیاسی او ممکن و پسندیده است؟ آیا فاصله ی کنش‌گر از کانون‌ها ی قدرت است که سرعت گذار را به بازی‌گران می‌چپاند؟ و سقف گذار را کران‌مند و تعریف می‌کند؟ در این چشم‌انداز آیا براندازان در فربودها و واقعیت‌ها، خودخواسته خود را از بازی‌ها ی سیاسی روان بیرون می‌کشند؟ و در این پرهیز از بازی، از بازی‌گران چه می‌ماند؟ و فرهنگ درمانده‌گی و انتظار در ایران چه نقشی در برانگیزاننده‌گی ی توجه به بازی‌گران بیرون از بازی دارد؟ این فرهنگ و پارامتر چه نسبتی با رواج پیشاسیاست در ایران دارد؟

و در میدانی که پیشاسیاست در ایران گشوده است، جریان‌ها چه‌گونه می‌توانند در کنار هم فرسایش یابند و به ریخت بهینه ی خود برای نشستن در جا ی مناسب خود و در کنار دیگران در جورچین ایران برسند؟ چه‌گونه می‌توان از آسیب این پیشاسیاست‌ها رهید؟ در این بازار زار سیاست، پیشاسیاست را شاید بتوان اقتصاد سیاه سیاست نامید که هزینه‌ها ی هنگفتی را به ایران و ایرانیان می‌چپاند! چه گونه می‌توان از هزینه‌ها ی نالازم این اقتصاد سیاه در پهنه ی سیاست رهید و از پیشاسیاست گسست؟ در فرآیند گذار، آیا به جریان‌ها ی ملی باید همانند ابرازهایی در جعبه‌‌آچار ملی نگاه کرد؟ و اگر چنین است، چه‌گونه می‌توان از جریان‌ها ی دیگر خواست که از هم‌کاری با جمهوری اسلامی یا بازی در میدان‌ها ی رسمی سیاست بپرهیزند؟ و در بنبادها آیا می توان از جریان‌ها ی سیاسی خواست که از جعبه‌آچار خود دست‌بردارند، تا گذار پیش برود؟

در این گفت‌وگو از احمد پورمندی که یکی از سیاست‌مدارها و‌ کارشناسان‌ برجسته ی ایرانی است، پرسیده‌ام: فرآیند گذار، رویاها، راه‌ها و سازوکارها ی مورد پسند جمهوری‌خواهان چیست؟ و چه‌گونه می‌توان از خیال‌ها ی بلند و گاهی خام به زمین سخت سیاست در ایران ام‌روز رسید؟ و ‌‌راهی شاید به رهایی از توهم و بدپنداری «براندازی به‌ هر ‌بها» و پیشاسیاست‌ها ی رنگارنگ گشود؟

کانال پشت عینک دیگران
اکبر کرمی
Akbar Karami

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *