سیاست های موضوعی جمهوری خواهان ایران
۱. سیاست خارجی جمهوریخواهان ایران، ۲. آلترناتیوسازی با حمایت خارجی” و مداخله نظامی، ۳. مذاکره مستقیم با آمریکا، ۴. محور مقاومت و نیروهای نیابتی
- سیاست خارجی جمهوریخواهان ایران
جمهوریخواهان بر تأمین امنیت و منافع ملی، استقلال سیاسی و سیاست خارجی مبتنی بر صلح، احترام متقابل، دوستی میان ملتها، همکاری با همسایگان و برقراری روابط عادی با همه کشورها، ازجمله آمریکا و اسرائیل، تأکید دارند. آنها مخالف هرگونه مداخله در امور داخلی دیگر کشورها و حضور در مناقشات منطقهای بوده و درعینحال با هرگونه دخالت و تعرض قدرتهای خارجی در امور ایران نیز مخالفاند.
در مقابل، جمهوری اسلامی از ابتدای شکلگیری تاکنون سیاست خارجی ایدئولوژیک و مداخلهگرایانهای را با هدف صدور انقلاب اسلامی دنبال کرده است. سیاست «نه شرقی نه غربی» که در آغاز مطرح شد، طی دهههای اخیر به «نگاه به شرق» تغییر یافته و ایران را در مدار تقابل با غرب، به ویژه آمریکا، قرار داده است. همچنین، حکومت اسلامی نابودی اسرائیل را بهعنوان یکی از اهداف خود تعریف کرده و در همین راستا، نیروهای نیابتی را در منطقه تشکیل داده است.
جمهوریخواهان، برخلاف جمهوری اسلامی، با الهام از سیاست خارجی دولت دکتر محمد مصدق، استقلال کشور از بلوکهای قدرت جهانی را در اولویت قرار میدهند. آنها مخالف وابستگی به روسیه و چین، آنچنان که جمهوری اسلامی در پیش گرفته و در توسعه کشور ما نقشی منفی داشته اند، همچنین وابستگی به آمریکا، آن چنان که محمدرضا شاه در پیش گرفته و شکست خورد،هستند. . جمهوری خواهان بر استقلال تصمیمگیری دولت، که با رأی مردم در یک انتخابات آزاد و بدون مداخلات خارجی برآمده باشد، تأکید دارند.
از دیدگاه جمهوریخواهان، چندجانبهگرایی و همکاری با سازمانهای بینالمللی، ازجمله سازمان ملل متحد، و همچنین تعامل با قدرتهای بزرگ نظیر ایالات متحده، روسیه، چین، هند، اتحادیه اروپا و اتحادیه عرب و ….، برای پیشرفت کشور ضرورتی حتمی دارد
تحولات اخیر منطقهای، ازجمله سرنگونی رژیم اسد بهعنوان یکی از اعضای کلیدی محور مقاومت و تضعیف حزبالله، نشاندهنده شکست سیاستهای جمهوری اسلامی در خاورمیانه است. ازاینرو، زمان آن رسیده که حکومت ایران به سیاستهای مداخلهجویانه خود در منطقه پایان دهد.
برنامه هستهای جمهوری اسلامی یکی از عوامل اصلی تحریمها علیه ایران است. تنشهای ناشی از این مسئله بر سیاست، دیپلماسی، امنیت و بهویژه اقتصاد کشور سایه افکنده و معیشت مردم را گروگان گرفته است. جمهوریخواهان معتقدند که این مسئله باید از طریق سازمان ملل حلوفصل شود. بهطورکلی، پایان دادن به فشارهای سیاسی و اقتصادی بر ایران و کاهش خطر جنگ، تنها با تغییر سیاست خارجی کنونی و اتخاذ رویکردی متوازن در روابط بینالمللی ممکن خواهد شد.
۲ . آلترناتیوسازی با حمایت خارجی” و مداخله نظامی
در سالهای اخیر، تلاش طرفداران سلطنت و سازمان مجاهدین خلق ایران برای تشویق مداخله خارجی در امور داخلی ایران افزایش یافته است. این گروهها خواستار گنجاندن صریح یا تلویحی سیاست “تغییر حکومت” (Regime Change) درراهبردهای آمریکا و اسرائیل هستند و امید دارند که این دولتها با مداخله خود جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. رهبران این جریانها نیز خود را بهعنوان رهبران دوران گذار و بنیانگذاران دولت موقت پس از آن معرفی کردهاند.
پیامدهای فاجعهبار مداخله نظامی آمریکا و ناتو در کشورهایی چون عراق، افغانستان و لیبی بر همگان آشکار است. حمله نظامی به ایران، استقلال و حاکمیت ملی کشور ما را به خطر میاندازد و میتواند عواقب جبرانناپذیری برای کشور ما از جمله تخریب بیشتر زیرساختهای کشور داشته باشد.
تجربه نشان داده است که اعلام آلترناتیو از خارج از کشور، بدون همراهی نیروهای داخلی و بدون تکیه بر اصولی مانند دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم و رواداری، بارها به شکست انجامیده است. این گونه تلاشها نهتنها موجب یأس و سرخوردگی شده، بلکه به جنبشهای مردمی نیز آسیب های جدی رسانده است.
طرح آرزومندانه تشکیل دولت موقت و ادعای رهبری دوران گذار از سوی جریانهایی که به جای جلب حمایت مردم، بهدنبال کسب پشتیبانی قدرتهای خارجی هستند، پاسخی به خواست تاریخی ملت ایران برای استقلال، آزادی، دموکراسی و حاکمیت ملی نیست. ایرانیان بیش از یک قرن است که برای تحقق این آرمانها مبارزه کردهاند و این مسیر، تنها با اتکا به اراده مردم و نیروهای داخلی پیموده خواهد شد.
سیاست آلترناتیو سازی و جلب حمایت خارجی سلطنت طلبان و مجاهدین و سیاست فشار حد اکثری آمریکا همزمان سیاست های وابستگی به روسیه توسط جمهوری را توجیه می نماید. دستگاه اداری ولی فقیه و گروه بندی های افراطی بیشتر و بیشتر به روسیه وابسته میشوند و با فریب آدم ها ی ساده و بیسواد برای سیاست خود نیرو جمع می کنند. سیاست خارجی ما باید بگونه ای باشد که وابستگی به آمریکا و روسیه را محکوم نماید و همزمان روابط همه جانبه با همه جهان را در دستور کار خود قرار دهد
۳.مذاکره مستقیم با آمریکا
بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران به مرحلهای رسیده که پیامدهای آن میتواند غیرقابل پیشبینی و خطرناک باشد. در چنین شرایطی، حکومت ایران، بهویژه رهبر آن، علی خامنهای، باید مذاکراتی مستقیم و جامع با دولت آمریکا را در دستور کار قرار دهد. این مذاکرات باید صرفاً با هدف تأمین منافع ملی، امنیت کشور و رفع نیازهای اساسی مردم انجام شود، نه بر اساس «مصالح نظام» یا ملاحظات ایدئولوژیک.
جریانهایی که مخالفت با مذاکره را ترویج میکنند چه درون حکومت و چه در اپوزیسیون به زندگی روزمره مردم بیاعتنا هستند. برخی از آنها از تحریمها سود میبرند، و برخی دیگر به امید فروپاشی اقتصادی و کسب قدرت با حمایت خارجی، از عدم مذاکره دفاع میکنند. اما مسئول اصلی تحریمها، سیاست خارجی ضدملی جمهوری اسلامی است. در مقابل، جمهوریخواهان بر این باورند که روابط ایران با جهان، از جمله آمریکا و اسرائیل، باید مبتنی بر مسائل اقتصادی و فرهنگی باشد، نه سیاستهای ایدئولوژیک.
در شرایط کنونی، علی خامنهای مذاکره با آمریکا را «غیرعاقلانه و غیراخلاقی» میداند، اما این موضع هیچ ارتباطی با خواست اکثریت مردم ایران ندارد. میلیونها ایرانی، با وجود بیاعتمادی به حکومت، مذاکره را گزینهای برای کاهش مشکلات اقتصادی و بهبود اوضاع کشور میبینند. برخی از آنها نگران سرمایههای خود هستند، در حالی که دیگران به بهبود شرایط معیشتی امید دارند. اما در مقابل، گروههایی مانند سپاه پاسداران و نیروهای تندرو که بخش بزرگی از اقتصاد را در اختیار دارند، مانع مذاکرات میشوند. همزمان، برخی از مخالفان حکومت، از جمله سلطنتطلبان و مجاهدین، از آمریکا میخواهند که مذاکره نکند، زیرا تصور میکنند که تداوم تحریمها به فروپاشی جمهوری اسلامی و به قدرت رسیدن آنها منجر خواهد شد.
هرچند حل بحرانهای ویرانگر ایران، که نتیجه نظام ولایت فقیه است، نیازمند گذار به یک جمهوری عرفی و تغییرات بنیادین در ساختار قدرت از طریق راههای مسالمتآمیز و اراده مردم است، اما هرگونه بهبود در روابط ایران و آمریکا، و به تبع آن جهان غرب و کشورهای منطقه، میتواند فضایی مساعدتر برای تحقق مطالبات مردم در زمینه آزادیهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، حق تشکلهای صنفی و مدنی، و تأسیس احزاب ایجاد کند.
با توجه به این مسائل، نیروهای ملی، دموکراتیک و جمهوریخواه ایران، همراه با مردم، خواهان آغاز مذاکرات مستقیم حکومت با ایالات متحده آمریکا هستند.
- محور مقاومت و نیروهای نیابتی
جمهوری اسلامی سالهاست که درگیر یک دشمنی ایدئولوژیک و کور با جهان غرب، بهویژه ایالات متحده آمریکا، شده است. علاوه بر این، نابودی اسرائیل را نیز بهعنوان یکی از اهداف راهبردی خود تعریف کرده و در این راستا، نیروهای نیابتی را تشکیل داده است. این حکومت با حمایت از گروههای نیابتی و اعزام مستشاران نظامی به برخی کشورهای خاورمیانه، سیاستی مداخلهجویانه و تنشزا را در پیش گرفته که پیامدهای سنگینی برای کشور به همراه داشته است.
این سیاست، موقعیت ایران را در انعقاد قراردادهای اقتصادی و تجاری با دیگر کشورها تضعیف کرده و مانعی جدی برای مشارکت در طرحهای توسعه میانکشوری ایجاد کرده است. در نتیجه، کشور با شدیدترین فشارهای سیاسی و تحریمهای فلجکننده اقتصادی مواجه شده که باعث گسترش فقر و سقوط چشمگیر سطح معیشت مردم شده است.
حکومت ناگزیر است بر اساس معیارهای پذیرفتهشده بینالمللی، به مداخله در امور کشورهای دیگر از طریق سازماندهی و تأمین مالی نیروهای نیابتی پایان دهد. اکنون که حزبالله متحمل شکست شده و بشار اسد، بهعنوان یکی از اصلیترین اعضای محور مقاومت، سقوط کرده و به مسکو گریخته است، راهحل منطقی، تعطیلی محور مقاومت و پایان حمایت از نیروهای نیابتی است. همچنین، ضروری است که نیروی میدان – شامل سپاه قدس و سپاه پاسداران، که با هدف گسترش انقلاب اسلامی تشکیل شده بودند – منحل شود و سیاست خارجی به وزارت امور خارجه سپرده شود.
علاوه بر این، به دلیل نقش سپاه و بسیج در سرکوب و کشتار مردم و عملکرد آنها بهعنوان میلیشیای تحت فرمان ولایت فقیه، انحلال این دو نهاد و ادغام آنها در ارتش نیز یک ضرورت ملی محسوب میشود.
گرد آوری مزدک لیماکشی
mazdaklimakeshi@yahoo.se
۰۵.۰۳.۲۰۲۵