انقلاب یا مذاکره برای برکناری و حذف ولی فقیه
در چه وضعیتی قرارداریم؟
الف – ولی فقیه درراس نظام
حکومت جمهوری اسلامی نظامی نسبتا بسته، نا کارآمد، فاسد و فرسوده است. این نظام دارای دو ویژگی قفل شدگی و خودنابودسازی است.
این نظام اکنون فاقد مشروعیت بنیادی (بی اعتباری) است و آن به این معنی است که شهروندان دیگر از اصول و نرم ها و ارزشهای این حکومت و روند های اجرایی آن حمایت نمی کنند. نظام همچنین فاقد مشروعیت ویژه (ناکارآمدی) است، دلیل عدم مشروعیت ویژه نیز ناتوانی، بی لیاقتی و در مجموع ناکارآمدی آن است. عدم مشروعیت بنیادی و فقدان مشروعیت ویژه، به معنی مشروعیت زدایی کامل این نظام است.
در راس این نظام ولی فقیه (رهبر) قرار دارد، که بر طبق اصل ۱۱۱ قانون اساسی دارای اختیارات گسترده است: ۱- تعیین سیاست های کلی نظام، ۲- نظارت بر حسن اجرای سیاست های کلی نظام، ۳- فرمان همه پرسی، ۴- فرماندهی کل نیروهای مسلح، ۵- اعلام جنگ و صلح و بسیج عمومی، ۶- نصب و عزل و قبول استعفای فقهای شورای نگهبان، عالی ترین مقام قوه قضائیه، رییس سازمان صدا و سیما، رئیس ستاد مشترک، فرمانده کل سپاه پاسداران، فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی، ۷- حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه، ۸- حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست، ۹- امضای حکم ریاست جمهوری پس از انتخاب مردم، ۱۰- عزل رییس جمهور…، ۱۱- عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامی.
در کنار ولی فقیه نیروهای نظامی و امنیتی از همان ابتدا، به کمک امکانات نهادی – سازمانی و فرهنگی – سیاسی نظام و مهمتر از همه درپناه ولی فقیه پایه های قدرت خود را استوارکرده اند. نظامیان با حمایت نهادهای غیرانتخابی، روحانیان صاحب امتیاز و دارای قدرت و نظامیان و تجار و بورکرات های پیرو ولایت، نیروی اصلی حفظ وضع موجود هستند.
در یک کلام ولی فقیه با کمک نظامیان، رژیم اقتدارگرای فراگیری را برپا نموده است که خود دارای حق وتو است. انگیزه قوی هر حکمرانی که امکان برکناری آن وجود دارد، در پیش گرفتن رفتار سیاسی است، که مردم از آن راضی باشند. اما ولی فقیه میداند که امکان برکناری او نیست، لذا فاقد این انگیزه قوی است.
ب- ولی فقیه و چالش های متعدد
حکومت جمهوری اسلامی در این بیش از چهل سال توانسته است از یکسو با همکاری با نیروهای خودی و همچنین با پاسخگویی به نیازها و مطالبات و تقاضاهای قشرهای معینی از جامعه و حامیپروری (رانت های نفتی) و از سوی دیگر بااستفاده از ابزار سرکوب و کنترل شامل: خشونت مستقیم، اجبار معنوی، سیستم اطلاعاتی، سانسور مطبوعات، ایجاد ترس و فضای امنیتی، به حیات خود ادامه دهد.
در حکومت جمهوری اسلامی به دلیل فقدان سازوکارهای قانونی و نهادین و عدم مشارکت سیاسی مردم، بحران ها متراکم شده اند و با تعویق بحران ها، راه حل ها نیز پیچیده تر شده و این نظام اکنون با چالش های متعدد ملی، منطقه ای، بین المللی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مواجه است. اکنون این چالش های متراکم به طور همزمان سر باز کرده اند، نظام حاکم توان استمرار خود را از دست داده است.
ج- تناقضات در روابط ولی فقیه و نخبگان خودی
وجود تناقضات در روابط ولی فقیه و نخبگان خودی نیز یک معضل دیگر ولی فقیه مستبد، در لحظه کنونی است. در شرایط کنونی همکاری و همدستی نخبگان خودی برای او، مسئله اساسی است.
خروج خودی ها از نظام، باعث موازنه شکننده در بالا گشته و موجب تنگ تر شدن دایره دور ولی فقیه شده است.
“بابیو” متفکر سرشناس ایتالیایی می گوید: “دموکراسی، همان رعایت “قوانین بازی” است و دیکتاتوری همان نقض نامنظم “قوانین بازی” است.”
همه کسانی که در جمهوری اسلامی به ریاست جمهوری رسیدند، در ابتدا مورد اعتماد ولی فقیه بودند و سپس مغضوب گشتند، بهترین دلیل اثبات این دیدگاه بابیو در مورد ولی فقیه مستبد است.
بروز اختلافات برای حل چالش ها، باعث اختلال بیشتر میان نخبگان خودی و شخص ولی فقیه خواهد شد، در این حال با بروز اختلافات، ولی فقیه برای حذف یا حفاظت از فرد یا جناحی باید وارد کارزار شود، این روند منجر به تغییر مختصات دایره قدرت در پیرامون ولی فقیه می گردد، نخبگان خودی ولی فقیه، چه آنهایی که محتاج حفاظت و چه آنهایی که در خطر حذف قرار دارند، متوجه آسیب پذیری خود و سیستم حاکم می شوند و درصدد یافتن راه حل بر می آیند.
د- وضعیت پیشاگذار
در این سه دهه اخیر گذار به دموکراسی غالبا منجر به وقایع ناگوار تاریخی شده اند. فساد، سواستفاده از قدرت، سرکوب اقلیت ها، بازگشت اقتدارگرایی، جنگ و جنگ داخلی نتایج نسبتا رایج گذارها بوده اند. دلایل ناکامی ها بسیار گسترده است و موضوغ بحث در این متن نیست.
بطور کلی می توان به دو موضوع اساسی در اینجا اشاره نمود:
الف- در شرایط کنونی که ما شاهد “بحران دموکراسی” و “برآمد راست افراطی” در جهان هستیم، گذار به دموکراسی پروسه بسیار پیچیده ای شده و به احتمال زیاد فرآیندی طولانی با مسیری پر پیچ و خم است، که با اتفاقات غیرمنتظره ، انتخاب های شتابزده، آشفتگی در انگیزه ها و منافع و مهمتر ا زهمه با عدم قطعیت و نامطمئن بودن، همراه است.
فاکت های تجربی گذار به دموکراسی در کشورهای مختلف در این سه دهه اخیر، حاکی از آن است که به دلیل فاکتورهای متعدد مانند محدودیت شناخت، حوادث غیرمترقبه، مطالبات و درخواست های نو، انعطاف ناپذیری یا سرسختی قدرت حاکم، امکان پیش بینی مدل معینی در رابطه با گذار در عمل غیرممکن و یا در بهترین حالت بسیار دشوار است.
ب- فضای سیاسی حاکم، در میان گروه های متفاوت نخبگان سیاسی به دلیل شکاف های متعدد در لحظه کنونی دچار چندپاره گی و نامنسجم است. این فضای سیاسی، فاقد ظرفیت های لازم، برای ایجاد پیوندهای ارگانیک و ارتباطی میان این نخبگان شده است.
مهمترین ارزش مشترک، در شرایط برآمد یک جنبش دموکراسی خواه، باور به دموکراسی و ارزش های دموکراتیک در میان نخبگان سیاسی است، به نظر می رسد که در ذهن و ضمیر بسیاری از این نخبگان این ارزش مشترک، مفقود و غایب است، ادعا و سخن پردازی آنان در باب ارزش های دموکراتیک به معنی باور آنها به دموکراسی و مفروضات آن نیست.
موضوع دیگر مسئله دریافت های گوناگون از ارزش های دموکراتیک مانند: حقوق بشر، حقوق زنان و … است و همچنین فقدان تعریف مشترک از هویت ملی و منافع ملی نیز نمادی از عدم انسجام ارزشی است.
دو سناریوی مطلوب و ممکن برکناری و حذف ولی فقیه
سناریوهای احتمالی در رابطه با برکناری و حذف ولی فقیه عبارتند از: ایجاد شورای رهبری، گذار دموکراتیک (انقلاب رنگی)، انقلاب قهرآمیز، براندازی با نیروی بیگانه،
از میان این چهار گزینه یا سناریوها، شورای رهبری به شکلی که رفسنجانی پیشنهاد داده بود، در همان زمان هم احتمال تحقق آن بسیار ضعیف بود. نتیجه تلاش های رفسنجانی در این رابطه منجر به تهدید او به حبس خانگی شد. با مرگ رفسنجانی این سناریو پایان یافته تلقی می شود. دوسناریوی نامطلوب انقلاب قهرآمیز، براندازی با نیروی بیگانه، موضوع بحث این نوشته نیست.
الف – سناریوی مطلوب انقلاب (گذار دموکراتیک)
با اتحاد همه دموکراسی خواهان در ایران، اپوزیسیون متحد در ایران، گام به گام قادر به عقب نشاندن رژیم و نهایتا انحلال آن خواهد شد و با تشکیل دولت موقت و تدوین قانون اساسی جدید در مجلس موسسان، تحول دموکراتیک در ایران آغاز خواهد شد.
متغیرهای تبینی که این سناریو را ممکن می کنند عبارتند از:
* اتحاد همه دموکراسی خواهان در ایران و غلبه نخبگان سیاسی باورمند به دموکراسی در این اتحاد
* شکاف های غیرقابل جبران در هسته سخت به رهبری ولی فقیه و نیروی حامی او
* بی اثر شدن دستگاه سرکوب این رژیم
* بی سرانجامی سرکوب و خشونت دستگاه سرکوب
* توانایی بسیج گروه ها و شبکه های بسیج گر
* قدرت جامعه مدنی با برآمد مطالبات گسترده سراسری
* دوام حمایت اپوزیسیون برونمرزی با اتحاد همه دموکراسی خواهان در خارج
* فشار افکار عمومی جهانی و حمایت سازمان ها و نهادهای مدنی بین المللی و کشورهای دموکراتیک
….
الف – سناریوی ممکن تعییرات ساختاری تحمیلی
ایران در مرحله پیشاگذار قرار دارد. در شرایط کنونی به دلایل مختلف ملی و بین المللی روند گذار در ایران بلوکه شده و نوعی برزخ سیاسی بین رژیم اصلاح ناپذیر جمهوری اسلامی و اپوزیسیون در داخل و خارج برقرار است.
در این شرایط با تعییرات ساختاری تحمیلی، آزادسازی سیاسی یعنی غلبه براستبداد، و در یک کلام برکناری ولی فقیه ممکن است. برکناری و حذف ولی فقیه، منجربه گشایش فضای باز سیاسی در ایران خواهد شد.
تعییرات ساختاری تحمیلی در مسیر گذار، زمانی ممکن است که اپوزیسیون متحد در موقعیت برتر نسبت به رژیم قرار دارد و از سوی دیگر نیز دستگاه سرکوب رژیم به دلیل شکاف غیرقابل جبران قادر به ادامه سرکوب جنبش نیست، در این حالت با چانه زنی با بخشی از اصلاح طلبان و گروه های پیرامونی رژیم، بساط ولی فقیه برچیده می شود و با برگزاری سریع انتخابات، دولت برآمده از رای مردم قدرت را در دست می گیرد.
این سناریوی ادامه جمهوری اسلامی، بدون ولی فقیه است و یک گذار سقط شده است، طبیعی است در این گذار سقط شده نیروها و بخشی از نخبگان سیاسی پیرامونی این رژیم، در دولت جدید سهم دارند. این موضوع که آیا در این حالت تحول دموکراتیک در ایران روی خواهد داد، کاملا موضوع بازی خواهد بود.
متغیرهای تبینی که این سناریو را ممکن می کنند عبارتند از:
* وجود بلوکی متحد از اپوزیسیون مخالف رژیم برای تغییرات ساختاری تحمیلی و وجود بخشی از نخبگان باورمند به دموکراسی در پیرامون رژیم
* شکاف در هسته سخت قدرت به رهبری ولی فقیه و نیروی حامی او
* عقیم شدن دستگاه سرکوب رژیم
* برآمد مطلوب جامعه مدنی با مطالبات گسترده سراسری
– ادامه حمایت اپوزیسیون برونمرزی
…