«مسئله زن» و روشنفکران، طی تحولات دهه های اخیر

ب- نیروهای ملی و غیر مذهبی: جبر بیولوژیک
نقطه اشتراک دیدگاه بسیاری از روشنفکران ملی گرای غیر مذهبی، که چه بسا باعث همصدایی آنها با نیروهای مذهبی در بعضی زمینه های مربوط به زنان گردید، عبارت است از اعتقاد ضمنی به نوعی دترمینیسم زیست شناختی و تاکید بر تفاوت های طبیعی و بیولوژیک موجود بین زن و مرد. بسیاری از ملی گرایان و آزادیخواهان ایران نیز به مانند روشنگران نهضت دمکراسی در اروپای قرن هیجده، «آزادی و برابری و برادری» را به واقع برای «برادران» منظور داشته و چندان در اندیشه «خواهران» نبوده اند. به عنوان مثال احمد کسروی، همچون ژان ژاک روسو فرانسوی، اگر چه در زمینه تجددخواهی، دمکراسی و عدالت اجتماعی بسیار پیشرو است، اما عقاید جنسیت گرایانه مشابهی با روسو دارد. کسروی علیرغم این که از حقوق زنان در بسیاری از زمینه ها دفاع می کند اما مکان طبیعی زن را در خانه می داند و برای زنان تحصیلات و آموزش و مشاغلی متفاوت با مردان را خواستار می شود و وظیفه اصلی آنان را رسیدگی به نیازهای مردان و زایش و پرورش کودکان می داند. در این زمینه می توان به نوشته های او در «مادران و خواهران ما» و «خدا مرد را برای کارکردن آفرید» مراجعه کرد و تشابهات جالب آن را با نظریات روسو مندرج در کتاب امیل مشاهده نمود.
اگر چه تعداد زیادی از ملی گرایان ایران خواهان رفع حجاب و تخصیص امکانات آموزشی و حقوقی سیاسی و اجتماعی برای زنان بوده اند، اما حضور زنان را در جامعه مشروط به اما و اگرهایی دانسته و بنیاد و اساس مردسالاری را مورد اعتراض و چالش قرار نداده اند. گویی تصویر غالب از نقش زن که سالیان دراز در ادبیات ایران منعکس است ـ «زن تا نزاید دلبر است و چون بزاید، مادر » ـ تلویحاً و یا تصریحاً مورد قبول آنها ست چرا که: 1- آنها نیز نقش اصلی زن را مادری و همسری دانسته اند و 2- آنها نیز زنان را نگاهبانان سنت و مسئول حفظ فرهنگ و هویت ملی تلقی کرده اند. در اینجا وارد نقد نظری و فلسفی این دیدگاه نسبت به زن نمی شوم چرا که لازمه این کار، شکافتن دیدگاه لیبرالیسم و نیز جبرگرایی بیولوژیکی نسبت به ماهیت و طبیعت انسان به طور کلی و ماهیت و طبیعت زن به طور خاص است، همچنین نیازمند یک بحث و نقد شناخت شناسانه و متدولوژیک جداگانه در جهت بازبینی نقادانه مسائلی چون دوآلیسم، خردگرایی مکانیکی یا ابزاری، رابطه عقل و احساس ، رابطه فطرت و تربیت، برابری مجرد و برابری غیر مجرد است. اما آنچه که مورد نظر اصلی من در این نوشته است نقطه اشتراک نیروهای لیبرال و ملی ایران با نیروهای مذهبی بر سر تلفیق مسئله زن با مسئله ملی است که از آنجا ناشی می شود که آنان نیز زنان را «نگاهبانان سنت و هویت ملی» تلقی کرده اند.