گفتگو: معنای باخت رفسنجانی در انتخابات مجلس خبرگان
بالاخره در هفدهمین اجلاس خبرگان رهبری سرنوشت ریاست این نهاد معلوم شد. از میان نامزدها محمد یزدی در دور دوم انتخابات روز سهشنبه گذشته با کسب ۴۷ رای از مجموع ۷۳ رای رئیس مجلس خبرگان شد. در حالی که اکبر هاشمی رفسنجانی تنها ۲۴ رای کسب کرد.
در دور اول اعلام انصراف محمود هاشمی شاهرودی از نامزدی خبرساز شد. به دلیل آنچه «تعدد نامزدها» نامید. در دور اول محمد یزدی ۳۵ رای، اکبر هاشمی رفسنجانی ۲۵ رای و محمد مؤمن ۱۳ رای به دست آورده بودند.
اما در دور دوم ۱۳ رای نامزد سوم میان آقایان یزدی و رفسنجانی تقسیم نشد. اینگونه بود که محمد یزدی حدود ۶۵ درصد آرا و به اندازه دو برابر اکبر هاشمی رفسنجانی رای به دست آورد.
آیا اکبر هاشمی رفسنجانی در این رقابت دچار اشتباه محاسبه شد؟ یا با پیشبینی شکست تلاش داشت اهمیت انتخاب سال آینده اعضای خبرگان رهبری را در افکار عمومی طرح کند؟ معنای سیاسی برد محمد یزدی و شکست هاشمی رفسنجانی چیست؟ در رقابت بر سر نهادی که در لحظه حساس میتواند رهبر بعدی جمهوری اسلامی ایران را تعیین کند.
این پرسشها را با سه تحلیلگر سیاسی میهمان برنامه این هفته دیدگاهها در میان میگذاریم. با عیسی سحرخیز در تهران و با شهریار آهی و سعید برزین هر دو در لندن.
آقای سحرخیز، نتایج رأیگیری انتخاب رئیس مجلس خبرگان قابل پیشبینی بود یا غیرمترقبه؟ اینکه آقای محمد یزدی رئیس مجلس خبرگان شدند و آقای اکبر هاشمی رفسنجانی نامزد شدند ولی رای پایینی آوردند.
عیسی سحرخیز: واقعیتش این است که من گمان میبردم که چنین اتفاقی بیافتد. چون یک سری رویدادهایی در هفتههای اخیر در ایران روی داد که نشان میداد جامعه به سمت رادیکالیزم بیشتر در حرکت است و جریان اقتدارگرا به هیچ وجه حاضر نیست از قدرت دوری بگزیند و شرایط را به آقای هاشمی واگذار کند که بعد ایشان احیاناً در تحولات مهم آینده نقش بسیار مهمتری را بازی کند.
خب باید توجه کنیم به این مسئله که رهبر جمهوری اسلامی هم همانطور که در اخبار میدیدیم یک سری نارضایتیهایی را نسبت به آقای هاشمی بیان میکرد؛ و آن مباحثی که در مورد نزدیکی ایشان به اصلاحطلبان، به آقای خاتمی و شرکت ایشان در مراسمی که آقای خاتمی آنجا حضور داشته.
این مباحث مطرح میشد و طبیعی بود که آقای خامنهای تمایلی به این نداشته باشد که فردی مثل آقای هاشمی که به جریان دیگری نزدیک است و روز به روز هم ازشان دور میشود بیاید در جایگاهی قرار بگیرد که بعد در سر بزنگاهی مانند انتخابات پیشین رهبری فضا را عوض کند. ایشان به قابلیتهای آقای هاشمی در این شرایط به خوبی واقف است و طبیعی است که به نظر من برنامهریزی کردند که آقای هاشمی نتواند در آن جایگاهی بایستد که در آینده سیاسی ایران نقش مهمی بازی کند.
آقای آهی، نظر شما چیست؟ معنای آرای این ۷۳ عضو مجلس خبرگان از لحاظ سیاسی چیست؟
شهریار آهی: معنایش به تصور من این است که محاسبهگران مخوف، محاسبهگران سنتی را به خوف آوردند از اینکه مشارکت بیشتر شود. برای اینکه احساس میکنند الان اینها که این همه به دنبال بحث مشارکت هستند اکثریت کافی ندارند و بنابراین مردم در این شرایط (که خیلی فرق دارد با شرایط سالهای پیش) اگر وارد صحنه شوند [میتوانند] ارکان قدرت را به لرزه دربیاورند.
طبیعی است که نظام توتالیتر وقتی انقلاب جوان است میخواهد بحث مشارکت بیشتر باشد. چرا نخواهد؟ در مشارکت، بیشتر مردم زیر فشار مخالفان له میشوند. بعد میرسد وسط کار. پنجاه پنجاه میشود یک عده به مشارکت عقیده دارند. آقای خاتمی را میگذارند انتخاب شوند و از آن طرف هم محافظهکاران «تهدید/تحدید» میکنند آقای خاتمی را (هم به «ه» همراه هم با «ه» حطی) و یک تعادلی میان این دو هست. آخر کار که میرسد خب ترس از مشارکت بیشتر است و اعتماد به نفس کمتر است؛ و پیام این رای با فرق فاحش آن با بار قبل که آقای یزدی در مقابل آقای هاشمی بودند به عقیده من همین است که اعتماد به نفس کم است.
آقای برزین، در جلسه روز سهشنبه خبرگان که دو مرحلهای بود در هر مرحله چه گذشت و چرا؟
سعید برزین: متأسفانه دسترسی به اخبار و اطلاعات دقیق و معتبر خیلی محدود است چون اجلاس خبرگان پشت درهای بسته برگزار میشود و این یکی از انتقادهایی است که مرتباً به خبرگان صورت گرفته. اما من نظر آقایان را در این حد تأیید میکنم که یک مبارزه جدی سیاسی در حوزه قدرت اتفاق افتاده و در جنبههای مختلف ادامه دارد. بر اساس چیزهایی که میدانیم و بر اساس سؤالهای مهمی که در حوزه سیاسی مطرح شده.
از جمله میتوانیم حدس بزنیم که طرفین استراتژیها و تاکتیکهای مختلفی را بررسی کرده و برای این کار پیش برده بودند و لابیگریهای وسیعی هم صورت گرفته بود. اما نکتهای که مهم است و ما نمیدانیم، این است که نحوه اسمنویسی در روز انتخاب در مجلس خبرگان به چه شکل بوده. قاعدتاً به نظر میرسد که اول آقای شاهرودی اسم نوشته ولی بعداً احتمالاً یا آقایان مؤمن و محمد یزدی اسم نوشتند و یا اینکه آقای رفسنجانی اسم نوشته. دانستن این نکته خیلی مهم است. چون میتواند خیلی از مسائل را توضیح دهد.
یعنی اگر مؤمن و یزدی دوم اسم نوشته باشند یعنی اینکه جناح راست از اول میخواسته وارد رقابت شود و حمایت از شاهرودی در مطبوعات یک استتار تبلیغاتی و تاکتیکی بوده. اما اگر رفسنجانی دوم اسم نوشته یعنی رفسنجانی آمده و بازی انتخابات شاهرودی را به هم زده. آن وقت این سؤال مهم پیش میآید با توجه به اینکه رفسنجانی شکست خورد، آیا تصمیم رفسنجانی یک اشتباه محاسباتی بوده و یا اینکه او عمداً و با آگاهی از شکست وارد مبارزه شده؟
حالا جوابها به این پرسش متفاوتاند. بعضیها معتقدند که رفسنجانی اشتباه محاسباتی داشته و فکر کرده که پیروز میشود، آمده جلو، ولی شکست خورده. بعضی از افراد معتقدند که رفسنجانی از حرص و طمع قدرت آمده جلو و احتمال شکست را اصلاً ندیده.
اما به نظر میرسد و حرف خود رفسنجانی هم این مفهوم را میرساند که ایشان با آگاهی به شکست وارد صحنه شده. یعنی آمده شرایط را دوقطبی کند، از برگزاری یک انتخابات بی سروصدا جلوگیری کند. از طریق ایجاد یک درگیری سیاسی مسئله را وارد افکار عمومی کند و وقتی خودش میگوید من حیثیت هشتادساله سیاسیام را زیر پا گذاشتم اشاره به عمدی بودن این قضیه و به اصطلاح آگاهی از شکستش دارد.
آقای سحرخیز نظر شما در این باره چیست؟ آیا اکبر هاشمی رفسنجانی برای بار چهارم پس از انتخابات ششمین دوره مجلس، انتخابات سال ۱۳۸۴ ریاست جمهوری و انتخابات سال ۱۳۹۲ ریاست جمهوری، درباره احتمال پیروزی خودش دچار اشتباه محاسبه شد یا معادلات محاسبه او طور دیگری است آنطور که آقای برزین میگویند؟ آیا فکر میکند ممکن است پیروز شود یا فکر میکند به رغم احتمال شکست به نفعش هست که نامزد بشود؟
این مسلم است که آقای هاشمی در جایگاه رقیب آقای شاهرودی نبوده. از ابتدا هم این صحبت مطرح بود که اگر آقای هاشمی بیاید آقای شاهرودی نخواهد آمد. در دوره قبل هم به گونهای آقای شاهرودی نقش محلل را بازی کرد که فضا عوض شود و امکان تصمیمگیری در آینده فراهم باشد.
آقای هاشمی میتواند اشتباه محاسبه کرده باشد. به این معنا همانطور که در چند انتخابات ریاست جمهوری گذشته هم ایشان آمد و فکر میکرد پیروز است و وارد این صحنه رقابتی شد و در این ماجرا هم با همین تصور بیاید؛ ولی من به این مسئله زیاد اهمیت نمیدهم.
آنچه که به نظر من مهم است این است که آقای هاشمی فردی است عملگرا و میخواهد در صحنه سیاسی ایران اثرگذار باشد. همانند هر سیاستگذاری و هر سیاستمداری برایش صحنه رقابت سیاسی صحنه برد و باخت است و برایش مهم نیست که یک بازی میبازد و یا میبرد. هرچند که خب طبیعی است که هرکسی نگاهش به برنده شدن است و آقای هاشمی هم از این ماجرا دور نیست؛ ولی همانطور که اشاره کردم اگر آقای هاشمی نگاه میکرد بر آنچه که اتفاق افتاده، و دلنگرانیهای رهبری را در مورد خودش میداند، و مسایلی را که مطرح میشود، طبیعتاً نباید میآمد. همانگونه که میدانیم در انتخابات ریاست جمهوری هم ایشان میدانست که رهبری موافق نیست و غیبتش برای مشورت در واقع یک تاکتیک سیاسی است؛ ولی ایشان رفت و ثبت نام کرد و آن مسایل هم پیش آمد و در انتخابات هم تأثیر گذاشت.
به این دلیل من گمان میکنم آقای هاشمی فارغ از اینکه برنده شود یا بازنده شود به دلیل رویکردش به حضور در صحنه سیاسی در این انتخابات ثبت نام کرد و من احتمال هم میدهم که ایشان میدانست رای کافی ندارد. چون اکثریت جریان جریانی است که به اصطلاح حزب باد است و آن جایی که باد میوزد هستند.
شما نگاه کنید در دور اول همین انتخابات آقای هاشمی ۲۵ رای دارد؛ و بعد که آقای شاهرودی میرود کنار و مرحله دوم میرسد و طبیعی است که آرای آقای مؤمن تقسیم شود بین آقای یزدی و آقای هاشمی، در آنجا آن فردی که رأیاش را از آقای هاشمی برمیدارد متوجه میشود که نظر آقای خامنهای بر این نیست که آقای هاشمی ریاست را داشته باشد و هاشمی بازنده است. طبیعی است که روی اسب بازنده ایشان هم رای نگذارد و بیاید این سو بایستد.
به نظر من این نکتهای است که آقای هاشمی هم متوجه بوده ولی شاید آقای هاشمی باز میخواهد آن چیزی را که یک آزمون فیصلهبخش است و نوع نگاه رهبری نسبت به خودش و دادن نقش در آینده سیاسی ایران است را تست بزند و هر بار که این تست را میزند نمره منفی بیشتری را به آقای خامنهای میدهد.
آقای آهی، جایگرفتن محمد یزدی در کرسی ریاست مجلس خبرگان آیا اصلاً کارکرد این مجلس را تغییر خواهد داد یا نه؟
فکر نمیکنم آقای یزدی شخصاً بتواند آنقدر اثرگذار باشد. منظور این نبود. منظور آن پیامی بود که داده شد و اینکه رهروان رهبری (به آنها که مشارکت بیشتری میخواهند) در کجا قرار گرفتند.
ملاحظه بفرمایید. معماری نظام از زمان آقای احمدینژاد فرق کرده. آن موقع محافظهکاران فکر میکردند اقتصاد یک گربه ملوسی است که با گونیهای سیبزمینی آقای احمدینژاد میشود [با آن] بازی کرد. الان میبینند که یک جانور درنده است. با این تحریمها و سقوط قیمت نفت، متخصص لازم دارد.
اما معماری رهبری این است که این متخصصان کار روزمره را داشته باشند و به سیاست کلان کاری نداشته باشند. این کنترل در بالا چیز دیگری باشد. خب پیامی که خود آقای روحانی میگیرد از این رای که آقای هاشمی آورده این است که به آنها اتکا نکند. کار متخصص، کار امور جاری کشور را اداره کند ولی متکی به پایههای قدرت محافظهکاران و رهروان ولایت از آن تیپ باشد.
این پیام به عقیده من مهمتر از همه چیز است. این تقسیم معماری رهبری است در شرایطی که خبرهای بدی راجع به سلامتی ایشان هم هست و این ترسها هم مزید بر علت میشود و آسانتر میکند این خوف را در دل محافظهکاران سنتی که نگذارند با متحول شدن اوضاع و مشارکت بیشتر مردم پایههای قدرتشان بلرزد.
آقای برزین، به نظر شما این رأی بر موازنه قوا میان جناحها چه اثری میگذارد؟
این قضایا دستاوردهایی برای هر دو جناح داشته و محدودیتهایی هم برایشان ایجاد کرده. برای آقای رفسنجانی این یک سرافکندگی بزرگ بود. نشان داد که ایشان نمیتواند موقعیت سابق خودش را ترمیم و بازسازی کند. در واقع همترازهای خودش رای دادند که دیگر تسلط سابق را بر دستگاه سیاسی نداشته باشد.
این هزینهای بود که هاشمی پرداخت. اما دو دستاورد مهم برای خودش و جناح خودش داشت. اول اینکه مجلس خبرگان را از انحصار و حیات خلوتی اصولگرایان بیرون آورد و نشان داد که خبرگان یک جمع ملکوتی و قدوسی نیستند بلکه سیاستمدارانی هستند که درجه اول قدرت و تاثیرگذاری بر تحولات اجتماعی را در مد نظر دارند.
کار دیگری که رفسنجانی کرد این بود که در سختترین و بدترین شرایط یعنی در دوران پس از به اصطلاح فتنه ۸۸ رای ۳۰ درصد از اعضای عالیترین نهاد کشور را جلب کرد. این نشان از موقعیت و نفوذ او و نفوذ سوقالجیشی او است و قابل توجه است.
به همین منوال، همانطور که آقایان هم اشاره کردند، این اتفاق برای بسیاری از فعالان اصلاحطلب یک شکست و یک شوک بزرگ تلقی شده و خیلی از آنها را غافلگیر کرده. من فکر میکنم که اصلاحطلبان در یک سال آینده با دقت و حساسیت بیشتری به خاطر این تحولات خبرگان حرکت خواهند کرد.
حالا اگر به جناح اصولگرا نگاه کنیم انتخاب آقای یزدی یک دستاورد و پیروزی بزرگ برای اصولگرایان تندرو بود، در تأیید صحبتهایی که آقایان کردند. یادمان نرود که قبلاً آقای یزدی نتوانسته بود این پست را به دست بیاورد. این مهم است. چون در جناح اصولگرا یک دعوای جدی هست که رهبری این جناح دست کدام گرایش باشد.
یعنی بین تندروها و سنتیها و معتدلهای اصولگرایان دعوا هست. این وسط تندروها این پیروزی را به دست آوردند و موقعیت بهتری کسب کردند. این میتواند الگویی باشد برای انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورا و تحولاتی که یک سال آینده شاهد آن خواهیم بود.
اما یک نکته دیگر را هم مد نظر داشته باشید. سناریوی مطلوب و سناریوی اول اصولگرایان تندرو اتفاق نیفتاد. یعنی سناریوی اعلام شده آنها به کرسی نشاندن آقای شاهرودی اعلام شده بود و گفته بودند که ترجیح میدهند یک شخص سنتی و غیرتندرو مثل شاهرودی در ریاست باشد و علاقهمند بودند که این شخص متکی به آرای آنها کار کند؛ ولی این سناریو اتفاق نیفتاد. این به طور کلی به نظر من تأثیر این تحولات اخیر جناحها بود.
آقای سحرخیز، قبل از انتخابات روز سهشنبه اکبر هاشمی رفسنجانی گفت در لحظه حساس لازم نیست او رئیس مجلس خبرگان باشد. میتواند عضو باشد و در آن لحظه نظری تاثیرگذار ارائه کند. در گفتوگو با روزنامه شرق چاپ تهران. آیا در آن لحظه سابقه آوردن این ۲۴ رای از ۷۳ رای مهمتر خواهد بود یا ریاست او بر مجلس در دورههای قبلی؟ و به چه دلیل؟
در یک شرایط متفاوت، جناحبندیها متفاوت خواهد بود در ایران. به این معنا که اگر فردا روزی آقای خامنهای در راس قدرت نباشد، در آن فضا، نقش هاشمی کماکان مهمتر خواهد شد و بازی را که بتواند انجام بدهد بسیار مهم خواهد بود و آن نکتهای که ایشان گفته درست است. در جایگاه رئیس مجلس خبرگان باشد یا نباشد. آن موقع که کشور در یک وضعیت ویژه قرار میگیرد همه به گونهای سعی میکنند دستشان را به سمت آقای هاشمی دراز کنند که کشور دچار بحران نشود و طبیعتاً خیلی از کسانی که امروز به دلیل ملاحظات سیاسی و یا نگاه به آینده منافع اقتصادی خودشان به آقای هاشمی رای ندادند و پشت سر آقای یزدی که قبولش هم ندارند ایستادند چون میدانستند که رهبری این را میخواهد، فردا روزی که رهبری هم نباشد آنها هم رفتارشان عوض خواهد شد و مسلم بدانید آقای هاشمی نقش بسیار مهمی ایفا خواهد کرد.
آقای آهی، آیا نتایج انتخابات مجلس خبرگان اصطکاکهای جناحها را به اندازهای رسانده که در بزنگاههایی فرصتهایی برای تقویت مخالفان حکومت فراهم شود؟
خب فکر میکنم همین که یک مرضیالطرفین را نتوانستند به ریاست مجلس خبرگان بنشانند، هم علامت عدم اعتماد به نفس است و هم علامت این است که رژیم نمیتواند تمام جناحها را یک جا جمع کند و این رقابتهای هزار میلیاردی که بیت و رهبر الان وسطش را میگیرند و حفظ میکنند با نبودن رهبر ممکن است به جنجالی منجر شود. چون نوع قدرت رهبری و تاری که از روابط پیچیده با نهادهای مختلف تنیده شده به این سهولت قابل انتقال نیست.
از این رو من فکر میکنم وقتی قدرت ایشان به تحلیل برود همانطور که آقای سحرخیز گفتند صحنه جدیدی خواهد بود. همه ترسها راجع به آن صحنه است که آیا پراگماتیستها، عملگرایان، طرفداران بسط مشارکت خواهند برد یا آن محافظهکاران مخوف و آن مخالفگرایان.
یک مطلبی که آقای برزین مطرح کردند بسیار مهم است. اینکه سیاستهای کلان کشور از یک جای گود قدسی میآید، از یک صحنه قدسی میآید یا یک امر دنیوی است. آیا ما مثل پارلمانهای قرن ۱۶ قانون را کشف میکنیم که کار قدیسی است یا قانون را مردم و نمایندگان آن میسازند.
نبرد مهم آنجا اتفاق خواهد افتاد. بین آنها که منافع بیشتری در مشارکت بیشتر مردم دارند یا آنهایی که پایههای قدرتشان در دستگاههای امنیتی است. بین آنها که طرفدار تعامل بیشتر با غرب و جهان آزاد هستند و آنهایی که با چین و روسیه و اینجور جاها میخواهند نزدیک شوند. این نبرد واقعی آنجا اتفاق خواهد افتاد و کاملاً با آقای سحرخیز موافق هستم که این معادله قدرت که در این انتخابات دیدیم آن روز به صورت دیگری خواهد بود.
آقای برزین، این رای بر رفتار انتخاباتی حامیان هر یک از جناحها در انتخابات آینده مجلس خبرگان چه تاثیری میتواند بگذارد؟ سال بعد و بعد در انتخابات مجلس شورای اسلامی؟
تأثیر این تحولات بر افکار عمومی مهم است. در واقع تأثیر بر افکار عمومی شاید مهمترین جنبه این اتفاقات باشد و هدف اول آقای رفسنجانی همین بوده. یعنی فرسایش گفتمان مسلط و انتقال موضوع خبرگان از حوزه انحصاری به حوزه عمومی. این تحولات در میان هواداران به اصطلاح قسمخورده اصلاحطلب که به اعتقاد من چیزی حدود ۱۵ درصد جامعه هستند یک زنگ خطر جدی است. یعنی این افراد سرمست از انتخابات ۹۲ بودند و یکهو چشم باز کردند دیدند نه خیر اصولگرایان هنوز خیلی قوی هستند و باید آنها را جدی گرفت. در واقع برایشان یک شوک بود.
از آن طرف در میان هواداران قسمخورده اصولگرایان هم که باز به اعتقاد من حدود ۱۵ درصد از جامعه را تشکیل میدهند، طبیعتاً روحیهها تقویت شده. اینها از شکستهای مکرر دلخور بودند. از فروریختن احمدینژاد دلخور بودند. از شکست ۹۲ دلخور بودند. حالا یک فرصتی شده برای یک جشن و پیروزی و اینکه کاسه کوزهها را سر آقای هاشمی رفسنجانی خراب کنند.
مثلاً یکی از روزنامههای تندرو روز چهارشنبه نوشته بود که کاهش قیمت نفت به خاطر کارهای آقای رفسنجانی و گروه وابسته به ایشان است. اما به نظر من مهمترین تأثیر تحولات را باید روی افرادی دید که وفاداری قسمخورده به هیچیک از جناحهای سیاسی ندارند. البته آمار و ارقام دقیق در دست نیست و باید منتظر تحولات بود.
اما رفسنجانی آمده وسط میدان سیاست و به قول خودش حیثیت هشتادسالهاش را زیر پا گذاشته و از روی میدان مین رد شده و خب یک حرفی دارد میزند. چه میگوید؟ میگوید این انتخابات خبرگان مهم است و بیایید شرکت کنید. این پیامش برای افکار عمومی است.
به طور کلی تحولات اخیر به نظر من نشان میدهد که افکار عمومی وزن بیشتری در سیاست ایران پیدا کردهاند و نظر مردم موثرتر از گذشته شده و سیاستمداران مجبورند برای جلب توجه افکار عمومی و نزدیک شدن و متقاعد کردن آن تلاش بیشتری کنند.
رادیوفردا