جامعه ایران در شرایط «تداوم و تشدید تحریمها»
به نظر میرسد که چه ترامپ در دهه سوم اردیبهشت ۱۳۹۷ از برجام خارج شود چه نشود، از سوی آمریکا تحریمها و فشارها علیه «اقتصاد ایران» وجود داشته و ادامه خواهد خواهد داشت. سوال این است که تداوم و تشدید این فشارهای اقتصادی چه اثری بر اوضاع عمومی جامعه خواهد گذاشت؟ پاسخ اجمالی این نوشته این است که نقاط ضعف و بحرانی کنونی جامعه تشدید میشود، مگر اینکه پاسخهای در خوری از سوی حاکمیت، دولت، (و هچنین از سوی جامعهمدنی و شهروندان مسول) دریافت کند.
نقاط ضعف یا بحرانی
۱- مهمترین نقطه ضعف جامعه ایران بحران «اعتماد سیستمی» است و با تداوم تحریمها و عدم مهار تورم، رکود و بیکاری فزاینده بر عمق این «بی اعتمادی» افزوده میشود. در اینجا منظور از بیاعتمادی فقط بیاعتمادی بین افراد نیست. یعنی وضعیتی که هر فرد روی حرف و عمل مخاطبش در آینده نتواند حساب کند و مطمئن باشد- که این همان بیاعتمادی بین فردی است. نظر سنجیهای موجود در ده سال گذشته وضع خوبی را از میزان اعتماد بین فردی نشان نمیدهد (بیش از شصت در صد روابط بین فردی مبتنی بر بیاعتمادی است). منظور من در اینجا از بحران اعتماد بحران در سطح فردی نیست بلکه در «سطح جمعی و نهادی» است. منظور این است که اعتماد افراد به «ادارهکنندگان جامعه»، اعتماد به «مجموعه حکمرانی» پایین است. حتی بحث این نیست که دولتمردان دروغ میگویند بحث این است برای کثیری از مردم که قصد تنظیم امور روزمره خود را دارند «سیستم تدبیر و مدیریت جامعه» غیرقابل اتکا و پیشبینی است و افراد نمیتوانند آینده خود را با اطمینان و اعتماد به «کارایی سیستم» گره بزنند. متاسفانه بر اساس نظرسنجی ایسپا (که پس از اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ انجام شده) بالای هفتاد در صد افراد جامعه به عملکرد «بهبودگرایانه سیستم» در آینده اعتماد و اطمینان ندارند. اینکه گفته میشود در چندماه گذشته بین ده تا سیمیلیارد دلار یا ارز از بانکها به خانههای مردم و یا به خارج از کشور انتقال داده شده است (آنهم توسط طبقه متوسط روبه به بالا و طبقه بالا که از امکانات این کشور برخوردار بودند) نمونه آشکاری از این بیاعتمادی در سطحجمعی و نهادی حتی در بخش توسعه یافته جامعه است.
۲- ضعف دوم که در پیوند با ضعف اول است «گسترش ناامیدی» در جامعه است. «امید اجتماعی» مهمترین سرمایه برای حل ابرچالشهای ایران (از چالش بیکاری تا چالش آب و بحران زیست محیطی) است. مهمترین سرمایه ژاپن و آلمان پس از جنگ جهانی دوم همین وجود «امید اجتماعی» در جامعه بوده است. در ایران در چهار دهه گذشته همواره با میزان قابل توجهی از امید اجتماعی روبرو بودهایم ولی در شرایط فعلی (یا در شرایط پس از اعتراضات دیماه ۱۳۹۶) مساله مهم جامعه ایران «گسترش ناامیدی» است که در بالا اشاره شد. در جریان انقلاب اسلامی، پیروزی مردم بر رژیم شاه بزرگترین امید را برای ساختن ایران آماده کرد؛ در جریان جنگ تحمیلی دفاع از وطن در برابر دشمن خارجی امید آفرین بود؛ پس از جنگ بازسازی ویرانیهای جنگ امیدها آفرید؛ در دوره اصلاحات «توسعه سیاسی»، «تقویت جامعهمدنی» و شعار «ایران برای ایرانیان» امید آفرین بود. حتی در دوره احمدینژاد شعار «پول نفت را بر سر سفرهها میآوریم» برای هفدهمیلیون رای دهنده به احمدی نژاد امید آفرین بود. در دوره روحانی با برجام مردم به آینده امیدوار شدند و در دور دوم مردم در انتخابات ۱۳۹۶ امیدوارانه شش میلیون بیشتر به حسن روحانی رای دادند. اما ما در شرایط کنونی با «گسترش ناامیدی» روبرو هستیم. پیمایش ها نشان می دهد که حاملان اصلی اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ در بیش از هفتاد شهر ایران، عمدتا «جوانان دهه هفتادی ناامید از آینده» بودند.
۳- بخش قابل توجهی از جمعیت زنان مطالبهگر شدهاند و نسبت به تبعیضهای جنسیتی در عرصهعمومی ایران حساساند و از هر امکانی برای اعلام اعتراض خود به صورت مدنی استفاده میکنند. خوشبختانه تاکنون جنبش زنان براساس «پیشروی آرام و مدنی» بوده است و آنان در بخش خشونتی اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ مشارکت نداشتند ولی معلوم نیست که حرکت جمعی زنان دائما مبتنی بر پیشروی آرام باقیبماند.
۴- در شرایط فعلی جامعه ایران یک «جامعهطلبکار اقتصادی» است. بر اساس پیمایشهای موجود از ده مطالبه اول مردم ایران هشت مطالبه اول مردم اقتصادی است. به بیان دیگر عقلانیت و کنش معیشتی مردم بر عقلانیت و کنش ارزشی در جامعه پیشی گرفته است.
۵- هم اکنون بیش از دوسال است که در شهرهای گوناگون کشور «اعتراضات پراکنده» (با تقاضای حقوق معوقه، سپرده بانکی معوقه، کمبود آب و مسائل هویتی) صورت میگیرد. تداوم این وضع میتواند به بیثباتیهای اساسی و غیرقابل پیشبینی و کنترل منجر شود. این وضع درست مثل بدنی است که دائم تب میکند و خوب میشود و دوباره تب میکند. چنین بیماری ممکن است تبش به تشنج خطرآفرین منجر شود.
۶- جریان مهاجرت ادامه دارد. حرکت مهاجرتی از روستاها به کنار شهرها و از شهرهای کوچک به حاشیه شهرهای بزرگ متوقف نشده و همچنان ادامه دارد. و معمولا در جمعیتهای مهاجر هم کنترل سیاسی و هم کنترل اجتماعی ضعیف است. خوشبختانه این جمعیت مهاجر به اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ نپیوستند ولی این وضعیت همیشگی نیست و در بعضی شرایط «جمعیتهای اعتراضی» میتوانند به سرعت از این جمعیت (که اندازه آن در ایران بیش از ده میلیون نفر است) یارگیری کند.
۷- در شرایط فعلی جامعه ایران با تراکمی از آسیبهای اجتماعی مثل بحران اخلاقی، آشفتگی در نهاد خانواده، رشد فزاینده اعتیاد، حاشیهنشینی، رشد جرم و جنایت روبرو است. و ضعف در تواناییهای اقتصادی کشور مستقیما بر اندازه این «آسیبهای اجتماعی» میافزاید.
۸- جمعیت قومی منتظر اعتراض است. در سالهای اخیر «هویت طلبی قومی» در مناطق کردستان، آذربایجان، اعراب خوزستان و بلوچستان تشدید شده است. عدم شعلهور شدن اعتراضات قومی در اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ بخاطر رضایت آنها از حکمرانی نبود بلکه بخاطر ترس آنها از سرکوب حکومت بود. از این رو به محض اینکه کنترل مرکزی در ایران ضعیف شود پتانسیل جمعیت معترض قومی به اعتراضات عمومی تبدیل خواهد شد.
۹- تغییر قطببندی در آرایش نیروهای سیاسی کشور است. در دو دهه گذشته آرایش سیاسی حول دو قطب «اصولگرا و اصلاحطلب» بود. در دوره ریاستجمهوری حسنروحانی این آرایش سیاسی حول دو قطب «میانهرو و تندرو» شکل گرفت ولی پس از دیماه ۹۶ این آرایش سیاسی چهار قطبی شده است: اصولگرا، اصلاحطلب، رفراندومطلب و سرنگونیطلب. و این تغییر آرایش سیاسی با توجه به وضعیت کنونی و اعتراضی جامعهایران پدیده ثباتبخشی نیست.
۱۰- در ایران اقشار «زیر طبقه» (و یا به شدت طرد شده) مانند دراویش و بهائیان تحت فشار مضاعف از سوی دولت موازی هستند. این زیر فشار قراردادن این اقشار از سوی اکثر افکارعمومی ایرانیان مورد قبول نیست. لذا آن طردکردن اقلیتهای دینی و این عدم اقبال افکار عمومی با این طرد، خود یکی از پتانسیلهای خفته اعتراض جمعی را تشکیل میدهد. (در مجموع میتوان گفت: در جامعه ایران حاکمیت در میان جمعیت اقوام، جمعیت فقیر و حاشیهنشین، جمعیت جوانان ناامید، جمعیت اقشار زیر طبقه و بخشی از زنان با پتانسیل خفته اعتراضی روبرو است. و ضعف در بنیه اقتصادی کشور بخاطر تشدید تحریمها میتواند این اعتراضات خفته را بیدار کند.)
راهکارها
راه بنیادی درمان ده نقطه ضعف و بحرانی فوق در جامعه ایران روشن است و آن حرکت جامعه (حاکمیت، دولت، جامعهمدنی و بخش خصوصی) ایران به سوی «توسعه پایدار و همه جانبه» است و این فرایند توسعه در دو دهه اخیر مختل شده است و تداوم و تشدید تحریمها نقاط ضعف و بحرانی دهگانه را تشدید میکند. لذا شایسته است حاکمیت هرچه زودتر (با توجه به موقعیت خوبی که در منطقه خاورمیانه دارد و باتوجه به اینکه حاکمیت همچنان بر جمعیت ایران کنترل دارد) دست به ترمیم و اصلاح بزند. قلب و جانمایه این برنامه اصلاحی همان بازگشت به مردم است (و همین عامل مردم نگهدارنده ایران و ج.ا. در چهار دهه گذشته بوده است). بدین معنا که از سوی حاکمیت تلاش شود که «ایران برای همه ایرانیان» باشد تا «همه ایرانیان برای ایران» تلاش کنند. در اینجا به هفت راهکار شناخته شده اشاره میشود.
۱- اولین راهکار «گشایش سیاسی» است. یعنی اولا در آرایش سیاسی ایران «نیروهای سیاسی محذوف» امکان فعالیت قانونی و جمعی پیدا کنند، ثانیا علیه یکی از قطبهای سیاسی ایران دائم از سوی صداوسیما و دولت موازی با اطلاق واژه فتنهگر حمله نشود. از محصورین رفعحصر و از محمدخاتمی رفع محدودیت شود.
۲- حکمرانی دولایه و یا دوسر در ایران ترمیم و یگانه شود. در شرایط فعلی ما یک دولت رسمی داریم که مهمترین دغدغهاش حفاظت از منافع دولت-ملت ایران است. ولی این دولت رسمی مقهور دولت انقلابی است. دولت انقلابی لایه دیگر حکمرانی در ایران است که با اتکا به امکانات عمومی کشور به دنبال اهداف انقلابی، منطقهای و جهانی است. بله دفاع از ارزشهای جهانی انقلاب اسلامی مثل عدالتورزی و سلطهستیزی امر نیکویی است ولی دفاع از اهداف جهانی وقتی میسر است که دولت رسمی در دولت-ملت ایران با نقاط ضعف دهگانه فوق روبرو نباشد. لذا در شرایط فعلی تقدم حکمرانی باید منافع ملی ایران و تقویت دولت رسمی باشد. بعنوان مثال شایسته است هم اکنون مجری سیاست خارجی ایران در منطقه وزارت خارجه جمهوری اسلامی باشد و سپاه پاسداران مجری مصوبات شورای امنیت و وزارتخارجه باشد نه بالعکس. یا در زمان انتخابات فرایند عادلانه و سالم انتخابات مهندسی نشود. یا مبارزه با جاسوس کار وزارت اطلاعات است نه سپاهپاسداران. و یا تشکیل موسسات مالی و یا ساختن مراکز عظیم تجاری کار سازمانهای نظامی نیست. یا در شرایطی که دولت رسمی در ایران با بحران ارزی روبرو است شایسته نیست «موسسات خصولتی» در دولت موازی برای خرید ارز وارد بازار سیاه شوند و کمر «دولت رسمی» و «پول ملی» را بشکنند.
۳- تغییر در مدیران و گفتمان سیاسی صداوسیما است. هم اکنون صدا و سیما در جهت اعتماد سازی و ایده «ایران برای همه ایرانیان و همه ایرانیان برای ایران» گام برنمیدارد. در این اعتمادسوزی، صداوسیما تقریبا به موازات رسانههای ماهوارهای در خارج از کشور عمل میکند.
۴- به تخریب مستقیم و غیر مستقیم دولت روحانی از سوی صداوسیما و ائمه جمعه پایان داده شود. تخریب دولت روحانی تخریب دولت او نیست بلکه تخریب «نظام سیاسی» ایران و همراهی با ماهوارههای سرنگونیطلب است.
۵- دستگاه قضایی از یک دستگاه سیاسی و فعال در رقابتهای سیاسی و مجری اراده نیروهای امنیتی و موازی به دستگاه مجری عدالت و آئیندادرسی اصلاح شود.
۶- تهیه بستههای «اصلاح نظام اداری»، «نجات اقتصادی»، «نجات محیطزیستی» و «کنترل آسیبهای اجتماعی» از سوی دولت که هم از سوی حاکمیت و هم از سوی جامعهمدنی حمایت شود. متاسفانه در شرایط فعلی جامعه ایران با بحرانها و ضعفهای دهگانه روبرو است ولی از «برنامهها و بستههای نجات» که خود صداسیما آنرا به سخره نگیرد خبری نیست.
جمعبندی
اثر تخریبی تداوم و تشدید تحریمها بر ضعفها و بحرانهای دهگانه جامعه ایران روشن است. راهکارهای درمان این ضعفها نیز روشن است. ولی تاکنون حاکمیت و هسته اصلی قدرت علاقه خود را برای اجرای این راهکارهای درمانی نشان نمیدهد. لذا مشکل کشور ایران «شناخت» مشکلات آن نیست بلکه مانند مریضی است که پزشک درمان او را تشخیص داده و نسخه آنرا هم نوشته ولی خود مریض علاقهای به خوردن دارو ندارد.
منبع: کانال تلگرام نویسنده