مصطفی معین: خطر جدی درون کشور است
با مصطفی معین درباره شکلگیری موجی از نارضایتیهای اجتماعی که در ماههای اخیر شاهد بروز و ظهور آنها هستیم به گفتوگو نشستیم. او بر این باور است که برخی امید مردم را نشانه گرفتهاند و میخواهند با زدن دولت و ساقط کردن آن، قدرت را در دست بگیرند. او البته رویه دولت را در این مسیر مورد نقد قرار میدهد و میگوید: دولت روحانی حلقه بستهای است که نه مشورت میکند و نه مشورت میپذیرد! این ژنرال جریان اصلاحات گفتوگوی مسئولان با مردم را بهترین راه برای همراه و همدل نگاه داشتن مردم با حاکمیت و مسئولان میداند وهشدار میدهد:وقتی مسئولان با مردم صحبت نکنند و به فریاد آنها گوش ندهند، نتانیاهو و ترامپ میآیند و در رسانهها و شبکههای مجازی مردم ما را مخاطب قرار میدهند، تحریک میکنند و بهاصطلاح رهنمود میدهند.بررسی عملکرد دولت دوازدهم، عملکرد شورایعالی سیاستگذاری اصلاحات ومدیریت محمدرضا عارف و درخواست جوانان اصلاحطلب برای اصلاح اصلاحات از دیگر محورهای گفتوگوی ما با وزیر علوم دولت اصلاحات است که در پی میآید.
چه شده که بعد از گذشت 4دهه از عمر انقلاب اسلامی مشکلات معیشتی، بیکاری، گرانیها و مسائل اقتصادی همچنان مهمترین خواسته اصلی جامعه از مسئولان است؟ چرا باید کوچکترین محرکی در شکل اعتراضات مردمی در سطح عمومی جامعه بروز و ظهور خیابانی یابد؟
متأسفانه هرچند شعار استقلال به مفهوم کلی خوداتکایی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و رفع فقر و نابرابری از آرمانهای مهم انقلاب اسلامی بود، اما نتوانستهایم در 40سال گذشته آنها را محقق کنیم. علت این امر هم سوءمدیریت مزمنی است که سبب شده ما از آن آرمانهای بلند به واقعیتهای تلخ موجود افول کنیم و اکنون شاهد شکلگیری موج نارضایتی عمومی در سطح جامعه باشیم.
این سوءمدیریت مزمن که میگویید از کجا و چه زمانی آغاز شد و چه چیزی آن را تشدید کرده است؟
مهمترین نعمتی که خداوند به انسان هدیه کرده عقلانیت و خردورزی اوست. در مقابل این صفت، احساسات و عواطف انسان است و باید همواره بین این ویژگیها تعادل ایجاد شود. اگرزمانی عواطف و احساسات جامعه بر عقلانیت آن حاکم شد آن وقت جامعه از ثبات و تعادل خارج میشود و به سمت افراط و تفریط سوق پیدا میکند. در فضای افراط و تفریط، تصمیمگیری و سیاستگذاری معقول و کارآمدی اتخاذ نمیشود. میدانید که خروجی و ماحصل تصمیمات احساسی خیلی کوتاهمدت است و از آنجا که پشتوانه علمی، منطقی و واقعی هم ندارد نمیتواند تدوام پیدا کند. بهنظر من مشکل اصلی ماهم همین مسئله است.
یعنی معتقدید دراین سالها نگاه مسئولان ما به مسائل بیشتر عاطفی و احساسی بوده بهجای اینکه مبتنی بر پشتوانه علمی و منطقی باشد؟
متأسفانه ریشه بسیاری از تصمیمگیریها بیشتر ازاینکه مبتنی بر خرد جمعی باشد، مبتنی بر تصمیمات عجولانه، شتابزده و غیرکارشناسی بوده است.
چه چیزی باعث این امر شد؟
مجموعهای از عوامل مختلف در این میان تأثیرگذار بوده است، عوامل فرهنگی، تاریخی و فرهنگ عمومی جامعه، علتهای اصلی و غیرقابل کتمان آن است. هم جامعه نسبت به حقوق خود آشنا نبوده و آن را مطالبه نمیکردند و هم نخبگان و تحصیلکردگانی که باید به جامعه خود خدمت و ادای دین کنند، به وظایف اخلاقی خود آنگونه که شایسته است عمل نکرده و نمیکنند. نخبگان هر جامعه وظیفه دارند که برای بالابردن سطح آگاهی، توان تحلیل شرایط اجتماعی و جهانی، ظرفیتهای شهروندان، توانایی استدلال و تفکر منطقی، قدرت تحمل و مدارا تلاش کنند اما در این مسیر موفق و فعال نبودهاند. دومین عامل اینکه نهادهای مدنی از نوع احزاب فراگیر، ان.جی. اوهای اجتماعی و رسانههای جمعی از قبیل مطبوعات در کشور ما خیلی ضعیف بوده و هستند و روح همکاری و مشارکت شهروندان در تصمیمسازیها و نیز همبستگی و سرمایه اجتماعی در سطح نازلی قرار گرفته است.
عامل بازدارنده دوم خود حکومتها هستند که برخاسته از همین ملت هستند. بهعنوان نمونه ساختار انتخاباتی ما هم در این میان دچار مشکل است. هم جامعه از نظر حضور و انتخاب آگاهانه در عرصه انتخابات مشکل دارند و هم نمیتوانند بهصورت آزادانه افراد مورد نظر را انتخاب کنند، چه انتخابات ریاستجمهوری باشد و یا مجلس؛ تفاوتی ندارد! این است که رأی و نظر آنها در نهایت خروجی نظارت جمع محدودی است که همه سلایق موجود در جامعه را در برنمیگیرد. لذا مجموعه این شرایط است که سوءمدیریت را شکل میدهد و تنها به شخص خاص یا مسند خاصی هم محدود نمیشود.
اما در سالهای اول انقلاب این امور و اختلافنظرها کمرنگتر بود، علت چه بود؟
اوایل انقلاب ظلمستیزی، عدالتطلبی، رفع تبعیض، محرومیت و فقرزدایی، احساس همدلی مسئولان و مردم و وجود مدیران انقلابی از یک سو و از سوی دیگر وقوع جنگی خانمانسوز علل دیگری بودند که اختلافات را کاهش میداد و سبب نزدیکی و اتحاد بیشتر مسئولان و بسیج مردم شده بود. این فضا حدود 10سال بر کشور حاکم بود و ضعفهای فرهنگی، مدیریتی و نظام تصمیمگیری خیلی بروز بیرونی نداشت.
مدتی است که درگوشه وکنار کشور درگیریهای کوچک و بزرگی مثل دعوای آب، آب و هوای خوزستان، مشکلات کولبران و… وجود دارد که سبب میشود با کوچکترین جرقهای مردم در این استانها به خیابانها بیایند و اعتراضاتشان را خیابانی کنند، نظام باید با این مسئله چگونه برخورد کند؟
ببینید از منظر طب، وقتی از بروز یک بیماری پیشگیری نشود و یا بعد از شیوع بیماری، درست تشخیص داده نشود و نسخه درمانی اشتباهی تجویز گردد، اگر هم آن بیماری فرد را از پای نیندازد، مزمن میشود. وقتی بیماری مزمن شد، روند تشخیص و درمان آن هم خیلی پیچیده تر، طولانیتر و پرهزینهتر میشود. در این شرایط اگر هم فرضا با مراقبتهای ویژه، بیمار ما از بین نرود و بخشی از سلامت خود را بهدست آورد، مجبور به ادامه برنامه درمان با صرف هزینه زیاد تا مدت زمان طولانی خواهد بود. چون وقتی یک بیماری مزمن میشود طبیعی است که با ضعف سیستم ایمنی بدن، میکروبها، ویروسها و انگلها و حتی سلولهای سرطانی فرصت بیشتری برای اعلام وجود و غلبه بر قدرت دفاعی فرد پیدا میکنند. شرایط فعلی جامعه ما هم مشابه وضعیت انسانی است که بیماری او مزمن شده است؛ ما در کشور مشکلات زیاد و مزمنی داریم که عامل اصلی آن ضعف مدیریت، عدماحساس مسئولیت در فرهنگ عمومی و ساختاراجتماعی است. بنابراین اگر بخواهیم از عهده این مشکلات برآییم نیازمند بازنگری در نوع برخورد با نقایص موجود، تجدید نظر اساسی در نظام سیاستگذاری و اصلاحات ساختاری در مدیریت کشور خواهیم بود. این فرایند نیازمند انجام آسیبشناسی جدی و علمی همهجانبه اوضاع است.
درهمین فضا جمعی به میدان آمدهاند و ایده گفتوگوی ملی را مطرح کردهاند، تا با حصول وحدت ملی چاره برونرفت از مسائل بروزیافته را بیابند، بهنظرتان این ایده میتواند مؤثر باشد؟
بله، حتما، چرا که امر گفتوگو یک ضرورت طبیعی در جامعه انسانی است و باید بر سر مسائل و موضوعات و خواستههای مردم همواره گفتوگو در جریان باشد. اگر چه صحبت درباره ضرورت انجام گفتوگوی ملی را هم در میان مسئولان حکومتی و هم نخبگان جامعه به کرات میشنویم ولی اینکه پا در میدان بگذارند و عملا وارد گود بشوند نه! البته در این موضوع، فضای مجازی به مدد آمده است و به تقویت ارتباط بین افکار مختلف هرچند بهصورت سطحی کمک میکند، اگرچه بیشتر به سمت جدل و تقابل و جنجالسازی، توهین و تهمت و…سوق پیدا کرده است. اما فضای مجازی و شبکههای اجتماعی آن به هر حال فرصت جدیدی است که میشود روی آن کار کرد.
نقش دولت در تحقق این ایده چیست؟
بهنظر من لازم است که دولت در مقام عمل و نه فقط شعار وارد این میدان شده و نقش تسهیلکننده تحقق این ایده را بر عهده بگیرد. دولت وظیفه دارد که بهصورت منظم با مردم وارد گفتوگو و تعامل شود. به عقیده من رئیسجمهور و وزرایش موظفند که ارتباطاتشان را با مردم تقویت کنند و در گفتوگوهای بیواسطه و چهره به چهره با مردم به شناخت بهتری از شرایط و نیازها دست یابند و در حوزه مسئولیتشان به امور رسیدگی کنند. به یاد دارم که در دوره اصلاحات در وزارت علوم، هفتهای نبود که وزیر و معاونان با هم و یا جدا از هم در صحن دانشگاهها حاضر نبوده و بهطور منظم در حال بازدید و گفتوگو نباشند؛ گفتوگویی آزاد و سازنده با دانشجو، استاد و کارکنان دانشگاه. این بود که دستاوردهای خوبی هم داشتیم و شور و نشاط و امید از دانشگاه به جامعه تزریق میشد. من فکر میکنم دولت باید در این زمینه پیشگام شود و فضا را برای گفتوگوی راحت و آزاد بین مردم، نخبگان، سیاسیون و دولتمردان فراهم کند.
این موضوع که مردم مشکل دارند و درد دارند قابل پردهپوشی نیست، من بهجد معتقدم که باید درد دل مردم را از زبان خودشان، شنید. با شنیدن و شناخت این دردهاست که میتوان راهکارهای مؤثر و کارشناسانه برای رفع آنها اندیشید، میتوان فرصتها و تهدیدها را همزمان با هم دید و با نگاه علمی و عمیق برای آنها راهکار ارائه کرد. به همین دلیل است که بدون تعارف اعلام میکنم خطر جدی از درون کشور است نه بیرون از مرزها! اگر همبستگی سالهای اول انقلاب را داشته باشیم – همبستگیای که 8سال ملت را با دست خالی مقابل تجاوز خارجی مقاوم نگه داشت – هیچکس و هیچ قدرتی نمیتواند ما را تهدید کند.
چه شد که این همبستگی آسیب دید؟
حداقل 3عامل سوءمدیریت، عدمتعهد نخبگان و آگاهان به پیمان الهی مبنی بر بیتفاوت نبودن در برابر بیعدالتی و ستم و نهادمندنشدن جایگاه علم و فناوری در برنامههای توسعه کشور و مسئولیت دانشمندان و نخبگان در ارائه نگاه کارشناسانه به حکومتگران، بهشدت رشد و پیشرفت و نیز همبستگی و امنیت ملی ما را در مخاطره قرار داده است.
شما پتانسیلی در بین مسئولان و حتی جامعه برای ترمیم همبستگی ملی میبینید؟
پتانسیل اصلی را که توانمندی بالقوه عظیمی است، باید در مردم جستوجو کرد، بعد هم در توانمندیهای نیروی تخصصی جامعه و آخر از همه در بین مسئولان! حال چون ظرفیت مردم به رسمیت شناختهنشده و به نیازهای آنها هم اعتنایی نمیشود، لذا عکسالعمل آنها بهصورت بروز تنش، اظهار مخالفت و اعتراض، خود را نشان میدهد.
این عکسالعمل نشاندهنده پویایی و زندهبودن جامعه است، منتها جامعه زندهای که معترض است، معترض به دیده نشدن، معترض به فشار فقر و بیکاری، فساد و تبعیض در انواع و اقسام آن، از مسائل اجتماعی گرفته تا اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی؛ اعتراضی که اگر پاسخ و اقدام مناسبی دریافت نکند، شاید نشود آن را مدیریت کرد.
پیشنهاد شما به مسئولان سیاسی، امنیتی و انتظامی برای برخورد با چنین اعتراضات مردمی چیست؟
مسئولان باید فراتر از همه تعلقات حزبی، جناحی، باندی، گروهی و یا قبیلهای با یک عزم و اراده جدی بهسمت مردم بروند، آنها باید قبیلهها و گروههایشان را کنار بگذارند و صداقت خود را به آنها ثابت کنند، مشکلات کشور را با همفکری و کمک نهادهای مدنی مورد آسیبشناسی قرار دهند و راهحل مشکلات را با مردم بهعنوان صاحبان حقیقی کشور در میان گذارند. مردم ما شریف و نجیب هستند و وقتی صداقت را در چهره مسئولان ببینند، به آنها فرصت جبران میدهند. هرچند برای استمرار رویه گذشته فرصتی نیست، اما هنوز برای تجدیدنظر و جبران ضعفها فرصت محدودی وجود دارد، ولی تغییر رویکردها یک ضرورت است. لازمه این تغییر رویکرد، جلب باور مردم به صداقت مسئولان است و کمک و حمایت نخبگان هم در این زمینه مؤثر است. وقتی مسئولان با مردم صحبت نکنند و به فریاد آنها گوش ندهند، نتانیاهو و ترامپ میآیند و در رسانهها و شبکههای مجازی مردم ما را مخاطب قرار میدهند، تحریک میکنند و بهاصطلاح رهنمود میدهند.
چرا مسئولان تمایلی به صحبت و شرح امورکشور و مشکلات برای مردم ندارند؟ مثلا در هفتههای اخیر و در اوج نقد عملکرد دولت، رئیسجمهور و وزرا و معاونانش بهخاطر نوسانات بازار ارز بهرغم اصرار نخبگان برای گفتوگو و شرح مشکلات به مردم، تا مدتها سکوت کردند؟
در این بین یکسری تضادهای درون حکومتی وجود دارد که نگران آشکار شدن آنها و اوجگیری اختلافات میشوند. اما من معتقدم کتمان واقعیت و نگفتن حقیقت خود به نادرستی، تشتت، گردآلودشدن فضای اجتماعی و سوءاستفاده دیگران دامن میزند و شرایط نابهنجار کنونی را تشدید میکند. من بر این باورم که با همدلی، صداقت، تدبیر، سنجیدگی، ظرافت و داشتن شهامت میتوان مسائل را برای مردم تشریح کرد و با تعامل و گفتوگو برای آنها راهکار ارائه داد. میتوان در دانشگاهها تشکیل کرسیهای آزاداندیشی را از شعار به عمل در آورد و با حضور مسئولان اجرایی، کارشناسان، نخبگان و نمایندگان مردم در مجلس و شوراها موضوعات را مورد بحث و تبادل نظر قرار داد. یکی از مصادیق این کرسیهای آزاداندیشی برنامه مناظرههای انتخاباتـــی کاندیداهای ریاستجمهوری است، آیا از این مناظرهها بد دیدیم!
این اعتراضها از دیماه گذشته بروز پیدا کرده و عملکرد دولت را نشانه گرفته است. بهنظرشما در این میان چه نقشی متوجه دولت است؟
بدشانسی شخص روحانی این است که در سال92 بعد از یک دوره 8ساله تخریب، دولت را تحویل گرفته است. متأسفانه حافظه تاریخی ضعیف است، فقط این دوره 5ساله را میبینند و آن دوره سوءمدیریت بنیانکن را فراموش کردهاند. البته من معتقدم برای آسیبشناسی دقیق اوضاع کنونی باید حداقل مسائل دوره سیاسی و اجتماعی معاصر را مورد بررسی قرار داد تا در پرتو این مطالعه و بازخوانی آن بتوان راهکارهای مناسبی ارائه کرد.
فرزانه آیینی
روزنامه همشهری


