درباره انتخابات آزاد

مباحث زیر در ای میل لیست اتحاد جمهوریخواهان ایران حول انتخابات آزاد صورت گرفته است و گزیده ای از این بحث انتخاب شده و برای استفاده عموم منتشر می شود. در مجموعه زیر مطالبی از فرخ نگهدار، حبیب پرزین، بابک امیرخسروی، رضا سیاوشی، مهدی فتاپور، اسفندیار طبری، کاظم علمداری و محمد برقعی آمده است.

***************************

فرخ نگهدار

سلام مجدد

به نظرم بحث در باره استراتژی انتخابات آزاد یکی از مفید ترین و ضرورترین بحث ها بین فعالان سیاسی مخالف وضع موجود در کشور ماست. راست این است که تفاوت برداشت از این مفهوم گسترده است:

گروهی از ما اصلا قبول ندارند که چیزی بنام «استراتژی انتخابات آزاد» می تواند وجود یا معنا داشته باشد. آنها می گویند «انتخابات آزاد» استراتژی نیست. یک هدف مهم برنامه ایست.
گروهی از ما آنچه که تحت عنوان استراتژی انتخابات آزاد مطرح شده را «تدبیری برای هموار کردن راه برای اتحاد وسیعِ تمام نیروهای اپوزیسیون» می فهمند؛ از جمله اتحادِ اصلاح طلبان و سرنگونی طلبان، از جمله جمهوری خواهان و طرفداران سلطنت و فعالان قومی می فهمند. و هیچ شعار دیگری نیست که چنین ظرفیتی داشته باشد.
گروهی از ما می گویند آنچه تحت عنوان «استراتژی انتخابات آزاد» طرح می شود در واقع استراتژی نیست و فقط یک شعار و یا یک مطالبه است. آنها طرح این شعار را بی معنا می شناسند چون در جمهوری اسلای و نظام حقوقی کنونی قابل تحقق نیست و لذا صرفا نقش بهانه ای برای عدم شرکت و تحریم خواهد شد.
گروه های دیگری از ما هم شاید برداشت های دیگری داشته باشند.

من مدافع پیگیر سمت دادن تمام تلاش آزادیخواهان در سمت گشادن شرایط و بستر سازی برای برگزاری انتخابات آزاد در ایران هستم. معنای این کار هم چیزی نیست جز طراحی یک طرح استراتژی و تاکتیک برای نهادینه کردنِ انتخابات آزاد. لذا نه تنها چیزی به نام «استراتژی انتخابات آزاد»‌ برای من قابل فهم و قابل قبول است،‌ بلکه این نام گذاری را دقیق و متضمن مقصود می دانم. تردید ندارم که دیرتر یا زودتر جریان اصلی آزادی خواهی و جنبش عمومی ضداستبدادی در کشور ما در خواهد یافت که دگرگون سازترین خواسته از حاکمیت جمهوری اسلامی همانا تن دادن به همراهی با آزادیخواهان برای بستر سازی برای انتخابات ازاد است. سمت دادن تمام تلاش ها برای فراهم کردن شرایط برای برگزار شدن انتخابات آزادآماده کردن ایران برای انتخابات آزاد هم نیاز به یک استراتژی روشن و همه فهم دارد و هم نیاز به طراحی تاکتیک های ممکن و موثر. از این روی نقد فله ای و گاه توام با پیش داوریِ آنچه تحت عنوان «استراتژی انتخابات آزاد» مطرح شده کاری سنجیده و مفید نیست.

این که تمام طیف های فعال سیاسی، که علیه استبداد عمل کنند، شعار انتخابات آزاد را یک هدف بزرگ، پسندیده و مطلوب می یابند، خود یک نقطه قوت بسیار مهم و قابل اتکاء برای همه تلاش هایی است که برای دموکراسی در ایران برداشته می شود.

از نظر من این وظیفه ی تنها حکومت نیست که شرایط انتخابات آزاد را مهیا کند. وظیفه اپوزیسیون مهم تر است. حرف کسانی که می گویند با این حکومت انتخابات آزاد برگذار شدنی نیست ناسنجیده است. آمدن همه پای صندوق ها فقط در شرایطی میسر است که حدی از وجود اعتماد میان همه نیروها، منجمله میان حکومت و مخالفان، وجود داشته باشد. حداقل این است که هیچ کدام فکر نکنند هر کس برنده شود قدرت خود را صرف حذف و بیرون کردن دیگری از صحنه انتخابات بعدی خواهد کرد.

برای برگذاری انتخابات نخستین شرط این است که از تنش میان نیروها باشد کاسته شود. شرایط انتخابات آزاد وقتی مهیاست که همه بلد باشند با هم حرف بزنند و بتوانند به حرف زدن ادامه دهند (این حرف ریچارد رورتی فلیسوف فقید امریکایی است که تاثیر تداوم گفتگو را مهم تر از خود گفتگو می دانست. او می گوید تداوم گفتگوست که آزادی را میسر می کند)

نیروهایی که دیگران را بایکوت می کنند به سیمای آزادی خدشه می کشند. و کسانی که چنین کنند پای صندوق های رای هم خواهان مشارکت بایکوت شدگانشان نخواهند شد.

همین الان صحنه مصر پیش روی ماست. دعوا بر سر این است که کدام نیروها حق شرکت دارند. هم نظامی ها و هم اپوزیسیون دارد می گوید طرف مقابل نصف بیشترش حق شرکت ندارد چون سابقه آن چنانی دارد. در عراق هم همین بساط بود. هنوز هم هست. فرض بگیرید همین امروز جمهوری اسلامی اصلا نیست. آیا «بقیه» به حضور «بقیه» در پای صندوق های رای با حقوق مساوی تن می دهند؟ جواب این سوال اصلا مشکل نیست. مناسبات حاکم میان «بقیه»‌ اصلا طوری نیست که «بقیه»‌ بتوانند مشارکت کنند. همین امروز اکثریتِ بزرگِ سرنگونی طلبان در پیش وجدان خود کاملا قانع هستند که اگر این رژیم را سرنگون کنیم، هرگز نباید بار دیگر به این «این آدم خورها» حق شرکت در انتخابات و عوام فریبی مجدد داشته باشند.

نیروهای سیاسی بردباری که قابلیت همنشینی و گفتگو و فهم همدیگر را داشته باشند از آسمان برای کشور ما نازل نخواهند شد. آنها که به آن حد از تحمل میرسند که حضور «دیگری» را پای صندوق رای تحمل کنند قطعا بر بستر تجارب و میراثی که همین نیروهای عملا موجود بر جای می گذارند سیاستِ مدرن را می آموزند. بند ناف آنها قطعا به یکی از همین نحله های عبوس امروزین ما خواهد رسید، درست همانگونه که بند ناف همه ما به نسل دیروز بسته بوده است.

کسی که استراتژی انتخابات آزاد را پیش می کشد ولی وظایف مربوط به نرم کردن و تحمل پذیر کردن شرایط سیاسی را به بعد از پایان دادن به این رژیم می خواهد شروع کند کسی نیست که نهادینه کردن انتخابات آزاد را پی می گیرد. او در واقع می خواهد با انعقاد یک قرار داد سیاسی (تعهد به تقسیم قدرت از طریق برگزاری انتخابات آزاد) فعلا نیروی کافی برای برداشتن «مانع اصلی» مهیا کند. موضوع یک چنین استراتژی نرم کردن فضا و تحمل پذیر کردن شرایط برای حضور همگان پای صندوق های رای نیست. موضوع این استراتژی موکول کردن جنگ به بعد از پیروزی بر خصم امروزین است.

برخی برگداری یا عدم برگداری انتخابات آزاد تابع تناسب قوا میان حکومت و مخالفان می دانند. برخی دیگر فکر می کنند برگدار نشدن انتخابات آزاد به «ماهیت حکومت» بستگی دارد. اما این ارزیابی ها دقیق نیست. برگداری یا عدم برگداری انتخابات آزاد قبل از همه به نوع مناسبات نیروهای سیاسی عمده ی کشور بستگی دارد. با این حد تنش میان نیروهای سیاسی، اگر تناسب قوا هم به هم بخورد انتخابات آزاد برگزار نخواهد شد. ایکاش نه در باره تناسب قوا میان حکومت و مخالفان، که از تناسب قوا میان حکومت و نهادهای مدنی سخن گفته می شد. تجربه بشری نشان می دهد که آنجا انتخابات آزاد پدیده ای نهادینه است که نهادهای مدنی واقعا قدرتمند باشند.

هیچ ضابطه تاریخی، ایدئولوژیک یا هویتی ماهیتی برای همکاری کردن یا همکاری نکردن با نیروهای سیاسی دیگر، اعم از اسلام گرا، سلطنت طلب، مجاهد، کرد یا طرفدار غرب و شرق را قبول ندارم. ضابطه ای که معیار است تنها یک چیز است: همسویی در استراتژی. همه نیروهایی که موضوع استراتژی سیاسی خود را بستر سازی «برای همزیستی همه مولفه های سیاسی کشور» قرار می دهند می توانند جدا از سوابق هم با هم همکاری داشته باشند. روی واژه «همه»‌ تاکید می کنم. زیرا این شرط اصلی است. با این معیار کسانی که در برای بسط گفتگو میان حکومت و مخالفان و کاهش از میزان هراس متقابل را جزو استراتژی خود قرار نمی دهند، برعکس تشدید هراس طرفین از همدیگر را «مفید» ارزیابی می کنند نیز دیرتر یا زودتر راه همکاری با همدیگر را پیدا خواهند کرد.

بحثِ «گفتگو با شاهزاده» با بحثِ «استراتژی انتخابات آزاد» رابطه ای جداناشدنی دارد. درست به همانگونه که «بحث گفتگو با خامنه ای»‌ و بحثِ «استراتژی انتخابات آزاد» رابطه ای گسست ناپذیر دارند. این که کاظم علمداری می نویسد ترویج گفتگو پایه ای ترین تلاش در راه دموکراسی است حرفی کاملا سنجیده است. تنها محدودیتی که در سخن اوست این است که او دامنه این گفتگو را در درون صفوف گسترده اپوزیسیون، از اصلاح طلبان تا سلطنت طلبان، محصور می کند. حرف او بیانِ کامل استراتژی انتخابات آزاد بود، هرگاه طیف های گسترده نیروهای حاکم، به شمول رهبر جمهوری اسلامی ایران، را نیز به دایره گفتگو فرا می خواند.

فرخ

****