بازجوهای فاسد سپاه و اطلاعات

رضا ماندگار: بازجوهای مسلط بر اوین و دستگاه قضایی، هر روز سندی دیگر از فساد در دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی، رو می کنند. کمتر روزی است که خبر تلخی از برخوردهای غیرانسانی و غیراخلاقی بازجوها منتشر نشود. حالا در جدیدترین نمونه و شاهد، ابوالفضل قدیانی، زندانی دو رژیم شاهنشاهی و ولایت فقیهی، در نامه ای از درون بند 350 اوین اعلام کرده: «یکی از بازجویان فاسد اطلاعات سپاه با نام مستعار “اوسط” اخیرا وقاحت و خباثت را بجایی رسانده که به همسر آقای دکتر رجایی گفته من ایشان را به زندان برازجان یا رجایی شهر تبعید می‌کنم و وقیحانه از وی خواسته از شوهرش طلاق بگیرد.»

دکتر علیرضا رجایی، فعال ملی و مذهبی، از روزنامه نگاران پرسابقه و فرهیخته ی کشور و عضو انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران است. او از اردیبهشت ماه 1390 و در پی حمایت های فکری اش از جنبش سبز، بازداشت شد و پس از چند هفته حبس در سلول های انفرادی، برای تحمل حکم زندان سه ساله روانه ی بند 350 اوین شد. او با فشار بازجوهای مسلط بر اوین، و بخاطر عدم همکاری با نهادهای امنیتی، و امضای بیانیه های انتقادی از درون اوین، حکم محکومیت دیگری نیز دریافت کرد و این چنین باید 6 سال در زندان باشد.

حالا، و آن چنان که ابوالفضل قدیانی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و زندانی حامی جنبش سبز گفته، یکی از بازجوهای ارشد سپاه پاسداران با نام مستعار “اوسط” و با نام واقعی “علی انواری” که در اطلاعات سپاه فعالیت می کند و از افراد نزدیک به حسین طائب، فرمانده قرارگاه ثارالله سپاه است، به همسر دکتر رجایی گفته وی را به زندان برازجان یا رجایی شهر تبعید می‌کند و از او خواسته از شوهرش طلاق بگیرد.

قدیانی در نامه اش به رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی نوشته: «اگر شما و سایر مسئولین ارشد نظام کمترین غیرتی داشتید این بازجویان کثیف با اقداماتی بسیار کمتر از این آنچنان مجازات و رسوا می‌شدند که دیگر این بی‌دینی‌ها و اقدامات ضداخلاقی امکان بروز پیدا نمی‌کرد و نوامیس افراد به بازی گرفته نمی‌شد. ولی بدبختانه امروز این افراد از سوی سران کشور حتی تشویق می‌شوند و ترفیع می‌گیرند.»

فشارهای ضدانسانی برای طلاق همسران

«دخالت در حریم خصوص متهمان و ایجاد درگیری‌های خانوادگی» ازجمله غیراخلاقی ترین شیوه هایی است که بازجوهای جمهوری اسلامی برای «شکستن» متهمان سیاسی، و وادار کردن آنان به «همکاری» بکار می گیرند. مهدی محمودیان، عضو جبهه مشارکت و از روزنامه نگاران حامی جنبش سبز و افشاگر فاجعه کهریزک، شهریور 1389 در نامه ای به آیت الله خامنه ای، ضمن اشاره به انواع و اقسام فشارها بر زندانیان و بدرفتاری با متهمان، نوشت: «در بسیاری موارد به خاطر شنود‌ها و سرک کشیدن‌های قانونی و غیر قانونی نهادهای امنیتی در خصوصی‌ترین و شخصی‌ترین حوزه‌های زندگی افراد و دسترسی بازجو‌ها به این اطلاعات، حربه‌ای بود برای تحت فشار قرار دادن زندانی، با استفاده از همین اطلاعات حداقل در ۳ مورد (منجمله خودم) با همسران متهمین تماس گرفته شده است که تقاضای طلاق کنند و یا با به اجرا گذاشتن مطالبات (مهریه) خود متهم تحت فشار بیشتر قرار بگیرد.»

محمودیان که از شهریور 88 در زندان است، خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشته بود: «جناب آیت الله، بازجویان وقاهت را به جایی رسانده‌اند که حتی به خود اجازه می‌دهند به همسران جوان زندانیان به دفعات تماس بگیرند تاجایی که ان‌ها مجبور شده‌اند گوشی‌های موبایل خود را خاموش یا تعویض کنند تا از شر این بی‌حرمتی‌ها نجات یابند.»

وی همچنین در نامه ی خود آورده بود: «جناب آقای آیت الله خامنه‌ای، با جشمان خودم دیدم که در بند ۲۰۹ جوان بیست و چند ساله به خاطر تماس‌های مکرر بازجویان با مادر تنهایش چند بار اقدام به خودکشی کرد.»

این روزنامه نگار سبز همچنین افزوده بود که «جناب آقای آیت الله، مامورین اطلاعاتی شما به جایی رسیده‌اند که از همسر جوان یکی از زندانیان خواسته‌اند اگر دوست دارد شوهر و برادر زندانی‌اش از اعدام احتمالی نجات یابد وخود نیز به حبس طولانی محکوم نشود از شوهرش طلاق بگیرد!»

او البته  «خدا را شکر می‌کند که حداقل از این حوادث را در بند ۳۵۰، دو یا سه مورد بیشتر ندیده است.»

 

فشار بازجوها بر همسر محمودیان

همین چند ماه پیش بود، خردادماه 91 که مهدی محمودیان در گزارشی دیگر از درون زندان رجایی شهر، به تشریح فشارهای ضدانسانی و غیراخلاقی علیه خود و خانواده اش پرداخت.

او با اشاره به فشارهای فیزیکی و روانی که از ابتدای بازداشت اش در شهریورماه 88 تحمل کرده بود، نوشت: «تلخ ترین حادثه ای که بر من گذشته است فشارهایی بود که بر خانواده ام آورده اند… فشارهایی که به همسر سابقم در این مدت وارد کرده اند سخت ترین روزهای حبسم را برایم رقم زده است.»

محمودیان افزوده بود که «در اتاق های بازجویی برای تحقیر و به قول خودشان شکستنم همیشه موضوع جدایی من و همسرم را مطرح می کردند گاه از راه دلسوزی و گاه هم با جملاتی چون او هم نتوانست تحملت کند یا موارد مشابه. و به قول یکی از بازجویی ها چه در برابر الفاظ رکیک و اتهامات غیر اخلاقی …که مطرح می کرد حاضر به ادامه بازجویی با وی نشدم گفت بالاخره رویت را کم می کنم و نمی گذارم بروی و قهرمان شوی.»

این روزنامه نگار پیگیر حقوق بشر، همچنین گفته بود: «بازجویان قبل از ارجاع پرونده به دادگاه با همسر سابقم تماس گرفته و ضمن اینکه حکمی را که قرار بوده به دادگاه تشریفاتی جهت انشا ابلاغ کنند را به وی می گویند و اضافه می کنند که تو مهریه ات را اجرا بگذار تا حقت را از مهدی بگیری.»

وی با اشاره به ملاقات همسرش با او در زندان، و تلاش آنان برای زندگی مشترک دوباره و پایان دادن به فشاری که بر تنها دخترش، زینب وارد می آمد، نوشته بود: «یکی از پرسنل دادگاه انقلاب به نا م داوود شبانه به دیدار پدر همسرم می رود و ماجرای ملاقات من و همسرم را به وی می گوید و اضافه می کند که مهدی خیلی لجباز است و حاضر به عذرخواهی نیست و سرش را زیر آب خواهم کرد و اگر دخترت برگردد سیاه بخت می شود. و خلاصه هرچه همسرم برای رضایت پدرش بافته بود پنبه شد و تقریبا بازگشت رسمی وی را در کوتاه مدت غیرممکن شد… شخص آقای دادستان، جعفری دولت آبادی و معاون شان آقای خدابخش نیز در جریان این موضوع هستند اما دریغ از هرگونه واکنش و یا رسیدگی.»

فجایع بی پایان در استبداد دینی

فجایعی نظیر آنچه مهدی محمودیان توضیح می دهد و گزارش می کند، یا مانند آنچه امروز بر سر دکتر علیرضا رجایی، می آید، نخستین نمونه ها در جمهوری اسلامی نیستند. چنان که موارد متعددی، به دلیل شرم خانواده ها یا هراس آنان از تشدید فشار بر زندانی و متهم، افشا و منتشر نمی شود.

همین چندی پیش بود که در گزارشی مستند، که مازیار بهاری فیلم آن را آماده و “بی بی سی” پخش کرد، فرج سرکوهی نویسنده ی برجسته ی کشور، که سالهاست مهاجر شده، به شنود مکالمات خود و همسرش در تختخواب خانه، و سوء استفاده ی ضدانسانی بازجو از این شنودها برای شکستن وی و اعتراف گیری، اشاره کرد.

چنان که تاکید شد، مواردی از این دست پرشمارند؛ اگر در مورد زندانیان و متهمان سیاسی، به دلایل مختلف، ازجمله دسترسی آنان به رسانه ها یا شناخته شدگی و عدم باور به مجرمیت خود، اخباری منتشر می شود و فجایعی علنی می گردد، متاسفانه در مورد زندانیان و مجرمان معمولی و گمنام، هیچ پناهگاه و حامی و همراهی نیست.

حکایت به همین تلخی است که قدیانی، زندانی سبز از درون اوین برای رییس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نوشته است: «بعنوان یک زندانی سیاسی در رژیم گذشته اعلام می‌کنم این برخوردهای مورد حمایت شما روی ساواک شاه مخلوع را با تمام مفاسد و شکنجه گری‌هایش سفید کرده است. در آن رژیم علیرغم همه مفاسد و ظلم‌هایش حرمت خانواده‌های زندانیان رعایت می‌شد و هیچ مشکلی برای همسر و فرزندان زندانیان سیاسی ایجاد نمی‌شد. متاسفانه این ننگ ابدی برای این نظام استبداد دینی است که برای رسیدن به اهداف خود استفاده هر وسیلهٔ غیر انسانی را مجاز می‌شمارد و هر آزار و اذیت و فشاری را بر خانواده‌های زندانیان سیاسی مجازمی‌شمارد که اوج سقوط اخلاقی و انسانی صاحبان قدرت را نشان می‌دهد.»

ندای سبز آزادی       چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۱ – ۱۲ دسامبر ۲۰۱۲