اجرای مدل پوتین- مدودف برای ایران

دکتر الهه کولاييدر حالی که سال آینده دوره دوم ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد به پایان می‌رسد، وی در گفت‌وگوی زنده تلویزیونی خود گفت: «از کجا می‌دانيد سال پايانی دولت است؟». این سخن بسیاری را به این گمانه‌زنی رسانده است که رئیس جمهور به دنبال اجرای طرحی مشابه طرح پوتین- مدودف در ایران است، طرحی که عملا امکان ادامه حیات دولت وی را در دوره‏های بعدی فراهم می‏کند، بی‌آنکه قدرت به رقیبان رسیده باشد. موضوع انتقال قدرت در کشورهایی که نظام‏های سیاسی آنها در طول قرون متمادی با سازوکارهای مختلفی سروکار داشته همواره محل بحث بوده است. در واقع وجه تمایز اصلی نظام‏های توسعه یافته سیاسی بر پایه پذیرش آرای مردم و ضرورت جایگزینی قدرت به شکل متناوب و گردش مستمر نخبگان استوار شده است. به عبارت دقیق‏تر در نظام‏های سیاسی توسعه یافته جابه‌جا شدن کسانی که در پست‏های قدرت قرار می‏گیرند یک اصل بنیادین و پذیرفته شده است، به این معنا که هیچ تلاشی برای ماندن خارج از عرف و قانون در مصدر قدرت در ساختار آنها پذیرفته نیست. چه آنکه اگر هم چنین تمایلاتی در افراد یا گروه‏های سیاسی خاصی پیدا شود، از سوی بدنه فعالان سیاسی و جامعه با اقبال مواجه نخواهد شد و به یک معنا موجب کاهش محبوبیت این افراد یا گروه‏های سیاسی می‏شود. اما در سیستم‏های سیاسی که احزاب قوی شناسنامه‌دار وجود ندارند، به گونه‏های مختلف شاهد تلاش برای حفظ جایگاه‏ها هستیم. در این چارچوب به دلیل برخی ضعف‏های ساختاری و رفتاری احزاب، این امکان بالقوه وجود دارد که گردش نخبگان به کندی صورت گیرد. بهترین نمونه‏ای که می‌توان به آن اشاره کرد روسیه یک دهه اخیر است. در این کشور به خوبی تلاش برای حفظ قدرت دیده می‌شود. بازی پوتین – مدودف گرچه راه خود را از صندوق‏های رای پیدا کرد، اما نبود احزاب قدرتمند باعث گردش مسئولیت‌ها بین تعدادی اندک ‌شد. مدل پوتین – مدودف در روسیه چندان با شکاف حزب حاکم همراه نشد، این در حالی است که بسیار پیش از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، شکاف بین اصولگرایان نه تنها مشهود شده که حتی تاثیرات عمیق خود را نیز بر حوزه‏های مختلف آنها آشکار کرده است. با توجه به سطح و نوع توسعه جامعه ایران، جریان‏های سیاسی از تنوع و گوناگونی قابل توجهی برخوردارند که با وجود نامید شدن با عنوان‏های سیاسی متفاوت، وحدت و انسجام یکپارچگی درونی در میان آنها کمتر وجود دارد و بر همین اساس در درون جریان اصولگرا شاهد این نوع تشتت‏ها هستیم. به نظر می‏رسد از یک سو محتمل‏ترین سناریو برای تحولات در جوامعی چون ایران با ساختارهای سیاسی موجود، روی آوردن برخی گروه‌های سیاسی به تلاش برای حفظ قدرت است که برای هر نوع تناوب و جایگزین شدن آن می‌کوشند از نزدیک‌ترین نیروها به خود استفاده کنند. از سوی دیگر شکاف موجود در میان اصولگرایان می‏تواند یکپارچگی آنها را به هم ریخته و این تداوم، بر خلاف کشورهایی چون روسیه حذف‌شدگانی قابل توجه از گروه‏ها و چهره‏های آنها را بر جای بگذارد. در واقع در تحولات اخیر خاورمیانه و افغانستان نیز شاهد تکرار همین روندها هستیم.
منبع: آرمان