زمانی برای تنشزدایی با اسرائیل
با کشیده شدن پای ترکیه به پهنهی درگیریهای امنیتی- نظامی در عراق و سوریه و گسترهی بگیر و ببندها و زد و خوردهایی که تازه در سرتاسر خاک ترکیه صورت گرفته، تردیدی باقی نمیماند که خاورمیانه جنگزده در ناتوانی و ناامیدی از یافتن راه حلّهای انسانی و سیاسی، در گرداب درگیریهای خونین قومی– مذهبی و نیز بینالمللی و سکتاریستی هر چه بیشتر فرو خواهد رفت و وضع و حال این منطقۀ بلازده از این هم که هست وخیمتر و بدتر خواهد شد. به صحنۀ اسفبار این منطقه نگاهی بکنیم:
جنگهای قومی- مذهبی و سیاسی نفسِ دو صد میلیون افغان و پاکستانی را گرفته. عراق و سوریه اسیر هراس آورترین واقعه تروریستی دنیا در حال جان کندناند.
فقط در سوریه نیمی از جمعیّت درون مملکت از هستی ساقط شده و آواره گشتهاند. دو میلیون پناه به ترکیه بردهاند. دویست و سی هزار به قتل رسیدهاند و در واقع قصهی عراق و سوریه همین است که گفتهاند: «زندگی و جنگ و دیگر هیچ»
آن هم از حال و روز لیبی است که روی نقشه جغرافیا فقط وجود دارد، تروریستهای جهادی هر چیزی را در اختیار گرفته به صغیر و کبیر رحمی نمیکنند. مصر آن گهواره تمدن بشری در اسارت تروریزم دولتی و اسلامیستی دارد دست و پا میزند. «مرزهای» اسرائیل با سرزمینهای فلسطینی و عربی تب کرده به نقطههای جوشان تبدیل شدهاند. ایرانِ جمهوری اسلامی و عربستان سعودی در همه جا، رویاروی هم ایستادهاند: در عراق و سوریه، در بحرین و یمن و لبنان در پاکستان و افغانستان حتی در مالزی و اندونزی در واقع همه جا جنگهای نیابتیشان در جریان است و بساط شیعهکشی هم حسابی به راه افتاده، هفتهای صدها قربانی میگیرد.
در حقیقت نقطهای نیست که این دو مدعی معنویت و اسلامیت ته دل هم را نسایند و یکدیگر را تباه نکنند… تنها ترکیه بود که اندکی کنار مانده بود آن هم کاسهی صبرش سر آمد و به میدان جنگ و تروریزم درآمد. در حقیقت امروزه موضعی نیست که در خاورمیانه در امان مانده باشد و کشوری نیست که جنگ و تروریزم مبانیِ قانون قهر خود را بر آن تحمیل نکرده باشد. اگر اوضاع اینگونه که هست ادامه یابد، یعنی اصول جنگ و تروریزم حکم براند، خردمندی و عشق و حکمت و تفکر برای رفاه عمومی، تلاش برای تعالی اخلاقی و معنوی برای رسیدن به سعادت جمعی و وحدت عالم انسانی از ذهن و دل تودهی خاورمیانهای حذف خواهد شد و خشونت جنگ و تروریزم همهی ما را به تباهی خواهد کشید و از پای خواهد افکند.
محور اصلی درگیریهای خاورمیانه
در این هرج و مرج و جنگ و جدالی که خاورمیانه را گرفتار کرده، شکی نیست که اصل و اساسِ دعواها، دشمنی شدیدی است که میان جمهوری اسلامی ایران و کشور اسرائیل وجود دارد. دشمنی و رقابتی که پس از سقوط صدام بعث به محور اصلی درگیریهای نظامی و مذهبی و سکتاریستی «منطقه» تبدیل شده و همه را به جان هم انداخته است.
به عنوان نمونه شماره میکنیم:
جمهوری اسلامی ایران از اسد سوری و حماس و حزبالله لنبان و جهاد اسلامی فلسطینی از این جهت چنین قاطعانه حمایت میکند که ضد موجودیت اسرائیلاند و خط مقدم مقاومت در برابر اسرائیل را شکل میدهند. با آمریکا از فردای انقلاب اسلامی، انقلابی که با چراغ سبز خود آمریکا به پیروزی رسیده بود، به این سبب به ستیزه جویی کور برخاست که واشنگتن حامی و متحد اصلی اسرائیل بوده و هست.
با مصر و سادات و مبارک کُدورت ورزید وکار را به جدایی و دشمنی کشانید چون قاهره و تل آویو وارد پروسهی صلح و همزیستی شده بودند.
با یاسرعرفات ترکِ دوستی کرد و به دشمنی نشست، چون رهبر فلسطینیها با یهودیها وارد گفتگوی صلح شده بود.
با پادشاه اردن و سران عربستان سعودی و شیوخ خلیج فارس و دیگر دولتهای عربی میانه رو به این دلیل در تضاد قرار گرفت که آنها حامی گفتگوی صلح با اسرائیلاند و از ایدهی دو ملت و دو دولتِ اسرائیلی و فلسطینی پشتیبانی میکنند. حتی بخشی از علّت سردی روابط تهران با جمهوری آذربایجان و دولتِ خودمختار کردستان عراق هم مستقیماً به روابط حسنهی این دو با اسرائیل برمیگردد.
باری نتایج ویرانگر مترتب بر این سیاست خارجی به غایت نبوغ آسا بر کسی پوشیده نیست. سران نظام فقاهتی خاصه آن تندروهای سرمست از خوش خیالی ایدئولوژیکی گمان میبردند که با فلسطینیتر شدن از یاسرعرفات و طرح شعار نابودی اسرائیل و مخالفت با صلح و سازش در منطقه، میتوانند دل و ذهنِ تودهی عربِ سنّی را تصرف کنند و مبارزهی آوارگان فلسطینی را برای کسب حقوق انسانی خود به پیکار جهان اسلام با اسرائیل تبدیل سازند و ازین طریق، یعنی با صدور انقلاب اسلامی رژیمهای هوادار آمریکا مانند رژیم سعودی و مبارکِ مصری و ملک حسین هاشمی و غیره را سرنگون کنند و با متحد کردن «امت انقلابی اسلامی”، خود شوند سرکرده و مراد و مقتدای این امت اسلامی نو ساخته…
اما این بزرگواران گز نکرده بریده بودند، غافلانه به آنچه خود میتوانند ضد اسرائیل انجام دهند فکر کرده بودند، به عمق و گسترهی ضربههای متقابلی که اسرائیلیها میتوانند از هر جنبهای به ایران و متحدان ایران بزنند، نیندیشیده بودند. نیندیشیده بودند که اسرائیلیها حتی در بسیج ممالک عربی سنّی در مسیر خواستهای سیاسی خود از امکانات و تواناییهای بیشتری برخوردارند تا جمهوری اسلامیِ و فقهای شیعی.
در واقع آنچه به نام جنگ نیابتی میان ایرانِ اسلامی و عربستان سعودی امروزه در سوریه، عراق، یمن، بحرین و لبنان… در جریان است، یا جنگ ظالمانهای که علیه شیعیان مظلوم در همه جا خاصه در بحرین، پاکستان و افغانستان راه افتاده در نتیجۀ دشمنی هیستریک موجود میان جمهوری اسلامی ایران و کشور اسرائیل است. اگر اسرائیل با اسد سوری و حزبالله لبنان در خصومت تمام قرار دارد، سعودیها و سنیهای افراطی نیز با سودجویی از فرصت به دست آمده آنگونه سرسختانه با آن هواداران «جمهوری اسلامی» میجنگند. وقتی اسرائیل با جناح شیعی حاکم در عراق یا با حوثیهای یمنی و نهضت دمکراتیک بحرینیها به سبب دوستیشان با ایران در حالت قهر قرار میگیرد، سعودی و متحدانش نیز همانجا ضربهی خود را علیه ایران و متحدانش وارد میکنند…
البته مقصود این نیست که عامل اصلی ایران- ستیزی و شیعه کشی اسرائیل است، خیر، عرض این است که آن وهابی افراطی سعودی ضد ایرانی و ضد شیعی، در این فضای خصومت آمیز میان ایران و اسرائیل است که فرصتی طلایی یافته تا به هیستریِ سنتّی ضد ایران و شیعی اینگونه آزادانه دامن بزند و پاسخگوی هیچ مرجع جهانی و مرکز و نهادی در این دنیای مدعی مدنیّت نباشد.
یعنی رابطه ایران و اسرائیل و به تبع آن ایران و آمریکا اگر چنان پرتنش و ویران نبود، سعودیها و عواملشان از اقدام به چنین درگیریهای امنیتی– نظامی نسنجیده ناتوان بودند و جرئت و قدرت آن را نداشتند که اینگونه آزادانه بتازند و آتش جنگ برپا کنند، غربیها نیز چنین آسوده به تماشا بنشینند!
یادمان باشد که صدام هم زمانی به ایران ضربه زد و حمله کرد که «خط امامیها» دیپلماتهای آمریکایی را گروگان گرفته بودند و رابطۀ ایران با آمریکا و اسرائیل و غرب به بدترین نقطه خود سقوط کرده بود و صدام دیوزده نیز از وضع پیش آمده، سود برد و آنگونه ایران را به خاک وخون کشید.
نتیجه اینکه:
– اگر خواهان خاورمیانهای خالی از جنگ و تروریزم هستیم، باید با اسرائیل تنشزدایی کنیم.
– اگر میخواهیم به تروریزم و قلدری قدرتهای نورسیده در خاورمیانه نقطۀ پایان بگذاریم ما ایرانیها با اسرائیلیها باید تنشزدای کنیم. – اگر جمهوری اسلامی خواهان یاری دادنِ متمدنانه به فلسطینیهاست، باید با اسرائیل تنشزدایی کند.
– اگر خواهان پیروزی قطعی توافق– نامهی اتمی و اجرای بی دردسر قول و قرارهای مربوطه هستیم، باید با اسرائیل تنشزدایی کنیم. البته آنگونه تنشزدایی که ریاکارانه و تاکتیکی نباشد، بل با بصیرتی دور نگر و استراتژیکی راه را بر عادی سازی رابطۀ تهران و تل آویو باز و هموار سازد و در نهایت به دوستی و محبت و مرّوت میان دو ملت اثر گذار دنیا منجر گردد.
آقای خامنهیی، این زمان مناسبترین وقت برای آغاز تنشزدایی با اسرائیل است که چنین موقعیتی را از دست نباید داد. کافیست از گفتگوی صلح میان اسرائیل و دولت خودگردان فلسطینی حمایت کنید، رسماَ دست از حمایتِ حماس و جهاد اسلامی و هر گروه تروریستی دیگری بردارید و به جای تبلیغات جنگ طلبانۀ ضد اسرائیلی به مطبوعات داخلی و گروههای سیاسی، آزادی صد در صدی بدهید که صدای ملت صلح طلب و متمدن ایران را بازتاب جهانی دهند.
«کدام طرف باید تنشزدایی را آغاز کند»
این سیاست تنشزدایی را جمهوری اسلامی ایران به رهبری خود شما باید آغاز کند، زیرا درگیری ایدئولوژیکی و خصومت سیاسی با اسرائیل را «ما» شروع کردیم نه آنها. این «ما» بودیم که شعارِ مرگ بر اسرائیل سر دادیم. «ما» بودیم که با نعرههای انقلابی نابودی اسرائیل را تقاضا کردیم.
ما بودیم که سفارت اسرائیل را برچیدیم و فحاشی به دولت اسرائیل را به ورزش و وظیفۀ روزانه بدل کردیم و عاقبت، با برنامهی روز قدس آیت الله خمینی بود که پاسداران سپاهی ما با موشکهایی که با شعارِ «برو به سوی تل آویو»، «تزیین» شده بودند در خیابانها رژه رفتند و هَل مَن مُبارز طلبیدند.
بیایید انصاف نشان دهید و کتابِ پرکینهی رابطۀ جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل را از صفحات آخر نخوانید. صفحات آخری که پر از اعتراضات و مخالفتهای نتانیاهو علیه عادیسازی رابطه ایران با آمریکاست یعنی حرفهای نتانیاهو را نگذارید بهانهای برای تداوم دشمنی با اسرائیل قرار دهند و زیرا «این کتابِ بد بنیاد» صفحات اولی دارد که بر حق و حیات ملت اسرائیل خط باطل و سیاه میکشد و برچیدن دولت اسرائیل را با هر وسیلهای تأیید و تصویب میکند.
باری این تنشزایی را شما شروع کردید پس تنش زدایی را هم شما باید آغاز کنید.
آقای خامنهیی، آیات عظام، رهبران جمهوری اسلامی ایران
با تقلیل انقلاب اسلامی ایران به سطح نازل ستیزهجویی با هستی اسرائیل و دشمنی با آمریکا آن انقلاب بزرگ ملی و مردمی از ابعاد انسانی و عرفانی خود تهی شد و مبارزه با سلطه آمریکا و اسرائیل به تزویر و ریا بدل گشت، و وسیلهای شد برای سرکوبهای داخلی و حفظ منافع نامشروع سیاسی و اقتصادی…
از طرفی آن ستیزهجوییها نه تنها ایران و اسرائیل را مقابل هم قرار داد بل، دنیای اسلام و جهان یهودیان را هم به دشمنی نسنجیده با هم کشید و به ارزشهای متعالی و معنوی در همه جای جهان ضربه زد. بیائید با «تنشزدایی» که زمانش فرا رسیده، آن ارزشهای اخلاقی متعالی را از نو زنده کنید.
اگر مهرتان به مسلمانان و شیعیان بیشتر از کینتان به اسرائیل و اسرائیلیان است، اگر شوقتان به آبادانی ایران و سعادت و عظمت ملت ایران بیشتر از حرصتان به ویرانی اسرائیل و دربدری اسرائیلیان است، بیایید با اسرائیل تنشزدایی کنید که دریچهای پُر از امید و دوستی به روی همه ما خواهد گشود. گوش کنید به این سخن پر نکته و حکمتی که گلدامایر گفت که جداً راهگشاست:
«ما زمانی به صلح خواهیم رسید که عربها بیشتر از نفرتی که از ما دارند کودکان خود را دوست داشته باشند.»
تگزاس آگست ۲۰۱۵