هر جا انديشيدن هست، نقد هم هست

هر جا انديشيدن هستى دارد، نقد هم هست كه بى نقد انديشيدن نيست
تعميم “اخلاق دينى” كه اين امرى تجريدى است به حوزه عمومى اخلاق جمعى، تتمه خطرى است كه همچنان مى تواند جامعه ايران را به بند خود كشد. يك فرد كه براى خود تعييناتى از “اخلاق دينى” قائل است همچون آيت الله منتظرى، با فاصله از قدرت به روش هايى از رفتار حكومت ناخرسند مى شود، اما اگر بخواهيم اين تعيينات را تعميم به قائده سازيم بايد ارزشهايش را بر نظام حقوقى جامعه بنشانيم و با خط قرمزى آن خاطيان را از دم تيغ بگذرانيم. نمونه اش همين ارزشهاى دين قائم بر نظام سياسى كنونى كه به مثابه اخلاق عمومى جامعه محسوب شده و مخالفان چنين ارزشى الخصوص از ميان چپ و ليبرال ها، به قتال خانه هاى اين جمهورى سرِ به شورِ انسانى شان بريده شد.
بارى، تعميم چنين ارزشهاى “اخلاق دينى” از هر منظرِ تأويلى كه باشد، تا حد به متعارف شدن ارزشهاى اخلاق عمومى، در جامعه، دولت را به حمايت از اين اخلاق به هنجار درآمده، موظف مى سازد و اين يعنى تابعيت دولت و نظام حقوقى به ارزشهاى دين، و خاطيانِ عبور از اين خط قرمز و هنجار، كيفر خواهند ديد. بدين ترتيب نظام حقوقى جامعه به پشتوانه چنين ارزشهاى به قائده و قانون در آمده از طريق تعميم “اخلاق دينى” به اخلاق عمومى در جامعه، به ايده اى خاص آلوده مى گردد و هم اكنون در جمهورى اسلامى با چنين پديده ى بهنجار اما كاملاً شكننده روبرو هستيم.
شكننده به اين دليل كه ارزشهاى “اخلاق دينى” در نتيجه به انحطاط كشيده شده خود، و نيز نفوذ سبك ها و الگوهاى شيوه جديد زنده گى در ميان شهروندان ايران از سوى ديگر،ارزشهايى را به هستى مى آورد كه آنها به شكل جديدى از مناسبات در جامعه ملازم مى گردند اما در اين ميان برخى دين باوران پيرو تعميم ارزشهاى “اخلاق دينى” به اخلاق عمومى و نيز برخى دين ناباوران سياسى مسلك كه به جهت مدارا و مصلحت براى پيشبرد امر اصلاحات حكومتى كه هيچ نوع نقد را به اصلاح طلبان بر نمى تابند و آن را با فحاشى و تهمت يكسان جلوه مى دهند، تا به مصلحت خويش كارها را سر و سامان برسانند، ريسكى را به نمايش درآوردند كه خطر به تباهى رفتن انديشه سياسى را در پى دارد. مفسران دينى در قالب “روشنفكر دينى” در نفى تفسيرى از دين حكومتى اجبار به اعلام نقد دين شدند و براى سكولار هاى دين ناباور و نخبگان سياسى و انديشه ورزان حدى را جهت نقد دين قائل شدند كه فراتر از آن حد( خط قرمز) را مصداق تهمت و توهين انگاشتند بعنوان مثال سروش كه از چشمه زلال آن حضرت (پيامبر اسلام)آب معرفت مى نوشد نمى تواند نقد بر اعمال محمد پيامبر اسلام را بپذيرد و آنرا توهين قلمداد مى كند و به پيروى از او برخى سكولار هاى سياسى دين ناباور كه اختيار ابتكار سياسى را بر عهده دين باوران اصلاح طلب گذاشتند و از نوزايى انديشه سياسى در عمل فاصله گرفتند، ابتكار توليد انديشه سياسى را از دست داده اند، زيرا روش مداراى بدون نقد يعنى حمايت بى چون و چرا، و وقتى كسى، گروهى بر اين تله بيافتد مرتكب دو اشتباه مى شود: ١- نقد روشنگرى را، با تمسك و بهانه اى كه گويا بر اصلاح طلبان و “روشنفكران دينى” تهمت و افترا روا داشته شده، تخطئه مى كند؛ ٢- ابتكار توليد انديشه سياسى را از طريق نقدناپذير كردن اصلاح طلبان حكومتى و “روشنفكران دينى” از دست داده و به حمايت بى دريغ از آنها اكتفاء مى ورزند و به خيال خود مدارا مى جويند اما بواسطه همين روش در عمل بر روشنگرى شمشير مى كشند.
انديشه سياسى بايد سيال و رونده و دائماً در تحول باشد. اگر سياست مدار خود را بر يك الگو و روش خاص سياسى در شكل صرف حمايتى محصور نمايد و از نقد كم و كاستى هاى آن بپرهيزد به محافظه كارى اى دچار خواهد شد كه هم به خود و هم به آن موضوع خاص سياسى مورد حمايت جفا مى كند؛ به خود جفا مى كند زيرا در چهاچوب سياست حمايتى باقى مانده و ابتكار و خلاقيت سياسى جهت توليد انديشه سياسى را از دست مى دهد، به موضوع سياسى مورد حمايت خود نيز جفا مى كند زيرا كم و كاستى هاى آنرا جهت به تعميق بردن آن آشكار نمى سازد. در واقع، به دردى دچار مى شود به مانند آن پيچ كه وسط سوراخ گير كرده و به دليل هرز شدن نه بيشتر به داخل فرو مى رود و نه بيرون مى آيد.
نخبگان سياسى دين ناباور به تأسى از دين باوران نمى گويند روش نقد بد است بلكه هر نقدى را فوراً برچسب توهين به پيامبر القاء مى كنند و رُك و پوست كنده نمى گويند اعمال محمد را نقد نكنيد كه خط قرمز ماست. يا بايد روش نقد را تا حد نفى موضوع پذيرفت يا بايد نپذيرفت و من در عجبم، از روش نقد كه بحث و گفتگو و روشنگرى در همه زمينه هاست، طرفدارانِ سكولارِ نزديكى دين باوران به عنصر مدرن، حداقل به همين دين باوران نظير آقايان اكبر گنجى و عبدالكريم سروش گوش فرا نمى دهند كه بارها گفتند دين را نقد منصفانه كنيد و دست از اين هياهو و غوغاسالارى كه آغشته به مدارا و مصلحت كه در نقطه مقابل و خنثى سازى روش نقد هستند، بر نمى دارند و نمى دانند كه مطرح كردن بى مورد توهين به ساحت پيامبر اسلام، زبان در حال از بند رها شده و دهان تازه گوشوده و ذهن رو به سوى بالغ شدن به همراه نقد منصفانه در جامعه ايرانيان را بدان خدشه وارد مى كنند. نمى گويند نقد نكنيد مى گويند حالا اجازه دهيد تا از بركت نزديكى ” روشنفكر دينى” به اميال و گرايش هاى مدرن، دمى ديگر بگيريم، غافل از اينكه نفس تازه به كالبد رو به احتضار اعمال تاريخى مان مبتنى بر القاط عناصر مدرن و سنت بر نظام سياسى ايران، جان تازه اى مى بخشند.
روش نقد، پروژه نيست تا بتوان زمان معينى را جهت تحقق آن برايش در نظر گرفت، و ادعاى واهى نظير الان وضع خطيرى است و يا اصلاح طلبان در موقعيتى نيستند كه بر آنها نقد بگيريم و امثالهم به بى ابتكارى تداوم بخشيده و كمك به نابودى فرصت ها مى كند. روش نقد روش هميشگى و به همه ى مسائلى است كه انسان با انديشيدن آنها را مى آفريند، هر جا انديشيدن هستى دارد، نقد هم هست كه بى نقد انديشيدن نيست.
Print Friendly, PDF & Email