نگاهی به همایش پنجم اجا

باعتقاد من همایش اخیر را میتوان درچهار محور اصلی آن که در زیر توضیح خواهم داد علیرغم کم وکاستیهایش موفق ودر راستای جنبش سبزو مردمی و دموکراسی خواهی مملکتمان ایران در این شرایط حساس ارزیابی کرد.

این چهار محور عبارتند از تکثر گرائی، تحول طلبی، دموکراسی درونی و شفافیت در عملکرد چه بیرونی و چه درونی

تکثرگرائی

با همت همگی دوستان دست اندرکاراجا و همکاری و همراهی نیروهای مختلف فعال در خارج با تکیه بر نیروی فعال داخل و بدور از وسوسه های نیروهای مدافع مداخله خارجی در جهت بیرون رفتن از استبدادو هموار کردن راه دموکراسی ، این همایش توانست تکثررا بشکلی عملی و منطبق با ارزشهایمان به نمایش بگذارد که حائز اهمیت فراوان است.

همچنانکه در طول همایش دیده شد و بعد از آن انتقاداتی از دوسوی مختلف باین برخورد مطرح میشود.

بعضی از دوستان این تکثر را همه جانبه تلقی نکرده و از یکسو آنرا آنچنانکه باید مدافع جنبش سبز ارزیابی نمیکنند و از سوی دیگر گفته میشود که در رابطه با نیروهای دیگری چون مجاهدین و سلطنت طلبان و طرفداران کنفرانس بروکسل باز برخورد نمیکنیم و ما و شما براه افتاده است.

من در رابطه با ارزیابی رابطه اجا با جنبش سبز و کم بها دادن به آن در این همایش انتقاد را وارد نمیدانم وآنهم باین دلیل است که ما خود را کاملا در راستای جنبش سبز و خواستهای آن و خط تحول طلبی ناشی ازآن که در ادامه توضیح خواهم داد همسو میبینیم و اینکه در این همایش بیشتر از این باین مقوله پرداخته نشد را بیشتر مشکل محدودیت زمانی دانسته و تذکر این دوستان را باین معنی که از آنچه در سر مردمی که در خیابانها بودند واز خواستهایشان نباید غافل بود کاملا درست و بجا دانسته ومعتقدم تمامی تلاش دوستان اجا در حد امکان در همین راستا میباشد، اینکه تا کجا در این زمینه بتوانیم پیش برویم و با زبان قابل فهم مبتنی بر نیازهای مشخص نیازهای آنهارا بازگو کنیم داستان دیگریست که بستگی به توان و نیروی ما دارد که آنهم امیدوارم با حضور جوانان در صفوف ما و انرژی بی پایان آنها و با گسترده شدن هرچه بیش از پیش جنبش جمهوریخواهی در این زمینه پیش برویم.

از طرف دیگری به ما خرده گیری میشود که چرا بعضیها برای ما آنها و یا شما شده اند

دوستان اجا علیرغم تاکید بر تکثر ولی چارچوبها و خط و مرزهای قرمزی هم دارند که نمیشود آنهارا در این گردهمائیها و برگزاری و دعوت مهمانها و یا طرح ائتلافها و همگرائیها نادیده گرفت. ما با نیروهائیکه آشکارا با بکار بردن خشونت وهمکاری با نیروهای خارجی حدو مرزی ندارند ویا اینکه در تعیین نهادهای حاکم در آینده هننوز روی حضور نهادهائی ابدی چون سلطنت پامیفشارند و در هر طرحی به شکلی میخواهند این اهداف ویا شیوه هارا پیش ببرند مرزی روشن و غیر قابل عبور داریم.

باعتقاد من خط قرمزها را میشود باینگونه بیان کرد دوری کامل از خشونت،  مخالفت آشکار با دخالت خارجی ، پرهیز از در دستور قراردادن امکان حضور نهادهای ابدی در ساختار حکومت آینده  و نشان دادن آن در عمل در جهت جذب اعتماد نیروهای دیگر جنبش و احترام باعتقادات شخصی افراد تا بشود فضای  گفتگو را بجای تشدید کینه و خشونت در جامعه هموار کرد.

تحول طلبی

در رابطه با تحول طلبی و تفاوت آن با اصلاح طلبی دوستان مختلف مقالات بسیاری نوشته اند و این تفاوتهارا و جدائی این دو نگرش را با نگاهی که ترجیح میدهم براندازی به هر قیمتی بدون در نظر گرفتن عواقب آن توضیح داده اند و قصد من اینستکه بطور بسیار مختصر تفاوت این دو رااز دید خودم بیان کنم.

در شرایط حساس امروزی و بدنبال اشتباهات مکرر حاکمان که راه را برای هرگونه دسیسه خارجی هموار میکند احتمال پیش آمدن هر گونه حادثه ای وجود دارد و در این شرایط است که طرح واژه صرف اصلاح طلبی و تاکید بجا روی آن در جامعه میتواند معنی دیگری بخود بگیرد که در عمل فقط به نفع رقیبان سرنگونی خواه به هر قیمتی تمام میشود.

در حالیکه تحول طلبی با تکیه بر جنبش داخل و مخصوصا استفاده از هر گونه راه حلی درجهت پیشبردن شیوه های مسالمت آمیزمنجمله انتخابات معنا پیدا میکند و با مشاهداتی که من داشته ام راه را بر هرگونه تحریف که اجا فقط به یک طرف چسبیده است و جریانهای دیگر را که جزئی از این جنبش هستند نادیده میگیرد وخواهان تحولات اساسی نیست، را مسدود کرده وراه را بر تاثیرگذاری مثبت بر نیروهای فیمابینی در جهت منافع جنبش باز میکند در حالیکه واژه صرف اصلاح طلبی مارا کاملا از این امکانات محروم کرده و دست رقیبانمان را در زمینه تبلیغ برعلیه ما باز میگذارد.

با شناختی که از اکثر طرفداران واژه اصلاح طلبی دارم هیچکدام و تاکید میکنم هیچکدام از آنها مخالف تحول بمعنای تغییرات عمیق در جامعه و نهادهای حکومتی نمیباشند ولی باستنباط من این تاکید روی این واژه اصلاح طلبی از آنسوست که مبادا تحولات تدریجی کناری گذاشته شده و با در پیش گرفتن استراتژیهای مبتنی بر عجله و تسریع دادن تحولات در جامعه بجای تاثیر مثبت گذاشتن آنرا در جهتی مخالف ضرورتهای جامعه سوق دهیم و در ضمن محدودیت فعالیت در داخل را نبایداز یاد برد و با تبلیغهائی که امکان حضور در جامعه را از ما سلب میکند از دست داد. خوشبختانه در داخل چه در میان اقشار مختلف و چه در میان فعالان سیاسی ایده تحول طلبی علیرغم انسداد حاکمیت جذابیت بیشتری دارد و هر چه بیشتر گسترش پیدا میکند که نباید از آن غافل بود.

یکی از مقولاتی که در همایش بحث روی آن چشمگیر بود مساله ملی و قومی و برداشتهای گروههای مختلف از آن در چارچوب ایران کشور عزیزمان میباشد، وارد جزئیات تفاوت دیدها نمیشوم فقط میتوان گفت که همگی نیروهای شرکت کننده بر ایرانی بودنشان علیرغم مقدم موخره کردن آن پافشاری میکردند فقط نکته ای که همیشه در سرم دور میزند اینستکه تنها راه حفظ ایران با تنوع دلچسبش در تفاوتهای زبان و لهجه همه جا مشاهده شده و از صمیم قلب تک تک حاضران آنرا ثروتی برای ایرانمان میدانند، کنار هم قرار دادن این نیروها و گفتگو در جهت یافتن راه حل میباشد که ظاهرا مورد توافق همه میباشد و همه به آن حساسند برماست که این مباحث پیچیده را چنان پیش ببریم که این نکات توافق روز بروز بیشتر به عمق رفته و همزبانی جنبه غالب باشد.

 نکته دیگری که رعایت آن در اینگونه مباحث بین طرفداران تمامیت ارزی از یکسو و از طرف دیگر طرفداران جنبشهای ملی و قومی حائز اهمیت است تضمین دادن هر دو طرف در باره پرهیزازهر گونه خشونتی در جهت فراهم آوردن شرایط مداوم و خدشه ناپذیری روشهای مسالمت آمیز برای رسیدن به نتیجه مطلوب هر قومی با دولت حاکم در هر شرایطی میباشد. وقتیکه به تجربه سالهای اولین بعد از انقلاب برمیگردیم بخاطر سرعت گرفتن وقایع و خواستهای تلنبار شده از دیر زمان، این عنصر پرهیز از خشونت در هر شرایطی نه تنها قابل درک نبود بلکه زمانیکه با حضور جناحی قوی در حکومت که خواهان حل مساله از طریق خشونت بود ابعادی بخود گرفت که قابل کنترل و مهار کردن نبود.

تنها با درک نیازها و تاریخ این اقوام وبا پذیرش پرهیز از خشونت بعنوان یک اصل میشود فضائی فراهم آورد که واژه های گوناگونی که امروز در تمامی مقالات مطرح میشوند محتوائی نسبی دررابطه با انسانها و تاریخ جد و آباد آنها پیدا کنند و ما را همراه با این اقواممان که موزیک و فرهنگشان گوشه ای از تک تک وجودو سلولهای ما میباشد به راه حلی مبتنی بر درک متقابل برساند و با هم راه نوئی مییابیم که با راههای پیموده شده میتواند متفاوت باشد.

دموکراسی درونی

عمر کوتاه اجا نشان میدهد که در این زمینه هر چه بیشتر علیرغم محدودیت امکانات و حضور در خارج گامهای بزرگی در زمینه دموکراسی درونی برداشته و فعالان درونی اجا گام بگام در جهت اعتماد و همبستگی بیشتری در رابطه با هم پیش میروند که اولین شرط پذیرش مسئولیت ودرک اهداف آن میباشد.

دوستان رهبری توانسته اند درکل نشان دهند که به نظرات مطروح در بین اعضاء و طیف بالقوه جمهوریخواهان در لیست اجا وحتی بیرون از آن حساس بوده و همیشه آمیزه ای ازرعایت نظرات گوناگون چه در اکثریت و چه در اقلیت را در نظر دارند وعلیرغم تمامی حساسیتها و یا اختلافات و مرزبندیها، این کلید رمز درک پیشرفت دموکراسی درونی اجا میباشد.

در این زمینه باید بجلو رفت و نهادهای محلی را تشکیل داد و این امکان را فراهم آوردکه بتوانند از کشورهای مختلف خود را دینفع در تحول نظرات و پیشبرد وظایف دخیل و موثر دیده وبا شادی و انرژی و سری بالا گرفته از اجا در هر جمعی بگویند و راه جمهوریخواهی را در هر جائی که باشند هموارکنند درست است که اکثر ما تاکنون دیدی محدود از اکثریت و اقلیت و گروههای فکری و تشکل محلی داشتیم و هننوز نتوانسته ایم که با پیشنهادات مشخص چارچوب عملی آنهارا مشخص کنیم ولی شکی ندارم که این مشکل هم قادر نخواهد بود در مقابل عزم دوستان ما در اجا مقاومتی کند و راه لازمه را باهم به تدریج خواهیم یافت.

 صریحا بگویم گروههای فکری و حساسیتهای مختلف در اجا وجود دارندکه لازمه هر گونه تشکل فراگیراست وتاثیرمحدودی هم در مقاطع مختلف میگذارند و این تا زمانیکه با در نظر گرفتن هر فرد یک رای عمل کند و  مغایرتی با دموکراسی درونی نداشته باشد طبیعیست و ایرادی بر آن وارد نیست. تصویرهای زیبائی که از برگه های سبز رای اعضاء و چگونگی پیشبرد پروسه رای گیریها در همه جا پخش شده قلب و وجود مرا و فکر میکنم همگی طرفداران جمهوریخواهی را سبز کرده و به آینده امیدوار میکند.

کمی هم باید به اساسنامه و رابطه آن با اعضاء و بالاخص جوانان نظری داشت که در این زمینه هم تلاش کوچکی در این همایش با حضور تعداد کمی از آنهاصورت گرفت که میتواند در صورت پیگیری راه را بسوی آینده بگشاید

برای عضویت دو شرط اصلی دراساسنامه مطرح شده است یک اینکه اهداف و برنامه اجا را بپذیرند و دیگر اینکه حق عضویت بپردازند.

در مورد اهداف و برنامه اجا از طرف اعضاء بخاطر محدود بودن امکانات و افراد و مشکلات عدیده هر فردی، تبلیغ آنچنانکه باید و شاید پیش نرفته است و علیرغم تمامی موانع وظیفه داریم و میتوانیم این مقوله را پیش ببریم تا هواداران بالقوه جمهوریخواهی هم بتوانند خود را کاملا در این چارچوب ببینند و هم اینکه از عضو شدن دیدی محدود مبنی بر وقت زیاد گذاشتن نداشته و تفاوت بین عضو فعال با عضو معمولی که در همایشها و یا از طریق لیست اعضاء در جریان مباحث قرار میگیرد و با رای دادنش در شکلگیری ارگان رهبری نقش بازی میکند، داشته باشند.

یقین دارم وخودم شاهد بوده ام که با این توضیحات یعنی باز کردن جوانب دیدهای قدیمی در رابطه با تشکل و تحزب که در دنیای امروز به ضد خود عمل میکند رامیشود بکناری راند و راه ورود نیروی بالقوه جمهوریخواه را در میان این تشکل هموار کرد.

در رابطه با جوانان مساله چه در خارج و چه در داخل فرق میکند و بمحض اینکه مساله حق عضویت پیش میاید درست باین معناست که گویا وضعیت برای تو روشن است و چون امکان مالی نداری پس صحبتی در مورد عضویت فعال و یا همردیف یک عضو ساده برای تورا نمیتوان پیش برد و گوئی ما هیچ درکی از شرایط زندگی آنها نداریم.

از صمیم قلب میگویم این مشکل و اینکه چگونه باید مشکل مالی جوانان غیورمان که آینده با آنهاست و ما همگی آرزوئی جزدیدن آنها در میانمان و دادن سکان بدست آنها نداریم را حل کنیم که آنها در این زمینه مساله ای درممانعت از ورودشان در پیش پا نداشته باشند.

 البته حضور این بند در اساسنامه دلایلی دارد و آنهم اینستکه ما بجز پرداخت حق عضویت و کمک های مالی محدود هیچ ماخذ دیگری برای پیشبردن تبلیغ محدودمان که امیدوارم هرچه وسیعترشود نداشته و از طرف دیگر یک نوع وابستگی بین اعضاء و کلیت آن با پرداخت مبلغی ناچیز میسر میگردد ولی باید تلاش کرد که این بند مانع از ورود هواداران بالاخص جوانان در میان مانباشد، مطمئنم خواهیم توانست همراه باهم و مخصوصا در مشورت و همفکری با آنها راهیابی کرد.

نتیجه رای گیریها باعتقاد من نشاندهنده اینستکه علیرغم جمع محدودمان همه پارامترهائی که در انتخابات سراسری موثر هستند اینجا هم رل بازی میکنند.

این پارامترها از اینقرارند

شناسائی اعضاء از کاندیدها و امکانات تبلیغی واقعی چه قبل از همایش و چه در طول همایش

استقلال نظری وچگونگی روش و منش کاندیداها دربرخورد با نظرات و افراد دیگر

طیفهای فکری گوناگون حاضر در این تشکل و چگونگی برخورد این گروه با طرف مقابل

الزامات محلی و جغرافیائی در جهت بوجود آوردن شرایطی برای رعایت آنها چه از لحاظ افراد حاضر در این کمیته محلی و یا انعکاس شرایطجغرافیائی آنجا

محدودیتهای اساسنامه ای  چون تعداد افراد شورا و یا تعدادی که میتوان در هر بولتن رای نوشت هم تاثیرات مشخصی دارد ولی باستنباط من تعیین کننده نیستند ولی ضرورت باز بینی و تغییر این موازین در جهت همبستگی بیشتر در تشکل ما همیشه باید در همایشها مورد نظر باشد.

این درک مشترک در بین اعضاء که در جلسات شورا و گفتگو با تمامی اعضاء شورای هماهنگی بر روی تمامی علاقمندان باز است از اهمیت حیاتی برخوردار است و حتی همچنانکه دوستان مطرح کرده اند و در دوره قبلی هم بارها پیش آمده است میتوان جلسات مشورتی برگزار کرد و دوستان هیئت سیاسی با توجه به تذکرات مطروحه صاحبنظران حاضرو مصوبات همایش، سیاستهای اجا را مدون کرده و پیش خواهند برد.

نتیجه انتخابات هرچه که باشد اگر باین راه اعتقاد داریم با هم همراهیم و با رعایت مواردبالا با تمام پیچیدگیهای حاضرمیتوان رعایت دموکراسی را در تشکل بیشتر به عمق برد.

شفافیت

اجا در کلیتش توانسته بعنوان تشکلی شفاف معرفی شده وافراد حاضردر صفوف ماهمگی اینرا بدرجات مختلف احساس میکنند ولی وظیفه داریم آنرا عمیقا پاس داشته و بعنوان ارزشی بنیانی در رابطه مان با جامعه و اطرافیانمان در نظر بگیریم. هر وقت به ما در این زمینه انتقادی مطرح شود تامل درعمق وضرورت این عدم شفافیت در لحظه مخصوصا با توجه باینکه در دنیای کنونی هیچ خبری و یا اتفاقی در خفا نمیماند،را نباید نادیده گرفت.

اطرافیان و هواداران اجا بوضوح میبینند که اجا تنها برفعالیت و کمک مالی اعضایش استوار است و هیچ منبع دیگری ندارد و این عنصر انگیزه ای میشود که تمام آنهائیکه آروزئی جز برقراری دموکراسی که باعتقاد من شکل دیگری جز جمهوریخواهی ندارد ،حضوردراین اتحاد را کمک و یا وظیفه ای در این راه تلقی کنند و در آن سهیم شوند.

بامید اینکه با رعایت شفافیت و دموکراسی و پرهیز از خشونت و مداخله خارجی، درهای این اتحاد را بروی همه جمهوریخواهان بالقوه و مخصوصا جوانان بازکرده و راه تحول در مملکتمان را با شیوه های مسالمت آمیز فراهم کنیم و بتوانیم همراه هم چنان جوی بوجود بیاوریم که نیروهای طرفدارخشونت و مداخله خارجی و غیر شفاف هر روز هر چه بیشتر ضعیفتر شده و نیروهای خارجی جرات این را نداشته باشند که راه پر خطر و ناروشنی چون جنگ را در پیش گیرندو یقین دارم که هر خواننده دموکرات و آزادیخواهی و حتی در بین حاکمان واقشار گوناگون، این اهداف بیان شده معنائی جزملی گرائی سازنده و حرکت در جهت دموکراسی نخواهدداشت.

اسماعیل ختائی

17/10/2012