دو الگوی موفق و ناموفق گذار از دیکتاتوری

دیکتاتوری‌هایی که “مشروعیت” خود را از طریق انتخابات ساختگی تأمین می‌کنند با پذیرش برگزاری انتخابات آزاد حذف می‌شوند و جامعه به راه دموکراتیزه شدن می‌افتد. تجربه دها کشور نشان داده است برای پرهیز از خلا قدرت و پی‌آمد‌های نا خواسته گذار از دیکتاتوری، و یا شکل‌گیری دیکتاتوری دیگر، تشکیل دولت ائتلافی یک پادزهر ضروری است. در این مقاله تجربۀ کشورهای مختلف مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

هانتینگتون می‌نویسد، تمام دیکتاتوری‌ها یک دوره انتقالی و دولت‌های موقت را طی کردند تا فرایند دموکراتیزاسیون آغاز شود. باید به رژیم حاکم فرصت داد که به طور دوره‌ای عقب‌نشینی کند. در چکسلواکی و لهستان، آپوزیسیون تضمین داد که منافع مقامات سابق حفظ خواهد شد و مجازاتی در پی نخواهد بود. با آنکه می‌دانستند با فروپاشی شوروی امکان بقا برای رژیم کمونیستی وجود ندارد. اما آنها آگاهانه به ضرورت همبستگی ملی فکر می‌کردند. به‌زعم‌هانتینگتون، مذاکره، سازش و توافق میان نخبگان سیاسی قلب فرایند دمکراسی موج سوم بود.

شرط مذاکره در ترک گفتمان انقلاب توسط آپوزیسیون، و ترک هرگونه خشونت توسط رژیم است. دیکتاتوری‌ها ممکن است ناگهان سقوط کنند، اما جامعه به دموکراسی نرسد. باید آگاه بود که هدف نه صرفاً حذف دیکتاتوری بلکه دست‌یابی به آزادی و دموکراسی است. زمینه‌های دست‌یابی به هدف یک جنبش انقلابی باید پیش از پیروزی فراهم شود. در بخشی از دموکراسی‌های موج سوم، پیش از دیکتاتوری نظامی، تشکل‌های حزبی، سندیکایی و مدنی وجود داشت. با سلطه دیکتاتوری آنها به خفا رفتند و با باز شدن فضای سیاسی بار دیگر فعالانه به عرصه ساخت قدرت برگشتند. ایران از این تجربه و پتانسیل محروم بوده است. بنابراین هسته‌های دولت ائتلافی آینده ایران، امروز باید شکل بگیرد.

۱. ساموئل‌ هانتینگتون در کتاب “موج سوم دموکراسی” تجربه گذار حدود ۳۰ دیکتاتوری به دموکراسی را بررسی کرده است. به‌زعم او موج سوم دموکراسی ۲۵ دقیقه بعد از ۱۲ نیمه‌شب ۲۵ آوریل ۱۹۷۴ با پخش ترانه “گراندولا ویلا مورنا” ساخته زکا آفونزو، آهنگ‌ساز ضدفاشیست پرتغالی، از رادیو و با کودتای افسران جوان آعاز شد. پخش ترانه از رادیو با قرار قبلی فرمان به‌پیش افسران جوان بود. صبح آن روز مردمی که در شادی فریاد می‌زدند به خیابان ریختند و گل‌های میخک را در لوله تفنگ‌های سربازان قرار دادند. کودتا به “انقلاب گل میخک” بدل شد. بعد از ظهر همان روز دیکتاتوری ۴۸ سالۀ پرتغال که از سال ۱۹۲۶ با یک کودتای نظامی آغاز شده بود پایان یافت و مارسلو کائتانو، نخست‌وزیر و ادامه دهنده دیکتاتوری ۳۲ ساله آنتونیو سالازار برکنار و به برزیل تبعید شد. با تبعید کائتانو دوره انتقال به دموکراتیزاسیون آغاز شد. در مدت دو سال ۶ دولت موقت تشکیل و ناکام ماندند، ولی به‌رغم تقابل نیروی‌های چپ و راست دموکراسی ادامه یافت.

۲. در یونان پس از چند دهه بحران‌های پی در پی در ۲۱ آوریل ۱۹۶۷ گروهی از سرهنگ‌های دست‌راستی دولت موقت و انتخابی گئورگیوس پاپاندرئو را سرنگون کردند و حکومت را در دست گرفتند. حکومت سرهنگ‌ها در ۲۴ ژوئیه ۱۹۷۴ تحت فشار حاصل از تجاوز نظامی ترکیه به قبرس ساقط شد. برای گذار از بحران و بن‌بست سرانجام از کنستانتین کارامانلیس که سابقه سه دوره نخست‌وزیری را در پرونده خود داشت و در آن زمان در پاریس زندگی می‌کرد برای تشکیل دولت دعوت شد و جامعه به عرصه دموکراسی برگشت.

۳. در اسپانیا نیز دولت فاشیستی فرانسیس فرانکو که سال ۱۹۳۶ با یک کودتا به قدرت رسیده بود، در روز ۳۰ اکتبر سال ۱۹۷۵ میلادی و در پی مرگ او پایان یافت. در آستانه مرگ فرانکو، خوان کارلوس پادشاه اسپانیا را به جای خود نصب کرد. اما اولین انتخابات آزاد ۴ سال بعد در مارس ۱۹۷۹ برگزار شد. اینگونه دمکراسی به اسپانیا برگشت. عامل اصلی گذار مرگ فرانکو بود.

۴. موج سوم دمکراسی از اروپا به کشورهای آسیایی و در دهه ۷۰ و ۸۰ به تمام کشورهای آمریکای لاتین گسترش یافت و سرانجام با فروپاشی بلوک شرق سوسیالیستی در دهه ۹۰ دیکتاتوری‌های احزاب کمونیستی هم ساقط شدند. در این کشورها نیز پایان دیکتاتوری به معنای آغاز دموکراسی نبود. فرایند دموکراتیزاسیون خود با بحران و کشمکش‌های جدیدی، از جمله برخوردهای قومی و جنگ داخلی روبرو گردید.

۵. در آفریقای جنوبی نمونه‌ای دیگر از دموکراسی موج سوم، حضور نلسون ماندلا، رهبری کاریزماتیک با پشتوانه معتبر سیاسی و نگاهی متعادل و پراگماتیستی و حفط عقلانیت در برابر هیجانات ناشی از دگرگونی که حس انتقام‌جویی در آن موج می‌زد، به‌رغم مخالفت‌های شدید میان آپوزیسیون، با پذیرش دولت انتقالی دبلیو د. کلرک توانست دوره انتقالی چهار ساله را با آرامش طی کند و جامعۀ به شدت دوقطبی آفریقای جنوبی بدون درگیری و تخریب زیربناهای کشور به انتخابات آزاد و دموکراسی گذر کند.

۶. در “بهار عربی”، که تصور می‌رفت آغاز موج چهارم دمکراسی باشد برخلاف دموکراسی‌های موج سوم، دولت انتقالی-ائتلافی شکل نگرفت و دو نیروی آپوزیسیون و دیکتاتوری‌های حاکم عریان برای خواست حداکثری خود در برابر هم قرار گرفتند و سرانجام خشونت و جنگ داخلی، وضعیت را وخیم‌تر کرد، تا حدی که جنگ و درگیری‌هایی میان گروه‌های آپوزیسیون مدعی قدرت ادامه یافت و با گذشت یک دهه هنوز ادامه دارد. به عبارت دیگر تلاش برای برد حداکثری یک طرف و نابودی کامل طرف مقابل فاجعه‌آفرین بوده است.

دو خطر

۷. از دید هانتیتگتون خلا قدرت و بی‌قانونی خطرناک‌تر از دیکتاتوری است. در خلا قدرت، رقابت میان گروه‌های آپوزیسیون برای کسب سکوهای قدرت می‌تواند به جنگ داخلی میان آنها بیانجامد. اتیوپی، سومالی، عراق، لیبی، یمن، سوریه و چند کشور دیگر در قاره آفریقا نمونه‌های مشخص آن و الگوی ناموفق گذار به دموکراسی است. خطر دوم در صورت پیروزی انحصاری بخش تندروی آپوزیسیوزن که در صدد تلافی و مجازات مقامات حکومت سابق باشد بازندگان قدرت ممکن است با توسل به یک کودتا بخواهند قدرت را حفظ کنند. اینگونه نیز ممکن است جامعه وارد جنگ داخلی نا خواسته شود. جنبش انقلابی مصر در “بهار عربی” منجر به قدرت‌گیری اخوان المسلمین که از تشکیلات هفتاد ساله برخوردار بود شد. حکومت جدید تلاش کرد جامعه را اسلامیزه کند. اما اشتباه محاسبه دولت اخوان المسلمین سبب شد که ارتش سکولار با یک کودتای محاسبه شده به‌طور “قانونی” قدرت را پس بگیرد.

۸. در آمریکای لاتین در دوره‌ای تمام کشورها به جز ونزوئلا و کلمبیا زیر دیکتاتوری نظامی قرار داشتند. اما همه بدون انقلاب و طی کردن دوره دولت‌های انتقالی وارد فاز دموکراتیزه کردن جامعه شدند. با پایان جنگ سرد، احزاب چپ از جمله سازمان‌های چریکی مبارزات نظامی را متوقف و در رقابت‌های انتخاباتی شرکت کردند. به طوری که در سال ۲۰۱۰ یک سوم از دولت‌های آمریکای لاتین در اختیار احزاب چپ قرار گرفت و در مواردی مانند برزیل، اروگوئه و کلمبیا چریک‌های سابق به کاخ ریاست جمهوری دست یافتند.

۹. در شیلی ژنرال پینوشه پس از کودتای خونین ۱۱ سپتامبر۱۹۷۳، با تصویب خنتای نظامی خود را به مدت ۷ سال رئیس جمهور کشور خواند. در سال ۱۹۸۰ رفراندمی با مشارکت ۶۷ درصد رأی دهندگان انجام گرفت. براساس آن در عمل ۸+۲ سال دیگر به پینوشه فرصت داده شد که در قدرت بماند. اما در هیچ زمان مبارزه مردم علیه رژیم متوقف نشد. پس از ۱۷ سال جامعه شیلی وارد عرصه رقابت‌های حزبی و دموکراسی شد.

۱۰. در آرژانتین نظامیان به رهبری ژنرال خورخه رافائل ویدلا در یک کودتا (۱۹۷۶) قدرت را به دست گرفتند. پس از ۶ شش سال دولت جونتای نظامی و در پی شکست از انگلستان در جنگ فالکلند، سقوط کرد و فضا برای انتخابات آزاد فراهم شد؛ و روئول الفونس پرونیست به ریاست جمهوری رسید و سیر دموکراتیزه شدن جامعه ادامه یافت. نظامیان مسئول “جنگ کثیف” که گفته می‌شود ۳۰ هزار قربانی به جای گذاشت سال‌ها بعد در دادگاه محاکمه شدند.

۱۱. در لهستان پس از ده سال مبارزه مستمر جنبش همبستگی سرانجام با عقب‌نشینی دولت نظامی، احزاب چپ و راست در انتخابات رقابتی و آزاد شرکت کردند. حزب کمونیست حاکم به رهبری ژنرال یاروزلسکی انتخابات را باخت و اداره کشور به جنبش همبستگی سپرده شد. اما در دوره انتقالی جنبش همبستگی پذیرفت حزب کمونیست برای مدتی امتیازهای گذشته از جمله سهم انحصاری داشتن در نمایندگی مجلس را حفظ کند.

۱۲. در برزیل با یک کودتا در سال ۱۹۶۴ قدرت به دست نظامیان افتاد که تا سال ۱۹۷۹ با اجرای قانون عفو عمومی توسط نظامیان رفرمیست جامعه وارد فاز جدیدی شد. درسال ۱۹۸۵ با برگزاری انتخابات آزاد حکومت غیرنظامی قدرت را به دست گرفت. در تداوم دموکراتیزه شدن جامعه، در سال ۲۰۰۲ سیلوا لولا، رئیس سندیکای کارگران سوسیالیست فلزکار به ریاست جمهوری انتخاب شد و در دوره بعد یعنی در سال ۲۰۱۰ خانم دیلما روسف چریک سابق به کاخ ریاست جمهوری راه یافت. در دوره قبل احزاب راست قدرت را به دست آوردند. اما در آخرین انتخابات ائتلاف چپ به رهبری لولا به قدرت برگشت.

تقریبا در تمام نمونه‌های موفق گذار از دیکتاتوری، اصلاحات سیاسی و لیبرالیستی در برابر محافظه‌کاری در حکومت سال‌ها پیش از تصمیم به انتقال قدرت آغاز شده بود.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *