پرسشهایی در مورد انتخابات آزاد

پاسخ به پرسش های ابراهیم مهتری، از سفیران سبز امید  در باره انتخابات آزاد

1- چرا رژیم جمهوری اسلامی از “انتخابات آزاد” می ترسد؟

رژیم جمهوری اسلامی از هر نوع انتخاباتی که در آن به طریقی مردم امکان شرکت داشته باشند از جهات زیرین نگرانی‌ دارد:
– نهادهای غیر متمرکز در درون حکومت بیش از اندازه پلاریزه شوند که به ویژه مشروعیت ولی‌ فقیه را بیش از حد زیر سوال میکشاند.
– رژیم تاکنون هیچ تجربه خوبی از انتخابات ندارد، چه رسد به انتخابات نسبتا آزاد یا آزاد. هر انتخباتی در گذشته فرصتی بوده برای اوج گیری حرکت اجتماعی در ایران.
2- جمهوری اسلامی ایران چنین تبلیغ می کند که ” انتخابات آزاد” رااپوزیسیون
ابداع کرده است؟ این واقعیت صحت دارد و یانه وچرا؟

بدیهی‌ است که رژیمی‌ که انتخابات آزاد، یعنی مشارکت فعال مردم در سرنوشت خویش را، تهدید بزرگی‌ برای موجودیت خود می‌ داند، آن  را محصول اپوزیسیون بداند. تلقی‌ رژیم از انتخابات آزاد سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است. بر خلاف این تصور انتخابات آزاد می‌ تواند شانس و تضمینی برای شکوفایی نظام جمهوری اسلامی در جهت توسعه اخلاقی‌ و اجتماعی باشد و به هیچ الزاما نمی‌ توان از آن مفوم انهدام یا سرنگونی را گرفت. مشارکت فعالانه مردم از طریق انتخابات آزاد می‌ تواند به مشرویت سیاسی و اجتماعی رژیم در داخل و خارج  بیافزاید. شرط آن این است که نهادهای مختلف قدرت و به ویژه ولی‌ فقیه از قدرت سیاسی بر کنار شود و از این طریق راه برای قانونیت و به ویژه استقلال قوه قضاییه و سلب قدرت سیاسی از سپاه و دیگر نهادهای غیر متمرکز در درون رژیم باز کند.
3- اپوزیسیون دستکم از سه نوع انتخابات آزاد سخن می گوید. تفاوت های این سه نوع درچیست؟

به نظر من چهار دیدگاه متفاوت نسبت به  انتخابات آزاد وجود دارد: دیدگاه آرمانی، دیدگاه واقع گرایانه، دیدگاه پرگماتیکی و دیدگاه فرصت طلبانه.

دیدگاه اول، به انتخابات آزاد به عنوان یک آرمان و استراتژی کلان می‌نگرد. یعنی هدف درازمدت باید این باشد که به یک انتخابات آزاد رسید. این دیدگاه می‌خواهد از این طریق تمامی نیروهای سیاسی را زیر یک پرچم  تا حد ممکن همنوا و همساز کند و امیدوار است که بتواند به چنین گستره ای دست یابد.

به نظر من این دیدگاه به دلایل زیرین اشتباه می‌کند. این درست است که  دمکرات یا نیروی دمکرات به انتخابات آزاد ایمان دارد، اما هر کسی‌که به انتخابات آزاد اعتقاد داشته باشد، اجبارا نمیتواند دمکرات باشد. انتخابات آزاد یک امکان است که آنگاه محقق می‌شود، که شروط آن امکان فراهم باشند که مهمترین آن نهادینه شدن انتخابات آزاد است و خروج آن از بحثهای روشنفکری و ورود آن در تمامی نهاد های اجتماعی و بین مردم. به عبارت دیگر باید این تضمین برای یک انتخابات آزاد وجود داشته باشد، که هر کسی‌یا جریانی که بعد از انتخابات اکثریت را به دست آورد، باید در چهارچوب موازین نهادی و هنجاری دمکراتیک عمل کند، در غیر اینصورت آن انتخابات آزاد باطل است و باید به دنبال راه حل دیگری بود. نمونه چنین پدیده ای را در کشورهای تونس و مصر می‌بینیم یا نمونه آشکار آن در گذشته به قدرت رسیدن رژیم فاشیستی در آلمان بعد از جمهوری وایمر. به این دلیل انتخابات آزاد به عنوان یک آرمان هیچ چیزی برای گفتن ندارد و امید اینکه پیرامون این شعار آرمانی تمامی جریانهای سکولار و دمکرات دور هم بنشینند و باهم متعهد شوند، نه پایه عقلانی ونه مادی دارد، تا وقتی‌که در مورد شروط هنجاری و نهادینه آن سکوت شود.

دیدگاه واقعگریانه  از مفهوم انتخابات آزاد یک استفاده ابزاری می‌کند. ولی‌ در عین حال به استراتژی انتخابات آزاد در بافت دیدگاه اول متکی است.   این دیدگاه بر این پایه که تاکنون هیچ انتخابات آزادی در حکومت جمهوری اسلامی وجود نداشته و با توجه به حساسیت های رژیم به انتخابات آزاد، می‌خواهد تمامی مخالفین رژیم جمهوری اسلامی را زیر یک پرچم انتخابات آزاد بیاورد. این دیدگاه وجود انتخابت آزاد را با خلع قدرت سیاسی ولی‌فقیه به عنوان مانع ‌ اصلی‌برای چنین انتخابات آزادی در ارتباط می‌بیند. نقطه قوت این دیدگاه این است، که شواهد تاریخی در سی‌سال اخیر جمهوری اسلامی آن را تائید می‌کند. به ویژه بعد از جنبش دوم خرداد و انتصاب احمدی نژاد از سوy آقای خامنه ای هر ایرانی این را به تجربه دیده است، که با حضور نهاد قدرتی‌به نام ولی‌فقیه یا نهادها ناظر دیگری نظیر شورای نگهبان یا مجلس خبرگان نمیتوان از انتخابات آزاد سخن به میان آورد.

نقطه ضعف این دیدگاه در این است که آنگاه که به مشخص سازی امکان و شروط ممکن به مسئله انتخابات آزاد می‌پردازد، وارد دیدگاه اول می‌شود و دچار یک  تناقضمی‌گردد که چگونه می‌توان آن بیشینه را با کمینه اوضاع کنونی هماهنگ کرد. به عبارت دیگر  با همان مشکل دیدگاه اول آدر می‌خورد که چگونه در شرایط فقدان شروط لازم هنجاری و نهادی برای انتخابات آزاد چنین چیزی ممکن باشد؟ و چگونه می‌ توان با آن ارمان انتخابات آزاد به یک یک انتخابات نسبتا آزاد یا در شرایت کاملا مشخص یک انتخابات رقابتی‌ که به تحولاتی بیانجامد رضایت داد؟ آن آرمان در عمل می‌تواند دست و پای این دیدگاه را محدود کند. مثلا چگونه می‌توان موضع  گرفت، اگر همه مردم در یک انتخابات غیر آزاد شرکت کنند و آن را تبدیل به یک معرکه سیاسی و اجتماعی  نظیر دوم خرداد کنند.

نقطه ضعف دیگری در این دیدگاه این است که به همه نیروهای مخالف رژیم نمی‌تواند و نمی‌خواهند زیر این پرچم متحد باشند، زیرا میتوان از آن ایده سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی را مشتق کرد که بسیاری از جریان ها چنین تصوری ندارند و می‌ تواند برای بسیاری از نیروهای داخل ایران چنین دیدگاهی خطر موجوددیت آن ها باشد.

دیدگاه دوم، پرگماتیک نیزبه حساسیت رژیم نسبت به انتخابات آزاد توجه دارد اما از یک زاویه پرگماتیک منظور او از انتخابات آزاد در حقیقت یک انتخابات نیمه آزاد است، زیرا این دیدگاه خود را پایبند استرتژیک نمی بیند که تنها به انتخابات آزاد روی توافق نشان دهد.  به عبارت دیگر انتخاباتی حتی بدون شرکت همه جریانهای سیاسی و تحت شرایط مشخصی که به حداقلی از باز شدن فضای سیاسی بینجامد مورد حمایت این دیدگاه قرار می‌گیرد. از نظر این دیدگاه گشایش جو سیاسی در ایران می‌تواند شکوفای تغییراتی جدی در سطح اجتماعی و سیاسی شود. این دیدگاه به سرنگونی رژیم آنگاه معتقد است که از طرف مردم برخاسته شود که به صورت یک شورش یا جنبش اجتماعی بروز کند ولی‌مایل نیست حتما جامعه را بدانجا سوق دهد و تلاش می‌کند با امکانات ممکن به گونه رفتار کند که رسیدن به یک فضای سیاسی باز ممکن گرد تا بتوان به هدف تغییرات ساختاری در درون دستگاه حکومتی بدون سرنگونی که هزینه بسیار سنگینی‌ برای همه مردم ایران دارد،  رسید.

اشکال این دیدگاه در این است، که از آنجا که فاقد  یک اصل و استراتژی از پیش تعیین شده نظیر دو دیدگاه دیگر است، در آن طیفهای بسیار متفاوت و حتی ناهمگونی وجود دارد، که شاید راسترین آن حاضر به شرکت بی شرط و شروط در یک انتخابات رقابتی‌ بسیار محدود بین دو جناح حکومتی باشد.

اما نقطه قوت این دیدگاه این است که با انعطاف بیشتری می‌تواند به رویدادهای سیاسی بنگرد و موضع گیری کند و از این طریق می‌تواند بسیاری از نیروهای اصلاحطلب از یک سو و طرفداران دیدگاه  واقع گرا را به خود جذب کند.

دیدگاه سوم دیدگاه فرصت طلبانه است  که بسیار محدود  فکر می‌کند، به طوری که این دیدگاه از انتخابات آزاد نیز استفاده ابزاری می‌کند ولی‌تا حدی که به حساسیت های جدی نیانجامد. انتخابات آزاد برای این دیدگاه صرفا با هدف شرکت خویش در چنین انتخاباتی است که مفهوم پذیر است و به عبارت دیگر آزاد برای خودشان ن برای مردم و دیگران.

4- شما مدافع و مبلغ چه نوع ” انتخابات آزاد” هستید و چرا؟

به نظر من باید با یک دیدگاه پرگماتیکی به شرایط نگریست و به دقت دید که ما در هر مرحله حتی به طور کوتاه مدت چه تاثیر مثبتی در در جهتی مثبت می‌ توانیم بگذاریم.

در عین حال باید به دنبال یک دیالوگ همگانی بود. ولی‌ بافت یک دیالوگ حول محور انتخابات آزاد می‌ تواند حذف قدرت سیاسی ولی‌ فقیه و  نفوذ سپاه و استقلال قوه قضاییه باشد. تغییر قانون اساسی‌ اهمیت چندانی در چنین بافتی ندارد. به یاد بیاوریم که قدرت آقای خمینی به دلیل کاریسمایی بود که ایشان داشت ونه قدرت تعریف شده سیاسی. او فرماندهی کل قوارا هم به دولت وقت داده بود. اما شخصی‌ نظیر  آقای خامنه ای حتی مشروعییت مذهبی خود را نیز از دست داده است و به همین دلیل به قدرت سیاسی چسبیده است. حذف قدرت سیاسی او به مفهوم براندازی نیست و حول آن می‌ توان یک دیالوگ همگانی با تمام نیروها باز نمود.
5 – شما موافقید که ” انتخابات آزاد” تبدیل شعار ” رای من کو؟” به انتخابات آزاد است؟

„شعار رای من کو „ همان انتخابات آزاد در دیدگاه سوم پرگماتیکی است که به آن اشاره کردم.
6- جای جنبش سبزو رهبران نمادین آن در” انتخابات آزاد” کجاست؟

آقایان موسوی و کروبی رهبران نمادین این جنبش هستند و هیچ نیروی سیاسی نمی‌ تواند یک رهبری موازی در این مرحله بگشاید و هر تلاشی در این سو می‌ تواند به زیان کل جنبش باشد. به این دلیل همان هر دیالوگی پیرامون انتخابات آزاد اجبارا اگر بخواهد به گستره لازم خود برسد، باید در چهارچوب پلاتفرم جنبش سبز و تحت رهبری نمادین آن ها باشد.