ترکیه بحران از پی بحران
وخامت بحران اقتصادی ترکیه زنگهای خطر را به صدا در آورده است. بدنبال کودتا وخامت اوضاع اوج نوئی گرفته است. صنعت توریسم که پیش از این آسیبهای جدی دیده بود به دنبال کودتا زمینگیر شده است. دلیل اقبال مردم به حزب نه خطبههای رهبران آن بل بهبود واقعی معیشت مردم و رشد اقتصادی منظم در ۱۰ سال اول زمامداری آن است. بدون بهبود واقعی استانداردها، زوال حزب قطعی است
پس از کودتا های دهه ۶۰، ۷۰، ۸۰، ۹۰ و قبضه شدن تمامی ارکان های قدرت در چنگ اردوغان احتمال وقوع کودتا را کسی جدی نمی گرفت. اکنون پرسش این است که علیرغم همه چیز چرا کودتای ۱۵ اگوست اتفاق افتاد؟ عواقب آن چیست و بر موازنه قوای موجود چه تاثیری خواهد داشت؟
ویژگی حوادث سه سال اخیر ترکیه در این است که به تناوب بحرانی جدید در صدر بحران های قبلی قرار میگیرد بی آنکه امیدی به رهائی از بحران های موجود پدید آمده باشد. بحرانی که با سیاست ویرانگر مداخله در سوریه، رویای سرنگونی سریع رژیم اسد به یاری تروریست هايی چون النصره و داعیش شروع شد، با سرکوب سنگین جنبش پارک گزی تداوم یافت و با افشاء شدن فساد، دزدی و رشوه خواری گسترده اقتدار سیاسی عمیق تر شد. اردوغان به روش مالوف اینهمه را با ضد حمله وتشدید بی قانونی مقابله کرد. وی با جعل اصطلاح دولت موازی جنگ آشکار با متحد سابق اش فتح اله گولن را آغاز کرد. هواداران گولن متهم شدند که با نفوذ سازمان یافته در دستگاه های قضائی، آموزشی، آمنیتی، نظامی، رسانه ها و تراست های عظیم بانکی وصنعتی قصد سرنگون کردن حکومت را دارند. در این جنگ قدرت بی امان که از ۲۰۱۳ شروع شده و همچنان ادامه دارد چندین هزار از درون پلیس ، قوه قضائیه، امنیت، تلویزیون ومطبوعات تصفیه شدند و بخشی زندانی شدند.
رابطه پر نشیب و فراز اردوغان و نظامیان
رابطه بین اردوغان و نظامیان دوره های مختلفی داشته است. اکرم شاما همرزم سابق وی در مصاحبه با نشریه اندیشه آزاد به نکاتی اشاره میکند که به فهم رفتار به غایت متناقض و رابطه پر پیچ و خم اردوغان با نظامیان کمک میکند. وی از زمانهای دور سخن میگوید هنگامیکه به مدت بیش از ۱۷ سال در یک حوزه بودند، هر دو در حلقه مریدان نزدیک نجم الدین اربکان.
اکرم شاما میگوید که اردوغان را خیلی خوب می شناسد آدمی است که میتواند به غایت ناگهانی به هرکاری دست بزند. بارها دیدم که امروز کاری میکند و فردا ناگهان ۱۸۰ درجه تغیر جهت میدهد. قبل از کودتای ۲۸ فوریه ۱۹۹۷ پیش از اینکه آشکارا زیر پای اربکان را خالی کند کم کم رابطه اش با هم سازمانهایش در تشکیلات نظام ملی رو به سردی میرفت و رابطه اش با پولدارها و آدم های سفارت آمریکا و ژنرال های بازنشسته گسترش می یافت. اکرم شاما ادعا میکند که اردوغان آنزمان پیش از کودتا با طراح های آن ارتباط داشته است. در پاسخ به چگونگی زندان رفتن اردوغان میگوید که آن هم ساختگی بود. من برای دیدنش به زندان رفتم. مثل سلطان بود. اطاق انتطار جدا، اطاق پذیرائی جدا، اطاق استراحت جدا. با ماها چیز مهمی برای صحبت نداشت، اما ساعت ها با سفارتی ها و ژنرال ها گفتگو میکرد. آنها شقه کردن نظام ملی را می خواستند و آدم اش را پیدا کرده بودند.
در سال های اخیر حکایت مشابه با آنچه که اکرم شاما ازفرجام رابطه اردوغان و اربکان نقل میکند را به رابطه اردوغان با عبداله گل، با بلنت آرینج، با دمیرتاش، با داود اوغلی، با بشار اسد، با حماس و …میتوان بسط داد. سخن کوتاه اردوغان قابل اعتماد نیست.
از آغاز حکومت حزب عدالت و توسعه یعنی ۲۰۰۲ تا به امروز جنگ قدرت با نظامیان آشکار یا نهان اما بی وقفه جریان داشته است. آنزمان که به تنهائی یارای مقابله با اقتدار سنتی نظامیان را نداشتند به اتحادیه اروپا و در داخل به روشنفکران، لائیک ها، سوسیالیست ها، طرفداران سبک زندگی و فرهنگ غرب تکیه زدند. گفتند به ما کمک کنید تا نظامیان را به داخل پادگان ها عقب برانیم، ما نیز اصلاحاتی را که از منظر حکومت تحت لوای قانون و التزام به پاسخگوبودن و رعایت حقوق شهروندی الزامی است را تضمین می کنیم.
اینگونه بود که اصلاحاتی که با تورگوت اوزال در راستای دموکراسی شروع شده بود گسترش و تعمیق یافت. ترکیه به کوانسیون ها و ارگانهای نظارتی چندی ملحق شد و پولاریسم در عرصه احزاب و مطبوعات و تلویزیون تقویت شد.
همپای این روند حزب عدالت و توسعه قدرت سازمانگری بی رقیب اش را برای ابداع و ایجاد نهاد های جدیدی که تسلط انحصاری آن را بر تمامی ارکان های قدرت میسر میساخت را بکار گرفت، تا بطور سیستماتیک خودی ها تقویت و تکثیر و مخالف ها تصفیه شوند.
ده سال یکبار کودتا
از دهه ۶۰ به بعد هر ده سال یکبار شاهد کودتائی در ترکیه هستیم. بدین سان سی سال به بالاها مصائب و رنج های کودتا را با پوست و گوشت خود تجربه کرده اند. اینان به خوبی میدانند که کودتا چیست و عواقب آن کدام است. اینان می توانند موافق یا مخالف کودتا باشند اما دچار توهم نه.
بدین ترتیب پس از کودتا های دهه ۶۰، ۷۰، ۸۰، ۹۰ و قبضه شدن تمامی ارکان های قدرت در چنگ اردوغان احتمال وقوع کودتا را کسی جدی نمی گرفت. اکنون پرسش این است که علیرغم همه چیز چرا کودتای ۱۵ اگوست اتفاق افتاد؟ عواقب آن چیست و بر موازنه قوای موجود چه تاثیری خواهد داشت؟
اگر قرار باشداز زمامداری طولانی اردوغان تنها به یک روند که به تقویت دمکراسی یاری رسانده اشارت رود بی شک آن روندی است که به لگام زدن به خودکامگی نظامیان انجامید.
نظامیان ترکیه همانند همپالگی هایشان در پاکستان، مصر و برخی کشورهای آمریکای لاتین عادت دارند که بدلخواه خواسته هایشان به حکومت دیکته کنند. کافی است تصور کنیم که مبارزان دمکراسی در آن کشورها چه هزیینه ها که حاضرنند بپردازند تا در این عرصه به قدر ترکیه کامروا باشند. ملموس تر می خواهید تصور کنید که لگام گسستگی سرداران سپاه چه بهای سنگینی بر کشور ما تحمیل میکند وآنان برای تداوم غارت و تالان ثروت های مردم از چه جنایت ها که رویگردان نیستند و مردم چه فداکاری ها که نمی کردند تا آنان را به قدر نظامیان ترک به عقب برانند.
همچنان که اشارت رفت اردوغان این جسارت را داشت که نظامیان را بدرون پادگان ها عقب برانند. اما آنچنان که ا شا رت رفت تنافص رفتار اردوغان در این عرصه نیز آشکار است. در حقیقت در ده سال اول زمامداری اش در این عرصه پیشرفت های مهمی حاصل آمد اما از سه سال پیش بدنبال فروتر رفتن در باطلاق سوریه، چالش پارک گزی، فرحام غم انگیز مرسی و اخوان مسلمین و آفتابی شدن دزدی کلان اطرافیان و بستگانش … تداوم خطا های هلاکتبارش حدتی بیسابقه گرفت. برخی معتقدند وی دیگر از سلامتی روانی لازمه کارش برخوردار نیست. ایکاش نهاد صالحی وجود داشت برای تائید سلامتی روانی رهبران !
باری اردوغان با سودای تمرکز بیشتر قدرت اش بدنبال اولین شکست در انتخابات به نظامیان چک سفید داد تا ویرانگرترین، مرگبارترین، پر هزینه ترین جنگ تاریخ اخیر ترکیه را علیه مردم کردستان رقم زنند. نظامیان فرصت یافتند در جنگ شان با پ.ک.ک خانه و کاشانه هزاران هزار مردم بی دفاع را به خاک و خون بکشند اما مرکل و دیگران زمامداران اروپائی به یمن معامله با اردوغان بر چنین فاجعه انسانی دهشتبار چشم فرو بستند.
بدین ترتیب اردوغان به دست خود شیشه را شکست و دیو را رهانید. نظامیان فرصت یافتند در میان هلهله اردوغانی ها و ملت گراهای فاشیست با نخوت و جبروت اوج قساوت و ویرانگری خود را به نمایش بگذارند.بدین ترتیب تقویت و پر رنگ شدن نظامی گری زمینه را برای بسط ماجراجوئی نظامی در بصره و سوریه و سرنگون کردن هواپیمای روسی فراهم ساخت. تداوم این بحران ها تاوان بسیار سنگینی را به مردم ترکیه تحمیل کرده است. تعمیق بحران ها سرانجام درهفته پیش از کودتا اردوغان را به عقب نشینی و عذرخواهی از پوتین و ناتانیاهو مجبور کرد.بنابراین چرائی بروز کودتای ۱۵ اگوست را در بافت فوق باید فهمید.
بی شک در آینده در پرتو اطلاعات جدیدتر، تحقیق های تازه ترماهیت کودتا را روشن خواهد ساخت اما از هم اکنون بر یک چیز با قاطعیت میتوان تاکید کرد و آن اینکه عصر کودتا های نیم قرن اخیر در ترکیه به پایان رسیده است.
• برای اولین بار در تاریخ ترکیه مردم قاطعانه کودتاگران را به چالش کشیدند
• رهبران احزاب مخالف بدون هیچ تزلزل قاطعانه با کودتا مخالفت کردند
• روزنامه نگاران، روشنفکران، خبرنگاران و کارکنان رادیو و تلویزیون در تمام طول شب اطلاع رسانی کردند
• CNN ترک نقش بسیار مهمی در شکست کودتا داشت. برنامه سازان این کانال توانستند ارتباط رئیس جمهور، نخست وزیر، رهبران احزاب، وکلای مجلس و نهادهای دولتی و مدنی را با مردم بر قرار نگهدارند
• بخش بزرگی از نیروهای مسلح به کودتا نه پیوست
به باور اکثریت CNN ترک نقش تعین کننده ای در شکست کودتا داشت، طرفه اینکه طی ۶ ماه گذشته حملات اردوغان و شرکا به آن به نحو بیسابقه افزایش داشت.
عواقب احتمالی و تاثیرش بر موازنه قوا
کودتای ۱۵ اگوست بی شک تاثیرات مهمی بر موازنه نیروها و روابط آنها و سیر محتمل حوادث بجای خواهد گذاشت. نظامیان به مثابه یکی از نقش آفریننان این حادثه درکلیت اش تضعیف خواهند شد. اما تضعیف بیرونی ایماژ آرتش در چشم مردم بانی این نخواهد بود که در معاملات پشت پرده با اردوغان دست پائین را داشته باشد. اردوغان همانقدر به آرتش نیاز دارد که آرتش به وی.
شاید اردوغان و بخشی از طرفدارانش چندان هم از این حادثه نا خرسند نباشند. در گرد و غبار برخواسته از این اتفاق با عجله دست به کار شده اند تا به سرعت چند هزار نفر باقی مانده از تصفیه های متوالی را قلع و قمع کنند.
مونتسکيو میگوید: قدرت نامحدود بزرگترین خطربرای آزادی است، اما از سوی دیگرقدرت را تنها با قدرت دیگری میتوان محدود کرد. از این منظر اردوغان از پیش قویتر می نماید، زیرا که احزاب مخالف به هیچ رو توانائی محدود کردن قدرت فزاینده اردوغان را ندارند. عناصر مخالف یا مستقل در تمامی ارگان های قدرت زیر ضرب اند. اما پارادوکس اینجاست که علیرغم تمام ظواهر اردوغان بیشتراز هر زمانی تضعیف شده است. از این منظر عربده کشی های اردوغان بر سر میادین مثال آنکسی است که در تاریکی تو کوچه از ترس آواز می خواند.
اما برای چنین فرضیه ای چه شواهدی وجود دارد؟
• اشاره شد که اردوغان با عقب گرد کامل وادار به پذیرش شرایط پوتین و ناتانیاهو شد.
• بینعلی ائیلدریم که بدلیل وفاداری کامل اش به اردوغان جای داود اوغلی را گرفت، در هفته های اخیر تلاش کرده زمینه بهبود روابط با مصر و کاهش تنش با عراق و سوریه فراهم آورد.
• با تلاش همین بینعلی ائیلدریم و رئیس مجلس برای اولین بار در تاریخ اخیر ترکیه بیانیه مشترک با امضاء هر چهار حزب حاضر در مجلس خوانده شد.
• اردوغان به قلیچداراوغلی تلفن زد و از وی برای حمایت اش تشکر کرد، در چند ماه اخیر ایندو جز فحاشی بیکدیگر در میادین عمومی گفتگوئی نداشتند.
• دمیرتاش بدلیل مشغله اش در دیاربکر در جلسه فوق العاده مجلس شرکت نکرد بجای وی نماینده گروه اشان پشت تریبون قرار گرفت. سه حزب دیگر و تماشاچیان دندان روی جگر گذاشتند و بدون مشت ولگد و عربده به گوشه وکنایه هایش گوش کردند
تنها یک چیز همه این چرخش های کوچک و بزرگ و “نرمش قهرمانانه” را توضیح میدهد: وخامت بحران اقتصادی ترکیه زنگ های خطر را به صدا در آورده است. بدنبال کودتا وخامت اوضاع اوج نوئی گرفته است. صنعت توریسم که پیش از این با سرنگونی هواپیمای روسی آسیب های جدی دیده بود به دنبال کودتا زمینگیر شده است. دلیل اقبال مردم به حزب نه خطبه های رهبران ریز و درشت آن بل بهبود واقعی معیشت مردم ورشد اقتصادی منظم در ده سال اول زمامداری آن است. بدون بهبود واقعی استانداردهای زوال حزب قطعی است. اقتصادی در ابعاد افتصاد ترکیه را با هیچ شعبده بازی نمی توان تعمیرکاری کرد از اینرو از دمکراسی بیشتر، پاسخگو بودن و تمکین به حکومت تحت لوای قانون گریزی نیست. استبداد جز فلاکت و فساد حاصلی ندارد. سخن داهیانه لرد اکتون را به یاد آریم : “قدرت فساد می آورد و قدرت مطلق، فساد مطلق می آورد”