اصلاح‌طلبی، تحول‌خواهی یا گذار مسالمت‌آمیز؟

اگر سه اصل مبارزه غیرخشونت‌آمیز، مخالفت با هرگونه دخالت خارجی و حفظ تمامی تمامیت ارضی کشور را مبنای توافق برای فعالیت‌های سیاسی نیروهای دموکراسی‌خواه ایران بدانیم طیف بزرگی از نیروهای سیاسی ایران در این ظرف یا تعریف می‌گنجند. در این طیف از نیروهایی که نظام را اصلاح‌پذیر می‌دانند تا جریان‌های سیاسی که نظام جمهوری اسلامی را اصلاح‌پذیر نمی‌دانند و تحول‌خواه یا طرفدار گذار مسالمت‌آمیز هستند، جای می‌گیرند.

از منظر اصلاح‌طلبی، اصلاح‌پذیر بودن یا نبودن یک نظام سیاسی منوط به خواست یا عزم نظام‌های اقتدارگرا نیست، بلکه چنین تحولی محصول توازن قوا بین نیروهای مختلف در جامعه است. همچنین هم تحول‌خواهان و هم طرفداران گذار مسالمت‌آمیز در این نکته مهم با اصلاح‌طلبان متفق‌القولند که تحولات دموکراسی‌خواهانه‌ای که خواستار آن هستند باید توسط توازن قوا در سطح جامعه ایران و با حضور و فشار مردم و جامعه مدنی صورت گیرد. تفاوت اصلاح‌طلبان با دو گروه دیگر علیرغم راهبردهای جداگانه‌ای که برای خود ترسیم یا توصیف می‌کنند، عملا در تاکتیک‌ها و ادبیات سیاسی آنهاست. اگر اصلاح‌طلبان هم با مردم و نهادهای جامعه مدنی سخن می‌گویند و هم به حکومت انذار می‌دهند، دو گروه دیگر چون از تحول در حکومت قطع امید کرده‌اند، روی سخن‌شان با مردم و جامعه مدنی است. اما مگر نهایتا نتیجه حضور و فشار مردمی وادار کردن حکومت به تحول و تغییر سیاسی نیست؟

اگر توازن قوا به نفع مردم چنان تغییر کرده باشد که آنها بتوانند بدون استفاده از خشونت حکومت را به گونه‌ای عقب برانند که به تحولات سیاسی در ساختار قدرت تن دردهد و حتی زمانی به برگزاری انتخابات آزاد و کنار رفتن مسالمت‌آمیز تن دهد، اتفاقی بسیار مهم و گامی اصلی در جهت تحقق حاکمیت مردم و استقرار دمکراسی در کشور برداشته شده است. اما رسیدن به چنین توازن قوایی و به چنین روزی که بتوان حاکمان نظام جمهوری اسلامی با ساختار فعلی را چنین متمدنانه به عقب راند، طبیعتا یک‌شبه یا چند روزه اتفاق نمی‌افتد. خود تحول‌خواهان یا گذارطلبان نیز حتما اذعان دارند این تحول یا گذار مهم طی یک فرایند و در یک بازه زمانی طولانی صورت می‌گیرد. سوال مهم اما اینجاست که حکومتی که به چنین میزانی از عقب‌نشینی در برابر فشار مردم برسد قبل از رسیدن به ایستگاه پایانی قدرت، از دوراهی‌ها و ایستگاه‌های دیگری نیز عبور کرده است. اگر تحول‌خواهی یا گذار مسالمت‌آمیز ممکن باشد اصلاحات به طریق اولی ممکن است. برعکس اگر حکومت تن به اصلاحات حداقلی ندهد، به تحول ساختاری یا گذار مسالمت‌آمیز نیز به طریق اولی تن درنخواهد داد. هیچ نیروی اقتدارطلب یا هیچ مستبدی نیست که وقتی خواست‌ها، نارضایتی‌ها یا اعتراضات مردم را ببیند برای حداقل حفظ بخشی از قدرت خود هم که شده به مصالحه با مخالفان سیاسی تن ندهد. از طرف دیگر هیچ نظام دیکتاتوری یا هیچ مستبدی اگر راه فرار یا مصالحه‌ای پیش روی خود نبیند، قدرت را داوطلبانه و بدون خشونت به دموکراسی خواهان تحویل نمی‌دهد.

رژیم شاه نیز در فاصله یک سال سرنوشت‌ساز، از بهمن ۵۶ تا بهمن ۵۷، یعنی از شروع تظاهرات ضد حکومتی در تبریز تا سقوط نظام سلطنتی، هرچند دیرهنگام به اصلاحات سیاسی مختلفی دست زد. اما مردم و گفتمان انقلابی آن زمان که گفتمان اکثریت نیروهای سیاسی یا گفتمان مسلط بود به چیزی کمتر از سقوط نظام پادشاهی و در هم کوبیدن ماشین دولتی نظام مستقر راضی نبودند. هنگامی که در تابستان ۵۷ برای پاسخ دادن به خواست‌های‌ صنفی و اعتصاباتی که در ادارات و کارخانه‌ها از سوی اصناف مختلف صورت می‌گرفت، دولت شریف امامی روی کار آمد، آن دولت به اکثر خواست‌های صنفی از جمله افزایش حقوق اعتصاب کنندگان نیز پاسخ مثبت می‌داد. شاه اصلاحات را شروع کرده بود مردم و‌ گروه‌های سیاسی مرجع و عمده شخصیت‌های سیاسی آن دوران اما به اصلاحات راضی نبودند و سرنگونی نظام را می‌خواستند. برخی دیگر از اصلاحات کوچک و بزرگی که صورت گرفت عبارت بودند از: بازگشت مجدد از تاریخ شاهنشاهی به تاریخ شمسی،‌ اعلام اینکه “صدای انقلاب شما را شنیدم” از سوی شاه در آبان ۵۷ و هنگام تشکیل دولت نظامی ازهاری، بازداشت امیرعباس هویدا و بسیاری از وزرای کابینه‌های پیشین برای مبارزه با فساد و تخلف‌های صورت گرفته، آزادی زندانیان سیاسی و نهایتا نخست‌وزیری شاپور بختیار، وعده بازگشت به قانون اساسی مشروطه و خروج شاه از کشور.

نظام شاه در برابر فشار مردم اصلاح‌پذیر شده بود یا حاضر شده بود به اصلاحات ساختاری تن دردهد، مردم و رهبران فکری‌شان اما اصلاح‌طلب نبودند و هرگونه توقف مبارزه تا سقوط رژیم و درهم کوبیده شدن ماشین دولتی را سازشکاری و خیانت به انقلاب می‌دانستند. پس نهایتا اصلاح‌پذیر بودن یا نبودن یک نظام سیاسی بستگی به نوع گفتمان مسلط در میان مردم، نخبگان سیاسی و نهادهای مرجع در هر دوره تاریخی دارد.

می‌بینیم که اگر مبنا حضور مردم و برهم خوردن توازن قوا به نفع مردم و تحولات دمکراسی‌خواهانه باشد، مرزهای اصلاح‌طلبی، تحول خواهی یا حتی گذار مسالمت‌آمیز چندان که در اذهان یا گاه در صف‌بندی‌های سیاسی ترسیم می‌شوند، پررنگ یا جدا از هم نیستند. هرچند هر نیروی سیاسی ادبیات گفتمانی مختص به خود با مردم و یا حکومت دارد.

آنچه در برخی تحلیل‌ها یا استدلال‌ها میان این نیروهای سیاسی مختلف برجسته می‌شود یا به عبارت دیگر محل نزاع می‌تواند تحلیل از شرایط کنونی، میزان آمادگی مردم برای اعتراضات خیابانی، تعاریف مختلف از مبارزه خشونت پرهیز [چنانکه برخی پاسخ خشونت حکومت با خشونت متقابل دادن را مبارزه خشونت‌آمیز به‌شمار نمی‌آورند، یعنی حکومت به‌راحتی می‌تواند خشونت را به آنها که می‌خواستند خشونت‌پرهیز باشند، تحمیل کند]، اعتراضات صنفی را با اعتراضات سیاسی هم‌سنگ دانستن، نارضایتی عمومی را معادل آمادگی مردم برای هزینه دادن، به خیابان آمدن یا حتی براندازی دانستن، تعریف دلخواه خود از مردم ایران ارائه دادن و تحریم یا عدم مشارکت را دیدن اما بخش مشارکت‌کننده را ندیدن، باشد.
آیا تمام احزاب، سازمان‌ها و شخصیت‌های سیاسی داخل و خارج کشور که واقعا فکر می‌کنند جامعه ایران آمادگی حضور خیابانی و مسالمت‌آمیز برای به عقب راندن حکومت در شرایط کنونی و یا تحمیل خواست‌های تحول‌طلبانه به حکومت را دارد، برای برآورد توان بسیج خیابانی خود حاضر هستند مشترکا بر روز معینی توافق کنند و در آن روز از مردم بخواهند فقط و فقط برای برگزاری یک تظاهرات آرام بدون هیچ گونه شعار یا بدون هیچ نوع پاسخی به خشونت احتمالی و تحریک ماموران حکومت در یکی از خیابان‌های تهران راهپیمایی سکوت برگزار کنند؟ آیا آنها با توجه به مجموعه شرایط موجود در جامعه تصور می‌کنند حتی اگر چنین تظاهرات سکوتی برگزار شود، به خشونت کشیده نخواهد شد؟

ایران امروز

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *