از تحریم انتخابات چه میتوان آموخت؟
در گفتگوی زیر بر این موارد مکث کردهام:
۱- تحریم انتخابات برای اپوزیسیون یک حکومت استبدادی، عموما بدترین گزینه ممکن است.
۲- تحریم ، در عموم موارد به بیرون ماندن نیروهای آزادیخواه از متن سیاست ، ایجاد فرصت برای اقتدارگرایان حاکم و تغییر صحنه سیاست به زیان نیروی تحریم کننده منجر می شود.
۳-از معدود مواردی که تحریم می تواند ، نتایج مثبتی به بار آورد، زمانی است که در جامعه جنبش های قابل اعتنایی علیه حکومت وجود داشته باشد و جامعه در وضعیت کم و بیش انقلابی قرار داشته باشد.
۴-ایران در آستانه انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ در چنین موقعیتی قرار داشت و اوضاع کشور
بر اساس پارامتر های کلان سیاسی، اقتصادی و حکمرانی « وخیم» بود . جامعه هم در وضعیت جنبشی قرار داشت . جنبشی که از زمان خیزش درخشان « زن-زندگی- آزادی» اوج گرفت و به اشکال مختلف تداوم یافته است .
۵- اکثریت بزرگ مردم، بنا بر تجربه زیسته خود ، تصمیم به تحریم انتخابات گرفتند تا صدای اعتراض خود را به گوش جهان برسانند.
۶- متاثر از تمایل قاطع مردم ، مخالفان و منتقدان حکومت از اصلاح طلب تا گذار طلب و بر انداز در میدان عمل با شعار تحریم و عدم شرکت ،همصدا شدند.
۷-تحریم به پیروزی حداکثری دست یافت و مشت محکمی بود بر دهان یاوه گویانی که در سودای « بیعت مجدد» بودند .
۸- اگر وزارت کشور ریز نتایج صندوق ها را منتشر کند، آنگاه روشن خواهد شد که حکومت علیرغم متوسل شدن به همه شگرد ها برای کشاندن مردم به پای صندوق ها ، فعال کردن اختلافات قومی و محلی، تهدید و تطمیع نانخوران خود و.. نتوانست رای بیشتر از بیست در صد مردم را به نفع خود سازماندهی کند و ناچار شد به آخرین حقه بازی امنیتی ها متوسل شود و با شماره کارت ملی غایبان ، برگه در صندوق ها بریزد تا بتواند آرای خود را به سی در صد نزدیک کند. بدون تردید بیش از ده در صد کسانی که به پای صندوق آمدند رای سفید و اعتراضی دادند و بایکوت حکومت با رای بیش از ۷۰ در صد حایزین حق رای به پیروزی بزرگی دست یافت.
۹- این پیروزی در متن جنبش جاری مردم ، سرآغاز تحولات مهمی شده و خواهد شد.
۱۰- این پیروزی تا حدودی راه آینده را مشخص کرد و نشان داد که می توان ، به رغم پیگیری اهداف متفاوت، به تفاهم بر سر « راه» دست یافت و این راه در معقول ترین و ثمربخش ترین تبیین آن، نه انقلاب، جنگ و کشاندن پای قدرت های خارجی به داخل، بلکه بر مدار صندوق رای سامان می یابد و می تواند از تبدیل کاریکاتور انتخابات به یک نه بزرگ تا تحمیل رفراندم قانون اساسی امتداد بیابد.
۱۱- سر باز کردن شکاف نسلی میان آقایان و آقازادگان- چنار هاو پاجوش ها-و رو نمایی از جریان موسوم به« روزنه گشا» را می توان نشانه های فعال شدن گسل های نسلی میان اقتدارگرایان و اصلاح طلبان ،تحت تاثیر وجه نسلی جنبش زن-زندگی-آزادی داشت. این تقابل ها در سال جدید تشدید خواهند شد.
۱۲- عبور آقای خاتمی از « مردم سالاری دینی» به «مردمسالاری توسعه گرا» و تبیین اسلامیت به مثابه خادم اجتماعی جمهوریت ، که در این انتخابات رونمایی شد، نوعی تجدید نظر طلبی قابل اعتنا در « خاتمیسم» است که اگر تداوم یابد، می تواند به تسهیل عبور بدنه اصلی اصلاح طلبان به سکولاریسم و جمهوریخواهی منجر بشود.
گفتگو از: اکبر کرمی