اجلاسی برای هیاهو، برای هیچ
شاید ظهر آن روز گرم سه سال پیش که در شهر “شرم الشیخ” تصمیم بر آن شد تا “ایران” میزبان شانزدهمین دوره از “اجلاس سران جنبش عدم تعهد” باشد، کسی گمانش را هم نمی بُرد که اوضاع در سه سال پیشِ رو تا بدان مرحله ای پیش رود و اوضاع ایران در جایگاه جهانی تا بدان حد تنزل یابد که دلخوشی مسئولان ایرانی در روزهای بعد از برگزاری اجلاس این باشد که بگویند: «رئیس جمهور “مغولستان” می گفت آن قدر از ايران خوشم آمده كه ديگر برای دور آينده هم كانديدای رياست جمهوری نمي شوم و تلاش خواهم كرد تور گردشگری براي بازديد مردم كشورم از جاذبه های ايران ايجاد كنم».میلیون ها دلار هزینه و دستاوردهایی که بازخوانی شان هر روز شگفتی های بیشتری را رقم می زند، آن هم در روزهایی که کشور با مشکل “کمبود ارز” مواجه شده است. اینها برجا مانده از اجلاسی ست که مسئولان هنوز هم معتقدند نشان می دهد «جمهوری اسلامی، یک کشور منزوی نیست.»
بسازیم؛ نسازیم؛ می سازیم
نزدیک بود هزینه های گزافی به جهت احداث یک سالن مجهز و اختصاصی برای برگزاری این اجلاس، آن هم در شهر “اصفهان” صورت بگیرد. اما خدا خواست و فرصت زمانی اندکی که برای ساخت سالن در اختیار بود و عدم اطمینان مسئولان به توانایی خویش در آماده ساختن این سالن ویژه در وعده ی موعود، باعث شد تا میزبانی اصفهان منتفی شود و تهران، با وجود مشکلات پیش رو، به عنوان شهر میزبان اعلام شد. “محمدرضا فرقانی” سخنگوی این اجلاس می گوید:
«بزرگترين مشكل اصفهان اين بود كه مكان مناسب برای برگزاری اجلاس در اين سطح را نداشت و همچنين محل مناسب برای اقامت سران هم در آن موجود نبود. اول پيشنهاد شد كه محل اجلاس و نيز محل اسكان سران در اصفهان ساخته شود. چند جلسه با حضور استاندار و معاونان استانداری اصفهان و نيز نهاد رياست جمهوری و وزارت امور خارجه برگزار شد؛ نهايتاً با توجه به اينكه مقداری از زمان از دست رفته بود و زمان باقی مانده شايد كفايت لازم را برای انجام همه ی كارها از صفر و ايجاد زيربناهای مورد نياز وجود نداشت، اصفهان هم منتفی شد».
این انتخاب البته باعث عدم هزینه-کرد نشد؛ ساختمان مورد استفاده برای برگزاری “اجلاس سران کشورهای اسلامی” که 16 سال پیش در تهران برگزار شده بود و چند سالن کوچک دیگر، در پروژه ی بازسازی شدن قرار گرفتند و بودجه ی لازم برای تعمیرات و بهینه سازی ها تزریق شد. در این بین، هر چقدر تلاش شد تا پروژه ی تازه ای آغاز نشود اما نشدنی بود و بالاخره «احداث یک سالن تشریفات، در جوار سالن اصلی» نیز در دستور کار قرار گرفت. بودجه ی مورد نیاز برای آن هم تزریق شد تا کار ساختنش تا 15 روز مانده به شروع اجلاس، همچنان ادامه داشته باشد.
مهمانی؛ بی مهمان شاخص
لیست مدعوین، بلند بالا بود و “علی اکبر صالحی” وزیر خارجه ی دولت ایران، نام ها را بر کاغذ می نوشت و “علی سعید لو” معاون احمدی نژاد، کاغذها را پاکت می زد و “احمدی نژاد” هم، پاکت و کاغذ را مهر و امضا. 120 کشور عضو رسمی جنبش و 17 کشور ناظر و 2 مهمان عزیز که مرتبت شان در نهادهای تصمیم ساز بین الملی یا منطقه ای، از بسیاری اعضاء رسمی نیز بالاتر بود. “ولادیمیر پوتین” رییس دولت روسیه و “عبدالله گل” رییس دولت ترکیه، جزو مهمانان ویژه ای بودند که برگزار کنندگان ایرانی، امید فراوانی به بهره بردن از حضورشان در ایران داشته و چشم انتظارشان بودند؛ اما روند فشارهای بین المللی در یک ساله ی اخیر و فاصله گرفتن یک به یک شرکای قبلی از دولت، کار را به آنجا کشاند که این دو مقام بلند پایه یعنی “پوتین” و “گل” هم ترجیح دادند در شرایط فعلی به ایران پا نگذارند و مجبور به دیدارهای احتمالی و متعاقب با رهبران بلند پایه ی نظام نباشند. “بان کی مون” و “محمد مُرسی” دبیر کل سازمان ملل متحد و رییس جمهوری نو شده ی مصر، شاخص ترین چهره های جهانی بودند که به دعوت دولت ایران پاسخ مثبت دادند و به کاخ های ایرانی پا گذاشتند. آن هم در شرایطی که بسیاری اشاره می کردند اولی صرفا به جهت رعایت دیسیپلین حرفه ای و دومی به جهت انجام وظیفه ی “انتقال ریاست دوره ای جنبش برای 3 سال به ایران” است که تا تهران آمده اند.
از “کوبا” و “ونزوئلا” و “بولیوی” و “نیکاراگوئه” هم که انتظار می رفت به پاس دوستی صمیمانه ای که در این سال ها میان روسای جمهورشان و احمدی نژاد، برقرار شده بود، خود روسای جمهور آن کشورها در این اجلاس حضور یابند، هیچ رییس دولتی حضور نیافت. توضیحات سخنگوی اجلاس در این زمینه چنین است که: اولی «رائول كاسترو، رئيس جمهور كوبا بنابر دلايلي كه اعلام كردند نتوانست بيايد و معاون خودش را فرستاد». دومی «آقای چاوز خوب مي دانيد كه به علت بيماری ای كه دارد، در کل سفر نمی رود و همه مسافرت هايش را كنسل كرده است». سومی و چهارمی بیمار نبودند اما کارهای واجب تری داشتند و چیزهای دیگر «نيكاراگوئه و بوليوی هم اگرچه اعلام كرده بودند كه می آيند و همه برنامه ها برای آمدنشان فراهم بود اما باز به دليل كارهایی كه پيش آمده بود و شايد يكی از آنها هم بحثی بود كه كشورهای آمريكای لاتين برای برخورد با دولت انگليس در قضيه “آسانژ” باشد. چون اگر خاطرتان باشد در همان مقطع آسانژ به سفارت انگليس در اكوادور پناهنده شده بود و بحران ديپلماتيك ميان اكوادور و انگليس به وجود آمده بود و همه كشورهای آمريكای لاتين هم از اكوادور حمايت كردند و شايد همين موضوع باعث شده باشد كه برخی كشورهای اين منطقه برخلاف هماهنگی های قبلی نتوانند در اجلاس حاضر شوند». ربط انگلیس با این اجلاس مورد اشاره ی سخنگو قرار نگرفته است.
هم خریدیم و هم اجاره کردیم
رعایت تشریفات، آن هم در کشوری که هر 10 سال یک بار هم، جلساتی با این حجم عظیم مهمانان برگزار نمی شود، مساله ای ست که دشوار می نماید. علاوه بر اسکان و تغذیه ی مهمانان، حمل و نقل که در زمره ی امور تشریفاتی قرار دارد نیز بسیار مورد توجه است و عموم کشورهای میزبان در این زمینه امکانات ثابتی را تعبیه کرده اند. در ایران اما این قضیه بسیار پیچیده تر شد و جا به جایی های رسمی و گردش های غیر رسمی روزانه ی حاضران، معضلی بود برای برگزار کنندگان. در این بین ابتدا تعدادی اتومبیل بسیار گران قیمت خریداری شدند «خودروهايي بوده كه برای جابجايی سران مورد استفاده قرار مي گيرد و خودروهای زرهی هستند كه بايد برای رؤسای جمهور و نخست وزيران شركت كننده در اجلاس مورد استفاده قرار می گرفت. ما اين خودروها را نداشتيم و بايد تهيه مي كرديم». مبالغ ارزی زیادی صرف این خریدهای میلیاردی شد و اندک اندک قافیه به تنگ آمد. قرار شد تعدادی هم اجاره شوند. سخنگوی اجلاس: «20 مورد ديگر را اجاره كرديم. چون هزينه نگهداری اين خودروها هم زياد است و استفاده چندانی هم ندارند». بعد دیدند هیات های همراه، پُر تعدادند و بر فرض مثال، از کشور “هندوستان” هیاتی بالغ بر 200 نفر در این اجلاس حاضر شده اند. این شد که اتومبیل، کم آمد و «برای اعضای عادی هيات ها هم خودروهایی لازم بود كه بايد در اختيار آنها قرار می گرفت كه اينها هم همگی از خودروهای توليد داخل مانند ماكسيما و مگان و زانتيا استفاده شد و تعداد خيلی كمي هم هيوندا بود».
هزینه های غذایی و سایر هزینه ها نامعلوم است
در پایان برگزاری اجلاس، شنیده می شد که هزینه های فراوانی برای انبوه مهمانان حاضر در این برنامه از سوی دولت صورت گرفته است. علاوه بر هزینه های جانبی همچون «گشت و گذار در شهر و تور تهران گردی در شب و روز»، تامین خورد و خوراک مورد نیاز، آن هم در ایامی که قیمت گوشت و مرغ و برنج در ایران سر به فلک کشیده بود، امری قابل توجه است. شنیده می شد که تامین خورد و خوراک مهمانان، هزینه ای “چند میلیارد تومانی” را سبب شده اما سخنگوی اجلاس در این مورد رقم آشکاری را ارائه نمی کند: «40 ميليارد كه قطعاً دروغ است. من مبلغ دقيق آن را نمی دانم». در مورد هزینه ی کل برگزاری این اجلاس نیز هیچ رقم شفافی اعلام نمی شود. سخنگو می گوید: «اينكه بخواهيم دقيق بگوييم چقدر هزينه شده است هنوز كامل برآورد نشده تا بتوان رقم دقيقی ذكر كرد. چون كار گستردگی های زيادی داشت». ولی از قضا معلوم است که برآورد هم صورت گرفته و رقم ها برای مسئولان آشکار است؛ چراکه فرقانی لحظه ای بعد می گوید: «در این اجلاس، در مقايسه با اجلاس سران كنفرانس اسلامی كه حدود يك سوم اين تعداد كشور در آن شركت كرده بودند، شايد حدود نصف آن مبلغ هزينه داشت». اما به هر صورت، تمامی مسئولان از اعلام رقم هزینه-کرد طفره می روند.
ماهیت اجلاس، قرارداد نبود؛ چیز دیگر بود
اجلاس که پیش می رفت، نه سخنانی که در آن بیان می شد در حمایت از کشوری همچون ایران بود و نه در بیرون از محل اجلاس، روابط دیپلماتیک تازه ای میان ایران و کشورهای حاضر شکل می گرفت؛ برعکس با تحریف سخنان رییس جمهور مصر و بازتاب آن در جهان، آبروی دیپلماتیک دولت ایران نیز دستخوشِ بازی قرار گرفت و تا روزها نقل محافل داخلی و خارجی بود. امید بود تا شاید “قراردادهای اقتصادی” و بهبود روابط تجاری” با برخی کشورها ماحصل این رویداد باشد اما سخنگوی اجلاس نظر دیگری دارد و می گوید: «ماهيت اجلاس و فلسفه دعوت از كشورها، بين المللی بود. يعني كشورها برای حضور در يك اجلاس بين المللی در اجلاس حضور پيدا كرده بودند و اعضای هيات های خودشان را متناسب با اجلاس انتخاب كرده بودند. “
معمولاً دراين هيات ها بحث های اقتصادی و قراردادی مطرح نيست. فقط چند كشور كه برای سفرهای دوجانبه به ايران آمده بودند هيات های شان متناسب با بحث های دوجانبه و اقتصادی تنظيم شده بود كه از آن جمله می توان به هند، مغولستان و رئيس پرزديوم كره شمالی اشاره كرد. خب اينها افرادی برای مذاكرات دوجانبه در هيات های خودشان پيش بينی كرده بودند و مذاكراتی هم صورت گرفت و بعضاً توافقاتی هم انجام شد. مثلاً در سفر رئيس جمهور مغولستان، دو سند ميان دو كشور به امضا رسيد و نيز در سفر نخست وزير هند هم مذاكرات اقتصادی ميان مسئولان ايران و هند صورت گرفت». علاوه بر اینهایی که سخنگو اعلام کرد، یک دیدار محرمانه میان “احمدی نژاد” و “پسر پادشاه عربستان” که از دشمنان درجه ی یک ایران در این روزهاست صورت گرفت و یک پیام محرمانه هم رد و بدل شد. این همه ی آن بود که توانست بشود، بر اساس “ماهیت” و “فلسفه” مورد ادعای مسئولان در اجلاس.
اجلاسی برای هیاهو؛ هیاهویی برای هیچ
نه دولتمداران “سوری” که دوستان صمیمی حکومتگرانِ امروز ایران هستند، بهره ای از این اجلاس بردند و نه میزبان که خودِ ایران بود. سوری ها در همان اجلاس به خاطر کشتارهای وحشیانه ی شهروندان شان مورد عتاب قرار گرفتند و دولتمردان ایرانی نیز چند هفته بعد در اجلاس وین و به خاطر پیشبرد برنامه های هسته ای همچنان مواخذه شدند و حلقه ی تحریم بر ایران، رفت که تنگ تر شود. برای تهرانی ها چند روزی تعطیلی دست داد و گردش و گذار و سفر که در گرانی ها ره به جایی نبرد و نیز تعطیلی چند روزه ی تولید و کار و ساخت که انگار در شرایط کلی اقتصاد مملکت هیچ چیزی را کم یا زیاد نکرد. آفریقایی ها آمدند و از «شیوه ی پختن برنج در ایران اظهار شگفتی کردند» و هندی ها و مغولان صبح تا شب را لا به لای ساختمان های عظیم تهران چرخیدند و از خلوتی و تسهیل رفت و آمد در شهری به این عظمت که نمی دانستند اجباری ست، به وجد آمدند. رییس جمهور “مغولستان” قرار شد ریاست جمهوری را فراموش کند و در صلح و صفا و بر خلاف “چنگیز” و “تیمور” به کار انتقال توریست مغولی به ایران مشغول شود تا صنعت گردشگری ایران به ارقام مطلوب معاون رییس جمهور ایران دست یابد. نیروی انتظامی به کارکنان خود برای حفظ امنیت در شهری که قریب به 300 پُست ایست-بازرسی در آن دایر شده بود، 11 میلیارد تومان پاداش داد و این رقم خُرد در مقابل رقم کل هزینه ها که بر طبق شنیده ها بالغ بر 600 میلیون دلار بود، اصلا مورد توجه قرار نگرفت. مسئولان می گویند: «جمهوري اسلامي ايران نه تنها يك كشور منزوی نيست بلكه يك كشور فعال در عرصه ديپلماسی و سياست بين المللی و يك كشور تأثيرگذار و توانمند است». اما قیمت “ارز” آنچنان سیال است که مسئولان هنوز نتوانسته اند رقم هزینه های “ریالی” صرف شده برایاین تاثیرگزاری ها را، اعلام کنند.
ندای سبز آزادی دوشنبه 17 سپتامبر 2012 – 27 شهریور 1391