جنبش «زن، زندگی، آزادی» و دوره «خشکسالی گفتمان‌های سیاسی»

به‌مناسبت سالگرد قتل مهسا

رهیافت نظری تحلیل گفتمان و گفتمان سیاسی 

تحلیل گفتمان و به ویژه گفتمان سیاسی در دهه دوم قرن بیست و یکم، در اثر توسعه و گسترش رسانه‌های جمعی، به نحو بی‌سابقه‌ای، اهمیت روزافزون یافته‌اند. 

یکی از اجزاء مهم گفتمان زبان است، با استفاده از زبان، گفتمان‌ها ساخته می‌شوند. با زبان دومین جزء ترکیبی گفتمان یعنی “ارتباطات” یا مراوده آغاز می‌شود. در کنار زبان و ارتباطات “زمینه یا متن” (context) به عنوان فاکتور مهم دیگری از اجزا گفتمان تلقی می‌شود.

در گفتمان‌ها، علاوه بر زبان و ارتباطات و متن، شرکت‌کنندگان نیز وجود دارند، این شرکت‌کنندگان در مراوده با هم در چارچوب یک متن و با زبانی مشخص، تاثیر کنشی متقابل بر هم دارند، در این رابطه است که رکن ترکیبی دیگری از گفتمان یعنی “تعامل” یا “کنش متقابل ارتباطی (interaction)” حادث می‌شود. با ترکیب این اجزا جدا از هم، گفتمان شکل می‌گیرد.
در یک جمع‌بندی می‌توان گفت، که انسان‌ها نیازمند کنش متقابل ارتباطی هستند، انجام این کنش مستلزم تفاهم است و تفاهم هم در متن و زمینه معین و از طریق زبان ساخته می‌شود. در این پروسه است که گفتمان‌ها تولید و بازتولید می‌شوند. 

گفتمان‌های سیاسی

گفتمانی که به گونه‌ای مشهود در سطح بیرونی جامعه و در عرصه سیاسی جریان دارد، گفتمان سیاسی نامیده می‌شود. 

در چارچوب گفتمان‌های سیاسی، کنشگران سیاسی و اجتماعی در رابطه با راه‌حل‌های مشخص برنامه‌ای و همچنین مسیر و ابزارهای رسیدن به آن‌ها، یعنی استراتژی و راه‌کارها با هم به گفتگو و مجادله می‌پردازند. 

 در مجموع، گفتمان‌های سیاسی مدلی از گفتمان‌ها هستند، که در چارچوب آن مجموعه گسترده‌ای از کنشگران سیاسی و اجتماعی (دولت‌ها، احزاب، اتحادیه‌ها، سندیکاها، شبکه‌ها و نهادهای مدنی و…) در حیطه ایده‌ها، استراتژی‌ها و راه‌حل‌ها با رقبای سیاسی بر سر کسب قدرت سیاسی و یا نگهداری آن، به رقابت می‌پردازند. 

دوره “خشکسالی گفتمان‌های سیاسی” در ایران

به دلیل تأخیر تاریخی، سابقه طولانی استبدادی، نوسازی آمرانه و عدم توسعه سیاسی همگام با رشد اقتصادی، گفتمان نوگرائی (مدرنیته) و نوسازی در ایران در دوره پهلوی دوم، دچار بن‌بست شد. این بن‌بست باعث بدبینی بخش مدرن جامعه، به ویژه روشنفکران و تحصیل‌کردگان طبقه متوسط جدید به نوگرائی و نوسازی شد. حاصل این بن‌بست و بدبینی، خلاء گفتمانی در ایران بود.

وجود شکاف دولت- ملت  نیز به عنوان عمیق‌ترین و فعال‌ترین شکاف اجتماعی در طول تاریخ تحولات ایران – از زمان مشروطیت، نهضت ملی شدن صنغت نفت، باعث شکل‌گیری کنش‌های اعتراضی وسیع در ایران، دردهه ۵۰ و ۴۰ بود.

گفتمان اسلام سیاسی در ایران دهه ۵۰ و ۴۰، به خصوص پس از سرکوب سنت‌گرایان شیعی و در رأس آن خمینی در خرداد ۴۲، با نظریه‌پردازی افرادی مانند خمینی، شریعتی، جلال آل‌احمد در ایران اوج گرفت و در پروسه انقلاب ۱۳۵۷، این گفتمان غالب شد. از سوی دیگر این دوره، دوره رشد اسلام سیاسی در ایران و خاورمیانه نیز بود.

شکست گفتمان سلطنتی در انقلاب بهمن، از یکسو منجر به مرجعیت گفتمان اسلام سیاسی و از سوی دیگر باعث به حاشیه رانده شدن دو گفتمان سکولار یعنی گفتمان ملی و تجددگرا و گفتمان سوسیالیستی شد.

گفتمان اسلام سیاسی در ابتدا در چارچوب حزب جمهوری اسلامی مسلط گردید. دیری نپایید که به دلیل تعارض در گفتمان مسلط، دو خرده گفتمان اصول‌گرا وگفتمان اصلاح‌طلب در برابر هم قرار گرفتند. با شکست دو خرده گفتمان اصول‌گرا و گفتمان اصلاح‌طلب، مرجعیت گفتمانی قدرت حاکم از بین رفته است.

اکنون سه گفتمان ملی و تجددگرا، گفتمان سوسیالیستی و گفتمان سلطنتی در حال بازسازی خود هستند. نتیجه شرایط جابجایی مرجعیتی و حرکت بدون مرجعیت گفتمانی در ایران را می توان دوره “خشکسالی گفتمان‌های سیاسی” قلمداد نمود.

زمینه‌های گفتمانی جنبش زن، زندگی، آزادی

نتیجه تسلط رویکردهای ایدئولوژیک سنت‌گرایان شیعی به عنوان نیروی حاکم در ایران، سیاست سخت‌گیرانه و خشونت‌بار برای اسلامی کردن فرهنگ و سبک زندگی اقشار مختلف، به ویژه طبقه متوسط جدید بود.

حاصل مقاومت‌ها و منازعات چهار دهه اخیر زنان، جوانان و همه اقشار به حاشیه رانده‌شده توسط واپس‌گرایان اسلامی، ظهور عناصر اولیه یک گفتمان جدید با مؤلفه‌های حقوق شهروندی، اصالت زندگی، عرف‌گرائی و آزادی و برابری است.

جنبش زن، زندگی، آزادی با نفوذ در اقشار و لایه‌های متفاوت در جامعه، آغاز گسست از گفتمان‌های سیاسی کلاسیک و نشانه‌هایی برای آغاز یک گفتمان جدید در ایران است.

ایران اکنون با جنبش زن، زندگی، آزادی، وارد عصر روشنگری شده و گفت و گوی سنت و مدرنیته شدت یافته است.

در شرایط کنونی مرزهای بین سیاست داخلی و خارجی بیش از پیش رنگ باخته است و فرایندهای ملی با تحولات جهانی گره خورده‌اند. در این وضعیت، الگو‌های گفتمان‌های سیاسی کلاسیک، دیگر جواب نمی‌دهند. 

ساختارها و الگوهای گفتمان سیاسی جدیدی  مانند جنبش زن، زندگی، آزادی در شرایط نا پایدار و پیچیده قرار دارند.

برنامه آینده مشترک ما ایرانیان در چارچوب جنبش زن، زندگی، آزادی، در جا زدن در چارچوب گفتمان‌های سیاسی کلاسیک نیست. ما اکنون در جهان دیگری با پیشران‌های جدید، پیش‌بینی‌ناپذیر و نامطمئن زندگی می‌کنیم. محدود کردن خود در دایره  سیاست‌ورزی کلاسیک غفلتی اساسی است.

 برنامه مشترک ما ایرانیان در چارچوب جنبش زن، زندگی، آزادی، فهم این مسئله است، که دنیا وارد دوره‌ای از تغییرات بزرگ ژئوپلیتیکی، اکولوژیکی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شده است،  ورود به این جهش‌های برگشت‌ناپذیر، با ابزار فرسوده گذشته غیر‌ممکن است.

برنامه مشترک ما ایرانیان در چارچوب جنبش زن، زندگی، آزادی، یافتن راه‌حل برای این موضوع مهم است، که چگونه تامین زندگی خوب، آزادانه و شهروندانه با هماهنگ‌کردن همه  انسان‌ها با همدیگر بدون تبعیض و با طبیعت، در دهکده جهانی ممکن است. به یقین دایره محدود الگوهای گفتمان‌های سیاسی کلاسیک، برای تامین این اهداف، بسیار تنگ است.

ahmad.haschemi@gmx.at

اخبار روز

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *