چرا نمىتوان به رهبر جمهورى اسلامى اعتماد کرد؟
آقای «خامنهای» روز پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۸در دیدار با اعضای مجلس خبرگان، نظام حکومتی ایران را به «کشتی نجات» تشبیه کرد و گفت: «افرادی که حاضر نیستند قانون و رأی اکثریت را قبول کنند و نقطه قوتی همچون انتخابات افتخارآفرین چهل میلیونی را تبدیل به نقطه ضعف میکنند، عملا خود را از این کشتی نجات خارج میکنند و صلاحیت حضور در چارچوب نظام اسلامی را از دست میدهند، که از دست دادهاند.»کمتر از یکماه بعد از این سخنان، «مهدیکروبی» در یک پیام ویدیویی، به مناسبت نوروز ۱۳۸۹، در پاسخ مستقیم به رهبر که نظام را کشتی نجات خوانده بود گفت: «محدود شدن نظام به افرادی چون محمود احمدینژاد، غلامحسین الهام، سعید مرتضوی و محمدرضا نقدی و جلالالدین فارسی (افغانی) به معنای این است که نظام جمهوری اسلامی به «قایقی کوچک» مبدل شده است.»
یکماه بعد از آن نیز «میرحسین موسوی» در دیدار جمعی از ایثارگران انقلاب گفت: «میگویند شما از کشتی نظام پیاده شدهاید؛ از کشتی مسلمانی که پیاده نشدهایم. ما میخواهیم حداقل بگوییم اسلامی که میشناسیم، این نیست.»
بعد از این آیتالله «خامنهای» بارها و بارها از «پیچ خطرناکی» صحبت کرد که نظام در حال گذر از آن است. این کلیدواژه در اولین سخنرانی عمومی وی در سال جدید در مشهد مقدس نیز نقش برجستهای داشت. این برجستگی نشان میدهد که طی کردن این «پیچ خطرناک» از آن زمان تا کنون دستکم سه سال طول کشیده و البته هنوز هم برای هیچکس مشخص نیست که این کشتی نجات که سه سال پیش با افتخار و سروصدا «سبزها» را پیاده نموده و به حرکت خود ادامه داد، اکنون در کجای این پیچ قرار دارد و پروسه عبور کامل از آن چه وقت دیگر زمان خواهد برد و تا کی باید سرنشینان این کشتی در حالت خوف و رجا باشند.
بدون کمترین تردید این روزها با بروز و ظهور اختلافات عمیق بین اقلیت ساکنان این کشتی، و از جمله آقای «احمدینژاد» که مصرانه اصرار دارد جای خودش را سوراخ کند، ساکنان کشتی آرزو میکنند که ای کاش سه سال پیش که این کشتی سفر رویایی خود را آغاز نموده و سبزها را در ساحل پیاده نمود، آنها نیز سرنوشتی شبیه سبزها داشتند و به بهانهای آنها را هم از این کشتی پیاده میکردند تا امروز اینچنین گرفتار نمیشدند و جان خود را از مهلکه به در برده بودند. نکته جالب در این بین آنست که هیچکس شهامت ندارد به «احمدینژاد» نزدیک شود و مخاطرات این سوراخ کردن جای خود را به او گوشزد کند. چه اینکه «احمدینژاد» سرنوشت آنانکه زمانی معتمد اول کشتیبان بودند و به آسانی نادیده گرفته شدند را پیش رو دارد و خوب هم میداند که کشتیبان به هیچکس اماننامه نداده و نمیدهد و به هرکس که بدهد به «احمدینژاد» نخواهد داد. پس چه بهتر که همه با هم غرق شویم.
در چنین شرایطی تنها برگ برندهای که میتواند سرنشینان را از این مخاطره نجات دهد، دست یاری دراز کردن به سمت همانهایی است که زمانی نه چندان دور، از همین کشتی با افتخار اخراج شدند و اکنون در ساحل سلامت به نظاره این تختهپاره ایستادهاند.
چرخش صدوهشتاد درجهای آقای «خامنهای» در مورد امکان حضور همه سلایق در انتخابات نشاندهند اوج این استیصال است. اما آنجا که هنوز حاضر به تغییر لحن و ادبیات خود نیست، به راحتی حکایت از آن دارد که اگر ساحل نشینان کمک لازم را به او نموده، او و سرنشان را از غرق حتمی نجات دهند، اولین کاری که خواهد کرد، غرق نمودن تمام ساحل نشینان است تا برای همیشه از شر آنها راحت شود.
«خامنهای» طی بیست سال گذشته نشان داده، کمترین تعهدی به هیچ فرد و به هیچ اصلی نداشته و به آسانی همه چیز را فدای جاهطلبیهای خود میکند. در این مسیر هرجا که نیازی به کمک رقبای درون نظام خود داشته، آنها را به دفاع از خود در پوشش دفاع از «نظام» فراخواهنده و از مساعدتشان بهره برده، و پس از عبور دادن چهارپای خودش از پل، بلافاصله آنها را از کشتی نظامی که خود کشتیبانش بوده و شرایطش را جاهطلبیهای خودش تعیین مینموده اخراج کرده است.
مثل روز روشن است که حضور اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری آتی، اولا تحقق بزرگترین آرزوی علی خامنهای در شرایطی فعلی است که با دیوانگیهای «احمدینژاد» مار در آستین پروده خودش روبه رو شده است، و ثانیا فردای پس از انتخابات بلافاصله کشتی موصوف، یک سفر رویایی دیگر را آغاز خواهد نمود، اینبار البته پیش از حرکت، رقبا را نه در ساحل پیاده که در دریا غرق و سپس با خیالی راحت به سفر آرام خود خواهد پرداخت.
راه دیگر دوشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۲ – ۱ آوریل ۲۰۱۳