رقابت با تركيه لازم است، دشمني نه

تحليل ميرمحمود موسوي برادر میر حسین موسوی از اولويت هاي سياست خارجي ايران در منطقه

آنقدر بر وضعيت منطقه و همسايگان اشراف دارد که کمتر مصاحبه کننده اي قانع مي شود از طرح سوال در مورد کشوري بگذرد. ميرمحمود موسوي، مديرکل پيشين آسياي غربي وزارت امور خارجه، سفير در پاکستان و هند هم بوده و حضورش در اين مناطق مربوط به زماني بوده که ريشه هاي افراطي گري در حال سربرآوردن بود. او اکنون در ساختمان رياست مرکز مطالعات وزارت خارجه در نياوران، انتهاي باغي در سمت مشاور مشغول به کار است. در روزي بهاري که آسمان تهران غيرمنتظره شفاف بود، درباره آنچه در بين همسايگان ايران مي گذرد، گپ زديم. در اين گفت وگو از ترکيه شروع کرديم و به پاکستان، يمن و… هم رسيديم.
mir_mahmoud_mousavi
رئيس جمهور ترکيه دو هفته پيش به تهران آمد، در صورتي که دو هفته قبل از سفرش، در مورد جهت گيري ايران در باره يمن شاکي بود. آمدن اردوغان در اين شرايط نشان دهنده عملکرد قوي ديپلماسي بود يا نه؟ به عنوان مثال ممکن بود در دولتي مثل دولت قبل، اين اظهارات به غائله اي در رابطه دو کشور تبديل مي شد. آيا ايران بايد واکنش جدي تري به مواضع اردوغان نشان مي داد؟
تصور من اين است که بايد با مسائل سياسي به شکل واقع گرايانه و با توجه به منافع ملي برخورد کرد. ما در منطقه اي زندگي مي کنيم که پر از مسائل پيچيده است و سير قضايا هم رو به سوي بيشترشدن مسائل است و نه کمترشدن. زماني، همين چندماه پيش اختلافات منطقه محدود به سوريه، عراق و لبنان بود. کسي به فکرش نمي آمد که يمن جزو مسائلي باشد که بين ايران و ترکيه مطرح شود. نه ما همسايه يمن هستيم و نه ترکيه. اين نشان دهنده واقعيت هاي تلخ موجود در منطقه است. هيچ يک از کشورهاي منطقه نبايد اجازه دهند که اين مسائل روابطشان را تلخ کند. واقعيت اين است که هر دولتي براساس سياست خارجي خودش تصميم مي گيرد که نسبت به هر پديده جديدي چگونه برخورد کند. جهت گيري سياست خارجي ما و ترکيه در بعضي جاها بسيار نزديک به هم است و در برخي از موارد بسيار دور از هم. براي نمونه ما در ٣٠ سال گذشته در مورد مسائل افغانستان همکاري هايي با هم داشته ايم، يا در مورد عراق يا ساير مسائل منطقه. با وجود اينکه حکومت ترکيه کاملاسکولار بود و اصلانگاه مثبتي نسبت به حکومت ايران که سکولار نيست نداشت – نمي خواهم وارد بحث هاي تاريخي شوم- اما نه ترکيه و نه ايران هيچ کدام دفعتا پا به عرصه وجود نگذاشته اند. همواره در گذشته – حتي در قالب امپراتوري ها – با هم ارتباط داشته اند. ذهنيتي در هر دو کشور وجود دارد. نمي خواهم بگويم که اين ذهنيت عامل تعيين کننده جهت گيري دو کشور نسبت به همديگر است. اما وقتي مسئله اي پيش مي آيد، متاسفانه مسائلي از دل تاريخ بيرون کشيده مي شود؛ شواهد تلخي که ابزاري مي شود براي محکوميت طرفين توسط همديگر. به هرحال اگر ما تفاوت ديدگاه ها را به رسميت مي شناسيم؛ ايران و ترکيه، ايران و عربستان و ديگران، در آن صورت شايد هضم مسائل راحت تر باشد.

با همه اين پيشينه به ويژه با سخنان ضدايراني اردوغان، آيا اين سفر بايد انجام مي شد؟
بله، حتما بايد انجام مي شد چراکه مسئله يمن بالاخره دير يا زود حل خواهد شد. اما ايران و ترکيه بايد رابطه خوب همسايگي داشته باشند که بسيار گسترده تر و مهم تر از اين وقايع و دربرگيرنده حوزه هاي فرهنگي، اقتصادي و… است. روابط فيمابين با آن گذشته تاريخي وجود داشته و در آينده هم وجود خواهد داشت. اما چيزي که در اين روابط بايد به رسميت شناخت، رقابت است. طرفين نبايد اجازه دهند که اين رقابت از حدي فراتر رود و تبديل به دشمني شود. اين حالت را به طورجدي در زمان فروپاشي شوروي تجربه کرديم. وقتي جمهوري هاي جديد به وجود آمدند، دولت هاي وقت ترکيه به شدت به دنبال «پان ترکيسم» بودند و ادعاهايي که، چه قفقاز و چه آسياي مرکزي در دايره ترک ها قرار مي گيرند. به شدت به دنبال وابسته کردن اين کشورها بودند و با ديگران رقابت مي کردند به ويژه با ايران. ايران هم اين جمهوري ها را جزء حوزه تمدني خودش محسوب مي کرد. روابط رقابتي بسيار سنگيني حاکم شده بود. الان ديگر آن وضعيت از حالت احساسي فروکش کرده و برخورد با آن منطقي است. من رقابت منطقي بين ايران و ترکيه را سازنده مي دانم. بايد اين رقابت را به رسميت شناخت. اگر با تصميم اشتباهي از جانب سياست مداران، اين روابط وارد دشمني شود، دو کشور به سمت نظامي گري خواهند رفت که به ضرر آنها خواهد بود.

بسياري معتقدند که در اين سال ها که ايران به نوعي دچار شرايط خاص بين المللي شده بود؛ ترکيه بسيار منتفع شد. آيا در آن سال ها هم رقابت بين ايران و ترکيه برقرار بود؟
ما در طول دوران هشت ساله متاسفانه سياست خارجي به معناي واقعي نداشتيم. ترکيه در همان زمان، دولت جديدي داشت که حرف هاي نويي هم آورده بود. از يک طرف به سرعت اشکالات اقتصادي کشور خودش را رفع کرد و حکومت حزب عدالت و توسعه آقاي اردوغان، عبدالله گل، داووداوغلو و ديگران توانست بناي اقتصادي جديدي بگذارد. به اين ترتيب ترکيه تبديل شد به يک الگوي اقتصادي براي کشورهاي اسلامي و حتي غيراسلامي. در سال هايي ترکيه توانست از همه کشورهاي اروپايي در زمينه رشد اقتصادي پيشي بگيرد. بخش ديگر اينکه ترکيه حرف هاي نويي در حوزه هاي اجتماعي مطرح مي کرد. ترکيه پس از ٧٠-٦٠ سال از سکولارها که پيوندهاي نزديکي با نظامي گري داشتند، فاصله گرفت. ترکيه را نمي شود يک دموکراسي کامل به شمار آورد. اما ترکيه در طول ساليان گذشته، دائم از ديکتاتوري نظاميان که براي چندين دهه حرف اول را مي زند، فاصله گرفت. دولت هاي صوري سياسي، سايه اي از نظاميان اين کشور بودند. دولت حزب عدالت و توسعه توانست اين کار را انجام دهد. در همان زمان سياست خارجي کشور ما دوران خوبي را نمي گذراند، توجهي به مسائل منطقه نداشت و علاوه براين براي کشور مسائلي پرهزينه ايجاد کرد؛ مسائلي مانند هولوکاست و از اين قبيل، و به دنبال نوعي سياست خارجي عوام فريبانه بود. اينکه ما برويم در همسايگي آمريکا، با ونزوئلارابطه داشته باشيم، اين را به شکل عوام فريبانه اي به کساني مي فروخت که در حوزه هاي سياست خارجي اطلاعات لازم را ندارند. درحالي که در همان زمان، يک حرکت آقاي اردوغان در داووس در مقابل رئيس رژيم اشغالگر قدس، محبوبيت اش را به شدت در کل جهان اسلام و عرب بالابرد.

يعني به نوعي ما «درجا» زديم در حالي که ترکيه در همان زمان در حال پيشرفت بود.
عبارت «درجا زديم» را مناسب نمي دانم. ما به عقب رفتيم. در دوران دولت اصلاحات، با سياست تنش زدايي و همگرايي منطقه اي خيلي جلو رفته بوديم. با بسياري از کشورهاي منطقه رابطه خوبي داشتيم. براي مثال با عربستان. اين باعث شده بود که دشمني درکار نباشد. رقابت به جاي خودش بود. دو دولت در بسياري از موضوعات مي توانستند مسائل را کاهش دهند؛ براي مثال در مورد عراق، در مورد حجاج و در مورد بسياري از مسائل ديگر. در دولت بعدي همه اينها کنار گذاشته شد که من مي توانم در يک کلمه بگويم بي سياستي بود. به عنوان کسي که در طول دوران انقلاب اسلامي تا امروز با سياست خارجي همراه بوده ام وقتي ارزيابي مي کردم واقعيتش را بخواهيد به نظرم انگيزه خيلي از اقدامات قابل درک نبود زيرا خلاف منافع ملي و امنيت ملي بود. چگونه مي شود در يک زمان، در يک سو پروژه هسته اي را داشته باشيد و از سوي ديگر، ابزار کار به دست نتانياهو دهيد که به هر پايتختي برود و آنها را عليه ما بسيج کند. اسم اين سياست خارجي نيست، اما در همان زمان، ترکيه در سياست خارجي اش به نحو معقولي کار مي کرد و روابط خود را مي ساخت؛ هم برنامه هاي درازمدت خود را با اتحاديه اروپا دنبال مي کرد و مي خواست عضوي از اتحاديه اروپا باشد، همچنين روابط خود را با کشورهاي منطقه گسترش داد. با حوزه کشورهاي اسلامي، با حوزه کشورهاي آسياي مرکزي، با شمال آفريقا و با تمام اينها از لحاظ سياسي، اقتصادي و… کار مي کرد. ترکيه موفق شد در همان دوران هشت سال ايران، روابط خودش را توسعه دهد، جايگاهش را در جهان اسلام بالاببرد و خودش را به عنوان يک الگوي سياسي و اقتصادي مطرح کند. ما در همان زمان، سير نزولي داشتيم. حالااميدوار هستيم دولت جديد بتواند اين مشکلات را درست شناسايي کرده و عمل کند.

اردوغان پيش از آمدن به ايران با شاهزاده نايف ديدار کرده بود و اين موضوع مطرح شد که او پيامي از عربستان به ايران آورده. اين موضوع را چقدر به واقعيت نزديک مي دانيد؟
اطلاع ندارم و نمي توانم اظهارنظر کنم. اما خيلي محتمل مي دانم که ترکيه مثل کشور ما يا عربستان و ديگران مايل نباشد تشنج در منطقه افزايش پيدا کند. من تصور مي کنم درجه اي از عقلانيت در منطقه باشد که دولت ها اوضاع را به نحوي اداره کنند که تشنج پايين تر بيايد. در اين جهت هم اگر ترکيه فعاليتي کرده باشد، محتمل است. يعني صحبت هاي عربستان را شنيده باشد، صحبت هاي ما هم را بشنود و خودش پيشنهادي داشته باشد. همان طور که ترکيه با پاکستان صحبت هايي داشته است. همفکري هايي در مورد يمن صورت مي گيرد؛ خصوصا که ترکيه با اکثر کشورها در مورد بحران يمن تماس گرفت، ملک سلمان را به کشورش برد و با آنها ملاقات کرد. تقريبا همه پايتخت ها در اين زمينه فعال شده اند. طبيعي است اين کشورها براي اداره کردن اين بحران با يکديگر همفکري هايي داشته باشند؛ چراکه اين قضيه هريک از اين کشورها را دچار مشکل مي کند. به عنوان نمونه پاکستان سالانه ميلياردها دلار از محل حضور کارگرانش در کشورهاي عربي بهره مي برد. اين موضوع از قديم بوده است که بخش بزرگي از بودجه کشور پاکستان از اين محل تامين مي شود. بنابراين تمامي کشورهاي منطقه از جمله ترکيه بايد به دنبال اين باشند که تشنج ها کاهش پيدا کند. در راس برنامه سياسي کشورهاي منطقه، برنامه اقتصادي قرار دارد و لازمه توسعه اقتصادي، آرامش و صلح و ثبات است.

وقتي آقاي اردوغان به آنکارا برگشت، به نظر مي رسيد، ايفاگر نقش جديدي شد که در تهران بر سر آن توافق شده بود. سفير تهران در آنکارا و وزير خارجه ترکيه هم بعد از اين سفر گفتند بر سر يمن به راهکاري رسيده اند. در تماس تلفني آقاي اردوغان با نواز شريف، نخست وزير پاکستان هم به گونه اي اين تغيير رويکرد قابل مشاهده بود. آيا اين نتيجه و راهبرد ديپلماسي اي بود که در تهران دنبال شد يا نه؟
من تصور مي کنم اعلام موضع کردن با چند جمله نمي تواند با پيچيدگي بحران يمن تناسبي داشته باشد. بديهي است که بعد از هر سفر صحبت هاي مثبتي مطرح مي شود. اصل مشکل يمن را بايد در نظر داشته باشيم و حتي فراتر از آن برويم. مسائل ديني، مسائل سياسي و مسائل تاريخي، خيلي عميق تر از اين حرف هاست که با بيانيه حل شود. اعلام مواضع، بيشتر اعلام آرزوهاست، اما واقعيت ها زماني آشکار مي شود که پاي ميز مذاکره بنشينيم و تمام مسائل و مشکلات را روي ميز بگذاريم و يک به يک به سراغ اين مسائل برويم که اين کار زمان بر است.

شما فکر مي کنيد موضوع هم نظري ترکيه و اسلام آباد در مورد يمن، پيش از اين سفر هم شدني بود؟
چراکه نه؛ البته من باور ندارم که آنها به يک رويکرد واحد مي رسند، چون منافع ترکيه و منافع پاکستان در منطقه با يکديگر تفاوت هايي دارد، هرچند اشتراکاتي هم وجود دارد. اما آنها عربستان را کشوري مي بينند که اهميت بسيار بالايي در جهان اسلام دارد . توانايي هاي اقتصادي بالاو انرژي هم دارد. هم پاکستان و هم ترکيه نيازمند انرژي هستند، اما نکته ديگر حضور ميليون ها کارگر پاکستاني در کشورهاي خليج فارس است يا متقابلاپروژه هاي سنگين ميلياردي است که ترکيه در اين کشور دارد. آنچه آنها را وادار به همکاري با يکديگر مي کند در جهت يک هدف واحد است؛ اين هدف واحد، کاهش بحران است و اينکه فضا را براي گفت وگوهاي سياسي بازکنند. اما اينکه گفت وگوهاي سياسي چقدر زمان خواهد برد، فکر مي کنم دوطرف بايد واقع بينانه بپذيرند که زمان زيادي مي خواهد. اين بحران سطحي نيست و بسيار ريشه دار است، اما قابل حل هست. در اينجا نکته مهمي وجود دارد که من لازم مي دانم بر آن تاکيد کنم؛ اگرچه مسائل منطقه در صحنه يمن حالت نظامي دارد، اما ريشه هاي آن سياسي است. بايد بپذيريم که مسائل به شکل سياسي حل شوند. نظاميان بايد پايشان را از مسائل سياسي بيرون بگذارند و اجازه دهند سياسيون مسائل را حل کنند. اگر نيروهاي نظامي و امنيتي منطقه به دنبال مديريت کار باشند، هيچ کدام از مسائل حل نخواهد شد.

اين نسخه در مورد مبارزه با داعش هم جواب مي دهد؟
داعش ريشه هاي ديگري دارد. در مورد آن هم من فکر مي کنم مسائل و رقابت هاي سياسي ريشه کار است. داعش پديده اي است که در اثر دخالت هاي نظامي ها و امنيتي ها پا به عرصه وجود گذاشته است. من اعتقاد دارم پديده داعش را اگر سياسيون عاقل مديريت مي کردند؛ ما چيزي به نام داعش نداشتيم.

يعني معتقديد داعش اصلابروز پيدا نمي کرد؟
من روزهاي اول تولد افراطي گري در دهه ٦٠، در پاکستان سفير بودم و اين موضوع را پيگيري مي کردم. من در جريان مباحثات سلفي گري به طور مجازي شرکت مي کردم و در ١٥ سال پيش که هنوز اسمي از داعش نبود، در فضاي مجازي موضوع را دنبال مي کردم. قبل از اينکه جريان انفجار برج هاي دوقلو پيش بيايد، اينها را در مباحث هرروزه فضاي مجازي شناسايي کرده بودم و دنبال مي کردم. آنچه باعث شد اين غده بيرون بريزد و همه منطقه را چرکين کند، زماني بود که دستگاه هاي امنيتي منطقه از آنها عليه همديگر استفاده کردند. اينجا بود که به آنها پول و برنامه تزريق شد، راهنمايي شدند، باقي مانده هاي حزب بعث به آنها پيوستند و آنها را عليه دولت عراق، کردها و بشار اسد به کار بردند. هنوز هم پشت سر آن بسياري از سيستم هاي امنيتي وجود دارد، کار مي کنند، پول مي دهند و ارتباط دارند هرچند آنها آن قدر بدنام هستند که کسي اعلام نمي کند با آنها ارتباط دارد

مايلم در مورد موضوع قبلي، سوالم را تکرار کنم، شايد ما با نگاه ژورناليستي دوست داشتيم نشان دهيم سفر اردوغان به تهران و بعد، سفر ظريف به پاکستان منجر شد که چرخشي بر سر بحث يمن بين اين دو همسايه به وجود بيايد. شما در صحبت هايتان گفتيد اينکه نتيجه چنين اتفاقي را به دنبال يک سفر و ديدار داشته باشيم، ارزيابي شتاب زده اي است. شما فکر مي کنيد اين سفرها نتيجه داده است؛ يا اينکه فکر مي کنيد خود آنها اين عقلانيت را داشتند که چنين تصميمي بگيرند؟
دولت پاکستان و سياسيون و نظاميان آنها ابتدا در مورد اينکه آيا بايد به عربستان کمک کنند يا خير، چند موضع گيري اوليه داشتند و بعد، اين موضوع به مجلس واگذار شد. نمايندگان مردم در اين مورد تصميم گرفتند. جامعه پاکستان شيعيان و سني ها را دربر مي گيرد. اين موضوع مي توانست پيروان دو مذهب را در مقابل هم قرار دهد. بنابراين سياسيون پاکستان متوجه خطر بالقوه اي هستند که ممکن است جمعيت ١٩٠ ميليون پاکستاني با آن مواجه شود. حدود يک سال است ارتش پاکستان در مناطق شمالي مشغول عمليات است و تا حدودي توانسته طالبان را مديريت کند. اگر دعواي شيعه و سني هم بخواهد به مسائل آن اضافه شود، کار بسيار سخت تر خواهد بود. بنابراين بحث هاي مجلس پاکستان بيشتر حاکي از نگراني بود. دوم اينکه پاکستان خاطره خوبي از حمايت هاي ايران از آن کشور دارد. در جنگ هايي که هند و پاکستان، پيش از انقلاب و در زمان شاه داشتند؛ پاکستاني ها به ياد دارند که رژيم وقت ايران از پاکستان حمايت کرد. از طرف ديگر پاکستاني ها توجه اعتقادي و اقتصادي به عربستان دارند. پاکستان در وضعيتي است که در هردو طرف منافع دارد. عقلانيت حکم مي کند که پاکستان در ميانه باشد. بنابراين موضوع ميانجيگري در مجلس پاکستان مطرح شد. اين جريان مصادف با برنامه از پيش تعريف شده آقاي ظريف براي سفر به پاکستان شد. بنابراين اگر يک برش سفر را فقط مطرح کنيم، مسئله ناقص است.

در يک سال ونيم گذشته، ايران در مرزهاي مشترک با پاکستان مشکلاتي داشت. دولت ايران براساس تعدادي قرارداد و تفاهم نامه که با پاکستان دارد، از اين کشور انتظار همکاري دارد اما حوادث تروريستي و ربودن سربازان ادامه داشته است. چرا اين اتفاق مي افتد؟ آيا پاکستان مرزهاي مشترکش با ايران را رها کرده است؟ يا توان بيشتري در اين مورد ندارد؟
اتفاقاتي که در منطقه مرزي مي افتد، هم عامل داخلي و هم عامل خارجي دارد. در مورد عامل خارجي، در پاکستان مشکلاتي به شکل تاريخي هست و بعد از استقلال و به وجودآمدن پاکستان، بلوچ ها هميشه متعرض اين بوده اند که حقوقشان به آنها داده نشده است. در پاکستان بلوچ ها در اقليت هستند. پنجابي ها اکثريت هستند و بالاي ٥٠ درصد جمعيت را تشکيل مي دهند و حکومت را در دست گرفته اند. بلوچستان پاکستان در حوزه بسيار گسترده اي دچار خشکي و کمبود آب بوده و تراکم جمعيت هم بسيار پايين است. همين از عوامل جدي توسعه نيافتگي اين منطقه و درنتيجه توسعه نامتوازن در پاکستان است. سوم بافت قبيله اي اين منطقه است. آنجا اجازه جاري شدن سيستم اداري مدرن را نمي دهند. سران قبايل نقش، سهم و منافع خودشان را دارند. نکته آخر اينکه پاکستان به دلايلي که بحث ديگري را مي طلبد، از نظر مديريتي دچار مشکلاتي است که يکي از مسائل آن، افراطي گري است. پاکستان گرفتار بلايي به نام تروريسم و ناامني است و حاکميت پاکستان قادر نيست همه مسائل را اداره کند. بخشي از اين مسائل هم به کشورهاي همسايه سرريز مي کند که ما يا افغانستان با آن مواجهيم. در مورد عامل داخلي، هم بايد گفت توسعه نيافتگي منطقه بلوچستان ما باوجود اينکه زمينه هاي خوبي در آنجا وجود دارد، نشان دهنده برخي بي توجهي ها؛ هم قبل و هم بعد از انقلاب است.
حتما بايد اين نگاه اصلاح شود. اگر اين نگاه را بتوانيم اصلاح کنيم و بتوانيم از نيروهاي منطقه اي استفاده کنيم -که در دولت جديد هم مواردي از اين رويکرد مثبت مشاهده مي شود؛ ولي بايد ابعادش بسيار گسترده شود- خواهيم توانست مسائل را مديريت کنيم. اگر منطقه را به سمت عمران و توسعه ببريم، تصور مي کنم حداقل از نظر عوامل داخلي مي توانيم کار را اداره کنيم و بسياري از مشکلات حل خواهد شد.

به يمن بپردازيم. چرا در يمن اتفاقات به اين صورت پيش رفت؟ گفتيد بحث يمن بيشتر از يک بحث منطقه اي است. شايد بد نباشد به مردم بگوييم اصلاچرا يمن اين قدر براي ما مهم شده است.
قابل پيش بيني نبود که قضيه يمن اين قدر جدي شود. هم در مورد داخل يمن و هم در مورد منطقه. مسئله با چيزهايي که عنوان مي شود، متفاوت است. اول اينکه، طرفين هرکدام نصف قضيه را مطرح مي کنند و اين کمکي به حل قضيه نمي کند. دوم اينکه من موافق نيستم مسائل پيچيده را تبديل به گفتمان هاي عوام فريبانه کنيم. مسئله يمن پيچيده است. اينکه سراغ يک راننده تاکسي يا يک کارگر برويم و بگوييم نظرتان در مورد حوثي ها يا در مورد يمن چيست، مثل کاري است که صداوسيما در اين سال ها انجام مي داده. دولت ها گاهي اوقات مسائل بيجا را تبديل به گفتمان مردمي مي کنند تا در جهت اهداف خودشان حرکت کنند. من قائل به اين نيستم که ما مردم خودمان را درگير يک سري مسائل پيچيده مثل يمن، عراق يا سوريه کنيم. تصور مي کنم اينها مباحثي است که بايد در بين سياسيون باشد و به اطلاع عموم هم برسد، اما اين روش کمکي به حل قضيه نخواهد کرد. به جاي اين، سعي کنيم خبرگان و نخبگان به آنچه منافع مردم است، رسيدگي کنند و براساس منافع ملي حرکت کنيم.

آيا مسئله يمن نيازمند اين است که تهران و رياض رابطه بهتر و مسالمت آميزتري داشته باشند؟ يا چنانچه برخي معتقدند، بحث يمن تا رسيدن به توافق جامع هسته اي که عربستان هم نگران آن است، ادامه پيدا مي کند؟
هر دو. مسائل يمن به موضوعات خارجي، قومي، محلي و منطقه اي و کشوري و ملي ربط دارد، اما قدرت هاي منطقه بايد بتوانند مسائل را مديريت کنند و پايتخت هاي منطقه، اراده اي سياسي براي تجديدنظر در سياست هاي خود داشته باشند. درحال حاضر در منطقه قطب بندي نامرئي، ولي بسيار قدرتمندي وجود دارد. اين قطب بندي منطقه اي گاهي خود را در شکل شيعه و سني و گاهي اوقات در شکل عرب و عجم نشان مي دهد. گاهي هم مشترک و مخلوطي از اينهاست. اگر بخواهيم مسئله را حل کنيم بايد توجه کنيم محور هم گرايي منطقه اي در جهت منافع کلي کشورهاي منطقه باشد.
تصور کنيم يک قومي، قبيله اي يا اقليتي بخواهد حاکميت همه مناطق را بگيرد. آيا مي شود با تانک بر يمن حکومت کرد؟ نه. بايد تفاهم ايجاد شود. تفاهمي که يک بخش آن ميان نيروهاي داخلي است و يک بخش ميان نيروهاي منطقه. اگر اراده سياسي و فهمي مشترک به وجود بيايد که همه به حل مشکلات نيازمندند، در آن صورت مي توان اميدوار بود. درحال حاضر چنين شواهدي ديده نمي شود. علامت هاي اوليه اي وجود دارد که نگراني هست؛ اما هر طرفي دارد بر طبل خودش مي کوبد. من هنوز اميدوار نيستم اين قضيه به سرانجام خوبي برسد، مگر اينکه ما- همه اعضاي خانواده منطقه- به اين جمع بندي برسيم که نياز به صلح و ثبات داريم. بايد قطب بندي را از برنامه هاي خودمان حذف کنيم. منافع ملي ما در گرو منافع منطقه اي تعريف مي شود. امنيت ملي ديگر مثل گذشته امنيتي نيست که در داخل مرزها باشد. بعد از اتفاقي که در آمريکا بر اثر عمليات القاعده افتاد، تعاريف کلاسيک امنيت ملي تغيير کرد و ما بايد اين را بفهميم. امنيت ايران در گرو امنيت کشورهاي منطقه است. امنيت عربستان هم همين طور.

بين قدرت هاي بزرگ منطقه اين عقلانيت را مي بينيد؟
اجازه دهيد اين طور بگويم که من اين «اراده» را نمي بينم. چون در صورتي که پاسخ منفي به شما بدهم، کسي را متهم به بي عقلي کرده ام و من چنين جسارتي نمي کنم؛ چون به قول «دکارت» همه قائل اند که بالاترين عقل را دارند. هيچ کس از شما نمي خواهد دعا کنيد عقلش بيشتر شود، چون قائل بر اين است که بيشترين عقل را دارد. دولت ها هم همين طورند و فکر مي کنند بيشترين عقل را دارند، ولي دعا کنيم که اين اراده و اين فهم سياسي پيدا شود که لازم است به امنيت کشور مقابل هم احترام گذاشته شود. امنيت در افغانستان به امنيت ايران کمک مي کند. امنيت در عربستان، عراق و سوريه کمک به امنيت سايرين در منطقه است. بايد يک فهم عمومي داشته باشيم. لازمه اش همين سفرهاست، که قدم به قدم و ذره ذره جلو برويم و بتوانيم زبان ديپلماتيک را جايگزين بمباران کنيم.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *