فرهادی؛ روایتگر بدیعترین سبک واقعگرایی در سینما

 

asghar-farhadi2

«اصغر فرهادی» کارگردانی است که ره صد ساله دستیابی به موفقیت های تحسین برانگیز را طی یک دهه اخیر با شتاب پیموده و با سبک خاص خود که روایتی بدیع از واقعگرایی است به چهره ای بی مانند در سینمای ایران و جهان تبدیل شده است.

فرهادی در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۱ در «خمینی شهر» استان اصفهان متولد شد. وی فعالیت های هنری خود را در نوجوانی و از سن ۱۳ سالگی آغاز کرد.(۱)

او پس از پیوستن به انجمن سینمای جوانان اصفهان، فیلم های کوتاه 16 و هشت میلی متری ساخت. این شور و اشتیاق به سینما، باعث شد که تحصیلات خود را در مقطع لیسانس و فوق لیسانس در رشته تئاتر و به ترتیب در دانشکده هنرهای زیبا و دانشگاه تربیت مدرس تهران ادامه دهد.
فرهادی از ابتدای فعالیت های نمایشی خود، وارد تلویزیون شد. در این سال ها بیشتر به نگارش فیلمنامه پرداخت؛ تجربه ای که بعدها در نوع نگاه ویژه او در زمینه کارگردانی اثر گذاشت. وی فیلمنامه نویسی را با فیلم «ارتفاع پست» (۱۳۸۰) ساخته «ابراهیم حاتمی کیا» آغاز کرد. پس از این فیلم، فرهادی، خود فیلمنامه همه آثار خود را نگاشت.

فرهادی کمتر از یک سال پس از اکران ارتفاع پست، کارگردانی را با فیلم سینمایی «رقص در غبار» که مورد استقبال عمومی قرار گرفت، شروع کرد. این فیلم، جایزه های گوناگونی را چون بهترین کارگردانی از جشنواره «آسیا پاسیفیک» در سال 2003، بهترین فیلم از جشنواره فیلم فجر در سال 1381 و بهترین فیلمنامه از جشن خانه سینما، دریافت کرد.

دومین کارگردانی فرهادی با فیلم سینمایی «شهر زیبا» (1382) ادامه یافت. این فیلم، داستان خود را از دل جامعه وام گرفته است و درونمایه عاشقانه ای را میان ناملایمتی های اجتماعی به تصویر می کشد. شهرزیبا نیز مانند فیلم نخست فرهادی جایزه های متعددی چون «طاووس طلایی» از جشنواره بین المللی فیلم هند در سال 2004 و جایزه بزرگ جشنواره بین المللی فیلم ورشو را در همین سال از آن خود کرد.

فرهادی پس از 2 سال، با فیلم «چهارشنبه سوری»، یکی از موفق ترین ساخته های خود، بار دیگر به پرده نقره ای بازگشت. وی در این فیلم به سراغ سوژه ای درباره خیانت و تن دادن به تغییرها برای ادامه زندگی رفت. سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر در سال 1384، «قرقاول نقره ای» جشنواره فیلمِ «کرالا» هند در سال 2006 و «هوگو طلایی» جشنواره بین المللی فیلمِ «شیکاگو» در همین سال، ارمغان های چهارشنبه سوری برای کارگردان آن بود.

فیلم بعدی فرهادی، «درباره الی» (۱۳۸۷) بود. این فیلم به دلیل شخصیت پردازی، غافلگیری های متعدد، جریان داشتن در فضایی قابل لمس و پایانِ باز، اثری برجسته و ویژه در کارنامه هنری وی به شمار می رود. درباره الی، افزون بر استقبالِ جشنواره های داخلی در جشنواره های خارجی نیز درخشید. جایزه ویژه تماشاگران جشنواره فیلم فجر، تندیس بهترین کارگردانی جشن خانه سینما، «خرس نقره ای» بهترین کارگردان جشنواره بین المللی فیلم برلین 2009 و بهترین فیلم داستانی جشنواره فیلم «ترایبکا» آمریکا در سال 2009 از جایزه های دریافتی فیلم درباره الی است.

این کارگردان، در سال 1389 «جدایی نادر از سیمین» را ساخت. وی در این فیلم زندگی زن و شوهری را به تصویر می کشد که پس از جدا شدن، مسیرهای متفاوتی را انتخاب می کنند که به اختلاف و تاثیر بر زندگی یک خانواده دیگر منجر می شود. این فیلم به دلیل نوعِ نگاه ویژه و بهره گیری از عناصر واقعگرایانه (رئالیستی)، افزون بر استقبال داخلی و فروش بالا، ۵۸ جایزه از جشنواره های داخلی و خارجی دریافت کرد که مهمترین آن ها جایزه های «اسکار» و «گلدن گلوب» در سال 2012 بود. «سعید عقیقی» منتقد سینما بر این باور است که این فیلم فرهادی به همراه «خانه پدری» اثرِ «کیانوش عیاری»، وداعی غمیگنانه و شایسته با دهه 80 دارد. (2)

فیلم «گذشته» (1391) نیز نخستین تجربه فیلمسازی فرهادی به زبانی غیرفارسی است. این فیلم از زبانی استفاده می کند که فراتر از شهر پاریس و تفاوت های کلامی حرکت می کند و مخاطبان غیرفارسی زبان به آسانی مفاهیم آن را دریافت می کنند.

فیلم «فروشنده» (1394) نیز تاکنون، آخرین اثر این کارگردان به شمار می رود که به تازگی موفق به دریافت جایزه های بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره کن 2016 شد.

اثر پذیری و درونمایه آثار فرهادی

برنده جایزه اسکار، فیلم سینمایی «دزد دوچرخه» ساخته «ویتوریو دسیکا»، کارگردان ایتالیایی را از اثرگذارترین فیلم های عمرش عنوان می کند. تاثیر این فیلم در نوع روایتِ نوواقعگرایی (نئورئالیستی)، فضاسازی های شهری و نوع پایان بندی ویژه در فیلم های فرهادی انکارناپذیر است.
هر چند او پس از کشف دنیای فیلم های دسیکا، بعدها با سینمای «فدریکو فلینی»، «اینگمار برگمن»، «آنتونیونی» و «کیشلوفسکی» سینمای دلخواهش را کشف کرد.(3)

به نظر می رسد، فرهادی پروژه واحدی را در فیلم هایش دنبال می کند. از این رو، امضایش را می توان پای فیلم هایش یافت.(4)

مضمون اصلی فیلم های فرهادی بر اخلاق و بی اخلاقی استوار است اما در کنار پرداختن به مفاهیمی چون خیانت، دروغ، پنهان کاری و قضاوت، به مساله دیگری نیز علاقه نشان می دهد و آن اقتدار و سلطه گفتمان های گوناگون بر زندگی فردی و اجتماعی انسان معاصر است.

وی مسایل را تنها به افراد و شرایط روانی شان تقلیل نمی دهد بلکه موقعیت های بیرونی را نیز مورد نظر قرار می دهد. شخصیت های خاکستری داستان های فرهادی نیز بر همین بنیاد ساخته شده اند و نسبتی با قهرمانان ذات گرا ندارند. (5)

فرهادی در 2 فیلم رقص در غبار و شهر زیبا به زندگی طبقه های محروم و حاشیه نشین جامعه می پردازد و مواجهه و کشمکش فردی و اجتماعی میان 2 طبقه متوسط و فرودست جامعه و تقابلشان با فضای گفتمانی حاکم بر جامعه را به خوبی به تصویر می کشد.(6) این در حالی است که از فیلم چهارشنبه سوری با تغییر رویکرد در فیلمهایش روبرو می شویم. او در چهارشنبه سوری و درباره الی بر روابط فردی و اجتماعی افرادی از طبقه متوسط و مدرن جامعه متمرکز می شود و یک روز از زندگی آنان را روایت می کند.

سبک آثار

این کارگردان از سبک واقعگرایانه (رئالیستی) پیروی می کند و داستان فیلم های او پایانی باز و غم انگیز دارند. در این فیلم ها، رخدادها، آجر به آجر در کنار هم چیده شده اند تا ما را به سمت کشف حقیقت در یک روایت غمگین اخلاقی هدایت کنند.

جدایی نادر از سیمین نقطه اوج آثار وی است که نظر مثبت منتقدان و مخاطبان جهانی را جلب کرد. فرهادی در فیلم درباره الی از سبک رئالیسم پیروی کرد و باعث شد تا موج تازه ای در سینمای ایران رقم بخورد.(7)

یکی از ویژگی های مهم آثار فرهادی این است که نتیجه گیری و قضاوت درست و غلط رخدادهای فیلم هایش را بر عهده تماشگر می گذارد و وظیفه خود به عنوان دریچه و واسطه ای میان بیننده و جهان اش را به بهترین شکل نشان می دهد.

نقد و بررسی

بیشتر منتقدان بر این باورند که فیلم ها و فیلمنامه های فرهادی هر کدام به تنهایی نقش کلاس درسی را ایفا می کنند که به ما می آموزند هیچگاه خود را به دلیل مشکل ها و حاشیه ها محدود نکنیم.

برخی منتقدان بر این باورند، شخصیت داستان های فرهادی به همان اندازه که سفید هستند، نیمه تاریکی نیز دارند که در شرایط زمانی ویژه، آن را بروز می دهند. در جدایی نادر از سیمین با چنین شخصیت هایی روبه رو هستیم.

در نقد دیگری نیز مطرح می شود که چشم اسفندیارِ فرهادی، مانند بسیاری دیگر از همکارانش، او را به بازسازی جزایر جداگانه ای می کشاند که از نگاه فرازمینی هیچ رابطه ای با هم ندارند، حال آن که نگرش تاریخی از اتصال این نقاط دورافتاده خبر می دهد.(8)
*گروه پژوهش و تحلیل خبری ایرنا

*پی نوشت ها:
1- اصغر فرهادی در زوریخ از سینما گفت، روزنامه شرق، چهارشنبه 5 مهر1391، شماره 1636، ص15
2- عقیقی، سعید، «جدایی منطق از احساس»، ماهنامه تجربه، دوره جدید، شماره یک، شماره پیاپی ۷۶ ، اردیبهشت ۱۳۹۰
3- روزنامه شرق، پیشین، ص15
4- پرستش، شهرام، «تصویر ناتمامی از نقطه صفر» ، ماهنامه مهرنامه، شماره 20، فروردین 1391، ص 89
5- همان، ص 91
6- علیخواه، فردین، «زن به مثابه سوژه شناسا، تحلیلی از سینمای اصغر فرهادی»، نشریه پژوهشنامه زنان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال پنجم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1393، ص73
7- کارآگاه اصغر فرهادی، مجله اینترنتی برترین ها، قابل دسترس به نشانی:http://www.bartarinha.ir/fa/news/57122
8- پرستش، پیشین، ص 91

ایرنا