رهبران بخاطر توانشان نیست که احترام می‌گیرند

بخش فارسی بی بی سی از خانم شادی امین، اقای رضا تقی زاده و من دعوت کرده بود تا در برنامه پرگار درباره رهبر مورد ستایش خودمان صحبت کنیم. شخصیت مورد علاقه من ناخودآگاه با توجه به زمینه سیاسی موجود در ایران انتخاب شده بود. برای من تلاش و کار خستگی ناپذیر نلسون ماندلا برای جلو بردن مبارزه ضد آپارتاید و اندیشه او در مورد چگونگی طرح موضوع برای رسیدن به هدف بیش از هرچیز مهم و قابل توجه بود. ما رهبران زیادی داشته ایم که انقلاب های بزرگی را در طول تاریخ به پیروزی هدایت کرده اند ولی انچه برای من ماندلا را متمایز میکند ارزش های اخلاقی و تعهد او به حقیقت و عدالتخواهی و درعین حال نحوه مدیریت او بر روند جنبش است. برای توضیح بیشتر درباره ساختار جنبشی که من به ان در شرایط امروز اعتقاد دارم در زیر خواهم پرداخت اما در اینجا مایلم به نکاتی که در باره ماندلا بعنوان انتقاد مطرح میشود پاسخ بدهم که یا در برنامه مطرح نشد و یا فرصت کافی برایش در یک برنامه یک ساعته امکان پذیر نبود.

یک نکته به انتقاد از ماندلا برمیگردد که چرا او برای دوران بعد از گذار برنامه مشخصی نداشت و هر دو روسای جمهور بعدی افریقای جنوبی و حتی همسر او به فساد مالی متهم هستند. به باور من ریشه این موضوع را میتوان در این نکته جستجو کرد که ماندلا بیست و هفت سال از سن خود را بطور مستمر در زندان گذراند. او بعلت محدودیت های موجود در زندان بیش از هر چیز به مبارزه با آپارتاید و خاتمه ان فکر کرد و برنامه ریخت. در عین حال وی در جزئیات کار چندان دخالت نداشت و تنها از زندان بویژه در سال های اخر به رهبری جنبش بعنوان یک راهبر و پیشوا می اندیشید و انتظار داشت که برخی اندیشه ها و انتخاب ها در تاکتیک و استراتژی انقلاب وسیله نیروهای حرفه ای متصل به جنبش و کنگره ملی افریقا مورد بحث و مفاهمه قرار گیرد. متاسفانه شرایط اپارتاید امکان پژوهش و کسب دانش تخصصی و حرفه ای را از فعالین انقلابی هم گرفته بود و انها بیشتر به کنشگران انقلاب و نه رهبرانی با چشم انداز و اینده نگری ویژه برای طراحی کشور پسا آپارتاید تبدیل شده بودند.

نکته دوم انتقادی انست که چرا ماندلا برای عدالتخواهی اقتصادی در افریقای جنوبی کاری نکرد. ماندلا گرچه در جوانی یک مارکسیست بود اما به دو دلیل عمده یعنی آشنایی با ایده های گاندی به گذار صلح آمیز از آپارتاید توجه ویژه کرد، و سپس همزمانی پایان اپارتاید و آزادی ماندلا در دهه نود با اوجگیری جهانی شدن و رشد بی سابقه اقتصاد نولیبرال در سراسر جهان و فروپاشی اتحاد شوروی و سیستم سوسیالیستی موجود از توجه به سیستم اقتصادی آینده غافل ماند. در ان دهه تقریبا در هیچ کجای جهان کسی دیگر به پتانسیل های سوسیالیستی اقتصاد که امروزه دوباره عمده شده است توجه نمی کرد. سیستم اقتصادی افریقای جنوبی یک رشد صنعتی اروپایی داشت و اثرات بهم زدن ان نظم میتوانست برای ثبات کشور و زندگی خود مردم افریقای جنوبی و بویژه سیاهان مرگبار باشد.

نقد سوم که به ماندلا می شود انست که او به توافقی با دولت سفیدان دست زده بود که هیچ امکانی برای رفع بی عدالتی دوران اپارتاید باقی نگذاشت. واقعیت انست که ماندلا به مدل “گذشت میکنیم اما فراموش نمی کنیم” دست زد. روش او در برگزاری کمیته های اعتراف و حقیقت یاب یک پروژه زنده بود که بعد ها از ابعاد مختلف مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. این موضوع در ایران نیز بزرگترین موضوعیت را دارد، از کسانیکه به مسئولان برسرکار قول میدهند که فردای گذار از جمهوری اسلامی هیچ تیر چراغ برقی در ایران بدون سری بر دار نخواهد ماند تا کسانیکه بدنبال شیوه ای هستند که بتواند رهبران و مسئولین را برای یک گذار مسالمت آمیز متقاعد نماید میتوانیم نام ببریم.

و اما بحث تئوریک من درباره جنبش های مدرن اجتماعی را برای دسترسی علاقمندان به طراحی ساختار جنبش های مدنی در اینجا میاورم، با این امید که مورد استفاده بینندگان برنامه که برایشان خصلت های رهبری مدرن مهم است قرار گیرد.

راهبری مسطح و افقی در جنبش های نوین!

چندین دهه پیش که بحث راهبری جایگزین مدیریت می شد، خصایص رهبری بیش از هرچیز بر شخصیت فردی استوار بود. مبنا براین بود که رهبری کار رهبرانی ست که به غریزه یا با تجربه اموخته اند که چگونه راهبری کنند. برخی ان را صفت میشمارند و بعضی نام و قید. در ان زمان رهبر کسی بود که دیگران اورا پیروی می کردند و بنابرین مردم به دو گونه اند یا رهبرند یا پیرو. این تعریف رهبری را بیشتر در همان خصلت غریزی تبیین میکند. هم ازین روست که رابطه رهبری با پیروان لزوما به هرم عمودی قدرت نیاز دارد و رهبران در سیستم هرمی باید کاریزمای اقتدارگرایانه را هم داشته باشند. به زنجیره فرماندهی در ارتش و رابطه رئیس و مرئوس در یک اداره سنتی نگاه کنید.

دیوید تالبوت در روایتی از جنگ عراق در مجله بررسی تکنولوژی MITمینویسد که درسال ۲۰۰۳یک گردان زرهی ارتش امریکا درکناره رود فرات با نیروهای عراقی در گیر شده بودند. حدودا ۱۰۰۰سرباز امریکایی به محاصره یک تیپ عراقی درامدند که ۷۰۰۰نفر را شامل میشد. سوال اصلی برای ارتش امریکا آن بود که چگونه این تعداد نیروی عراقی توانستند جابجا شوند ولی دستگاه عظیم اطلاعاتی امریکا و نیروهای ائتلاف با پیشرفته ترین تجهیزات از هواپیما و ماهواره تا دوربین های شناسایی حرارتی و ابزار شنود مخابرات نتوانستند انها را رصد کنند. گرچه این نبرد را امریکائی ها در نهایت بردند ولی دلیلی که بعدا برای این مشکل اعلام شد ساختار عمودی سنتی در ارتش بود که براساس هرمی باید اطلاعات به رده فرماندهان اصلی میرسید تا فرمان مناسب صادر شود. همین فاصله باعث تاخیر در کنش و واکنش میشد که تالبوت انرا دره دیجیتال نام گذاشت. همزمان با این دشواری در عراق، نیروهای ویژه امریکایی در مناطق کوهستانی بین پاکستان و افغانستان بدلیل عدم دسترسی به برخی تجهیزات مخابراتی پیشرفته از مدل افقی فرماندهی و کنترل استفاد ه می کردند و پیروزی های بسیار بزرگتری را بدست میاوردند. در این میدان نیروهای ویژه از روش های مبتدی تر برای تماس با یکدیگر و با تیم های حاضر در صحنه جنگ استفاده میکردند و روند اطلاعات و فرماندهی بدون واسطه تر پیش میرفت. عملیات نیروهای ویژه در افغانستان یک ساختار مسطح و افقی داشت و فرماندهی و کنترل دران بین سرپل های همه تیم ها تقسیم و شریک میشد.

عجیب انست که مشابه این شرایط را در انقلاب ایران هم شاهد بودیم. برتری تکنولوژی دولت شاه و وسایل ارتباط جمعی دولتی، رادیو وتلویزیون و روزنامه های تحت کنترل در مقابل ارتباطات افقی ولی گسترده مساجد سقوط کرد. ژنرال هایزر در کتاب خود ماموریت تهران به صراحت توضیح میدهد که شاه با تمام فرماندهان ارتش شخصا و مستقیم دیدار میکرد و روند کنترل و فرماندهی فقط با شخص وی انجام میشد و فرماندهان نیروهای زمینی، هوایی و دریایی هیچوقت قبل از یک ماه مانده به انقلاب با هم ملاقات نکرده بودند. شاید دلهره شاه ناشی از خطر کودتای نظامی بود که در کشورهای همسایه عراق، پاکستان و ترکیه بسیار اتفاق میافتاد. هایزر روایتی هم در اینباره دارد که مثلا در اغاز زمستان ۵۷بعلت اعتصاب کارگران نفتی سوخت مورد نیاز برای ترابری ارتش را دولت عربستان سعودی با یک کشتی به ماهشهر فرستاده بود ولی هایزر نمیتوانست بین نیروی دریایی و زمینی برای تخلیه و انتقال این سوخت هماهنگی ایجاد کند.

در سیستم هرمی چهار کنش اصلی، مشاهده ، جهت گیری ، تصمیم ، وعمل در طبقات عمودی صورت میگیرند و درآن صعود اطلاعات و فرود فرماندهی و کنترل مابین طبقات مدت زمان بیشتری میطلبد. در سیستم افقی هر چهار کنش در یک تیم بطور شبکه ای صورت میگیرد و با تیم های دیگر هم در ارتباطات میان برشی به اشتراک گذاشته میشود.

 

تمرین لیدرشیپ و اموزش برای ان در نگاه شخصیت محور هرمی چیزی بود که تنها به جمع نخبگان و الیت عرضه میشد، کسانیکه پتانسیل ان را داشته و توانایی درونی و غریزی برای رهبری دیگران در آنها جمع باشد، بدیهی است که تعداد اندکی بودند که به این افتخار نائل میشدند. امروزه اما شاهد تغییرات زیاد گرچه اهسته در این موضوع هستیم. در سیستم های نوین رابطه عمودی سلسله مراتبی بین رهبر و پیروان او دیگر موضوعیت ندارد. بجای رابطه هرمی امروزه با شبکه ها، تارنماها، روابط، اتحادها، کنسرسیوم، همکاران اشتراکی، سرمایه گذار های مالی، اکوسیستم های فرهنگی و محیطی جوامع روبرو هستیم. این تنها تابعی از معدل داده های شبکه و یا یک واژگان زودگذر نیست، بلکه در ساختار صنعت و تکنولوژی مدرن با منابع جهانی شده، و زنجیره تولید مادولار، و تمرکز بر هسته کسب و کار و تجارت بافته شده است. در سیستم های افقی و مسطح رهبران بخاطر توانشان نیست که احترام و اعتماد میگیرند، بلکه بخاطر انست که میتوانند دیگران را با خود همراه کرده و مشترکا توانمند سازند. هم ازین روست که نویسنده این یادداشت بجای کلمه رهبر که بویی اقتدارگرایانه دارد، ترجیح میدهد از راهبر استفاده کند.

ورود به دوران راهبری شبکه ای و مسطح

معنای راهبری افقی برای کسب و کار آسان است اما تاثیراتش بر روابط اجتماعی و جنبش های مدنی پیچیدگی های خود را دارد. این روابط دیگر عمودی و هرمی نخواهند بود که در سیلو های جدا از هم در جریان باشند، در عوض بطور افقی افراد را در محدوده مرزهای اجتماعی بهم متصل خواهند ساخت. این شکل مارا مجبور میکند که تعریف بهتری برای راهبری ابداع کنیم. در واقع هیچوقت منظور ان نبود که همه باید از لیدر پیروی نمایند، منظور ان بود که کار به سرانجام برسد هنوزهم هدف همان است اما کار با صف کردن سربازان پیاده انجام نمیشود و بیشتر با ایجاد حرکت حول محور و هدف مشترک صورت میگیرد. رهبری عمودی مانند فرماندهی و کنترل معمولا ارتباطی یکطرفه از بالا به پایین است. اما راهبری افقی بیش از هرچیز بر اعتماد استوار است و اعتماد یک رابطه دوطرفه است. مسئولیت راهبر افقی را میتوان در “ترغیب کردن دیگران برای پیوستن به جمع و همراهی در حهت هدف مشترک بدون انکه بر ایشان کنترل مستقیم داشته باشد” تعریف نمود. شاید در نمونه شرقی آن بتوان از رابطه مرید و مرادی در عرفان هم مثال اورد، با این تفاوت که در این مدل انتقاد و طرح پیشنهاد هم یک رابطه دوطرفه بین مریدان و مراد است.

برای راهبری در سیستم افقی نفوذ کلام، توان تاثیرگذاری، و بویژه اعتمادسازی مهارت های مهم و ضروری هستند. ازانجائیکه تفاوت عمده سیستم راهبری عمودی و افقی در کنش و واکنش ها و ارتباط دوسویه است، در یک سیستم عمودی نیازی به ان نیست که یک راهبر خوب در عین حال دنباله روی خوب هم باشد. اما برای انکه در سیستم افقی راهبر خوبی باشید ضرورت دارد که بتوانید به دیگران اعتماد کنید و نشان دهید که قابل اعتماد هستید. از سوی دیگر برای رسیدن به سپهر های نوین باید برای ریسک کردن هم آماده باشید و در صورت ضرورت خطر کنید.

در راهبری سیستم های نوین چه باید کرد؟

راهبر باید داستان حرکت جنبش را چنان به هم ببافد که همه نیرو ها جدا از هم فرصت ها و تهدید ها را فراتر از دیدگاه های کوچک خود درک کنند و به این جمع بندی برسند که تنها با همیاری با یکدیگر است که میتوانند به عملکرد مطلوب دست یابند. نیروهای جنبش افقی در سلول هایی که با عنایت به شرایط زمان و امکانات لجستیکی شکل گرفته اند تقسیم میشوند. این سلول ها برخلاف ساختار هرمی در سطح برابر با سایر تیم ها نشسته اند. با این وجود کلید موفقیت در انست که راهبر اشتراک اطلاعات را در بین تیم های مختلف تسهیل نماید، همه را تشویق کند که با صدای بلند تفکرات خود را مطرح نمایند. یک راهبر خوب میتواند بهترین ایده ها و ارزش ها را از جامعه بیرون بکشد. در این مسیر راهبر از همه میخواهد که بر روی مسائل بزرگتری که جمع و رهبری با ان روبروست مکث و تفکر کنند. نتیجه انست که سطح تفکر ها ارتقاع میابد و روایت عمومی از جامعه هم جهت و هماهنگ خواهد شد.

چالش پیش روی راهبری انست که به ساختار گسترده تری رو کند و ریتم هماهنگی به جنبش بدهد که برای تهدیدات و رقابت با نیروهای خارج از سیستم مناسب و هم وزن باشد. راهبر باید به اعضای شبکه بیاموزد که چه وقت باید عقب بنشینند و به سخنان دیگران گوش بدهند و از شرایط درس بگیرند، و چگونه ان درس ها را به عمل تبدیل نمایند. این روند دائما تکرار خواهد شد و ریتمی شایسته خواهد گرفت و به تیم ها کمک خواهد کرد چگونه مشکلات و تهدیدات موجود برای خود و دیگران را حل کنند.

وظیفه دیگر راهبر انست که بموقع نیروها را اتش به اختیار کند و در موقع مناسب انهارا مهار سازد. فضاهای مناسب برای تصمیم گیری را تبیین نماید و به تیم ها گوشزد کند که در حالت آزاد نتیجه عمل هر تیم ممکن است برای کل ماموریت و همه افراد ریسک تازه و تهدیدی جدید باشد و در عین حال تیم ها را ترغیب کند که از موقعیت و فرصت های پیش امده باید حداکثر استفاده را کرد و منتظر تصمیم دیگران نبود. در سیستم های مدرن چه اجتماعی و چه صنعتی توانمند سازی خطوط مقدم برای تصمیمات آنی و اعتماد بنفس در این مقاطع ضرورت اصلی است.

چه کسی خصوصیات راهبری نوین را دارد؟

ساختن مجموعه ای از تیم ها پیشنیاز سنتی برای راهبری را تغییر داده است. لیدر خوب باید از خود شروع کند و هویت خویش را از کسیکه فقط فرمان صادر میکند به کسی تیدیل نماید که زمینه ای برای رشد دیگران و موفقیت و توانمندی جامعه ایجاد مینماید. راهبران جدید بیشتر فروتن و متواضع هستند. آنها کنترل را کلا ترک نمی کنند بلکه ان را در ایجاد زمینه و ساختار توسعه پایدار برای عملکرد اجتماعی بکار خواهند برد و بجای توجه اصلی بر خود تلاش شان را به هدف افزایش توان دیگران متوجه می نمایند—به انان دانش و آزادی عرضه می کنند تا هر وقت ماموریت نیاز داشته باشد وارد عمل شوند. درعمل هدف جمعی ماموریت بزرگتر از هدفی ست که هر فرد و یا تیم در مجموعه قادر خواهد بود برای خویش بطور انفرادی تصور کند.

راهبری افقی و فضای فی مابین

ما معمولا دراشاره به نوآوری از فکر کردن خارج از محدوده خود صحبت می کنیم، و در سیستم های افقی راهبران میاموزند که چشم انداز دید خود را باز هم فراتر قرار دهند و خارج از محدوده امکانات روز بیاندیشند. به عبارت دیگر انها بواقع مرزشکن هستند و دیدگاهی پرورده اند که تیز و شفاف بتواند از میان موانع عبور کند و افق را از پس دیوار باید ها، اهداف، و امکانات هم ببیند.

راهبران افقی میتوانند ائتلاف گسترده ای از شبکه های ارتباطی اطراف توده ها بسازند که بتواند چالش های مبهم و ناشناخته که در بعد سوم قرار دارد و بالطبع خارج از محدوده کاری هر فرد و یا تشکیلات است را پاسخ گوید. راهبران افقی خصلت دیگری هم دارند و ان اینکه فقط به جلو نگاه نمی کنند بلکه به کناره ها هم نگاه جستجوگر خود را میاندازند تا بتوانند موقعیت تشکیلات را نسبت به سایرین بسنجندو راهپیمایان هم جهت را تشخیص داده و جلب نمایند.

تا ابداع تئوری کوانتوم وسیله انشتین، تفکر نیوتونی برای چندین سده بر جهان حاکم بود. در دنیای نیوتون، فضای مابین اجزاء تشکیل دهنده جهان خالی است و فردیت بر شرایط انسانی حاکم است و حتی رشد انسانی هم متکی بر تک محوری و تک روی ((Individualismاست.

در تئوری کوانتوم اما فضای بین اجزا خالی نیست و در عوض با میدان های غیرقابل رویت پر شده است که ساختار جهان را مستدام نگه میدارند اما از آثارشان میتوان بوجودشان پی برد. در فیزیک کوانتومی فضا یک میدان بسیار فعال و پر جنب و جوش است. براین اساس میدان های فی مابین اجزاء همه چیز را به هم متصل میکنند و عامل اثرپذیری و نفوذ بر دیگران می گردند. به عبارت دیگر فضای فی مابین ما همان اکوسیستمی است که ما ان را فضای سایبری میخوانیم. سیستم های مدرن اجتماعی بر این اساس پایه گذاری شده اند که فضای بین جوامع را میتوان و باید با استفاده از روابط نوین فعال کرد و به حرکت اورد. یک لحظه اگر به گذشته برگردیم با این سوال روبرو خواهیم شد که انقلاب ۱۳۵۷ایران در شرایط امروز و با داده های مدرن آیا میتوانست با شعار “نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی” پیروز شود؟ آیا شعار ایزوله کردن اجتماعی میتواند امروزه موفق شود؟ پاسخ من به این سوال منفی است. اگرتفکرات و چشم انداز نیوتونی ما را از هم جدا می بیند و تقسیم می کندگفتمان نوین کوانتومی ما را از هر نژاد و رنگ و ملیت به هم وصل میکند و به جهان پیرامون متصل می نماید. در فضای جهانی شدن شعار های تجزیه طلبانه و جهان گریزی نه تنها مخالف منافع اجتماع هست بلکه با معیار جوامع مدرن نیز در تضاد کامل است.

استیو جابز رهبر کمپانی اپل برین باور بود که حتی ساختمان های مناسب فضایی را ایجاد میکنند که نواوری ها شکل بگیرند. این ساختمان های ساده در میان خود میدانی مشترک را محاصره کرده بودند و در این محیط بود که اپل نوآوری های شگفت انگیز دهه های اخیر را به بازار عرضه کرد. در فضاهای مشترک مابین سیلو های مختلف تکنیکی و عقیدتی است که بین دیدگاه ها و تخصص های چندگانه شانس برخورد های اتفاقیپیش میاید و از مبادله افکار طرح ها و ایده های نو شکل میگیرند.

با این ترتیب شناسه های راهبران در شبکه های افقی از جمله بشرح ذیل است:

راهبران قصه گو

آنها گوش شنوایی دارند و در عین حال قصه گوی ماهری هستند. آنها به ارزش استعاره در زبان پی برده اند و میدانند که مهارت در تصویرسازی بر کشش و گستره گفتمان سازی میافزاید و سخنگویی به زبان رسا و شفاف بُرد گفتار درباره مسایل دشوار را ممکن میسازد.از راهبران معاصر آقای اباما نمونه درخشانی از کسانی بود که بر زبان گفتاری و روایت صریح و روشن زبده بود.

شاخصه دوم برای راهبری نوین آنست که بتوان بدون پیش نویس ماموریت را هدایت کرد. زبان رسا در بیان معضلات و سخن گفتن شفاف درباره تجربیات و مشاهدات اثری دارد که در روی صفحه گسترده و جدول و چارت نمی گنجد. گفتار در فضای سوم به زبانی ریشه دار و چندبعدی از چشم انداز، و اهداف نیاز دارد. در این عرصه راهبرانی موفق هستند که بتوانند با زبانی سلیس برای توده ها معضلات پیچیده را بدون استفاده از کلام فنی و تکنیکی توضیح داده و حمایت انها را جلب نمایند.

راهبری در مکان و در تقاطع

سومین شاخصه، تبحر در تشخیص اهمیت و قدرت مکان و محیط است. راهبران افقی بیش از هرچیز قائم به محیط خویشند و میدانند که باید به محیط خود اشراف داشته باشند و مراقب و مواظب سرزمینی هستند که ازان میایند و دران رشد کرده اند و آرزو میکنند که رشد و توسعه را در همان محیط و فضا هم ببینند.در یک دنیای ناشناس که در ان قانونی حاکم نیست، اجماعی وجود ندارد و مسیر روشنی به اینده هویدا نیست، اگر جایی برای ایستادن نباشد زمینه ای هم برای شروع حرکت عاقلانه در لحظه موجود نیست.

در عین حال برای راهبران قائم به محیط، اگاهی از محیط زیست و اکوسیستم یک ضرورت است. این بویژه ازانرو مهم است که راهبران نیاز دارند که گاه از حاشیه هدایت کنند، جایی که تعدادی حوزه، تخصص، جهان بینی، فضا و رشته محیطی به هم میرسند. در طبیعت مکان های زیادی را میشناسیم که زمین به اب میرسد و دشت به جنگل. این جایی است که هم اوایی و تغذیه محیط باشتراک میرسد و هردو محیط در این تقاطع از اهمیت یکسان برخوردارند و یکی را نمی توان قربانی دیگری کرد. برای راهبری افقی و از فضاهای فی مابین نیاز به لغزیدن و مانور کردن بین دنیای خودی و تعلقات شخصی و حرفه ای، مهارت های ذاتی و پارادوکس های موجود و گوش دادن به پرسپکتیو های چندگانه هست.

چشم انداز و دیدگاه آینده نگر و الهام بخش

راهبران موفق میدانند که دیگران مهمترین وجوه کار هستند و بدون پیروی انها راهبری معنی و مفهومی ندارد. آنها به ارزش دیگران در پیشرفت ماموریت عمیقا باور دارند و حاضرند در رشد اعضای تیم سرمایه گذاری کنند. این راهبران تنها استفاده کننده از مردم نیستند بلکه به مردم سازی اعتقاد وافر دارند، به مردم عشق میورزند و ارزومند موفقیت انها هستند. راهبران آینده نگر و الهام گرا، بدنبال کنترل و مهار پیروان خود نیستند بلکه بیشتر مایلند توانایی درخشش پرشور انها را ترغیب نمایند. محیط کار و آموزش برای راهبر مکان روحیه دادن به اطرافیان است و حاصل ای تلاش شیفتگی و همیاری برای رسیدن به هدف جمعی است. مثال این ازخودگذشتگی داوطلبانه را بهتر از هرجا در پرواز پرنده های مهاجر میتوان دید که جای پیشرو را یک به یک عوض میکنند تا خستگی شکافتن هوا را بین هم تقسیم نمایند بی انکه تهدید و اجباری در میان باشد.

بن زاندر رهبر ارکستر فیلارمونیک بوستون است که میگوید “من فقط هدایت و هماهنگی و شکفتن و الهام بخشیدن به نوازندگان را بر عهده دارم، در طول کنسرت هیچ صدایی از من عرضه نمی شود و تمام هنر را نوازندگان ارائه میدهند،” اما هیچ کس نیست که نقش رهبر را در اجرای فوق العاده کنسرت ها انکار کند.

خصایص فردی راهبر

راهبران استثنایی به اهداف بزرگتر از امروز باور دارند، آنها در راه رسیدن به جایی هستند که به باورشان ارزش ان را دارد که برایش دیگران را به این سفر ترغیب نمایند. آنها فرهنگ ویژه ای هم در حول چشم انداز این سفر اماده کرده اند که برای تبیین راه و حفظ همراهان در این مسیر بکار میبرند. راهبر خوب سخت کوش و ملتزم به همراهان و پیروان جنبش است. آنها به آنچه قلبا بدان معتقدند وفادار می مانند، از مسیر به کژراه نمیزنند و تسلیم فشار و تب روزانه نخواهند شد و نه تنها در روزهای خوب بلکه در طوفان هم اعتقادشان مستمر خواهد بود.

راهبران موفق انسان های فداکاری هستند که با افزایش فشار ها و دشواری ها زود صحنه را ترک نمیکنند. راهبران همزمان تغییرات ضروری را با خود آغاز میکنند. آنچه راهبران را از صبح به سوی چالش های روزانه بیرون می فرستد شوری ست که در دل دارند و صدایی که انهارا فرا میخواند. آنها بی تابند که رودر رو به مصاف مشکلات بروند. اشتیاق انها واگیر است و انرژی مثبت از انها به دیگران هم سرایت می کند.

شبکه های اجتماعی و فن آوری های نوین

بر طبق اخرین داده های بین المللی در ایران رشد اتصال و استفاده از اینترنت علیرغم تحریم ها و سانسور دائما در حال افزایش است. در استانه سال ۲۰۱۸بیش از ۵۷میلیون نفر به اینترنت دسترسی دارند. نتایج آماری وسیله مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران(ایسپا) در بهمن ماه ۹۶نشان می‌دهد که از هر ۱۰ایرانی شش نفر در شبکه‌های اجتماعی فعالیت دارند. فیسبوک امار کاربران خود در ایران را ۴۰میلیون نفر براورد میکند. برای داشتن تصویر واقعی تری از این آمار باید توجه داشت که در این نظر سنجی ۷۲٪پاسخگویان ساکن شهرها و ۲۸٪ساکن روستا، و میانگین سنی پاسخگویان ۳۸سال بوده و ۶۱٪از شرکت کنندگان در نظرسنجی دارای تحصیلات دیپلم و پایین‌تر از آن و ۳۹٪دارای تحصیلات دانشگاهی هستند که نشان میدهد گسترش کاربری در شبکه های اجتماعی موبایل در میان تمام اقشار و طبقات اجتماعی و شهری و روستایی گسترده است. باید توجه داشت که درصد اتصال به اینترنت در ایران (۷۰٪) کمتر از اروپا (۸۵٪) و امریکای شمالی (۹۵٪) ولی بیشتر از معدل جهانی (۵۱٪) است.

فن آوری های نوین در بسیاری بخش های تجاری و خدماتی اثرات انقلابی چشمگیر برجا گذاشته اند. در بازار جهانی شده تجاری، مبادله کالایی دیگر نیازمند مکان فروش نیست و سپهر آن از وسایل الکترونیک تا کتاب و وسایل منزل و حتی مواد غذایی و پوشاک تا خرید بلیط هواپیما، رزرو هتل، کرایه اتومبیل، اجاره آپارتمان و غیره گسترش یافته است. در ایالات متحده در طی ده سال اخیر فروش کالا از طریق اینترنت نزدیک به پنج برابر شده است.

تاثیر فنآوری های نوین سیاست را هم دگرگون میکند. در امور اجتماعی نیاز به محیط و اکوسیستم هست اما این شبکه ها لزوما ساختار سخت حزبی و تشکیلاتی ندارند. سیستم فرماندهی و کنترل هم در آن در سطح گسترده شده و بشکل سنتی یک هرم عمودی نیست. نمونه این جنبش های متکی بر شبکه های اجتماعی را در جنبش سبز و بهار عربی شاهد بودیم. از سوی دیگر استفاده ازین دستاورد ها در پیروزی پوپولیست های راست هم موفق بوده است و نمونه اخیر آن انتخاب رئیس جمهور برزیل می تواند باشد که از کانال های واتزاپ برای بسیج نیرو استفاده کرد بدون انکه ساختار منسجم حزبی داشته باشد و یا در رفراندوم برکزیت در بریتانیا. واقعیت انست که اقای ترامپ هم بدون استفاده بهینه از ساختار تشکیلات حزب جمهوریخواه برنده انتخابات امریکا شد، و موسسات روسی و کمک های سازمان یافته انها همه با نیروی تبلیغات رسانه اجتماعی و از راه دور بدست امد که از نظر هزینه دلاری بسیار کم تر از سیستم حزبی و سازمان یافته و تبلیغات رسانه های جمعی استاندارد بود. در جنبش های مدنی و کارگری هم استفاده از شبکه های اجتماعی گسترده شده است و بطور مثال در اعتصابات و مبارزات معلمان در بسیاری از ایالات آمریکا در دو سال اخیر بکار رفته است.

نکته قابل اهمیت در موارد بالا انست که گرچه در بعضی موارد کاندیدای مورد نظر از شبکه های اجتماعی برای رساندن پیام خود استفاده کرده است ولی در مورد اعتصابات معلمان جنبش هایی خودانگیخته و بدون رهبری مشخص هم به پیروزی رسیده اند. در بسیاری ازین موارد معلمان ایالت ویرجینیا حتی با مخالفت اتحادیه خودشان هم روبرو بودند و تصمیم به ادامه اعتصاب و رد توافق اتحادیه را بصورت شبکه ای و در سطح جنبشی گرفتند که شامل بهبود امکانات آموزشی دانش آموزان و کارکنان اداری و خدماتی مدارس، که خارج از اتحادیه معلمان هستند، هم می شد.