چند نکته در باره پیش‫نویس سند سیاسی همایش هشتم

تذکر این که به دلیل تأخیری که داشتم نکاتی را که نوشتم تا به اطلاع دوستان اجا برسد خالی از اشتباه و کمبودها نیست. در عین حال نوشته طولانی است و مطالب دیگری مد نظر داشتم که طولانی‫تر می‫شد با پوزش از دوستان اجا صرف‫نظر کردم.

در پاراگراف اول چنین آمده:

«جمهوری اسلامی ناتوان از حل این بحرانهاست»

همهی بحرانهای موجود در این چهل سال هم در عرصه داخلی و هم در روابط بینالمللی جمهوری اسلامی عمدتاً محصول خود این رژیم است. رژیم ولایت فقیه بحران زا و بحران زی است و بدون بحران نمیتواند دوام بیاورد. برجام حل اختلافات میان جمهوری اسلامی و آمریکا نبود بلکه توسط آقای خامنهای محدود به موضوع انرژی هستهای شد و جلوی برجام دو و برجام سه را که روحانی و ظریف میخواستند با هوا کردن موشک ضد اسرائیلی گرفت. طغیان ترامپ (صرف نظر از مواضع و کاراکتر شخصی و رفتاری او) علیه برجام مقابله با استراتژی حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و نه موضوعات تاکتیکی که خامنهای در دست کم نزدیک به دو دهه دنبال میکند. این بحرانی خودخواسته و خود ساخته است و از ماهیت سیاست صدور انقلاب ولایت فقیهی برمی‫خیزد که با افت و خیزهایش طی چند دهه بر کشور حاکم شده است طرح مساله ناتوانی از حل بحران نادقیق است اگر حذف شود دقیقتر است

بند یک تشدید تنش با آمریکا، به عنوان حادترین مساله کشور. از جمله باید اضافه کرد که این تنش حاد، علیرغم فشارهای زیادی به اقتصاد و به خصوص وضع معیشت مردم وارد میکند، خود فرصتی به ولایت فقیه می‫دهد تا صفوف هیأت حاکمه را پیرامون استراتژی خامنه متحد و منسجم کند به طوری که دولت علیرغم عدم تمایل به تشدید تنش با آمریکا بیش از هر زمان دیگری تدارکچی ولایت فقیه شده است. به این موضوع در گزارش هیچ اشارهای نشده. تجربه یک کاسه شدن هیأت حاکمه در دور اول ریاست جمهوری احمدینژاد در همه‫ی زمینه‫هاعوارض بسیار بدی علیه داشت که احتیاج به یادآوری نیست. همانطور که حکومتهای استبدادی حداکثر کوشش خود را بکار میگیرند تا در صفوف اپوزیسیون خود تخم نفاق و تشتت و پراکندگی را بپراکنند، اپوزیسیون به مراتب نیازمند افزایش تشتت و شکاف درون هیأت حاکمه است. اپوزیسیون برای طرح و پیشبرد مطالبات مختلف مردم و کلیه نهادهای مردمی باید از کوچکترین شکاف‫ها هوشمندانه و متعهدانه بهره ببرد همان کاری که خود مردم و فعالان مختلف می‫کنند. تشتت و شکاف درون حاکمیت فقط به هنگام وقوع انقلاب اهمیت نمی‫یابد در هر لحظه از حیات اجتماعی نیز هر شکافی در حاکمیت به همان اندازه فرصتی برای فعالیت بیشتر در طرح مطالبات گوناگون اجتماعی و مدنی فراهم میکند.

بند دو پیامدهای تحریم براقتصاد کشور:زیر این عنوان از سیاستهای کلان اقتصادی ج ا طی چهل سال گذشته یاد میشود. به گمانم جمهوری اسلامی سیاست کلان اقتصادی نداشت اصولا سیاست اقتصادی کلان جمهوری اسلامی تابع سیاست حاکمیت ولایت فقیه است و اغلب یا عمدتاً اقتصاد فرع بر سیاست بوده و هست. به بودجهاش نگاه کنید به سیاست خارجیاش نگاه کنید کجا میتوان یک سیاست اقتصادی کلان بیابید که تابع اهداف ویژه سیاسی، به گمان من سلطهطلبانه و استعماری با رنگ و لعاب ایدئولوژی اسلام حکومتی نباشد؟.

بند پنج وضعیت حکومت: از کلمه “بنبست” استفاده شده به نظر من تناقض صحیح است نه بنبست. رژیم خود ویژه جمهوری اسلامی ولایت مطلقه فقیه از آغاز تأسیس تا پایان حیاتش در تناقض ذاتی است هم در پراتیک انقلاب علیه رژیم سابق، هم از نظر قانون اساسی و هم در پراتیک حیات چهل سالهاش سرتاسر تناقض و بی‫ثباتی و ثبات است. بنبست وقتی آغاز میشود که دیگر هیچ ظرفیتی برای بقاء این رژیم مطلقه فقاهتی باقی نمانده باشد و مجبور میشود جایش را به جمهوری عرفی بسپارد و به نظر من هنوز به این نقطه نرسیده است.

در همین بند به وضعیت اصلاحطلبان هم اشاره شده و با صراحت می‫گوید ناکار آمدی اصلاحطلبان حکومتی ناشی از گرایشات محافظهکارانه حاکم در بخش بزرگ آنهاست که «بنوبه خود همچون یک مانع پیشروی جنبش عمل کرده است. … ».

این حکم یک‫طرفه و با سایر اجزاء مهم اجا هماهنگ نیست. مگر کلیه نیروهای اپوزیسیون فاقد هرگونه کارآمدی بودند که در یک حمام خون و شکنجه و اعدام درب و داغان و فراری شدند؟ نگاه کنید از جنبش دو خرداد 76 به بعد چه نقش و عملکردی این اصلاح طلبان داشتند. اکثرشان اکنون همانهائی هستند که در دوره خاتمی چهره کردند و کارهائی هم انجام دادند. آنها در همان چهارچوبی که به آن قسم خورده بودند و یا باور داشتند (که داشتند) عمل میکردند. این اپوزیسیون “تازه اصلاحطلب شده” بود که تصور آلترناتیوی از خاتمی و به طور کلی اصلاحطلبان حکومتی داشت و هنوز با این دید به آنها مینگرد و چون مجموعه آن‫ها مصداق واقعی چنین نگاهی نیستند تماماً ناکار آمد معرفی میشوند که باید از آنها گذشت. اگر قرار باشد که همهی طیف اصلاحطلبان را یککاسه کرد و کنار گذاشت و به همان شعاری که در شورش خشماگین اعتراضی 96، چند جا و چند بار مطرح شد که اصلاحطلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا! متوقف شویم خود به خود این نتیجه به دست می‫آید که “اصلاح‫طلبی” دیگر هیچ نقش مثبتی در حال به ویژه در آینده سپهر سیاسی کشور ندارد؟ می‫دانیم این شعار میلیون‫ها بار بیشتر از آن‫چه که در واقعیت بروز یافت توسط رسانه‫های اپوزیسیون تکرار شد و عملاً در ذهن بسیاری از ما میخ شد و نشست. عارضه مستقیم آن رویکردی صرف به “پائینیها” است که از جمله در اجا هم کاملاً به چشم می‫خورد.

به گمان من از جریان اصلاحطلبی درون طیف حاکمیت جمهوری اسلامی آنالیز درست و جدی صورت نگرفته است. در اصول سیاستگذاری اپوزیسیون سکولار و دموکرات و در شناخت و تحلیل واقعی از اوضاع سیاسی و نیروهای موجود و بالفعل حاکم بر کشور جای این تجزیه تحلیل خالی است. گویا شعار مزبور و ناکارآمدی غاب بر طیف اصلاح‫طلبان موجود، فکر و اندیشه اصلاح‫طلبی را تا حدود زیادی به حاشیه برده حال آن که اجا و تمام نیروهائی که قصد مبارزه خشونت پرهیز و مسالمتآمیز تودهای دارند بیش از هر چیزی به اصلاح‫طلبی و اصلاح‫طلبان باید حساسیت نشان بدهند.

آیا حقیقتاً کار اصلاحطلبی و اصلاحطلبان حکومتی دیگر تمام شده‫است؛ از درون این حاکمیت در هر وضعیتی که اکنون نمی‫توان توضیح داد، دیگر اصلاح‫طلب زاد و ولد نخواهد شد؟ ما طی چهل سال عمر این رژیم عموماً شاهد بوده و هستیم که از دل ذوب شدگان، پیروان و سینهزنان ولایت فقیه و شریکان و همراهانش همین طیف اصلاح‫طلبان به مانند یک جاده یکطرفه کنده شدند و در سطوح مختلف در مقابل خودکامگی ایستادند و با انتقادات پوشیده و آشکار خود به افشای فسادها و بی‫قانونی‫ها و … مشغول شدند. وضعیت کنونی اصلاح‫طلبان حکومتی بیش از آن که ناشی از ناکارآمدی‫شان باشد عمدتاً ناشی از فشار، تخریب، تحریف و استصوابی کردن و تقابل و سرکوب و زندان و حتا کوشش در به فساد کشاندن و آلودگی بیشتر در رانت‫خواری و شریک فساد کردن بوده است. احزاب حکومتی حتا نمی‫توانند یک همایش حزبی برگزار کنند تا خود را جمع و جور نمایند. من منکر ضعف‫ها و تسلیم‫طلبی‫های آن‫ها نیستم و عمیقاً باور دارم میان اصلاح‫طلبی و تسلیم‫طلبی مرز روشنی وجود دارد همان‫طور که عده‫ای از همین اصلاح‫طلبان با ایستادگی خودشان آن را ثابت کردند.

به گمان من باید بررسی دقیق‫تری از طیف نیروهای اصلاحطلبان موجود انجام بگیرد تا در سیاست گذاری دراز مدت و میان مدت و کوتاه مدت ملاحظات استراتژیکی و تاکتیکی واقعی در نظر گرفته شود. هر سیاستی که از حال شروع و یک مرحله تغییر را در بر میگیرد لزوماً باید بتواند یک تصویری از نیروهای بالقوه منفی و مثبت در صحنه سیاسی کشور داشته باشد. اگر وضع کنونی ملاک سیاست گذاری قرار گیرد یعنی اصلاح‫طلبان موجود هیچ کاری نمیتوانند و ناکارآمدی بر آن‫ها غالب است نتیجه‫ مستقیم‫اش این است که باید از این پتانسیل عبور کرد و به پتانسیل‫های مهم‫تر بسنده کرد.

پتانسیل‫ها در جنبش‫های اکونومیستی گوناگون موجود در بخش‫های مختلف اجتماعی اقتصادی و فرهنگی وجود دارند و برای بعضی‫ها حرکات جمعی و شورش و انقلاب، برای بعضی دیگر، وصل شدن و متحد شدن این حرکات پراکنده در یک حرکت توده‫ای وسیع، برای بعضی شورش جمعی و دامنه‫دار و خلاصه هر گرایشی در این میدان گسترده فعالیت اجتماعی و حالات مختلفی که ممکن است رخ دهد تا رژیم و نیروهای سرکوبگرش را به عقب براند برجسته می‫شود.

برای اجا مجموعه پتانسیل‫ها در کجا تجلی می یابد؟ ما مدافع انقلاب یا تکرار انقلاب بهمن نیستیم. مفهوم انقلاب در ذهن آن نسل، از کتاب‫ها می‫آمدند ولی بعد از انقلاب ما دیگر به طور حرفه‫ای و تجربی هم به انقلاب می‫نگریم و به همین دلیل کسی از آن نسل جرأت نمی‫کند به وقوع انقلاب تمکین کند. اگر انقلاب و گذار خشونت‫آمیز و خون‫ریزی و ویرانی را قاطعانه رد می‫کنیم و گذار به دموکراسی سکولار را از طریق مسالمت‫آمیز و مبارزات غیر خشونت‫آمیز می‫خواهیم باید به شکاف موجود در درون حاکمیت که ذاتی این رژیم از اول انقلاب تا پایان آن است، با حساسیت زیاد متمرکز شویم. گذار بدون خونریزی و غیر خشونت‫آمیز بدون مشارکت وسیع توده‫های مردم قابل تصور نیست. مشارکت وسیع توده‫ای بدون مشارکت بخش‫های هرچه گسترده‫تر از صفوف حاکمیت هم غیر خشونت‫آمیز نخواهد بود. رژیم ولایت فقیه در سرکوب توده‫های مردم که در مقابل‫اش بایستند با بی‫رحمی تمام عمل می‫کند. چندین لایه نهاد سرکوب مجهز تدارک کرده و آماده عمل هستند. مبارزه با چنین رژیمی بدون شکاف‫ها و کشمکش‫های درونی آن اصولاً نامیسر و دست کم غیر خشونت‫آمیز نخواهد بود.

اگر گذار غیر خشونت‫آمیز کارپایه سیاست‫گذاری در روند گذار به دموکراسی و سکولاریسم است، باید بخشی از حاکمیت که فقط اصلاح طلب هم نیستند از آن کنده شوند. برای گذار مورد نظر ما اصلاح‫طلبان اهمیت کلیدی خواهند داشت و غیر از آن گذار مسالمت‫آمیزی توسط کلیه نیروهای خارج از حاکمیت در ایران ما رخ نخواهد داد.

صرف‫نظر از هر تحلیلی، کف خیابان نیروی محرکه اصلی گذار به دموکراسی است ولی این نیرو خود به خود به موفقیت نمی‫رسد. این نیرو بدون مشی سیاسی و سیاست صحیح و واقعبینانه نمی‫تواند به مقصود برسد .

اصلاح‫طلبان طیف هستند و باید آن‫ها با توجه به گرایشات‫شات دسته‫بندی کرد مثلاً اصلاح‫طلبان سکولار که چندی پیش مواضع‫شان را بیان کردند، اصلاح طلبان بالقوه سکولار یا سکولارهای مذهبی که به دلائل امنیتی و فشار از بروز مواضع‫شان اباء دارند و یا اصلاح‫طلبان مشروطه طلب که طیفی از نیروها را در بر می‫گیرد که ضمن قبول ولایت فقیه از دیکتاتوری و دخالت‫اش در همه امور مهمه کشور ناراحت‫ هستند و خواهان عدم دخالت مستقیم در امور دولت و قانون‫گزاری هستند. این‫ها خود یک دست نیستند و طیفی گسترده هستند به لحاظ استراتژیکی و تاکتیکی همسوئی‫های بسیار با سکولار دموکرات‫ها دارند. اصلاح‫طلبان عافیت‫طلب و رانت‫خوار و فاسد که باید به شدت مورد حمله و انتقاد و افشاء قرار گیرند. و …

در گزارش و دیگر اسناد همایش هشتم کمترین توجهی به متحدان استراتژیک گذار مسالمت‫آمیز به دموکراسی و متحدان موقتی و بین‫راهی دیده نمی‫شود. در بند 5 گزارش این جمله خود نمائی می‫کند که «… تلاش برای ایجاد ثقلی از جمهوری‫خواهان ایران برای مشارکت فعال‫تر در گذار به دموکراسی از این جمله است». درست است که همکاری لازم و مفید چهار جریان جمهوری‫خواه در خارج کشور خود یک ثقل کوچکی یا بزرگی است اما در خارج کشور است و حال آن که در کشور ما ساختار جمهوری با همه‫ی اعوجاج‫هایش وجود دارد و عمل هم می‫کند ولی توسط رژیم مسلط ولایت فقیه تبدیل به تدارکچی بخش اقتدار حاکمیت است و نمی‫تواند کاری که نیاز عملی مردم و جامعه است انجام بگیرد. فساد و ناکارآمدی متصدیان دولتی و ابزار دست ولایت فقیه بودن آن نافی وجود جمهوریت در کشور نیست. کل انتخابات مربوط به جمهوریت است و بخش انتصابی هم از آن نان و روزی می‫خورد و این است مشکل جمهوریت. باید رژیم ولایت فقیه را کنار زد تا جمهوریت بازسازی و نوسازی و متناسب با یک جمهوری متعارف گردد.

به گمان من دشمن مستقیم ملت و جمهوری ایران و همه جمهوری‫خواهان و دموکراسی‫طلبان با هر نحله‫ی فکری رژیم ولایت فقیه است. متأسفانه سرنوشت انقلاب مشروطیت و دخالت شاه و دربار در امور مملکت‫داری به شکل عجیب و غریب ساختار دوگانه جمهوری اسلامی ولایت مطلقه فقیه تکرار شده است. مشروطه‫طلبی سلطنتی به گمان من به تاریخ سپرده شده و ما با مشروطه‫طلبانی نوع مذهبی اسلامی آن روبرو هستیم و خواهیم شد. بنا بر ایجاد ثقل جمهوری‫خواهی در داخل کشور اصل و بنیاد کار همه‫ی جمهوری‫خواهان خارج و داخل کشور است. نمونه‫ای که در خارج کشور به همت این چهار سازمان دارد تجربه می‫شود نمونه ارزنده‫ای است که با تفاوت‫های مختلف این چهار سازمان در یکی دوسال اخیر وارد همکاری و هماهنگی‫های بسیار شده‫اند. این امر برای کلیه اصلاح‫طلبان جدی و شریف و مقاوم در داخل کشور نویدبخش است که بخشی از ما ایرانیان جمهوری‫خواه بر مشکلات پراکندگی و تقابل‫ها و ضایع‫کردن‫های یک‫دیگر دست ‫کشیدیم و نیروهای خود را برای گذار به جمهوریت سکولار و دموکرات متحد کرده‫ایم!

در بند شش انتخابات مجلس و صف‫بندی می‫گوید«تجربه دولت روحانی آخرین امیدها به تغییر از درون را به یأس تبدیل کرد. همه‫ی نظرسنجی‫ها نشاندهند رویگردانی گسترده مردم از انتخابات تحت کنترل جمهوری اسلامی است و بخش مهمی از اصلاح‫طلبان نیز به این امر معترفند و مشارکت در انتخابات را منتفی می‫دانند … در حال حاضر و شرایط کنونی نیز تغییر معناداری متصور نیست…» این ارزیابی به گمان من درست است ولی مابازاء آن چیست؟ شرکت در انتخابات آتی یا تحریم آن؟ این سوآل را با جملات انشائی نمی‫توان پاسخ داد باید با دقت و تعمق زیاد این دور از انتخابات مجلس جمهوری اسلامی را در کاتاگوری کل انتخابات رژیم مورد سنجش قرار داد. مردم هر بار به دلائلی در انتخابات شرکت کردند و کلی تجربه‫ اندوختند. آن‫ها علیرغم این که می‫دانستند که کاندیداها دست چین رژیم ولایت فقیه هستند با این حال به امیدها و وعده‫ها و از روی میل و یا ناچاری دل به کمی بهتر شدن وضعیت بستند ولی دیگر ممکن نیست بدون تغییر مهمی در روال گذشته، آن‫ها با پای خود به صندوق رأی نزدیک شوند.

پیشنهاد من تحریم قاطع و بدون اما و اگر از انتخاباتی است که با همان شیوه گذشته انجام می‫گیرد. اجا و کلیه نیروهای جمهوری‫خواه که امکان طرح صریح نظرات خود را دارند باید بر این مساله به عنوان یک پرانسیب و اصول جمهوری‫خواهی محکم بایستند و هیچ مصلحتی را مقدم بر این اعلام و اعلان پرنسیب خود دخالت ندهند. جمهوری‫خواهی و جمهوری‫خواهان به دلیل مماشات و کوتاه آمدن در مقابل دشمنان آزادی و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن آزادانه احاد مردم به دلیل شرایط و توازن قوا نتوانسته چهره اصیل دموکراسی‫خواهی و سکولاریستی خود را به طور جدی عرضه کند.

و اما در عرصه عمل من با اعلام تحریم از اکنون و پیشاپیش هم موافق نیستم باید شرط و شروطی را تنظیم کرد که با سطح توقعات و انتظارات و واقعبینی اجتماعی و پراگماتیستی مردم منطق یا یک گام به جلو باشد. باید این شروط را مدام در تبلیغات و در میان نیروهای فعال مردمی در داخل کشور مطرح کرد.

چند نکته کوچکی هم می‫خواستم بنویسم که وقت نیست و تمام می‫کنم. امیدوارم همایش هشتم بتواند پرنسیب در خور توجهی از خود نشان دهد بدون آن که وارد توهمات شود بتواند در تنظیم حرکت و مواضع خود تا همایش بعدی موفق و پیروز شود.

نقی حمیدیان سوم اکتبر استکهلم 2019