مانيفست باخت
اين اقبال (بخت) را شوراي نگهبان در اختيار اصلاحطلبان قرار داده است، فرصتي براي صداي مردمشدن يا صداي مردم را به خودشان بازگرداندن. اصلاحطلبان در موقعيتي دوسر بُرد ايستادهاند؛ از سویی در قدرتاند و احزاب و افراد همسو با آنان ميتوانند در رقابتهاي انتخاباتي شركت كنند تا زمينه حذفشان از قدرت را به حداقل برسانند، از سوي ديگر چون مشاركتي جبههاي ندارند، طيفهاي بسياري از آنان بعد از اين ميتوانند صداي مطالبات مردم باشند. اين اقبال بايد با «ويرتو» يعني با قدرت فرماندهي گره بخورد؛ فرماندهيِ باتدبير و قاطع. در ميان اصلاحطلبان هنوز چهرههاي انقلابي وجود دارند كه از كاريزماي لازم براي هژمونيكساختن جريان اصلاحطلبي برخوردارند و قادرند بهجاي تأمل از بالا به بزنگاههاي سياسي، خودشان را در متن بزنگاه قرار بدهند. در اين وضعيت است كه اصلاحطلبان ميتوانند در موقعيتِ «واقعيت مؤثر امور» قرار گيرند. «واقعيتهاي مؤثر امور»، همان واقعيتهايي است كه در متن بزنگاههاي سياسي و در جايي كه مردم خلق شدهاند، پدیدار میشوند. لازمه سياست، احياي سرشتِ جانبدارانه آن است. تقابلِ اصلاحطلب و اصولگرا منسوخ شده است و با برآمدنِ دولت روحاني و اصلاحطلبِ ميانه و اصولگراي ميانه، سياست، شکلی فنسالارانه به خود گرفت كه با ایدههایی همچون نُرمالسازيِ سعيد حجاريان تئوريزه شد. از قضا آنچه اصلاحطلبان بايد از آن پرهيز كنند همين نگاهِ فنسالارانه به سياست است؛ نگاهي كه توان خود را بهدليل آنكه از هيچ پشتوانه مردمي برخوردار نيست، از دست داده است. همين نگاهِ فنسالارانه به سياست، سرآغاز فرايندِ نارضايتي از نهادهاي دموكراتيك است كه موجب امتناع از رأيدادن برخی مردم شده است. اين تنها دورهاي است كه بخت آن وجود دارد تا اصلاحطلبان نمايندگان كمتري در مجلس داشته باشند و مسئوليتهاي انجامنشده كمتري بر دوششان سنگيني كند. نمايندگاني كه از سوي اصلاحطلبان وارد مجلس ميشوند، پيش از هر چیز سربازان زمان صلح هستند تا از حذفِ حداكثري جلوگيري كنند و در سايه اين فرصتِ بهوجودآمده، اصلاحطلبان بتوانند استراتژي سياستهاي جانبدارانه را احيا كنند. سياستي كه بر مدار جانبداری از مردم شكل ميگيرد، نه براساس تكنيكهاي ماندگاري در قدرت. براي گريز از تكنيكهاي ماندگاري در قدرت بايد به زيربنا انديشيد. حال آنکه بخش عمدهاي از سياستورزي اصلاحطلبان معطوف به روبنا بوده است و مشاركت در دستگاههای دولت. همان روبنا كه كاركردی جز منقادسازی ندارد. اينك بيش از هر چيز بايد به تغییر زيربنا انديشيد. به تعبير مارکس «اگر در يك نظام اجتماعي همزمان با توليد، شرايطِ توليد نيز بازتوليد نشود، آن نظام اجتماعي يك سال هم دوام نخواهد آورد. پس شرايط نهايي توليد همانا بازتوليد شرايط توليد است». اين همان شرايطي است كه اصلاحطلبان بهدليل پذیرشِ مناسبات زيربنایی همواره در کارِ بازتوليد آن بودهاند. اين راهبرد در دولت روحاني كه ادامه سياستهاي اقتصادي احمدينژاد بود، به اوج خود رسيد. با اين تبصره كه همه اصلاحطلبان تمام و كمال حامي سياستهاي اقتصادي روحاني نبودهاند. مواجهه آنان با دولت هاشمي بر سر اختلافات اقتصادي، تجربهای تاريخي است كه به دست فراموشي سپردهاند. بديهي است كسي انتظار سياستهاي چپگرايانه از اصلاحطلبان ندارد؛ اما آنان چهرههاي مؤثر و مقبولي همچون محمد خاتمی را دارند كه بهنوعی استراتژي اقتصاد ليبرالي عدالتطلبانه را دنبال ميكند و نخستوزير دوره جنگ را كه بيش از هركسي مخالف اقتصاد نئوليبرال بوده است. سرمايه واقعي اصلاحطلبان در همين نگرشهاي اقتصادي است كه در بازيهاي فنسالارانه قدرت (روبنا) به كار گرفته نشده است. اينك هرگونه قطبسازي با نهاد رسمي همچون نقدهاي تند و تيز عليه شوراي نگهبان و اصولگرايان تُهي از سياست استراتژي آيندهنگر است و ادامه بازي روبنا است و مشاركت در دستگاههاي دولت. وانگهي اصولگرايان كه به مجلس راه خواهند يافت بيش از هر كاري بايد براي اثبات خود بهعنوان نماينده مردم تلاش كنند، كاري كه بعيد است با موفقيت قرين باشد. برخي بر اين باورند که نمايندگانِ راهيافته به مجلس چندان سوداي نمايندگي نخواهند داشت. آنان بيش از هر چيز برنامههاي كلان نهادهاي رسمي را عملياتي خواهند كرد. اين برداشت چندان غيرواقعبينانه نيست. كارنامه قاليباف، يكي از مؤثرترين چهرههاي اصولگرا چيزي غير از اين را نشان نميدهد. او چنان در اين «كارويژه» تنيده شده است كه حتي از جريان نواصولگراييِ او استقبال نشد. بايد عقبنشيني كرد و ميدان را براي پيشروي اصولگرايان بازگذاشت. اين مانيفست باخت است براي بهدستآوردن پيروزيهاي مردمي.
* براي نوشتن اين يادداشت از كتاب «در دفاع از پوپوليسم چپ» اثرِ شانتال موف، ترجمه حسين رحمتي، نشر اختران استفاده شده است.
احمد غلامی . سردبیر . سردبیر
شرق ۱۹ بهمن