دوم اسفند، امپراطور لخت و تابستان داغ!
عجیب نیست، ولی انتخابات دوم اسفند برندهای نداشت، در عوض تا بخواهید بازنده داشت. از نگاهی تاکتیکی، البته خامنهای بزرگترین زمینخورده این انتخابات است و طیف گسترده اپوزیسیونی که فراخوان تحریم داد، میتواند خود را برنده بازی اعلام کند. اما از نگاهی راهبردی، ایران باخت، نهاد مجلس باخت، جمهوریت باخت، حکومت باخت، اصلاحطلب باخت، اصولگرا باخت، اپوزیسیون باخت و مهمتر از همه مردم ایران باختند.
هسته سخت قدرت، مرکب از روحانیت، بازاریان و لمپنها که پیش از بهمن خاکستری ۵۷ شکل گرفته بود، با سقوط نظام پادشاهی، سهم اصلی قدرت را به رهبری خمینی، به کف آورد. فقر مطلق دانش حکمرانی، این هسته را واداشت تا جمعی از روشنفکران دینباور را با شعار “پیوند حوزه و دانشگاه” در قدرت سهیم کند و نواختن ویالون دوم را به آنها بسپارد تا هم در حکمرانی یاور او باشند و هم امپراطور قدرت، لخت در انظار ظاهر نشود.
این ائتلاف ۳+۱ از فردای ۲۲ بهمن ۵۷ تا امروز، علیرغم دگردیسیها، در کشور حکومت کرده است. جریان “روشنفکر دینی” از “جناح چپ خط امام”، تا “اصلاحطلب”، و تا “سبز” و “اعتدالی”، تحولاتی را طی کرد و هسته سخت و اصلی قدرت هم به مرور زمان، زیر نام “اصولگرائی”، به مجموعهای به زعامت ” مافیای نفتی-نظامی-رانتی- امنیتی” استحاله پیدا کرد. اما جدای از جنگ و جدالهای همیشگی، ائتلاف ۳+۱ پایدار ماند. انتخابات دوم اسفند نقطه عطفی در مناسبات درونی حکومت و در رابطه مردم با حکومت بود و ائتلاف حکومتی را به لرزه در آورده، به نقطه پایان خود نزدیک کرده است.
مجلس که یکی از مهمترین دستآوردهای جنبش مشروطه بود، به استثنای دورههای فترتی نظیر دهه آخر حکومت رضا شاه و محمدرضا شاه، یکی از ارکان حکمرانی در کشور بوده است. در جمهوری اسلامی، نیروهای خارج از ائتلاف حکومتی، جز در مقاطعی از مجلس اول، هرگز شانسی برای حضور در آن نیافتند و مجلس مهمترین مرکز تجلی چالشها و تعاملها میان ۳+۱ موسس نظام در دهه آغازین و یک+یکی بود که به تدریج شکل گرفت و مجلس را به عرصه چالش اصلاحطلبان با “مافیای نفتی-نظامی-رانتی-امنیتی” بدل کرد.
اعلام نهائی نتایج انتخابات دوم اسفند تردیدی باقی نگذاشت که اصلاحطلبان، به مثابه یک جریان اجتماعی سهیم در قدرت، از ترکیب مجلس حذف شدهاند و این نهاد که به تدریج از مقام قانونگذار و ناظر بر امور کشور عزل شده بود، بعد از این نمایش انتخاباتی، رسما به مرکز تجمع سران و عوامل مافیایی بدل میشود که نبرد بر سر قدرت و ثروت را زیر نام خامنهای پی خواهند گرفت و ادبیاتی کاسبکارانه، خرافاتی و لمپنانه خواهند داشت. به این ترتیب، دوران فترت جدیدی در تاریخ مجلس در ایران آغاز میشود و نهاد مجلس در صف بازندگان بزرگ انتخابات دوم اسفند قرار میگیرد.
مجلس بر آمده از این انتخابات اما، مجلس آرامی نخواهد بود. کسانی که دهها برابر حقوق و مزایای چهارساله نمایندگی را خرج انتخابات کردهاند، میخواهند از محل رانتهای سیاسی و اقتصادی، سرمایهگذاری خود را با بهره کافی بازپس بگیرند. محدودیت منابعی که زیر فشار تحریمها و بحران اقتصادی فلجکننده، هر دم محدودتر میشود، تحقق اهداف این سرمایهگذاریها و تحقق اهداف حامیان پشت پرده را دشوار و دشوارتر میکند و در نتیجه جنگ و جدال بر سر قدرت و تصاحب رانتها در میان مجلسیان بالا میگیرد و شعلههای آتش درگیریها قبل از همه دامن خامنهای را خواهد گرفت. عدم توانائی در مدیریت رانت، سر آغاز خارج شدن کنترل خشونت از دست خامنهایست و این میتواند نظام را تا حد “آغاز پایان”، با مخاطره رو برو کند.
خامنهای با حذف اصلاحطلبان، خود را از یک سپر دفاعی کارآمد محروم میکند. با این حذف، او ناگزیر است همچون امپراطور عریانی که تحریمهای فلجکننده صدای شکستن استخوانهایش را در آورده، مستقیما در مقابل مردم قرار بگیرد. امتحان تابآوری نظام در مقابل آتشی که علاوه بر جامعه، از مجلس هم میتواند شعله بکشد، ریسک خطرناکی است که خامنهای به سوی انجام آن روان است.
به احتمال زیاد، خامنهای در تدارک انتقال قدرت به فرزندش، در سودای سرهمبندی مجلسی در قد و قواره مجتبی بر آمده، تا این انتقال با حداقل تنش صورت بگیرد. اما همه شواهد نشان میدهد که حل مساله جانشینی، بدون دخالت دادن مردم خشمگین و به جان آمده و بدون مشارکت اصلاحطلبان، قطعا به بنبست خواهد خورد. خامنهای با این ریسک بزرگ، نصیبی جز یک شکست استراتژیک نخواهد برد. فاز نهائی این شکست، در دوم اسفند آغاز شده است.
وقتی حداقل، ۷۵ در صد اهالی پایتخت، مجلس را که نتیجه صد و پنجاه سال تلاش در راه دموکراسی و حاکمیت قانون است، وامینهند تا به حاکمانی گستاخ، فاسد و بیتدبیر نه بگویند، این نشانه خوبی برای ایران و مردم ایران نیست. مردم از نهادهای واسطه و حلقههای وصل نا امید شدهاند. مردمی که در روند استقرار این نظام جان دادند. هشت سال جنگیدند. با تحریمها ساختند و همه مصیبتهای ناشی از “نظام تبخیر امید” را تحمل کردند، حالا با صدای بلند میگویند که “جنگ شما با دنیا، جنگ ما نیست. بگذار هر چه میخواهد پیش بیاید، بدتر از این نمیشود!”.
این اندازه نومیدی نسبت به حکومت، در شرایطی که موریانههای فساد، تبعیض، تحقیر، فقر و استبداد به جان اعتماد، همبستگی ملی و همه سرمایههای اجتماعی افتادهاند و در حالی که جامعه در شرایط تعلیق سیاسی قرار گرفته و تحریمهای فلجکننده شیرازه اقتصاد را از هم پاشانده است، اصلا نشانههای خوبی نیستند. مردمی تا این حد نومید نسبت به ساز و کارهای گفتگو و تعامل مسالمتآمیز، به سان بشکههای باروتی هستند که هر لحظه میتوانند منفجر بشوند. این انفجار اگر رخ دهد ایران و مردم ایران بزرگترین قربانیان آن خواهند بود. بعد از آبان ۹۸، انتخابات دوم اسفند، جامعه را یک گام بلند دیگر بدین سو رانده است.
”نه” بزرگ مردم به مجلس، ابتدا به ساکن رخ نداده است. این “نه” محصول چهل سال ” آزمون و خطا” و امید بستن به وعدههای مدعیان راستین و دروغین اصلاحات است. مردم در دی ماه ۹۶ و در آبان ۹۸ عیار وعدههای اصلاحطلبان را سنجیدند و در عمل سیاسی خود به عجز و ناتوانی آنها و عقیم بودن راهکار حرکت زیر سقف ولایت مطلقه مافیا پی بردند. دست ردی که امروز مردم بر سینه مجلس زدند، قبل از همه دست رد بر سینه اصلاحطلبان و راهکار ائتلافی ورشکسته آنهاست. اصلاحطلبانی که در دوم اسفند مجلس را به ولی فقیه و مافیای تحت فرمانش تقدیم کردند، همزمان سنگی هم بر گور اصلاحطلبی حکومت -محور خود نهادند. آنها شاید رقتانگیزترین بازنده دوم اسفند باشند.
به جز سرنگونیطلبان خشونتطلب، وابسته و بدون حد و مرزی که ایران و مردم ایران، مساله آنها نیست، هیچ شخصیت و جریان سیاسی مسئولی نمیتواند از این وضعیت خشنود باشد. گرچه حکومت هیچ گزینهای در مقابل مردم نگذاشت و گریزی از تحریم انتصابات حکومتی نبود، اما سیاست ملی، مردمی و دموکراتیک نمیتواند نگران اوضاع به شدت بحرانی کشور نباشد و نقش مخرب این انتخابات فرمایشی و “سردارزده” را نادیده بگیرد.
بر افراشتن پرچم انتخابات آزاد، از جمله به معنی اعاده حیثیت از نهاد مجلس به مثابه عصاره ملت و نتیجه مهم صد و پنجاه سال تلاش برای دموکراسی و حاکمیت قانون نیز هست. به همان نسبت که حاکمیت مجلس را خوار میکند، مردمان بیشتری به این نتیجه میرسند که تشکیل مجلسی قانونگذار و تصمیمگیر در یک انتخابات آزاد و سالم راه مطلوب و ممکن عبور مسالمتآمیز از بحران، خلع ید از ولایت مافیا و استقرار جمهوری در کشور است. این فهم ملی در دوم اسفند گامی بزرگ به سوی تکامل و گسترش برداشت و این را شاید بتوان یگانه پیروزی جدی انتخابات دوم اسفند دانست. تا تحقق این راهکار رهائیبخش و ملی اما، وقتی سرداران بر صندلیهای بهارستان جلوس کنند، کسی به عریانی امپراطور دل نخواهد سوزاند. در سال کرونا، ملخ و موریانه، بعد از بهار قحطی زده، تابستان داغی در پیش است که در آن، دلال معاملات ملکی سابق هم، به ریش “آقا”ی عریان و مال باخته خواهد خندید.
آقایان! به تابستان سلام کنید! خود کرده را تدبیر نیست!