تفاهم نامه ایران و چین
این روزها موضوع “تفاهم نامه” ای که بین ایران و چین رد و بدل شده است به موضوعی داغ و جنجالی تبدیل شده است.
منطق به کار گرفته شده مخالفین این تفاهم نامه، همان منطق ” آوازه خوان – نه – آواز” است. کاری به کار خود مقولات مورد بحث ندارد ( و جدا از جنبه های قانونی و حقوقی) میگوید چون جمهوری اسلامی این موضع را گرفته است بنابراین، این قضیه از ابتدا محکوم است، خیانت است و بدتر از قرارداد ترکمانچای.
می فهمم که عده ای -در ایران و خارج از کشور – از زاویه نفرت نسبت به این رژیم چنین برخوردی دارند ولی نگرانم که باز هم عده ای – معمولا سلطنت طلبان و مجاهدین – موضوعی ناپخته و نارسیده را به اردوی اپوزیسون می اندازند و ما را برای دوره ای از مسانل عاجل به دور می دارند (ما را به گشتن دنبال نخود سیا میفرستند). آنها با آگاهی از خشم مقدس مردم نسبت به رهبران جمهوری اسلامی موضوعاتی را به پیش می کشند و اپوزیسیون هم در این دام می افتد.
فکر می کنم برخورد مسئولانه، دو موضوع را از هم جدا می کند و به هر کدام از آنها در چارچوبی مستقل نگاه می کند. اول، برخورد به خود این تفاهم نامه است که باید به جای خود بررسی شود. دوم، ما سابقه این رژیم را میدانیم و بنابراین با نگاهی به آن سابقه، نگرانیهائی معقول و مستدل داریم.
نوشته های مستندی که در مورد این تفاهم نامه علنی شده است همان سند 18 صفحه ای و مقدمه اش می باشند. فکر نمی کنم که ، در این چارچوب، خیانتی پیدا شود. بسیار خوشحال می شوم اگر مخالفین تفاهم نامه بتوانند در این زمینه روشنم کنند. همینجا تاکید می کنم که این تفاهم نامه فقط به کلیات پرداخته است و با توجه به اینکه سرنوشت ما – برای بیست و پنج سال – به شدت به آن بستگی دارد، شفافیت رژیم و علنی شدن جزئیات “تفاهم” را حیاتی می بینم. هیچ حکومتی حق ندارد که سرنوشت ما را پشت درهای بسته به هیچ کشور دیگری واگذار کند.
در هر صورت،حدس می زنم که این تفاهم نامه یک مانوور باشد و تبدیل به قرارداد رسمی بین دو کشور نشود و بنابراین بخش قابل توجهی از این اعتراضات، همراه خود این تفاهم (تفاهم نامه) برای دوره ای طولانی به تعلیق در آید . چنین گفته می شود که ساختار به کار گرفته شده (تفاهمنامه)، ماهیتا تعهد چندانی برای طرفین به وجود نمی آورد. هر دو طرف “تفاهم ” دارند که در این زمینه ها با هم همکاری کنند و این “تفاهم” همیشه یه مثابه هشداری به اردوگاه امریکا ، در تعلیق ولی آماده ، باقی بماند.حتی اگر چیزی به نام “قرارداد” بین دو کشور بسته شود ، آن قرارداد آنقدر آبکی خواهد بود که اصولا به ارزیابی جدیدی نیاز خواهیم داشت.
سند 18 صفحه ای وزارت امور خارجه – شاید مهمترین موضوعی که باید در نظر گرفته شود اینست که این متن بر یکپارچه شدن سیاست ایران و چین تاکید مکرری دارد. اگر ترساندن بقیه (مخصوصا امریکا) در کار نباشد، نمی باید این تکرار انجام می گرفت. در همان مقدمه اش صحبت از “دیدگاههای مشترک”، “شریک راهبردی یکدیگر” و قابل توجه ترین آنها، “به رسمیت شناختن مشترکات فرهنگی” می کند. یقین دارم که اگر این مطلب برای تصویب به مجلس برود بر سر همین یک نکته آخر ( مشترکات فرهنگی) جنجالی به پا می شود. کدام اشتراکات فرهنگی بین جمهوری اسلامی و چین کمونیست که بیش از یک ملیون مسلمان اویغور را به گولاگهای مدل چینی – برای شستشوی مغزی برده است – وجود دارد؟
متن تفاهمنامه شبیه لیست بالابلندی از برنامه های میان مدت ایران – برای پیشبرد صنعتی و اقتصادی کشور – است. تا آنجا که من می فهمم، اگر یک نیروی مترقی در ایران بر سر کار باشد سندی مشابه و نزدیک به همین سند را فراهم خواهد کرد.هر گونه سرمایه گذاری خارجی برای پروژه های زیرساختی بر بازار ایران و مخصوصا بازار کار ایران اثر مثبتی می گذارد.
ژئو پولتیک – سابقه روابط ایران و امریکا لازم به تکرار نیست . آخرین پروژه امریکا در قالب “فشار حد اکثری” هم علیه ایران به راه افتاده است.
در این اواخر استراتژی آقای ترامپ هم در مورد چین شدت گرفته و علاوه بر جنگ تجارتی صرف، به عرصه های سیاسی و اقتصادی هم اثر گذاشته است.
بعید نیست که در زیر فشار امریکا با فرمول “دشمن دشمن من دوست منست “چین و ایران همکاریهای بیشتری داشته باشند.
این تفاهم نامه یکی از کم خرجترین این سیاستهاست. سر و صدای همکاری ایران و چین بسیاری را – در کشورهای غربی و دیگران – به هراس می اندازد و به جای خود سیاست امریکا را زیر فشار می گذارد.
شاید به همین دلیل باشد که دستگاههای تبلیغی جمهوری اسلامی بدشان نمی آید که روی این مقوله بکوبند . حتی مخالفت پر سر و صدا در این مورد ، به هدف اصلی چین و ایران کمک می کند.
نگرانی های واقعی – فکر می کنم که حتی اگر قراری در این مورد به امضای طرفین بیافتد، در گیر و دار چانه زدنهای بی انتها ( که هر دو طرف استادند) و جر زدنهای متداول چین و ایران گرفتار شود. نگاه کنید به قراردادهای قبلی و به یاد بیاورید که در چند مورد مهم، دولت چین، بعد از امضای قرارداد، نسبت به تعهدش جر زده است.
کلی ترین شکل نگرانی و سوئ ظن ، باید بر سر توازن قوای چین و ایران باشد. اگر قراری گذاشته شود که بر کلیت وضع اقتصاد و صنعت ایران نظارت بیابد باید انتظار اصکاک نظرات – در زمینه های مختلف – داشت. سیاست خارجی چین تا کنون آرام و مطمئن و به دور از ماجراجوئی بوده است. اینها نقطه مقابل سیاست خارجی جمهوری اسلامی هستند. اگر قرار همکاریهای عمیق و دامنه دار بین ایران و چین گذاشته شود در آن صورت سیاست خارجی ایران – و منافع درازمدت ایران – باید تحت الشعاع نیازها و برنامه های چین قرار بگیرند. در مقابل تنها نکته مثبت برای جمهوری اسلامی تضمین ضمنی و نهفته در این قرار و مدار است که حمله نظامی به ایران ریسک مداخله چین را به میان می آورد.
عمده ترین و کلی ترین شرط ما باید ضرورت شفافیت در اجزائ این قرارداد باشد. ما باید بر سر این موضوع پافشاری کنیم که هیچ قرار و مداری -قبل از بر رسی عمیق و و سیع آن قانونیت و حقانیت ندارد.