میخواهیم ایران جای زندگی باشد!
در پی کشتار داعشمنشانهی بیش از نود نفر و زخمی شدن صدها نفر از هممیهنان ما در کرمان، نخستین پرسش بسیاری از مردم این بود که کدام داعش حمله کرد و کُشت؛ داعش عربی؟ داعش افغانی؟ یا داعش ایرانی؟ یا این که داعش ربوتی اسرائیلی یا آمریکایی؟ یا که داعش جدیدالتأسیسی از اقالیم بلوچ و تاجیک و قرقیز و قزاق و دیگر ممالک اهل امر به منکر و نهی از معروف! در قلمرو عقل، منشأ داعشی اینگونه کشتارها فاش و قطعی است، چرا که شکل عمل و رفتار و بیرحمی داعشها همه مثل همدیگر است. ابهام در تشخیص تعلق قومی و کشوری جنایتکار است. این معما هنگامی پیچیدهتر میشود که یک داعش، داعش دیگری را متهم میکند، چون، شکل متهم کردن داعشی بر شک و ابهام میافزاید.
در آخرین ترور داعش حکومتی ایران، تنها به خاطر روسری، حدود هفتصد دختر و پسر ناکام به قتل رسیدند. ماتیک سرخ دختران را با مالیدن خون آنان بر لبانشان پاک کردند. و حالا، در آخرین ترور داعش عربی، حدود بیش از نود نفر انسان بیچاره قطعه قطعه شدند. مثل سلاخیهای مکه به هنگام عید قربان، خون انسانها را بر کف گورستان جاری کردند. این که رئیس جمهور داعشی، که خود در کشتار هزاران زندانی سیاسی دست داشته است، بیاید و بخواهد علیه داعش مجرم در این جنایت حرف بزند یک رنج مضاعف است. حرف او این نیست که جنایتهای جهادی بد است. که اعدام و کشتار بد است. که سرکوب و خفقان بد است. که منفجر کردن مردم با بمب بد است. اصل حرف او این است که چرا آن داعش به این داعش حمله کرد، به جای این که به داعش آمریکا و اسرائیل حمله کند. در حالی که، در تولید همهی این داعشها، به شمول داعش ایرانی، تارتنی سیا و موساد در کار بود و هست. همانطور که رئیسجمهوران پیشین آمریکا و بانو کلینتون گفتند، آنها مصدقها را میاندازند و کاشانیها را مینوازند و شاهان را سر کار میگذارند و طالبان و القاعده و داعش راه میاندازند و قالیچه حضرت سلیمان میفرستند تا امام را از قرون وسطای فلان شهر عراق ببرند و در مرکز فرانسه زیر درخت سیب بنشانند و لاکن و لیکنش را به گوش عامه و عوام برسانند، تا کمربند سبز را تکمیل و حرکت رو به جلو ایران را سد کنند و ما را به همین روزی بیندازند که در آن هستیم.
داعشها، با خمیر ورآمدهی خرافات و تعصب و نادانی، در تارتن موساد و سیا ساخته میشوند، تا زیر علم اسلام، مسلمانان و غیر مسلمانان را بکشند و کشوهای منطقه را نابود کنند و جاده را برای پیاده شدن توطئههای شوم متجاوزان هموار کنند. داعشها جزو روبوتها و تسلیحات نیروهای نواستعماری و جهانخوار و راسیست هستند. شعارهای اینان که با کمک بوقهای سازمانهای جاسوسی در مغز متعصبان تزریق میشود، همه یکسان است. اسلام، عدالتاسلامی، استقلال مملکت، رفاه فقرا، تقسیم ثروتها، نجات قدس، تقویت دین، صدور انقلاب، از پا درآوردن استعمار و امپریالیسم، نابود کردن کفر و شماری دیگر از این گونه شعارها. رفتار آنها نیز همانند است، منفور کردن دین، دینفروشی زیر قیمت بازار، بسط خرافات، تحمیق عوام، رواج دروغ، کلک، دزدی و غارت ثروتهای کشور، نابود کردن رحم و مروت، کشتار اسیران و زندانیان و دگراندیشان و منتقدان، رواج دادن آدم کشی مافیایی، رواج بی قانونی، به اوج رساندن نابرابری، غرق کردن کشور در فقر و نومیدی و بیآیندگی، و تکیه کردن بر بازوی نظامی چند جانبهای که کاربرد اصلی آن سرکوب شهروندان منتقد و ناراضی است. همهی این داعشها از «اهل کتاب» و تبار دینی ابراهیم هستند و ناف عقیدهشان را در آن یک وجب جایی که کانون ستیزه و شر اعصار شده است بریدهاند. با این وجود، اینها بیش از هر چیزی از همدیگر نفرت دارند. همهشان میگویند خدای بزرگ در آسمان است و حاکم بر هر چیز. اما همهشان به زیارت خانهی خدا میروند و خانهی خدا برایشان آدرس پستی دارد و برای سهم خود از خانه و میراث خدا تیغ در همدیگر میگذارند. اینان به جای خدا، عمارتها و بناها و دیوارها را میپرستند. اگر مردم معمولی مؤمن در سخن با خدا سر به آسمان بلند میکنند آنها سر به دیوار یا لب به زره میسایند و بت پرستی میکنند.
در هر کجا که جنبشی جهادی و داعشی و بنیادگرا هست عدهای هم کارچاق کن فردی و گروهی زیر علم ملی یا چپ یا روشنفکر و شاعر و نویسنده پیدا میشوند که مفت و مجانی برای حفاظت از نفس خود یا مطابق نفس خود برای آنها خط مشی ضدامپریالیستی و استقلال طلبانه سرهمبندی میکنند و کارل مارکس را به مشاورت گروه جهادی فرا میخوانند. ناگهان میبینی، یک شاعر شهیر پر زرق و برق از شیر آهن کوه جهادی میگوید، آرش کمانگیر زیر عبای امام پنهان میشود، آوازخوان شهر برای آنها به اذان بلند میشود، و اهل کراوات دور میز متجاوزین به خود جمع میشوند. مثل هر نمونهی دیگری در تاریخ، تعرض و تعصب و توحش خشن مهاجمان عقیدتی و قومی و امتی، ممکن است فرهنگ تسلیم و رضا را در میان شکست خوردگان گسترش دهد و گاه ممکن است نوعی مازوخیسم را به یک منبع لذت روانی آنان بدل کند. همهی این ویرایشگریهای داعشها توسط اهل قلم و بقالان سیاست، همهی این مازوخیسم لذت از تسلیم در میان تودهها، همهی عادتکردنها به وضعیت موجود، خواسته یا ناخواسته بخش دیگری از قوهی منفی کشاندن کشور به سیاهچالهی نابودی میشوند.
باری، ایرانیان با هیچ کدام از کشورهای داعشخیز و داعشپرور سر ستیز ندارند. اما، داعشهای اجنبی با ایران و داعش ایرانی با دیگران سر ستیز دارند. یک معما برای مردم ما این است که چگونه اقدام تبهکارانهی یک داعش علیه ایران را محکوم کنند که داعش ایرانی از آن سوءاستفاده نکند و مقابله مردم با داعش اجنبی را حمایت مردم از داعش خودی معرفی نکند. چگونگی این کار میتواند روشن باشد. هیچگونه خشم و کین و بی اعتمادی به حکومت نباید در محکومیت و مقابله با اقدام تروریستی داعش خارجی علیه کشور و مردم تردید ایجاد کند. چنین تردیدی خطرناکترین خطایی است که یک ایرانی میتواند مرتکب شود. چنین کاری تیشه به ریشهی خود زدن و آب به آسیاب سرکوبگران ریختن است. روشن است که داعش بومی، ما را در محاصرهی داعشهای جهان قرار داده است و در عملیات آنها علیه مردم ما مقصر است. اما در هر وضعیتی مردمدوستان بیش از هر نیروی دیگری برای دفع خطر از کشور و مردم میکوشند. مردم دوستی مبنای احساس مسئولیت راستین نیروهای دموکرات در دفاع از کشور و مردم است.
چطور میتوان با این همه تعصب وهابی و سلفی و اخوانی و سنی، امام شیعه را رهبر جهان اسلام اعلام کرد و انتقام از این کار را بهرهی مردم بیگناه ما نکرد؟ چطور میتوان پرچم تواناترین و جنگآورترین قدرت تاریخ بشر را زیر پاشنهی پاسداران و امت حزبالله پهن کرد و انتقام از آن را متوجه همان پاسداران و کل مردم ایران نکرد؟ چطور میتوان خواستار نابودی یک کشور شد و شر آن را متوجه مردم ایران نکرد؟ چطور میتوان این همه به مردم کشور رنج داد و انتظاری جز نفرت و بی اعتمادی از آنها داشت؟
مردم ما نه خواهان صدور انقلاب و مذهب و نظام سیاسی هستند و نه خواهان نابودی و تحقیر دیگران. مردم ما یک خواست بنیادی دارند. این کشور مثل بسیاری دیگر از کشورهای جهان باید جای زندگی عادی و امن برای مردم و یک واحد مسالمت در جامعه جهانی باشد. ما ایرانیان در کشور خود غریب شدیم و برای زندگی دچار مشکلهای گوناگون شدیم. به همان اندازه که داعش اسرائیل و داعش حماس با جنگ خود غزه را جای نامناسبی برای زندگی کردند، حکومت ایران نیز با ویرانی شرایط عادی و مطلوب زندگی در کشور ما، آن را برای زندگی جایی نامناسب کرده است. روشن است که مردم ما هرگونه تعرض به کشور خود را، هرگونه کشتار و ویرانی در کشور خود را، شدیداً محکوم میکنند و علیه آن هستند و علیه آن نبرد میکنند. اما، در هر مصیبت نازل شده از دولت ها و داعشهای خارجی، مردم نقش و سهم داعش داخلی در فراهم کردن شرایط وقوع آن را محاسبه میکنند. حداکثر بیاعتمادی به یک حکومت و دولت زمانیست که مردم مایلند جنایتهای مرتکب نشده را نیز به پای آن ها بنویسند. این حد از بیاعتمادی و رویگردانی و مخالفت مردم با حکومت، در شرایط یک توازن قوای منفی میدانی به زیان مردم، منجر به نومیدی کامل و رها شدن سرنوشت کشور از هر دو سو میشود. این خطرناکترین وضعیت برای یک کشور ما است. ما با چنین وضعیتی بر دروازهی بزرگترین بحران جامعهی بشری، بحران محیط زیست و نابودی انواع و تهدید هستی تمدن روبرو هستیم. چه باید کرد؟
اخبارروز