انتخابات ۹۲ پرسش ها و آموزه ها

انتخابات ریاست جمهوری بالاخره برگزار شد. انتخاب حسن روحانی از شگفتی های این انتخابات بود. تقریبا از خرداد ۷۶ تمامی کسانی که از صندوق بیرون آمدند و رئیس جمهور شدند، به استثنای دور دوم خاتمی، برای اپوزیسیون و جریانات سیاسی قابل پیش بینی نبود. در این یادداشت می کوشم روی چند نکته گرهی در انتخابات ایران مکث نموده برخی پرسش ها را مطرح نمایم:

یک- در جمهوری اسلامی حق انتخاب آزاد وجود ندارد. انتخابات با معیارهای شناخته شده جهانی همخوان نیست. در واقع انتخابات رای گیری است برای تقسیم قدرت بین طرفداران نظام که از فیلتر شورای نگهبان گذشته اند. اما در چنین چارچوبی، مردم می توانند دخالت کنند. هر چند دستگاه ولایت، در مواردی نظیر انتخابات سال ۱۳۸۸، نتیجه رای مردم را نپذیرفت. هر چه از عمر حکومت گذشته است معیار برای تعیین کاندیداها، تنگ تر شده است. به رغم محدود شدن دایره انتخاب مردم، به دلیل شکاف عمیقی که مردم با حاکمان دارند، کاندیداهایی که با قدرت حاکم کاملا یگانه نیستند، در جریان انتخابات، از حکومت فاصله می گیرند و از شکاف های کوچک، دره ای عمیق ساخته می شود. پرسش این است که آیا در جنین شرایطی چه باید کرد؟ بهتر است انتخابات را نفی کنیم و یا در آن دخالت نمائیم. البته بحث این نیست که در شرایط پیش از رای گیری باید فعال بود یا نه. و یا پس از رای گیری می بایست خواسته ها را پیگیری نمود یا نه. بحث دقیقا همان دخالت و حضور و یا عدم حضور پای صندوق های آراء است. آیا باید تلاش کنیم وارد میدانی شویم که حکومت در برابرمان گشوده است و یا از ورود به این بازی باید چشم پوشید؟ در جریان جنبش مردم پس از انتخابات ۸۸ تا مدتی مردم در حرکات و راهپیمائی حکومت شرکت می کردند و آن را به سود خود جهت می دادند. اما در 22 بهمن شرکت مردم به دلیل برآورد نادرست از تعادل قوا، توسط جناح مسلط مصادره به مطلوب شد. در واقع در یک دوره و تا زمانی که مردم می توانستند در راهپیمائی ها اثرگذار باشند، مشارکت آنها، خواب حکومت را آشفته می کرد و در خدمت پیشرفت جنبش قرار می گرفت. پیش از این، حکومت مشوق مردم برای مشارکت در راهپیمائی ها بود، موج ایجاد شده توسط حکومت می توانست مردم را به هر سو که خود می خواست، هدایت کند. اما پس از جنبش ۸۸ تا مدتی مردم خود موج ساز شدند، به همین خاطر حکومت سد راه شرکت آنها در هر مراسمی می شد. اکنون با درس آموزی از منطق حرکت مردم در این دوره، پرسش این است که نیروی چپ مدافع دموکرسی در انتخابات چه تاکتیکی را باید برای پیشروی به سوی آزادی برگزیند و به دیگران توصیه کند. شرکت برای برهم زدن نقشه استبداد یا رویگردانی از آن؟ اگر شرکت در راهپیمائی های حکومتی و تغییر جهت آن دشوار است، ولی در مواردی مردم توانستند موج بسازند و بازیگران سیاسی را متاثر نمایند، در جریان انتخابات ریاست جمهوری از ۷۶ به این سو مشارکت مردم به سود جنبش بوده و تائید و پشتیبانی از حرکت مردم بر اپوزیسیون دموکرات خواهان تغییر، تحمیل شده است.

دو- به دلیل مجموعه تناقضاتی که گریبانگیر انتخابات در جمهوری اسلامی است، هیچ سیاستی در قبال آن بی نقص نیست. چه شرکت در انتخابات و چه نفی و تحریم آن، هر کدام مشکلات خود را دارند. اتخاذ سیاست پیرامون انتخابات یکی از موضوعاتی است که همواره در مرکز مباحث اپوزیسیون جمهوری اسلامی قرار داشته و رویکرد های متفاوتی در رابطه با آن پیشنهاد شده است. در حکومت هائی نظیر حکومت شاه و صدام تکلیف همه روشن بود. سیاست شرکت در انتخابات معنا نداشت. چون رای شمرده نمی شد. در جوامع دموکراتیک هم عدم شرکت بی معناست. به جز شرایط ویژه ای اصل بر مشارکت است. در جمهوری اسلامی رای مردم تا حدی اثر گذار است. مشارکت نسبتا بالای مردم در عموم رای گیری ها برای تعیین رئیس جمهور به ویژه شرکت مخالفان و ناراضیان حکومت در آن ها، به رغم تردید در سلامتی انتخابات و غیر آزاد بودن آن، به دلیل همین امکان اثرگذاری است. از اینرو باید پذیرفت که اتخاذ هر سیاستی در انتخابات با تناقض همراه خواهد شد. در نتیجه هیچ کدام از رویکردها نمی تواند بی نقص باشد. از اینرو اتخاذ سیاست متفاوت در قبال یک انتخابات، نباید ما را در مبارزه برای استقرار دموکراسی در برابر هم قرار دهد.

سوم- در جوامع استبدادی به دلیل سرکوب تشکل های سیاسی و نهادهای مدنی، حرکات قانونمند نیست و معمولا واکنش ها، ناگهانی بروز پیدا می کنند. افزون بر این، همیشه در دوره هائی که استبداد بیداد می کند و روحیه مردم دستخوش یاس و ناامیدی نشده است، هر بهانه ای ممکن است به یک حرکت قیام گونه تبدیل شود. در این انتخابات به دلیل نارضایتی عمیق از رفتار دستگاه ولایت فقیه، مخالفت با وضعیت موجود جاذبه فراوانی دارد. کوچکترین شکاف به تدریج توسط مردم می تواند به دره عمیقی تبدیل گردد. از میان ۶ کاندیدائی که از فیلتر تنگ شورای نگهبان عبور کرده اند، تنها روحانی است که در وسط اصلاح طلبان و اصولگرایان قرار داشت و با نیروی مسلط زاویه پیدا نمود. او در جریان انتخابات برای کسب رای تا حدی خود را به مردم نزدیک نمود. در جمهوری اسلامی نفی نیروی مسلط در هر انتخاباتی، اعتبار ایجاد می کرده است، اما در هیچ دوره ای نفی وضعیت موجود و نیروی حاکم، اینچنین جایگاه برجسته ای نداشته است. مجموعه این شرایط در دور نخست بر تردید بسیاری از نیروهای خواهان تغییر، به ویژه در داخل، غلبه کرد و به پای صندوق ها کشاند. حاصل این تهاجم به صندوق ها، اعلام مخالفت با ولایت فقیه و سیاست های ویران کننده آن، به ویژه در این چند ساله اخیر بوده است. در واقع در این شرایط اتخاذ سیاست در قبال انتخابات غیر آزاد و غیر دموکراتیک جمهوری اسلامی روی این نقطه متمرکز شد که چگونه اراده دستگاه ولایت را می توان درهم شکست و به عقب نشینی واداشت. روحانی با تمام پرونده تاریک گذشته اش امروز وسیله ای شد برای نواختن سیلی محکمی به گوش دستگاه ولایت. در این انتخابات سه نیرو و جریان در جامعه، یعنی نیروهای مدافع تحول و دگرگونی با اصلاح طلبان و بخشی از محافظه کاران میانه رو، عملا در یک جبهه قرار گرفتند. این جبهه از یکسو تهاجم به سیاست حاکم را قدرتمند نمود و از سوی دیگر پیشرفت تغییرات را کند خواهد نمود. نیروی اصلی به قدرت رساندن روحانی نیروهای خواهان تغییر و مدافع آزادی بوده است. این نیرو در صورتی مهر خود را به حرکت آینده خواهد زد که خواست های خود را پیگیری کند. در دوم خرداد 76 مردم پس از عقب نشاندن دستگاه ولایت خواسته های خود را پیگیرانه دنبال نکردند. امروز حضور مردم و ادامه مبارزه آنان بر آهنگ تغییرات تاثیر مستقیمی دارد.

و بالاخره اهمیت دارد توجه کنیم که انتخاب روحانی برد مردم است. این پیروزی را باید پاس داریم و هوشیارانه نگذاریم دستگاه ولایت آنرا مصادره به مطلوب کند. نماینده ولایت فقیه با تمام نیرویش حدود ۱۱ در صد توانسته است رای بدست آورد.

چهار- به عنوان یک درس اهمیت دارد که راهی پیدا کنیم که هم سیاست ورزیمان محکوم به انتخاب میان بد و بدتر نشود و هم، از هر امکانی ولو کوچک برای تغییر چشم پوشی نکنیم. اپوزیسیون دموکرات مدافع جدائی دین از دولت، که برای استقرار دموکراسی در پی گذر از جمهوری اسلامی است، عموما توجه به این داشته است که از ارزش های دموکراتیک خود پاسداری کند. با تاکید پر رنگ و بعضا یک جانبه بر این ارزش ها، عملا نسبت به تغییرات واقعی به سود مردم بی توجهی نموده است. در اتخاذ سیاست هم باید به نقش رفسنجانی و یا همفکرش روحانی در پایه ریزی و استحکام این سیستم استبدادی توجه نمود و هم نباید تردیدی در استفاده از آنها برای تضعیف و عقب نشاندن استبداد به سود دموکراسی، به خود راه داد.

پنجم و بالاخره امروز سالروز ۲۵ خرداد است. در ۲۵ خرداد مردم به ویژه در تهران میلیونی به خیابانها آمدند تا اعتراض خود را به آن تقلب بزرگ به شکل مسالمت آمیز در خیابانها فریاد کنند. حکومتی که امروز تن به آرای مردم داد، در ۴ سال پیش رای مردم به کاندیداهائی را که از فیلتر شورای نگهبان گذشته بودند، دزدید و آشکارا آقای خامنه ای رهبری کودتا علیه مردم را در دست گرفت. مردمی که برای تغییر به پای صندوق ها شتافتند، فراموش نمی کنند که انتخابات امروز و تن دادن شخص ولایت فقیه به رای اعتراضی مردم، حاصل مبارزات سی و چند ساله ایست که آخرین آن در انتخابات، به بهای جان باختن سهراب ها و نداها انجامید و دها تن دیگر از جمله زهرا رهنورد و موسوی و کروبی را در زندان خانگی گرفتار نمود. مردمی که از روزنه تنگ کنونی اراده خویش و نفرت از استبداد را فریاد زدند، جانباختگان و زندانیان را به فراموشی نمی سپارند. آزادی کروبی و رهنورد و موسوی و همه زندانیان سیاسی گام نخست و در سر لوحه خواسته های ماست. اگر جز این بخواهیم و عمل کنیم رای مردم پشتوانه استحکام دستگاه ولایت قرار خواهد گرفت.

۲۵ خرداد ۱۳۹۲ برابر ۱۵ ژوئن ۲۰‍۱۳