نظر کارشناسان: سیاست “نه جنگ نه مذاکره” به کجا ختم میشود؟
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران در روز سهشنبه ۲۴ اردیبهشت (۱۴ مه) در دیدار با مسئولان حکومت ایران گفت که “جنگی با آمریکا به وقوع نمیپیوندد. خامنهای در خطاب به طرفداران داخلی مذاکره با آمریکا، بار دیگر مذاکره با دولت ترامپ را رد کرد و آن را “سم” خواند. او گفت: «تا وقتی آمریکا این است که الان هست، مذاکره با دولت کنونی آمریکا یک سم مضاعف است. مذاکره یعنی معامله و داد و ستد اما آنچه در نظر آمریکاست، نقاط قوت ماست.»
این سیاست به کجا میانجامد؟ جمهوری اسلامی تا چه زمانی میتواند به سیاست “نه جنگ و نه مذاکره” ادامه دهد؟ آیا اصولا تداوم وضع موجود ممکن است؟
این پرسشها را با چند کارشناس و تحلیلگر مسائل ایران در میان گذاشتهایم.
حسن شریعتمداری: شرط آمریکا؛ مذاکره پس از تسلیم یا تسلیم پس از جنگ
آقای خامنهای استراتژی قدیمی جمهوری اسلامی در تقابل با آمریکا را تکرار کرده است. او نشان داده که ادامه بحران در روابط این دو کشور به هر سطحی هم کشیده شود مذاکرات از سوی ایران اگر هم بناچار پذیرفته شود حداکثر با هدف تنش زدایی حداقلی خواهد بود و نیز برای پرهیز از رودررویی مستقیم و با هدف وقت گذرانی برای خسته کردن طرف مقابل. همینطور به امید به سر آمدن دوره ریاست جمهوری ترامپ و شکست او در انتخابات بعدی ریاست جمهوری آمریکا.
اما از سوی ترامپ حل نهایی مساله ایران در جهت منافع آمریکا یک اولویت درجه اول در سیاست خارجی اوست. او در این مساله احتیاج مبرم به یک پیروزی چشم گیر دارد. گزینههایی که او پیش روی خامنهای و سران دیگر جمهوری اسلامی میگذارد، یا مذاکره به شرط تسلیم و یا تسلیم پس از درگیریهای نظامی است.
درگیری نظامی آخرین گزینه طرفین است. حفظ دراز مدت شرایط جنگی در خلیج فارس از سوی آمریکا بدون منجر شدن به درگیری دشوار به نظر میرسد زیرا از یکسو آماده باش رزمی، هزینه سپاه را چندین برابر بالاتر برده ورودررویی روزانه سران سپاه با واقعیتهای خطرناک مثل انهدام و شکست و تنشهای روزانه اختلافات موجود درون آنان را با یکدیگر و با رهبری جمهوری اسلامی به سطح جدیدی کشانده است.
اطاق فکرهای آمریکا بر روی این اختلافات و درنهایت جداشدن بخشی از سران سپاه و شروع گفتگوهای مخفی با آنان حساب کردهاند. اگر این سناریو تحقق نیابد آنگاه نتاتیاهو و بن سلمان بسیار آسانتر خواهند توانست ترامپ را تشویق به درگیری نظامی کنند. البته همه این ها در صورتی است که اوضاع از کنترل خارج نشود و عواملی پیش بینی نشده باعث رودر رویی نظامی نشوند و یا آغاز تظاهرات سراسری وسیع صحنه را بکلی تغییر ندهد.
تقی رحمانی: خامنهای با رابطه مخالف است نه با مذاکره
وقتی خامنهای میگوید مذاکره نمیکنیم یعنی الان مذاکره نمیکنند چرا که الان توازن قوا به نفع ایران نیست. شرایط ۱۲ گانهای هم که پومپئو گذاشته تناسبی با مذاکره ندارد. وگرنه ایران همواره با آمریکا مذاکره کرده اما نه علنی بلکه پشت پرده.
خامنهای معتقد است در منطقه توان تاکتیکی بالایی دارد و چون اسرائيل در تیررس موشکهایش قرار دارد پس جنگ نمیشود. البته من هم معتقدم به دلیل اشتباهات عربستان، امارات و آمریکا، ایران برتری تاکتیکی در منطقه دارد ولی اقتصاد ایران خراب است و با این اقتصاد خراب ایران نمیخواهد پای میز مذاکره برود.
جمهوری اسلامی میخواهد با درآمد فروش محدود نفت یعنی اقتصاد مقاومتی و نیز تکیه بر توان موشکیاش وضع را به همین صورت تا سال ۲۰۲۰ و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ادامه دهد و امیدوار است که آن زمان وضعیت ترامپ تغییرکند و آن وقت پای میز مذاکره برود.
مهران براتی: آقای خامنهای جنگی محدود میخواهد
آقای خامنه ای میگوید که نه جنگ میکند و نه مذاکره، زیرا که خواست آمریکا دفع توان دفاعی موشکی جمهوری اسلامی است و بیرون رفتنش از سوریه، جایی که او آن را “عمق استراتژیک” خود مینامد. اما پرزیدنت ترامپ چه خواهد کرد؟ رئیس جمهور آمریکا به آمادگی خامنهای برای مذاکره امیدی ندارد ولی از ایجاد شکاف در صفوف فرماندهان ارشد سپاه پاسداران ناامید نیست، فرماندهانی که در جنگ با آمریکا احتمال پایان اقتدار حکومتی خود را ناچیز نمیانگارند. این دسته از سپاهیان میدانند که آمریکا حتی بدون جنگ هم قادر خواهد بود ایران را به شرایط ورشکستگی کامل اقتصادی و تسلیمی شبیه آنچه بر سر آلمان در پیمان صلح “ورسای” آمد و به فقر پایانناپذیر این کشور و جنگی دوباره با همسایگانش انجامید سوق دهد.
شاید همین دسته از فرماندهان سپاه بودند که هفته گذشته در عمان با آمریکاییها برای پیشگیری از درگیریهای ناخواسته در خلیج فارس و دریای عمان گفتگو کردند. در مقابل بعید نیست که رهبر جمهوری اسلامی که نه جنگ میخواهد و نه تسلیم سرد “ورسای گونه” در پایان راه تحریمهای خانمانبرانداز جنگی محدود با آمریکا را راه نجات نظام خود بیابد و در تحریکاتی محدود در دریا و خشکی به دست خود مشروعیت لازم برای دستور حمله جنگی رئیس جمهوری آمریکا را عرضه نماید.
آنچه پس از این جنگ، هر چند محدود، خواهد آمد قابل پیش گویی نیست، یک احتمال هم این است که با فروپاشی نظام کنونی نیروهایی به قدرت برسند که بازسازی روان در هم ریخته ایرانیان را، در زمانی که حنای اسلام انقلابی رنگی ندارد، در گونه ای ناسیونالیسم افراطی بجویند و راه را برای تفاهم با همسایگان و غرب به کلی مسدود کنند. به هر رو آمریکا دیگر پذیرای “عمق استراتژیک” آقای خامنهای و حزبالله لبنانی که به نام او خود را به مرز سوریه و اسرائیل رسانده نیست و در این راستا راه جنگ را هم گشوده می داند.
ایرج مصداقی: مذاکره با آمریکا به سرنگونی نظام منجر میشود!
خامنهای در دیدار با کارگزاران نظام میگوید: «جنگی به وقوع نمی پیوندد و گزینه قطعی ملت ایران مقاومت مقابل آمریکا است و در این رویارویی، آمریکا وادار به عقبنشینی خواهد شد.
این رویارویی، نظامی نیست؛ چون بنا نیست جنگی انجام بگیرد. نه ما دنبال جنگ هستیم، نه آنها؛ که میدانند که به نفعشان نیست. این برخورد، برخورد ارادهها است و ارادهی ما قویتر است، چون علاوه بر ارادهی خود، توکل به خدا را هم داریم.
بعضی در داخل میگویند مذاکره چه عیبی دارد؟ مذاکره سم است، تا وقتی آمریکا این است که الان هست و مذاکره با دولت کنونی آمریکا یک سم مضاعف است. مذاکره یعنی معامله و داد و ستد اما آنچه در نظر آمریکاست، نقاط قوت ماست … پس اصل مذاکره غلط است، حتی با آدم حسابی. اینها که آدم حسابی هم نیستند و به هیچ چیز پایبند نیستند. البته هیچکس در عقلای ما هم دنبال مذاکره نیست.»
خامنهای به صراحت اعلام میکند که «اصل مذاکره غلط است، حتی با آدم حسابی». مشکل او با ترامپ و یا تیم او نیست.
روحانی به صراحت میگوید اوباما طی ۳ و اندی ۱۹ بار تقاضای ملاقات و گفتگو با او را داشته است . یعنی هر دو ماه یک بار. او اضافه میکند که تصمیمگیرنده در ارتباط با سیاست خارجی دولت نیست. و مسئولیت عدم گفتگو با دولت اوباما را متوجه خامنهای میکند.
چرا خامنهای و نظام اسلامی مخالف گفتگو با آمریکا و تشنج زدایی هستند؟
هفته نامه صبح صادق وابسته به سپاه پاسداران در شماره ۸۹۶ خود که در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ انتشار یافت پاسخ آن را میدهد: «مشکل آمریکا با ایران یک مشکل ایدئولوژیک، بنیادین و موجودیتی است که از طریق مذاکره و مصالحه و سازش هم حل و فصل نمیشود. جمهوری اسلامی ایران براساس آموزههای دینی، قرآنی و اسلامی در پی برپایی تمدن نوین اسلامی است؛ تمدنی که باید مقدمه پدیدهای به نام «ظهور» باشد؛ موضوعی که برای آمریکا که یک دولت استکباری و سلطهطلب است، تحت هیچ شرایطی قابل پذیرش نیست.»
سیدحسین موسویان در گفتگو با دیپلماسی ایرانی میگوید: « ایران هیچ گاه به ۱۲ بند پمپئو تن نخواهد داد حتی به قیمت جنگ. شروط پمپئو یعنی “تغییر رژیم در ایران”. لذا این احتمال از نظر من منتفی است».
چرا پذیرش شروط پمپئو یعنی «تغییر رژیم ایران»؟ آیا موسویان مبالغه میکند؟ از نظر من خیر. او حقیقت را میگوید. ۸ شرط پمپئو مربوط به دستکشیدن رژیم از تروریسم بینالمللی، صدور بحران و تشنج به منطقه، از سوریه و عراق و افغانستان و یمن کشورهای حوزه خلیج فارس گرفته تا لبنان و اسرائیل و سرزمینهای اشغالی و … از شمال آفریقا گرفته تا ونزوئلا.
دست کشیدن نظام اسلامی از سیاست صدور بحران به منطقه و دیگر کشورها به منزلهی مرگ و خفهشدن آن در درون است.
برای همین است که خامنهای میگوید: «آنچه در نظر آمریکاست، نقاط قوت ماست.»
«نقاط قوت» نظام ولایی، صدور تروریسم و بحران و تشنج و آتشافروزی در منطقه و سطح بینالمللی است. رژیم بدون این سیات نفسهایش به شمارش میافتد.
تا نظام ولایی در رأس کار است، روابط ایران و آمریکا همچنان کلاف سردرگم باقی خواهد ماند.
مهدی فتاپور: تداوم شرایط موجود در ایران ناممکن است
مسئولان رژیم ایران و دولت آمریکا هیچیک خواهان جنگ نیستند. آقای خامنهای و سایر مسئولان اصلی رژیم واقفند که اگر جنگی درگیر شود در وحله اول جنگ هوایی خواهد بود و آمریکاییها در این زمینه در حدی تفوق دارند که قادرند در عرض چند روز تمامی سیستم دفاعی و نظامی ایران را فلج ساخته و متعاقب آن به زیر بنای اقتصادی ایران ضرباتی وارد سازند که جبران آن بهسادگی ممکن نخواهد بود. آنها علیرغم سخنان تند و تهاجمی آقای خامنهای و برخی مسئولان سپاه به توان نظامی خود و آمریکا واقفند.
ترامپ زیانهای آغاز جنگ را بیش از منافع آن میداند، زیرا حملات هوایی رژیم ایران را سرنگون نخواهد ساخت ومعلوم نیست رژیم ایران را به تسلیم وادارد و آنها مجبور خواهند بود برای نشان دادن موفقیت خود آنرا توسعه دهند و به مارپیچی وارد شوند که عواقب آن نامعلوم است. ادامه فشارهای کنونی و تحریمها ایران را تحت فشاری قرار داده که آقای ترامپ تداوم آنرا موثرترین وسیله بهزانو در آوردن رِژیم ایران بداند
تجربه نشان داده که نمیتوان بر خواست امروز رهبران دو کشور تکیه کرد. کم نبوده است مواردی که روندها در جهت خلاف خواست رهبران طرفهای متخاصم پیش رفته. نمونه برجسته آن جنگ اول جهانی است. در شرایطی که رهبران همه طرفهای درگیر خواهان جنگ نبودند و صرفا میخواستند با تهدید و به میدان آوردن و نمایش نیرو طرف مقابل را به عقبنشینی وادار سازند، روندها بهگونهای پیش رفت که شروع جنگ اجتنابناپذیر شد. تاکید دو طرف بر خواستهای حداکثریشان، اقدامات، کنش و واکنشها و سخنانی که میکوشند با تهدید طرف مقابل، وی را به عقب نشینی وادارند میتوانند در تداوم خود و با توجه به حوادث غیرقابل پیشبینی به درگیری محدود یا گسترده نظامی بیانجامند. بالاخص که در دولت آمریکا کم نیستند کسانی که زیانهای چنین درگیری را برای آمریکا محدود میدانند، بخشی از متحدان آمریکا و بالاخص اسرائیل خواهان در گیری است و در درون رژیم ایران برخی مسئولان بالاخص مسئولان سپاه هنوز شرایط را درک نکردهاند.
سخنان آقای خامنه ای هر چند نشان از عزم ایشان به تداوم سیاستهای کنونی جمهوری اسلامی است و جدید نیست ولی تاکید ایشان در شرایط کنونی که ایشان هر نوع مذاکره با آمریکا را بطور عام و با دولت ترامپ را بطور خاص رد میکند، حائز اهمیت است. آقای خامنهای بیم آن دارد که تغییر سیاست ایران در قبال آمریکا ایشان را در درون رژیم و جامعه در برابر این سوال قرار دهد که حاصل آنچه در گذشته پیش برده شده چه بوده و مسئول آن چه کسانی هستند. رد مجدد مذاکره با آمریکا در شرایطی که ایران دیر یا زود مجبور است در سیاست خود تجدید نظر کند این بیم را پر رنگتر و تلاش برای یافتن راه حل را دشوارتر میکند. برخلاف صحبتهای بهظاهر با اعتماد بهنفس آقای خامنهای و سایر مسئولان کشور، تداوم شرایط موجود ناممکن است. وضعیت اقتصادی، فشار بینالمللی و از همه مهمتر بی اعتمادی تودهای شرایطی بوجود آورده که دیر یا زود باید منتظر تغییرات مهمی بود. سخنان آقای خامنهای و سیاست رژیم در قبال مخالفین و منتقدان در داخل کشور نشان میدهد که متاسفانه مسئولان رژیم کماکان در برابر این ضرورت مقاومت میکنند.
دویچه وله فارسی