اعتراضات بر علیه خشونت عریان پلیس در آمریکا
اعتراضات بر علیه خشونت عریان پلیس در آمریکا: زانو بر گلو، فریاد در خیابان، در انتظار عدالت
توضیح: دکتر علی اكبر مهدی استاد جامعه شناسی در دانشگاه ایالتی كالیفرنیا در نورتریج و باز نشسته از دانشگاه وزلیین اوهایو است.او بعنوان تحلیلگر مسایل ایران و خاورمیانه حضور فعالی در انجمن های تحقیقاتی مربوط به ایران و خاورمیانه و در رسانه های فارسی و انگلیسی زبان دارد.او در گذشته مدیریت مركز تحلیل و پژوهش در مورد ایران، ریاست انجمن جامعه شناسی میشیگان، عضویت و سردبیری چندین نشریه دانشگاهی را داشته و نویسنده کتابهای “نوجوانان در خاورمیانه”،”جامعه شناسی خانواده ایرانی” (مشترك با علی لهسایی زاده)، “فرهنگ ایرانی، جامعه مدنی، و دغدغه دموكراسی”، “سنتها و فرهنگ های ایران” (مشترك با التون دانیال)، “الگوها و آموزه های تدریس توسعه”، و بیش از هفتاد نقد كتاب و مقالات تحقیقی و تفسیری به زبانهای فارسی و انگلیسی میباشد. فصلنامهی مُروادر باره حوادث هفته های اخیر در بیش از 350 شهر آمریکا مصاحبه ای با آقای علی اکبر مهدی انجام داده که در زیر این مصاحبه از نظرتان میگذرد.
یک – تحلیل شما از حوادث و اعتراضات اخیر مردم ناراضی امریکا در خیابانهای بیش از هفتاد شهر این کشور روی داده چه میباشد؟
علی اکبر مهدی – پر واضح است که مرگ جورج فلوید به دست پلیس در مینیاپولیس جرقهای بود که این آتش را برافروخت. خشم جامعه نسبت به این قتل، فوران قتلهای مشابهی است که در پنج سال گذشته توسط پلیس انجام گرفته(دیوید مک آتی، فیلاندو کستایل، اریک گارنر، مایکل براون، تمیر رایس، تروان مارتین، برییونا تیلور، احمد آربری) و نظام قضایی و پلیس حرکت مثبتی در جهت توقف و تغییر قواعد استفاده از اسلحه گرم در زمان دستگیری، به ویژه در مورد سیاهان، به انجام نرسانده است. آتش این خشم بر بستری شکل گرفته است که زمینههای تاریخی، ساختاری، فرهنگی، و روانی گستردهای دارد. با توجه به این آخرین قتل بیرحمانه، ریشهی این اعتراضات را باید در آن زمینهها جست و تنوع معترضان و شرایط و عواملی را که در این برهه زمانی بر هم نشسته و چنین خشمی را دامن زده واکاوی کرد.
عامل اولیه، خشونت عریان و گسترده پلیس آمریکا نسبت به رنگین پوستان، به ویژه سیاهان، در جامعهی آمریکاست. این عامل خود از ساختار تبعیضگونهی دستگاه قضایی آمریکا نشات میگیرد که به طور سیستماتیک سیاهپوستان را بیشتر دستگیر، محکوم، و زندانی میکند. آمار میزان محکومیت و زندانی شدن نابرابر سیاهپوستها نسبت به سفیدپوستها برای جرایم مشابه شاهدی بر این مدعاست.
عامل دوم فرهنگ مسلط برای پلیس آمریکا و ذهنیت تاریخی سفیدپوستان نسبت به سیاهان است. این فرهنگ هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی فرهنگی سفید باقی مانده است و هرگز نتواسته از میراث قبل از «جنبش حقوق مدنی» دههی شصت میلادی خود را رها کند. از آن دهه کوششهای زیادی برای اصلاح این فرهنگ انجام گرفته است، اما نتیجه مخلوطی از موفقیت و شکست بوده است – نتیجهای که نه کافی بوده است و نه جامع.

حاکمیت فعلی آمریکا نیروی پلیس را، به قول بریان استونسون، به عنوان «جنگاوران» اجتماع میشناسد و نه «حافظان» آن. رابطه بین پلیس و اجتماع، به خصوص با اجتماعات رنگینپوستان، به جای آنکه «مشارکت» برای امنیت و نظم باشد، در مجموع «خصمانه» باقی مانده است. «نظم و امنیت» برای سفیدپوستان یعنی «حمایت» ولی برای جمعیتهای رنگینپوست یعنی «کنترل.» درک سیاهان از رفتار پلیس این است که امنیت و رضایت آنها برای پلیس ارجحیت ندارد. در محلههای فقیر با ساکنان سیاهپوست، وقتی فرزندی از خانه خارج میشود والدیناش مطمئن نیستید که او سالم به خانه برگردد، هم از جهت میزان خشونت در محیط و هم از خشونتی که ممکن است پلیس نثار آنها کند.
عامل سوم موقعیت ساختاری نابرابر رنگینپوستان، به ویژه سیاهپوستان، در حوزههای اشتغال (موقعیت و نوع و ردهی شغلی و دستمزد نابرابر)، آموزش(کمیت و کیفیت ضعیف امکانات برای تحصیل)، بهداشت (کیفیت و کمیت دسترسی محدود به خدمات بهداشتی و انواع بیماری و عواقب آن)، و مسکن (کمیت و کیفیت محل و تملک مسکن و امکانات خدماتی و بانکی)، و بالاخره میزان نسبی امکانات رفاهی و اندوختهی مالی.
دو – نژادپرستی، تبعیضات و مشخصا برتری طلبی سفیدپوستان در آمریکا در زندگی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یکی از واقعیتهای روزمرهی زندگی در آمریکاست. در این کشور سیاهپوستان و رنگینپوستان دائماً با خشونتهای اجتماعی مواجه هستند. دلیل این همه خشونت و نژادپرستی چیست؟
علی اکبر مهدی – به نظر من سه عامل شرایط بروز و تداوم نژاد پرستی را تقویت میکند: (۱) رقابت برای منابع و امکانات بقا و رفاه، (۲) قدرت به عنوان ابزاری تعیینکننده برای کسب و حفظ منابع و امکانات، (۳) ایدئولوژی و تفکراتی که برای توجیه ساختار رقابت و قدرت ایجاد شده و از راههای آموزشی و تجربی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
اگر رشد انواع نژادپرستی را در جوامع مختلف بررسی کنیم، زمینهی مادی ظهور آنها برمیگردد به رقابت و ستیزی که برای کسب منابع بیشتر و سلطه بر رقبا انجام گرفته است. این ستیز نیازمند به توجیه و تبلیغ اندیشههایی است که سلطهی یک گروه را بر گروهی دیگر در جامعه توجیه کرده و مشروعیت ببخشد.
در مورد آمریکا، این رقابت و سلطه از ابتدای ورود سفیدپوستان به قارهی آمریکا آغاز گردید. در ابتدا، سفیدپوستان باید بر سرخپوستان غلبه میکردند و آنها را تحت سلطه خود در میآوردند. این کار را نیز کردند ولی سرخپوستان، به عنوان رقیب و دشمن، نیروی مطمئن برای کار در مزارع سفیدپوستان نبودند. نیاز به نیروی کار مطمئن و ارزان و ناآشنا با سرزمین مستعمره، باعث شد که آنها سیاهان آفریقایی را به عنوان برده خریداری کرده و نظام بردهداری را در این کشور برپا کنند. نژادپرستی امروزین ریشه در آن نظام بردگی و حقارت و تمایزی دارد که سفیدپوست برای خود نسبت به سیاهپوستان قایل گردید. نظام بردهداری در سال ۱۸۶۵ میلادی در آمریکا ملغی شد اما در سالها و مراحل مختلف تاریخ مابعد بردگی، روابط نابرابر سیاهپوستان و سفیدپوستان جلوهای مادی و ایدئولوژیک متفاوتی یافت و هیچگاه به طور کامل محو نشد. با توجه به اقتدار مالی و سیاسی و فرهنگی سفیدپوستان، چرخهی تولید و نیاز به نیروی کار مطمئن ایدئولوژی برتریطلبانهی خود را فراهم آورد و از نسلی به نسل دیگر منتقل کرد. در این دوره قوانین بازدارنده و جدایی سفید از سیاه (معروف به قوانین جیم کرو) ایجاد گردید. حضور سیاهان در حوزه عمومی محدود به مکانهای خاص گردید و در شرایط ضرورت ادغام با خطکشی و جدایی همراه شد: تابلوهای جداکننده سفید از سیاه بر سر توالتها، فروشگاهها، و صندلی پارکها افراشته شد. این وضع تا قریب به نیمقرن ادامه یافت؛ به خصوص در ایالات جنوب آمریکا. جنبش مدنی دههی ۶۰ میلادی این قوانین را رسماً ملغی کرد. متاسفانه از آن تاریخ تاکنون، تبعیضات آشکار جای خود را به رفتار و احساسات ناآشکار و مخفی داد. از این تاریخ به بعد، تبعیض نه به صورت قانونی ولی به صورت عملی خود را در رفتار بانکها در وام دادن، پلیس در دستگیری، دادگاه در محکومیت، مدارس در امکانات، مشاغل در دسترسی و دستمزد و… بازتولید کرده است. آنچه امروز به عنوان نژادپرستی جلوه میکند ناشی از ترسی است که سفیدپوستان از کم شدن جمعیت خود در آمریکا و افزایش جمعیت رنگینپوست، و از دید خودشان خارجیها، و رشد کمی و کیفی آنها در همهی حوزههای مختلف جامعه است. آنها نگران از دست رفتن «امتیازات سفیدپوستی» خود (White Privilege) هستند — امتیازاتی که به قیمت تبعیض نسبت به رنگینپوستان و مهاجران همچنان پایدار بوده است.

سه – بسیاری از خبرنگاران وسایل ارتباط جمعی در آمریکا و اروپا میگویند معترضین غالباً جوان هستند. اگر چنین آماری دقیق باشد لطفاً توضیح دهید آیا قتل جرج فلوید تنها انگیزهی شرکت نسل جوان آمریکایی در حرکات اعتراضی در شهرهای این کشور است؟ چه آماری از وضعیت سنی شرکتکنندگان در این اعتراضات وجود دارد؟ میزان شرکت زنان و دختران جوان در این آکسیونهای اعتراضی در چه سطحی است؟ و چه طیف یا درصدی از جامعه در این اعتراضات شرکت میکنند؟
علی اکبر مهدی – آمار رسمی از این تظاهرات در دست نیست، چرا که هنوز کم و زیاد در حال وقوع است. مشاهدات شخصی من در لوسآنجلس و تصاویر و ویدیوها و گزارشهای چاپی نشان میدهند که بخش عمدهی معترضان را جوانها تشکیل میدهند، با اندکی کم یا زیاد بین ۱۸ تا ۴۰ سال. از نظر جنسیتی، تقریباً میزان زن و مرد به طور چشمگیری یکسان مینماید. از نظر قومی/نژادی، بستگی به دو عامل محل و ترکیب قومی شهری دارد که تظاهرات در آن جاریست. تعداد و ترکیب قومی/نژادی شرکتکنندگان نیز بستگی به نوع شهر (با جمعیت زیاد، متوسط، یا کم) و ترکیب قومی آن دارد. در مورد لوسآنجلس در مجموع میتوانم بگویم به ترتیب بیشتر تا کمتر شرکتکنندگان را سفیدپوستان آمریکایی، سیاهپوستان، آسیاییتباران، لاتینتباران، و دیگر گروههای قومی تشکیل میدهند. در شهرهای بزرگی که ترکیب قومی جمعیت بسیار متنوع است و بیش از یک تظاهرات انجام میگیرد، مثل لوسآنجلس یا میامی، رابطهی نزدیکی بین شرکتکنندگان و مناطق قومی خاص دارد: سیاهان در مناطق سیاهنشین بیشتر، سفیدها در مناطق سفیدنشین، و لاتین تباران در مناطق لاتینتبار، الاآخر.
از نظر ترکیب سنی و نژادی آمریکاییهایی که مخالف یا موافق این تظاهرات هستند دو نظرسنجی موجود است. نظرسنجی کانال پی بی اس(تلویزیون عمومی) نشان میدهد که ۵۸ در صد سفید پوستان و ۷۷ درصد سیاه پوستان این اعتراضات را مشروع می دانند. این مشروعیت برای کل جمعیت آمریکا ۶۲ درصد است. ۲۸ درصد جمعیت آمریکا این اعتراضات را غیرقانونی میشناسند.
https://www.youtube.com/watch?v=AKpIr9dk2j0&feature=em-lbrm
نظرسنجی دوم نشان میدهدکه نیمی از آمریکاییهای ۱۸ تا ۴۴ سال از این اعتراضات کم و بیش حمایت میکنند و نیمهی دیگر بخشی بیتفاوت و بخشی کمتر و بیشتر مخالف است.
https://www.statista.com/statistics/1122622/support-george-floyd-protesters-us-age/
در مورد طرفداران برنی سندرز، نوعی همپوشی بین طرفداران سندرز و تظاهرکنندگان فعلی را شاهد هستیم. اما نباید شرکتکنندگان در این تظاهرات را یکدست طرفدار سندرز برشمرد. ترکیب این جمعیت تفاوتهایی با ترکیب طرفداران برنی سندرز دارد که بدون یک تحقیق تجربی نمیتوان در مورد آن قضاوت کرد. فقط برای نمونه اشاره میکنم به عامل «جوانان» سیاهپوست با تحصیلات کمتر از دانشگاهی. درحالیکه جمعیت این گروه در میان تظاهرکنندگان قابل ملاحظه است، آنها حضور چندانی در کارزارهای انتخاباتی و رای به برنی سندرز نداشتند.

بُعد دیگر قابل ذکر در همخوانی کارزار انتخاباتی سندرز با این اعتراضات این است که شعارهای معترضان رنگ و بوی انتخاباتی زیادی ندارد. تمرکز شعارها مجموعاً به عدالت و قضاوت جامعه نسبت به سیاهپوستان و خشونت پلیس و مخالفت با نظام پلیسی آمریکاست. شکی ندارم که اگر دولت در آرام کردن این تظاهرات موفق نگردد و دامنهی آنها گسترش یابد، قطعاً ابعاد انتخاباتی و حمایت و مخالفت از کاندیداها هم برای معترضان موضوعیت مییابد. اتفاقاً پیام براک اوباما، رییسجمهور سابق آمریکا، سعی داشت انرژی این جنبش را به فعالیت انتخاباتی گره بزند و از آن طریق جلوی ابعاد تخریبی اعتراضات را نیز مهار کند.
چهار – آیا این جنبش اعتراضی دارای رهبران و مطالبات مشخص است؟ آیا احزاب و سازمانها و انجمنهای جامعهی مدنی آمریکا در رهبری این حرکات اعتراضی شرکت فعال دارند؟ آیا این اعتراضات سازماندهی شده است؟ چه نیروهایی در سازماندهی آن نقش دارند؟ برآیند نیروها در این مبارزه چگونه است؟ دولت ترامپ مدعی است که گروههای «چپ گرای افراطی و ضد فاشیست» به نام «آنتیفا» باعث و بانی اعمال این خشونتهای اخیر در بیش از 70 شهر آمریکا بودهاند. جریان «آنتیفا» چگونه تشکلی است و دارای چه گرایش و سمتگیری سیاسی است؟ در ضمن چه جریانات سیاسی و مدنی مردم آمریکا را را به این تجمعات اعتراضی دعوت کردهاند. دولت ترامپ با تروریستی خواندن این جریانات چه سیاستی را مد نظر دارد؟
علی اکبر مهدی – این اعتراضات در مرحلهی اول از ایالت مینهسوتا که در آن قتل آقای فلوید انجام گرفت به طور خودجوش و احساسی شروع شد. اولین سازمانی که پس از انعکاس گستردهی این فاجعه در رسانهها به حمایت و تشویق این اعتراضات برآمد سازمان «زندگی سیاهان حائز اهمیت است» (Black Lives Matter) بود. این حمایت، و تداوم و هدایت بخشی آن، خیلی طبیعی بود چرا که این سازمان در سال ۲۰۱۳ پس از تبرئهی قاتل تروان مارتین تاسیس شده بود و انگیزهی اولیهاش رفع و دفع خشونت عریان پلیس نسبت به سیاهانی است که به طور فجیع و فراقانونی به دست پلیس به قتل رسیدهاند.
پس از گسترش تظاهرات اعتراضی شخصیتهای سیاسی، مذهبی، و فرهنگی از بخشهای مختلف جامعهی آمریکا و نیز دیگر گروهای سازمان یافته که با انگیزهی این اعتراضات همدردی داشتند نیز به حمایت و بعضاً دخالت در آنها پرداختند. یکی از گروههایی که توسط دونالد ترامپ و دادستان کل فعلی دولت او، ویلیام بار، متهم به شرکت در تظاهرات و تخریبها شده است گروه «آنتیفا» است. این گروه، همچنانکه از نامش پیداست، جریانی «ضد فاشیسم» و مخالف گرایشهای سلطهگرا در جامعه است. این گروه متشکل از افرادی است که از نظر سیاسی مخالف فاشیسم و از نظر اقتصادی بعضاً مخالف نابرابریهای سرمایهداری هستند. ترکیب فکری گروه یک دست نیست و افراد از خاستگاههای ایدئولوژیک متفاوتی میآیند. از نظر عملی، جریان «آنتیفا» معتقد به «کنشگری فعال» است؛ یعنی سعی میکند در مقابل جریانات عملی گروههایی مخالف خود دست به تحریکات میدانی و عملی بزند تا اینکه فقط کار فرهنگی و کارزارهای آرام و تبلیغی داشته باشد. فلسفهی آنها تا حدودی بر این اصل استوار است که با رفتارها و تحرکات ستمگرانه باید به صورت فعال، حتی اگر خشونت را دربرگیرد، برخورد کرد. در مجموع این جریان ساختار و رهبری یکدست و منظم نداشته و حتی از سازمان مشخصی با آدرس فیزیکی و شحصیتهای ثابت برخوردار نیست. حضور آشکار آنها در رسانههای اجتماعی است و اعضا و طرفدارانشان بیشتر از ارتباطات و ابزارهای الکترونیک استفاده میکنند.
علیرغم حضور این گروه در تظاهرات، چنانکه گزارش نیویورک تایمز در روز ۱۲ ماه ژوئن نشان میدهد تحقیقات هیچ نشانی از نقش این گروه در تخریبها نیافته و کلاً حضور آنها در تظاهرات نیز خیلی پررنگ و قابل ملاحظه نبوده است. به نظر میرسد که شیوهی عملی این گروه و گرایش آنها به «برخورد مستقیم» به ویژه وقتی با خشونت همراه میشود، به دولت آمریکا و رسانههای آمریکایی این امکان را میدهد که آنها را به عنوان آنارشیست، تخریبگر، و مسبب اصلی تخریبها و غارت فروشگاهها، آتش زدن ماشینهای پلیس، و درگیری فیزیکی با پلیس معرفی کنند. نیز، ترکیب نامتجانس گروه، تعداد محدود اعضا، و ویژگیهای عملگرانهی آنها «دیوار کوتاهی» شده است که دولت ترامپ رسماً این گروه را به عنوان «تروریست» معرفی و مسبب تخریبها برشمرد. البته، این نوعی آدرس اشتباهی دادن به علل این اعتراضات است – برچسبی که هزینهی کمتری برای دولت ترامپ در فضای انتخابات ریاست جمهوری دارد.
پنج- آیا معترضین پلاتفرمی برای طرح خواستههایشان دارند؟ اگر آری، چه مطالباتی طرح شدهاند؟ با وجود یکسری خواستههای که در این اعتراضات طرح شدهاند اما میگویند اعتراضات بخشاً خودجوش است و همه چیز در خیابانها تصمیم گرفته میشوند؟ اگر این ارزیابی درست باشد، میزان موفقیت چنین جنبشهایی تا چه سطحی است و سرانجام چنین جنبشهای به کجا ختم میشود؟
علی اکبر مهدی – رهبران فرهنگی، سیاسی، و مذهبی جامعه سیاهان، و نیز رهبران سازمانهای مدنی آنها به انواع روشها، چه از طریق رسانههای عمومی و چه روابط خصوصی، در حال گفتگو با مقامات محلی و ایالتی و احزاب سیاسی هستند، ولی ارتباط مستقیم و منسجمی با ساختار قانونی کشور و دولت ترامپ هنوز برقرار نشده است. پراکندگی و تنوع خواستها و طرفداران این اعتراضات هنوز ایجاد رهبری منسجم و خواستهای مشخص مرحلهبندی شدهای را بهوجود نیاورده است. چنانکه قبلاً ذکر شد، هدایت تظاهرات بیشتر با سازمان «زندگی سیاهان حائز اهمیت است» بوده است. در هفتهی گذشته تحرکاتی برای جهت بخشی و فرموله کردن خواستها انجام گرفته است، ولی هنوز ارتباط فعالان و کنشگران با مراکز قانونگذاری خیلی مشخص نیست. این مشکل، به نظر من، بعضاً ناشی از بیعملی و بیعلاقگی دولت ترامپ برای درک علل واقعی این اعتراضات و نیز انجام اصلاحات لازم است. شهرداریها، انجمنهای شهری، و فرمانداران ایالت، به تناسب قوا و وسعت اعتراضات در جغرافیای سیاسی خود پیشنهادات عملی و محدودی برای اصلاح ساختار پلیس در حوزههای قانونی خود آغاز کردهاند. یکی از بارزترین تغییرات مورد بحث در زمان حاضر کاستن از بودجهی پلیس و صرف آن در جهت سرمایهگذاری برای آشنا کردن پلیس با شیوههای جدید برخورد با جامعه و کلاسهای آموزشی ضد نژادی است. پایین آوردن و سرنگونی مجسمههای رهبران و شخصیتهای تاریخی دوران «ایالات مؤتلفهی آمریکا» (Confederate States of America) که با بردهداری همراه بود یکی از آخرین تحرکاتی است که این روزها در ایالات وابسته به کنفدراسیون در حال وقوع است.
كلید فرونشاندن این اعتراضات تغییر سیاستهای حاکم بر رفتار پلیس در سطح ملی و همهی ایالتهاست. این خود مشکلی است که در تضاد با اختیارات ایالتی در کنترل و تنظیم رفتار پلیس محلی در شهرها و ایالتها قرار میگیرد. هفتهی پیش لایحهی ممنوعیت هر نوع رفتاری که به عنوان «لینچ» (قتل فراقانونی و وحشیانهی سیاهان در ملاء عام) شناخته میشود در کنگرهی آمریکا به تصویب مجلس نمایندگان رسید و برای تصویب به مجلس سنا فرستاده شد. متاسفانه سناتور ابالت کنتاکی، آقای رند پال، مانع از تصویب نهایی طرح شده است. گفتوگو و چانه زنی در مورد تغییر موضع وی ادامه دارد.
شش – سطح سرکوب و سانسور توسط دولت ترامپ در وسایل ارتباط جمعی آمریکا و علیه مردم معترض چگونه است؟ آیا سرکوب و سانسور در این کشور با وجود نهادهای دمکراتیک به صورت جدی اعمال میشود؟
علی اکبر مهدی – متمم اول قانون اساسی آمریکا، علاوه بر موارد دیگر، دربرگیرندهی آزادی بیان و مطبوعات است. ولی این آزادی نه نامحدود است و نه شامل شرکتهای خصوصی و نهادهای غیردولتی میگردد. در حوزهی دولتی هم، در موارد زیادی دولت اطلاعات را به عنوان «امنیت ملی»، «تحریک احساسات عمومی» و غیره ممنوع داشته و پس از شکایت شاکیان دادگاه در مواردی به نفع دولت رای داده است. در حوزهی غیر دولتی، روزنامهها در چاپ و پوشش خبری آزادند که هر آنچه را که میپسندند چاپ کنند یا اگر نمیپسندند چاپ نکنند. شاکیان فقط در موارد «بیحرمتی و اتهام» میتوانند شکایت کرده و آنها را در دادگاه به چالش بکشند.
سانسور در رسانهها بیشتر اشکال سیاسی، دینی، محلی و غیره دارد. در شهرهای کوچک و مذهبی و محافظهکار بیشتر تحمیل میشود و در شهرهای بزرگ و رسانههای سراسری شاید کمتر. موارد کوچک تبعیض به ندرت در روزنامههای سراسری گزارش میشود، مگر ابعاد آن گسترده بود و شهرها و ایالت گوناگون را دربرگیرد، یا اینکه قربانیان از شبکه و نهادهای مدنی قوی برخوردار بوده و نادیدهگرفتن آنها یا غیر ممکن میشود. مسایل حقوقی و شکایات ممکنه در مورد چاپ یا عدم چاپ یک مطلب گاه باعث سانسور و گاه باعث عدم سانسو ر میگردد، چرا که هزینهی دفاع قانونی از شکایات یک عامل تعیین کننده است.
در رابطه با ترامپ و مطبوعات باید توجه داشت که مطبوعات در دوران ترامپ با چالشهای بیسابقه و بسیاری مواجه شدهاند. ظهور فاکسنیوز و خریداری بسیاری از رسانههای تصویری و صوتی و چاپی توسط رابرت مرداخ، استرالیاییتبار آمریکایی، از دههی هشتاد به بعد به نحوی فزاینده و حیرتآور نفوذ و سلطهی تفکرات محافظهکارانه را در آمریکا و اروپا گسترش داده است. در انتخابات ترامپ و سپس دوران ریاست او، تلویزیون فاکس عملاً وارد کارزار دفاعی او و سیاستهای او شده است و بسیاری از مجریان و برنامههای آن در خدمت دفاع و گسترش افکار و برنامهها او هستند. این در دوران ماقبل ترامپ نه سابقه داشت و نه به این شدت و حدت بود. در بیش از چهل سالی که من در آمریکا بودهام هرگز رسانههای خبری آمریکا را به این اندازه قطبی و در موضعگیری مستقیم له یا علیه سیاست کاخ سفید ندیدهام. رسانههای مرتبط به مرداخ در جریان این تظاهرات بیشتر مسئولیت بیاعتبارکردن شخصیت جورج فلوید، دفاع از پلیس، و انتقاد از جنبههای تخریب اماکن و فروشگاه را به عهده گرفتهاند تا دفاع از تضییق حقوق سیاهان و نقد خشونت پلیس.
هفت- خشونتها، آتشسوزیها و تخریب و حمله به فروشگاهها توسط چه کسانی انجام میگیرد؟ چه جریاناتی در بهکارگیری خشونتها نقش دارند؟ شواهد انتشار یافته چه میگویند؟ تحلیل شما از بهکارگیری این نوع خشونتها چه میباشد؟
علی اکبر مهدی – ابتدا باید اشاره کنم که در ماهیت شورشها و اعتراضات همیشه بُعدی تخریبی وجود دارد، چرا که ماهیت اعتراض مخالفت است و هرگونه سمبل آن چیزی که مورد مخالفت است، احتمال تحقیر و طرد و تخریب مییابد. این واقعیت آشكاری است که دولتها و نیروهای انتظامی در سراسر جهان با آن آشنا هستند و برای همین است که همه دولتها یک نیروی «ضد شورش» دارند که خود را برای بروز این نوع خشونت و مقابله با آن از قبل آماده کردهاند.
*از نظر تحقیقاتی مشخص شده است که بروز این نوع خشونت و تخریب در چهارچوب رفتارهای جمعی و روانشناسی قرار دارد: وقتی عدهای به طور جمعی بر علیه چیزی اعتراض/شورش/قیام میکنند، اگر امکان مسالمتآمیز تخلیه خشم و ابراز اعتراض خود را بیابند، کمتر به اعمال تخریبی و پرمخاطرهای که جان و مال خود و دیگران را به خطر میاندازد متوسل میشوند. یکی از مهارتهای آموزشی نیروهای ضد شورش دقیقاً کانالیزه کردن این خشم جمعی به مجاری قانونی و مسالمتآمیز است. آنها میدانند که مقابله با اسلحهی گرم و ایجاد ممانعت از بروز خشم میتواند آتش آن را شعلهور کرده و به رفتارهای احساسی کور بینجامد.
در مورد تخریبها و غارت فروشگاهها در اعتراضات فعلی آمریکا، هنوز تحقیقات گسترده و کامل و دقیق انجام نگرفته است. ولی گزارشهای بعضی از مطبوعات و ادارات پلیس نشان از دو گروه مشخص فعال در بروز تخریبها دارد:
(ا) گروه اول از باندهای محلی در شهرها و افرادی وابسته به گروههای نژادپرست ضد سیاه و ضد یهودیان بودهاند که به نحوی حسابشده در جهت غارت فروشگاهها، بانکها، و اموال و امکان دیگر عمل کردند. آنها با برنامهریزی قبلی، مخفیکاری، و استفاده از ابزار لازم در این تخریبها شرکت داشتند. همانطور که قبلاً اشاره شد، دولت ترامپ از گروه «آنتیفا» به عنوان مسبب اصلی این اعتراضات و تخریبها یاد کرده و آنها را به طور رسمی جزو لیست «تروریست» قرار داده است. این قطعاً با تحقیقات نمیخواند، همانطور که قبلاً اشاره شد. اما گروهای خودجوش شناخته و ناشناختهی دیگری هستند که ویژگی و پایگاه اجتماعی آنها بیشتر در حوزه رسانههای اجتماعی است. نام یکی از این گروهها که در جریان این اعتراضات آشکار شده است گروهی رادیکال دست راستی به نام بوگالو BOOGALOO است که گویا گرایشات ضد دولت داشته و گفته میشود در بعضی از این اعتراضات حضور داشته است. میزان مشارکت و دخالت این گروهها در اعتراضاتی که در ۳۵۰ شهر انجام گرفته است هنوز مشخص نیست و برای بررسی دقیق دربارهی آنها باید احتمالاً تا پایان این اعتراضات منتظر بمانیم.
(۲) شرکتکنندگان مستقل در تظاهرات که در گیرودار فعالیتهای گروهی و آشوب برخوردها از روی خشم به تخریب بانکها و فروشگاه ها و وسایل نقلیه عمومی، بویژه ماشینهای پلیس، دست زدهاند. بخش زیادی از غارتگران هم افراد فقیری بودهاند که فرصت برای دستیابی به کالاهای مورد نیاز از فروشگاههای سراسری و کالاهای قیمتدار (کفش، تلفن، ابزار الکترونیک، و…) در مناطق نسبتاً ثروتمند (مثل مناطق هالیود، سنتامانیکا، و بورلی هیلز در لوس آنجلس) یافته بودند.

این باید ذکر گردد که تخریبها در روزهای اول، قبل از اینکه رهبران جنبش از نوع استقبال عمومی و مشارکت گستردهی مردم اطلاع دقیق داشته باشند، انجام گرفت. برخوردهای اولیه پلیس و واکنش تند و سنگینی که کاخ سفید برای مقابله با این تظاهرات در نظر گرفت، خود هیزمهای خشکی شدند که در شعلهور کردن خشم عمومی و ایجاد اصطکاکهای فیزیکی بین پلیس و معترضان، و بالطبع در ادامه با تخریب و غارت اموال، نقشی اساسی پیدا کرد. پس از روزهای اولیه تظاهرات، کوششهای فراوانی از طرف رهبران جنبش و پلیسهای محلی برای کنترل و جلوگیری از برخوردهای تحریکآمیز انجام گرفت. ورود گارد ملی به تقاضای دولت ترامپ در شهرها، و آشکار شدن نقش گروها و باندهای نفوذی و دستگیری خرابکاران نیز فضای خیابانها را عوض کرد و به تغییر چهره تظاهرات انجامید. تظاهرات دو هفتهی گذشته اغلب آرام و بدون خشونت بوده است.
هشت- ما به عنوان کنشگران سیاسی و مدنی چپ، دمکرات و آزادیخواه ایرانی چگونه میتوانیم از این مبارزه عادلانه و ضد نژادپرستی حمایت کنیم؟ پیشنهادات شما چه میباشند؟
علی اکبر مهدی – با توجه به اینکه این اعتراضات جهانی شده و در همه کشورها در حال انجام گرفتن است، نیروهای دمکراسیخواه و مخالف نابرابریهای نژادی، قومی، جنسیتی، و طبقاتی باید صدای قربانیان خشونت پلیسی، نه تنها در آمریکا بلکه در کشورهای متبوع خود نیز، باشند. همراه با جنبشهای محلی و ملی خود همدردی خود را نسبت به «زندگی سیاهان نیز حائز اهمیت است» ابراز، و با آن ارتباطی ارگانیک برقرار کنند. از فضا و فرصتهای به وجود آمده به خاطر مرگ جورج فلوید برای رشد کارزارهای محلی و منطقهای خود برای مبارزات آزادیخواهانه و برابریخواهانه سود جویند. با توجه به انرژی و همدردی گستردهای که قتل جورج فلوید به وجود آورده است، فعالیتهای بسیجی و کوششهای همسویانهی خود را در میان جوانان، که عمده حامیان و مشارکتکنندگان این اعتراضات را تشکیل میدهند، گسترش داده و از فرصت بینالمللی به وجود آمده برای همبستگی فراملی سود جویند.
نیز، آشنایی و همکاری با جنبش «زندگی سیاهان حائز اهمیت است» میتواند
(۱) از تعصبات تهنشین شدهی ایرانیان نسبت به «دگرباشان» نژادی، قومی، جنسی، و فرهنگی بکاهد،
(۲) اطلاعات و آگاهی سیاهپوستان آمریکایی را با استبداد مذهبی و مشکلات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ناشی از آن در ایران بیشتر آشنا کند،
(۳) با آگاه کردن جوانان آمریکایی با تاریخ و عوامل موثر بر روابط خصمانهی ایران و آمریکا پس از انقلاب ۱۳۵۷ و تاثیر آن بر رفاه و امکانات مردم ایران، به ویژه تاثیر تحریمهای اقتصادی بر زندگی مردم، نه تنها آنها را با این مشکلات آشنا کنند، بلکه تبلیغات منفی رسانهها و حاکمیت سیاسی بر علیه کشور ایران و مردمان آن را، به ویژه محدویتهای مسافرت و داد و ستد و برچسبهای «تروریست» به ایرانیان، خنثی کنند.
نه: سوال– برخی خبرنگاران آمریکایی بر این باورند که ترامپ میتواند از بحران کنونی به عنوان یک «تمرین امنیتی» استفاده کند تا احتمالاً انتخابات سال 2020 را به نفع خود تمام کند. یا به بهانهی بحران سعی کند انتخابات را به تعویق بیندازد، یا با شکست در انتخابات از احترام به نتیجهی آن خودداری کند. چندین ماه است که در برخی ایالتها متحدان وی قوانینی را تصویب میکنند که ثبت نام در انتخابات یا رأیگیری از راه دور را دشوارتر میکند. این امر موانع بیشتری را در راه فقرا و اقلیتها ایجاد میکند. این مفسران معتقدند که خود دموکراسی در معرض خطر است. شما دربارهی این ارزیابیهای معتبر چه تحلیلی دارید؟ ، آیا فکر میکنید که نهادهای آمریکایی و جامعهی مدنی این کشور به اندازه کافی قدرتمند هستند که مانع چنین جابجایی شوند؟
علی اکبر مهدی – بخش عمدهی این باورها بر حدسیات استوار است. البته، شکی ندارم که برنامهریزان کارزار انتخاباتی وی همهی احتمالات و راهکارهای انتخاب مجدد وی را، چه مشروع و چه غیر مشروع، مد نظر قرار داده و ارزیابی میکنند. اگر کوچکترین امکانی برای بردن ایشان با ابعادی از تقلب هم باشد از آن مدد میگیرند. ولی تضمین موفقیت این شیوهها بیشتر با ضعف عوامل بازدارنده تعیین میشود تا صرف اراده و عملکرد ترامپ و طرفدارانش. مثلاً در مورد برخورد با این جنبش، به عنوان تمرین انتخاباتی، به جرات میتوانم بگویم که او قصد استفاده از آن را دارد، نه به عنوان تمرین بلکه به عنوان یکی از عوامل تعیینکنندهی ویژگی او در مقابل کاندید دمکراتیک: او میخواست ارتش را به خیابانهای آمریکا بیاورد. برخورد فرمانداران ایالتها را با این اعتراضات ضعیف خواند و گفت اگر گارد ملی را به خیابانها نیاورند، او مستقیماً خودش دستور ورودشان را خواهد داد. دموکراتها را مسبب این اعتراضات و آشوب و تخریبهای جانبی آن اعلام کرد، و خودش را به عنوان «رییس جمهور نظم و قانون» خواند – شعار و تاکتیکی که ریچارد نیکسون در ۱۹۶۸ در مقابل کاندید دموکرات، هوبرت هافری در پیش گرفت.
در مورد تغییر قوانین و مخالفت ترامپ با رای دادن از طریق پست، باید توجه داشت که محدود کردن و مانعآفرینی برای رایدهندگان، جزو شگردهای انتخاباتی است که همواره توسط هر دو حزب استفاده شده است. اگرچه جمهوریخواهان در استفاده از آن هم شجاعت بیشتری دارند، هم مهارت بیشتری به خرج میدهند، و هم قواعد انتخاباتی بیشتر به نفع آنهاست. با توجه به گسترش ویروس کرونا و نیاز به حفظ فاصلهی فیزیکی، دموکراتها علاقمندند امکانات برای رای دادن از طریق پست گسترده گردد. ترامپ و جمهوریخواهان با این جریان مخالفند و وحشت دارند که این امر هم کنترل آنها را بر انتخابات و هم شانس پیروزیشان را کاهش دهد.

به هرحال، این واقعیتی است که در آمریکا هرگاه حزبی برتری آرا دارد، قوانین را تا حد ممکن به نفع خود تغییر میدهد. بدشانسی دموکراتها از دادن ریاست جمهوری و کنگرهی آمریکا در سال ۲۰۱۶ بود. در دو سال بعد، دست جمهوریخواهان برای تغییرات آزاد شد. در انتخابات میاندورهای ۲۰۱۸ دموکراتها اکثریت کرسیهای مجلس نمایندگان را به دست آوردند، ولی از آنجا که در مجلس سنا همچنان اکثریت با جمهوریخواهان است، و نیز در دادگاه عالی آمریکا نیز اکثریت آرا با قضات محافظهکار است، هنوز ترامپ و حزب جمهوریخواه امکانات بیشتری برای تغییر و کنترل شرایط انتخاباتی به نفع خود در اختیار دارد. با همهی اینها، انتخابات آیندهی آمریکا بیش از هر عامل دیگر با میزان مشارکت رایدهندگان تعیین میگردد. به همین دلیل است که ترامپ با رای از طریق پست مخالفت میکند، چرا که با اینکه سهم بندی کالج انتخاباتی به نفع جمهوریخواهان است، تعداد شهروندان دموکرات که واجدالشریط برای رای هستند از جمهوریخواهان بیشتر است. به همین دلیل، یکی از شگردهای انتخاباتی جمهوریخواهان برای مقابله با این ضعف، کوشش در جهت جلوگیری یا کاهش رایدهندگان دموکرات است.
ولی به نظر من، نهادهای سیاسی و حقوقی و قضایی آمریکا قویتر از آن است که ترامپ بتواند یکباره همهی آنها را به نفع خود از کار انداخته و یا از مسیر تاریخی-قانونی خود خارج کند. البته، هر رییسجمهوری با دستورات خود میتواند قواعدی را که تحت اختیارات اوست وضع کند. اما آنچه که مربوط به بودجه و اختیارات مجلسین است از توانایی قوهی مجریه خارج است. نیز، در صورت تخلف دستورات قوه مجریه از قانون اساسی، دیوان عالی تصمیمگیرندهی نهایی است، که در آن صورت گرایش اکثریت قضات در دیوان عالی نقش تعیینکنندهای در تصمیم نهایی خواهد داشت.
ده – به نظر شمااین اعتراضات چه تاثیری بر جامعه آمریکا داشته است و چه چشماندازی برای آن متصور است؟ آیا این جنبش اعتراضی در مبارزات دمکراتیک مردم آمریکا تاثیرات مثبت به جا خواهد گذاشت؟
علی اکبر مهدی – بیشک اعتراضاتی با چنین عمق و وسعت نمیتواند در وقایع امروز و فردای جامعهی آمریکا بدون تاثیر باشد. در همین کوتاهمدت تاثیر آنها شگرف و بیش از انتظار بوده است و مطمئناً بر آینده نیز تاثیرگذار خواهد بود. البته، ارزیابی ما و انتظاراتمان از این تغییرات باید واقعبینانه و به دور از خوشباوری و عجله و تمامیتطلبی باشد. تبعیض علیه سیاهان و دیگر رنگینپوستان آمریکا نه یکشبه به وجود آمده است و نه فقط ریشه در یک عامل مشخص دارد که با برداشتن آن بلافاصله مقصود حاصل آید. این تبعیضات ساختاری، چندعاملی، و تاریخی است و برای دفع آنها باید تغییرات وسیعی در رفتار و افکار و احساسات فردی و جمعی در حوزهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی جامعه انجام گیرد. مخالفان و موافقان این تبعیضات هم نه یک گروه یکدست هستند و نه نسبت مخالفت و موافقت آنها با این تبعیضات یکسان است. تاثیرات را هم باید به کوتاهمدت، میانمدت، و درازمدت تقسیم کرد. بسیاری از تغییرات نیاز به زمان دارد و باید در زنجیرهای زمانی و طبقهبندی شده در نظر گرفته شود.
اولین و بارزترین تاثیر مرگ آقای فلوید این بود که نشان داد که تبعیض نژادی نه تنها هنوز همچون گذشته در جامعهی آمریکا ادامه دارد، بلکه خشونت عریان و آتش به اختیار سفیدپوستان که در گذشته به صورت «قتل فراقانونی و خودمختار»(lynching) انجام میگرفت، هنوز هم توسط پلیس به اجرا در میآید و در سایهی بعضی قواعد و قوانین حاکم بر رفتار پلیس معاف از مجازات است. این قتلهای فراقانونی و خشونت عریان، عامل آغازین و نقطه عزیمیت این اعتراضات است.
دومین تاثیر این اعتراضات برانگختن حس عدالت خواهی در میان جوانان آمریکایی بوده است – جوانانی که در سه دههی گذشته سخت سرگرم تلفنهای موبایل و امکانات شبکهای خود در ابزارهای دیجیتال خود بودهاند. اهمیت و گستردگی این خیزش عدالتطلبانه در این است که خیلی سریع به ۳۵۰ شهر بزرگ و کوچک آمریکا کشیده شد و بهسرعت مردم شهرهای دیگر کشورها را به اعتراض به خشونت پلیسی و تبعیض نژادی، نه تنها در آمریکا بلکه در کشور خودشان، به خیابانها آورد. امروز جنبش «زندگی سیاهان حائز اهمیت است» یک چهرهی جهانی یافته و امکان ارتباطات و امکانات گستردهای در سطح جهانی یافته است.
*تاثیر آنی این خیزش واداشتن جامعهی سفیدپوست آمریکا به اعتراف به وجود نژادپرستی تاریخی و ساختاری در آمریکا است – این اعتراف اغلب توسط پلیس، سیاستمداران، و ورزشکاران به صورت زانوزدن و یا بیانهی حمایت و همدردی از طرف اغلب لایههای گوناگون جامعه مثل گروه های سنی/قومی/جنسی، شرکتها، نهادهای تجاری، علمی، فرهنگی، و حتی سیاسی انجام گرفت. این روزها حتی شرکتهایی که سابقه مستمری در گرایشات نژادپرستانه داشته و دارند مجبور شده اند نسبت به این وقایع ابراز همدردی بکنند، چه ظاهراً، چه باطناً.
چهارمین تاثیر کوتاه مدت، طرح پیشنهادها و برنامههایی است که توسط نهادهای شهری، منطقهای و حتی کنگرهی آمریکا برای جلوگیری از خشونت پلیسی ارایه شده است که احتمالاً در چند ماه آینده بعضاً، با کم و زیاد، ممکن است اصلاحات مثبتی را به ثمر برساند. در کنگره طرحی بر علیه قتل فراقانونی (لینچینگ) پشنهاد شد. در بسیاری از شهرها کاهش یا انتقال بخشی از بودجهی پلیس برای آموزش ضد نژادپرستانه و شیوههای انسانیتر رفتار با مجرمان مطرح شده است. بسیاری از شرکتهای خصوصی بودجهای را برای تغییرات در شرکت خود یا برای نهادهای اختصاصی مبارزه با نژادپرستی اختصاص دادهاند. شرکت آمازون و مایکروسافت، علیرغم انتقاد و مخالفت ترامپ، اعلام کردند که پلیس را تا یکسال از دسترسی به تکنولوژی شناخت افراد از طریق چهره محروم خواهند کرد.
عملی شدن این تحولات هم زمان میبرد و هم، با توجه به تقابلات احتمالی گروهها و طبقاتی که از آنها متاثر خواهند شد، میزان موفقیت یا شکست نهایی آنها قابل پیشبینی نیست. همهی این کوششها ارادهی سیاسی بخشهای مختلف جامعه را میطلبد، نه تنها نهادها و گروهای مردمی، بلکه دولت و نهادهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جامعه. افسوس انگیزترین بخش قضیه این است که دولت ترامپ نه تنها تاکنون هیچ تحرک قانونی مثبتی در این زمینه انجام نداده است، بلکه به نظر میرسد که ارادهای هم برای به همراهی با کوششهای دیگر بخشهای جامعه ندارد. اگر این جنبش بتواند تاثیری در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر داشته باشد، قطعاً شانس تحولات و پایداری آنها بیشتر خواهد بود. فرض من این است که این اعتراضات، ارادهی طرفداران ترامپ را به حمایت از و مشارکت حداكثری در انتخابات بیشتر میکند. ولی به همین دلیل، همین امر برای دموکراتها صادق است. نظرسنجیهای دو هفتهی گذشته از ریزش حمایت انتخاباتی از ترامپ خبر میدهند. ولی باید در نظر داشت که انتخابات قریب پنج ماه دیگر خواهد بود و این زمان کمی در ضربانهای انتخاباتی نیست. در این مدت بسیار وقایع درونی و برونی میتواند رخ دهد که بر کارزارهای انتخاباتی بایدن و ترامپ تاثیر بگذارد. با توجه به اینکه مقام رییس جمهوری، اکثریت مجلس سنا، و ۲۶ فرماندار از ۵۰ ایالت موثر در انتخابات در اختیار جمهوریخواهان است، توانایی آنها در کنترل و تاثیرگذاری بر فراگرد انتخابات بیشتر از دمکراتهاست. ولی با همهی اینها، توپ بازی انتخاباتی در زمین دموکراتهاست. امتیاز آرا با آنهاست و این نحوهی اجرا و بسیج انتخاباتی و عملکرد و جاذبهی کاندید آنهاست که میتواند ترامپ را شکست داده و سیاستهای نژادی و مهاجرتی تفرقهانگیز او را متوقف کند. انتخاب مجدد ترامپ میتواند به ادامهی جنبش سیاهان، و احتمالاً شرایطی بسا قطبیتر با تقابل بیشتر بین بخشهای مختلف قومی و طبقاتی جامعه بینجامد.
مصاحبهگر: علی صمد
منبع: از فصلنامهی مُروا شماره چهارم بهار 1399، نشریه جوانان هوادار حزب چپ ایران (فدائیان خلق)