بیانیهی توضیحی اتحاد جمهوریخواهان ایران: سال نوین؛ وضعیت، دشواریها و سیاستهای پیشِ رو
در آستانهی سال نو
جهان، آسیب دیده و اندوهگین از «پاندمی کرونا» و رابطههای ناسازنده و ستیزنده و گاه دشمنانه میان دولتها، بدون جشن و شادی مرسوم سال نو جهانی را آغاز میکند. با دریغ بسیار، نیمی از شمعهایی که این بار بههنگام سال نو روشن میشوند بهیاد بیش از یک میلیون و هفتصد هزار کشتهی گزارش شدهی پاندمی کرونا است. در سراسر دوران پس از جنگ جهانی دوم، بحرانی اینگونه سخت و جهانگیر با پیامدهای منفی دراز مدت رخ نداده است. پیامدهای مادی و معنوی که بسیاری تا چشماندازهای دور با جامعه و جهان خواهند بود. ایران ما نیز در قلهی این وضعیت سخت و خشن جایدارد. کشوری که همزمان با سه بحران ویرانگر روبروست؛ پاندمی بیمهار کرونا با کشتار دهها هزار نفری مردم و فلج شدن کشور، تحریم و محاصرهی اقتصادی کمرشکن از سوی آمریکا و استبداد دینی و دولت ناکارآمد. این همه همراه است با سرکوب خونین اعتراضها، ترور مخالفان، فلج شدن سیاستپردازی خردمندانه و بسته شدن راه چارهجویی برای نجات کشور. ایران، با سختترین حد همهگیری و کشندگی بیماری کرونا، در نتیجهی تحریمها و بیتوجهی حکومت از امکان تهیهی بسیاری نیازمندیهای بهداشتی و درمانی محروم شده است. مردم ما از سوی دولت آمریکا و جمهوری اسلامی گروگان گرفته شدند. دولتهای جهان، حتی آنها که مخالف سیاستهای دولت ترامپ هستند، ترسان از زورگویی آمریکا و بیزار از حکومت ایران، تسلیم فشارهای دولت ترامپ شدند و مردم ما را در چنگال مرگ و بیماری تنها گذاشتند. این آزمونی زشت است که نشان میدهد تمدن و فرهنگ جهان تا چه حد در خطر است و چه آسان ممکن است قدرتهای جهانی راه ستیز وحشیانهی بقا را در پیش بگیرند.
ایرانیان برای نجات جامعهی خویش لازم است در کشور و در مناسبات آن با جهان تحولی بنیادی ایجاد کنند. کشتی ایران نیازمند نیروی حرکت، خرد هدایت و واقعبینی سیاسی است. میلیونها ایرانی هیچ زیستگاهی جز کشور خود ندارند. هیچ ایرانی در هیچ کجای جهان نیست که به گونهای با خوب و بد کشور خود پیوند نخورده باشد. پاسداری از این خانهی امید ایرانیان نیازمند تأمین جای شایستهی ایران در خانوادهی جهانی است. «ولایت فقیه» ایران را بهسوی ویرانی میکشاند. «ولایت فقیه» یک بیماری مرگبار اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است که از خفاش خرافات و نادانی و بنیادگرایی به جامعه ما منتقل شده است. این پدیده به سیمای فرهنگ و مذهب مردم آسیبی سنگین وارد کرده است. این بیماری لازم است با خرد جمعی و مشارکت دموکراتیک همهی مردم درمان شود. این خواست مردم ایران است.
وضعیت جهان و مسئولیت جهانی
چگونه ممکن است کشورهای قدرتمند جهان در نتیجهی فشار دولتهای زورگو کشوری بزرگ را محاصره کنند، مردم آن را در چنگال پاندمی مرگبار رها کنند، اقتصاد آن را ویران نمایند و امکان تهیهی دارو و نیازهای بهداشتی و درمانی را نیز از آن بگیرند؟ این رویداد به اندازهی کافی چگونگی وضعیت کنونی جهان را فاش میکند. همانگونه که مقامهای سازمان ملل متحد بارها گفتهاند، و با استناد به بررسیهای نهادهای مسئول، شماری از دولتها همدیگر را در برابر پاندمی کرونا تنها گذاشتند و حتی به احتکار دارو و نیازمندیهای بهداشتی و ربودن آنها دست زدند. این ناهمبستگی و نابرابرخواهی، افزون بر مناسبات میان کشورها، در مناسبات طبقات و لایههای اجتماعی و گروههای قومی و سنی نیز دیده شده است. در طول تاریخ دنیای مدرن دیده نشد که در یک بحران در برخی موارد کهنسالان در خانهی سالمندان به حال خود رها شوند، یا نیازمندیهای بهداشتی و درمانی از آنها دریغ شود.
پاندمی کرونا زمانی جهانگیر شد که قبل از آن، خاصه با روی کار آمدن دولت آقای ترامپ، جهان دچار پاندمی قدرتگیری نیروهای افراطی راست در برخی کشورها شده بود. بسیاری از ارزیابیهای مبتنی بر نگرانی بر این تأکید دارند که به دلایل گوناگونی مانند بحران زیستبومی، افزایش جمعیت و مصرف سرانه، ورود قدرتهای جدید اقتصادی چون چین و هند و برزیل، تشدید رقابت قدرتها در جهان و بروز پاندمی کرونا، جهان پساکرونا روندی متفاوت را خواهد پیمود. یکی از عناصر بسیار منفی در این روند، تلاش برای بازگشت از جهانی شدن، نیروگیری ناسیونالیسم، بومیگرایی در اقتصاد، افزایش رقابتهای همستیز، افزایش ستیزهجویی در جامعه و جهان، و بیمسئولیتی در پاسداری از زیستبوم است. ارزیابی صندوق بینالمللی پول این است که میزان رشد اقتصادی در سال دو هزار و بیست و یک کمتر از پیشبینی های پیشین خواهد بود. بر این پایه، بیکاری و فقر گسترش بیشتری پیدا میکند، که این مایههای ستیز را افزایش میدهد. برآمد اقتصادی و نظامی و به تبع آن سیاسی چین و احتمال تبدیل آن به رقیب تهدید کنندهی موقعیت آمریکا اکنون زمینههای جنگ سرد جدیدی را فراهم می کند که میتواند پیامدهای منفی برای همهی جهان داشته باشد.
دولت ترامپ همچون شورش ناسیونالیسم و گرایش راست، نیروی فرار از ساختارها و سامانهای دموکراتیک کشوری و بینالمللی بود. این دولت پیمان زیست بومی پاریس، سازمان بهداشت جهانی، توافقنامهی برجام و بسیاری از توافقنامههای بین دولتی آمریکا را ترک کرد و در اوج پاندمی کرونا و وضعیت اقتصادی بحرانی در جهان بسیاری از امکانات آمریکا را به ضد امکان بدل کرد. دولت ترامپ که مدعی «احیای عظمت» آمریکا بود تا حد زیادی از اهمیت و مشارکت این کشور در رهبری جهان کاست. دولتهای نادموکرات چین و روسیه نیز یا در برابر تعرضهای دولت ترامپ واپس نشستند و یا هر کجا که توانستند بهزیان دوستان و هم بازاریان خود برای سود و سودای خویش کوشیدند. اتحادیهی اروپا، با این که توانست در این شرایط دشوار از دموکراسی درونی خود دفاع کند، اما بهگونهی ترسناکی ضعف خود در برابر آمریکا را فاش کرد و روشن شد که این اتحادیه بدون بازسازی جایگاه و سیاست خود نمیتواند یک بازیگر موفق در میدان جهانی باشد. این نیاز را رهبران آلمان و فرانسه بارها بهزبان آوردند. امید که دموکراسی اروپا بتواند روی پای خود بایستد و نقش موثرتری برای بهسازی مناسبات جهانی ایفا کند.
اکنون، پس از انتخابات ایالات متحده آمریکا، جهانیان انتظار دارند که با رهبری رئیس جمهوری جدید این کشور سیاست داخلی و خارجی خود را بازنگری کند و دوباره، برای ایفای برخی نقشهای مثبت در نظام مناسبات جهانی تلاش کند. بازگشت آمریکا به پیمان زیست محیطی پاریس، سازمان بهداشت جهانی، توافقنامهی برجام، مناسبات تجاری پیشاترامپ، روند جهانی شدن و بازآفرینی سیاست مستقل آمریکا در مناسبات با ایران و کنترل تلاشهای دولتهای اسرائیل و عربستان علیه بهبود مناسبات آمریکا و ایران از جمله انتظارات جامعه جهانی از دولت جدید است. به موازات امیدها نگرانیهای بسیاری نیز وجود دارند. مسأله این است که با سامان یابی وسیع نیروهای راست در آمریکا دولت دموکرات تا چه حد موفق خواهد بود.
برای ایران اهمیت بسیار دارد که روی قطعی بودن توان و امکان دولت جدید آمریکا برای عمل به همهی وعدههای انتخاباتی حساب یکجانبه باز نکند. ایران بدون در پیش گرفتن سیاستی مبتنی بر یاری و ترغیب نیروهای معتدل در آمریکا، بدون نشاندادن حسن نیت و میل به حل مسایل، بدون مستحق نشان دادن خود برای برخوردهای مبتنی بر نرمش و سازندگی، هم بر دشواریهای کشورمیافزاید و هم برای دولت بایدن و نیروهای دموکرات و معتدل مانعتراشی میکند. چگونگی برخورد نیروهای ماجراجو و افراطی تا کنون بیشترین خدمت را به نیروهایی کرده است که خواهان محاصره و آسیبرسانی به ایران هستند. نتیجهی عملی سیاست این نیروها تفاوتی با کنش نیروهای نفوذی دولتهای ستیزهجوی خارجی ندارد.
جهان و محیط زیست
بحران جامعه و جهان معاصر اکنون بنیاد ژرف زیست محیطی یافته است. اغلب بحرانهای اقتصادی تا نیم قرن پیش، بیش از هر چیز با افزودن فشار نیروهای مولد جامعه بر محیط زیست رو به مهار گذاشتند. اما اکنون فشار متقابل محیط زیست بر اقتصاد و زندگی و تمدن بشری به یک عامل سختدرمان بدل شده است. هیچ عامل دیگری به اندازه بحران زیست محیطی چیرگی بر بحرانهای عمدهی جامعه و جهان را دشوار نمیکند. اکنون، تا پایان سال جاری، جمعیت جهان برابر آمارهای رسمی حدوداً به هفت میلیارد و نهصد میلیون خواهد رسید. افزایش جمعیت تنها در سال جاری حدود هفتاد و هفت میلیون نفر برآورد شده است. یعنی امسال به اندازه یک ایران بر جهان افزوده شده است. در مقابل، در سال ۲۰۲۰، نزدیک به پنج میلیون هکتار جنگل از بین رفته است. حدود شش میلیون و پانصد هزار هکتار زمین کشاورزی فرسوده و از بین رفته است. حدود دوازده میلیون هکتار بر کویرهای جهان افزوده شده است. با وجود پاندمی کرونا، که بسیاری فکر میکردند به دلیل کم شدن تحرک و زمینگیر شدن صنعت هواپیمایی سال خوبی برای محیط زیست خواهد بود، آرزوها برآورده نشد و انتشار گازها به میزان سرسام آور ادامه دارد.
محیط زیست تنگ و تنگتر و مصرفکنندگان محیط زیست بیشتر و بیشتر میشوند. خشکبومی به سرعت قلمروهای سبز را میبلعد. جنگلها و سبزدشتها و رودها و چشمهها و منابع زیرزمینی آب خشک و نابود میشوند. یخهای قطبی ذوب می شوند و سطح آب بالا میآید و خشکیهای کشورهای ساحلی را در خود فرومیبرد. شمار جمعیت مصرف کننده، شامل انسانها، حیوانهای خوراکی و مصرفی و ماشینها و ابزارهای مصرف کنندهی محیط زیست، همچنان افزایش مییابند. افزون بر افزایش جمعیت مصرف کنندهی انسانی و حیوانی، سرانهی مصرف نیز افزایش مییابد. لگام گسیختگی نظام سرمایهداری متکی بر جامعهی مصرفی و گسترش بی رویه مصرف، جامعه را علیه محیط زیست پیش میبرد. ماشین سود و سودا به همان میزان که تحرک اقتصادی ایجاد میکند تحرک در تخریبِ محیط زیست هم ایجاد میکند. اکنون فضای زیستی و امکانهای زیستی در خطر جدی قرار گرفتهاند و تعادل بین جامعه و طبیعت به میزان زیادی به هم خوردهاست. چنین روندی، اگر مهار نشود جامعه بشری را بهسوی دوران ستیز بر سر زیست بوم و تنازع بقا سوق میدهد. راه نجات تمدن بشری کوشش برای ایجاد تعادل میان جامعه و طبیعت، همخوان کردن جامعه با محیط زیست، متکی شدن بر انرژی تجدید پذیر و در پیش گرفتن راه توسعه پایدار بسوی جامعهی پایدار است. جامعه و جهان باید بهخود آید و از ژرفتر شدن این بحران جلوگیری کند. محیط زیست دارایی مشترک همهی جهانیان است. آگاهی و احساس مسئولیت مردم و افزایش کوششها برای کنترل و محدود کردن مصرف و سوختهای فسیلی و تولید گازهای آلاینده میتواند گامی بزرگ به جلو باشد. مهار این بحران نیازمند همبستگی و همکاری جهانی و منطقهای است. همستیزی و تنشها و مناسبات ناعادلانه نیروی جامعهی جهانی برای رویارویی با بحران زیستبومی را میفرساید.
روند جهانی شدن، که اکنون با مقابلهی برخی دولتها و جریانهای ناسیونالیست روبروست، پیامدهای مثبت و منفی بسیاری داشته است. هر کشوری لازم است در برنامهریزی برای آینده خود این تأثیرات را در نظر بگیرد. روند جهانی شدن، همچون یک روند در مجموع مثبت، به بسیاری کشورها کمک کرد تا اقتصاد و تکنولوژی خود را رشد دهند و از دوران فقر و عقب ماندگی بگذرند. تحول ناشی از جهانی شدن روی نیروها و صفآراییهای جهانی تاثیر گذاشت و بطور خاص موقعیت آسیا در جهان را دگرگون کرد. به موازات آن، در این روند برخی کشورها مانند ایران، که با کاروان رشد به اندازه کافی همراه نشدند و نتوانستند یک عضو فعال این روند باشند، با دشواریهای بیشتری جهت یافتن سهم در بازار جهانی روبرو هستند. ایران با برون افتادن از مسیرهای اصلی رشد دههها باید وقت صرف کند تا به اندازه سهم خود وارد بازار جهانی شود. حرکت برای جبران این عقب ماندگی بهشدت بستگی مییابد به اتخاذ یک سیاست واقعبینانه که اساس آن درک اهمیت مناسبات عادی و سازنده با دیگر دولتها و گزینش راه دوستی و همکاری بهجای تنش و ستیز است. در مسیر شتابناک جهانیشدن و تشدید رقابتهای اقتصادی، تفاوت رشد و ثروت کشورهای جهان بسیار بیشتر شده است. در درون کشورها فاصلهی طبقاتی و شکاف میان دارا و ندار افزایش یافته است. مردم دنیا، به موازات برخورداری عمومی از نعمتهای پیشرفت جهانی، شاهد نزول نسبی سطح زندگی زحمتکشان در قیاس با افزایش نجومی سود و سرمایهی شرکتها هستند. نارضایتی ناشی از این وضعیت گاه مورد بهرهبرداری سیاستگران پوپولیست و ناسیونالیست و گرایشهای ضد جهانی شدن میشود. آنها بهجای تلاش برای اصلاح جامعه و بهسازی روند جهانی شدن و همخوان کردن آن با نیازهای تأمین حقوق مردم جداسری در پیش میگیرند و میکوشند با نوعی ملیگرایی واپسگرایانه جلو این روند را بگیرند. دولت ترامپ از این شرایط بهره گرفت و به تعرض علیه نظامها و نهادهای تنظیم کننده مناسبات جامعه جهانی پرداخت. رفتار دولت ترامپ گواهی دیگری شد بر نادرستی سمتگیریهایی که به جای بهسازی جهانی شدن قصد قربانی کردن آن بهپای خودمحوری ناسیونالیستی را دارند. «آمریکا اول» آقای ترامپ به آمریکا آخر از نظر رعایت نظمها و نهادهای بین المللی شد، امری که برای جهان بسیار خطرناک است.
وضعیت خاورمیانه
در این دوران پر خطر، خاورمیانه و ایران از هرسو در محاصرهی دشواریها دست و پا میزنند. بحران زیستمحیطی در این منطقه بسیار شدیدتر است. هم اکنون نشانههای ستیز بر سر آب و خاک آشکار شده است و در نقاطی مثل مصر و سوریه و ترکیه و عراق زمینههای تنش جدی فراهم میشود. مشکل حاد جابهجاییهای درونکشوری و مهاجرتهای انبوه مردم بر اثر جنگ و ویرانی و ستم و سرکوب دولتها، از وضعیت وخیم محیط زیست نیز متأثر است. کشورهای منطقه هر یک بهگونهای درگیر ستیز با همدیگر هستند. جنگهای کلاسیک و جنگهای نامتعارف و تروریستی برخی از کشورها را ویران کرده و صدها هزار کشته بر جای گذاشته است. ستیزهجویی جنایتکارانهی بنیادگرایی دینی و قومی، درآمیخته با دخالتهای مخرب و تحریک کنندهی دولتهای خارجی، برخی دولتها و عوام متعصب و فریبخورده را به جان هم انداخته است. با همهی کشتارها و ویرانیها، هنوز چشم انداز روشنی برای مهار این فاجعهها وجود ندارد. اما این وضعیت نمیتواند و نباید ادامه یابد. مردم و دولتهای این منطقه اگر نخواهند هستی کشورها را از دست بدهند، لازم است برای اقدام سازنده دست صلح و آشتی و همزیستی بهسوی هم دراز کنند. خاورمیانه نیازمند صلح و آشتی و همکاری همهی کشورهای منطقه است. سوءاستفاده از این شرایط اندوهبار برای آسیب رساندن به همدیگر کنشی به تمام معنی جنایتکارانه است. چگونگی وضعیت اقتصادی و سیاسی ایران با وضعیت خاورمیانه عمیقا گره خورده است. بدون آن که کشور ما یک عامل صلح و سازندگی و دموکراسی بشود، حل شماری از عمدهترین مشکلات منطقه با دشواری روبرو خواهد بود.
دشواریهای ایران
ایران در گرفتاریهای گوناگونی غرق شده و تواناییهای آن برای حرکت بسوی حل مسائل فرسوده شده است. دستهای بستهی کشور ما باید باز شود. ایران باید با درک فرآیندهای بحرانی به فوریت برای نجات خود اقدام کند. همه چیز در گرو شناخت درست عاملهای بازدارند و حرکت برای رفع دشواریها با اتکا به خرد و نیروی مشترک ملت است. عمدهترین عاملهای بحران در ایران چنین است:
ـ «ولایت فقیه» و ساختار سیاسی متکی بر درآمیزی دین با دولت و شرع با قانون، بنیاد بحران سیاسی ـ اجتماعی کشور ماست. ساختار بحرانزای این نظام تمامی کشور را در دشواریها غرق کرده و دولت و سیاست را فلج کرده است.
ـ استبداد، نفی آزادیهای سیاسی، نفی انتخابات آزاد، دستیازی به سرکوب و کشتار در رویارویی با جنبشهای اعتراضی، تلاش برای خفه کردن دگراندیشی، ویران کردن فرهنگ جامعه، پایمال کردن حقوق زنان و اقلیتهای قومی و دینی، اینها همه تشعشعات تاریک یک نظام فاسد و مرتجع هستند.
– ویرانی اقتصادی، بیبرنامگی، آشوب، اقتصاد رانتی، چپاول حکومتیان و نهادهای تو در توی دولتی و دینی، انتقال بخش عمدهی اقتصاد به سپاه و افراد پرنفوذ، بیکاری، زحمت بیمزد، سرکوب اعتراضات زحمتکشان، رساندن رنج مردم به حداکثر ممکن، چنین است کارنامه این نظام سیاسی.
ـ چندگانگی و همستیزی کانونهای قدرت و تبدیل دولت به یک ابزار ناتوان و کمتر مسئول و تابع حکومت فقاهتی، پیامد دیگری از نظم مبتنی بر رهبری دینی است.
ـ فتواسالاری در دستگاه دینی و تبدیل آن به یک قدرت خوفناک هرج و مرج طلب و ضد قانون، که مستقیماً اندیشه و کنش دگراندیشان، اصلاح طلبان، متفکران و روشنفکران دینی را به گونهی تروریستی در هر کجای جهان تهدید میکند نیروی منفی دیگری به موازات ولایت فقیه است.
ـ بیسامانی اقتصادی و بی صاحب شدن ثروتهای کشور، غرق شدن جامعه در انواع دزدیهای کلان، درست شدن گروهبندی ها و دسته ها و باندهای همسود و همدست و تبدیل این مجموعه به یک عامل هولناک بر گرفتاریهای کشور افزوده است.
ــ فرار مغزها و شایستگیها و ثروتها، فرار صدها هزار خانوادهی ایرانی به هر گوشهی دنیا، تهی شدن کشور از ثروتهای معنوی و مادی خود.
ـ سیطرهی نامتخصصان و کمدانها و ناآزمودهها بر اغلب پستهای کلیدی سیاسی و اداری و هرج و مرج و ویرانگری ناشی از این پدیده.
با این دشواریهای چندینگانه، پرسمانهای پیش روی ما نیز بسی سخت و سنگین هستند. همانگونه که «اتحاد جمهوریخواهان ایران» پیش از این گفته و نگاشته است، پاسخ به پرسمانهای بنیادی کشور جز از راه پایان یافتن «ولایت فقیه» ممکن نخواهد بود. «ولایت فقیه» ساختاری درخور بازسازی و اصلاح نیست و شایستگی اداره و رهبری این کشور را ندارد. بهروشنی باید گفت، اندیشهای که به جای مبارزه و تلاش روشنگرانه جهت الغای این نهاد ویرایش آن را پیش میکشد تنها عمر ارتجاع را افزایش میدهد. «ولایت فقیه» به شکل اتفاقی و بدون هرگونه فهم سیاسی و مسئولیت مردمی به قانون اساسی و کشور تحمیل شد. تحمیل این ساختار سیاسی و نهادهای مرتبط با آن سبب کنار رفتن مسئولیت دولت در هدایت کشور و غیرپاسخگو شدن نهادهای اصلی رهبری و به بنبست کشیده شدن تمام زندگی سیاسی ما ایرانی ها شد. روشن است که خرد خیرخواه از هرگونه تعدیل و اصلاح و تعقلی که بتواند مرحمی بر زخمهای کشور باشد استقبال میکند. اما، چنانچه دشواریهای بنیادین طرح نشوند و تلاش نشود که از رأس تا قاعدهی جامعه در گفتمان ساختار سیاسی مشارکت کنند، آنگاه مرحمها میتوانند به جای زخمهای کشور بر زخمهای استبداد قرار بگیرند. اتحاد جمهوری خواهان ایران کار روشنگرانه و بسیج کننده جهت متحول کردن جامعهی ایران را با استقبال از هر حرکت بهسازانه همراه میکند. ما خشونتگرایی و برخورد کینتوزانه و نفی گفتگو و گفتمان را نمیپذیریم. ما میخواهیم کمک کنیم تا گفتمانی با شرکت همهی لایههای اجتماعی و از آن جمله با شرکت دست اندرکاران قوای حکومتی در جامعه پیشبرود. در چنین گفتمانی نظر ما این است که، راه حل بحرانهای ژرف سیاسی و ساختاری در ایران الغای «ولایت فقیه» و نهادهای مکمل آن و سپردن مسئولیت سیاسی و اداری کشور به دولت، متکی کردن دولت بر اراده و رأی کاملا آزادانهی مردم، بازسازی بنیادی دستگاه دادگستری کشور در همبنیادی با موازین حقوق بشر و نیازهای جامعهی مدرن و جداسازی همه جانبهی دستگاه اداری از دستگاه دینی کشور است. اتحاد جمهوریخواهان ایران در برنامهی مصوب کنگره خود، راهکار گذار به دموکراسی را بدینگونه اعلام کرده است:
«اتحاد جمهوریخواهان ایران مناسب ترین راه رسیدن به آزادی و دمکراسی و تثبیت آن را برگزاری «انتخابات آزاد» می داند و بر گشايش فضای سیاسی و تامین آزادی های مدنی و سیاسی، آزادی فعاليت احزاب سیاسی، آزادی مطبوعات و مبادلهی آزادانهی اطلاعات به مثابهی پیش شرط برگزاری انتخاباتی آزاد، تحت نظارت یک هیات مردمی مورد قبول همگان، برای تشکیل مجلسی برآمده از رای آزادانهی مردم، بهعنوان بالاترین نهاد قانونگذاری و تصمیم گیری کشور تأکید دارد. انتخابات در جمهوری اسلامی که مردم میهن ما در آن به قصد تاثیر گذاری در مدیریت کشور به پای صندوق های رای می روند، تاکنون به خاطر سلطهی ولایت فقیه و نهاد های وابسته به آن و ایجاد محدودیت در انتخاب نمایندگان واقعی مردم و نقش محدود ارگان های انتخابی در ساختار قدرت، عمدتا در خدمت تنظیم مناسبات قدرت در درون جمهوری اسلامی و رقابت بين جريان های حکومتی بودهاست.»
ما بر راه دموکراتیک حل مسایل، یعنی شرکت آزادانه و همگانی در گفتمان تحول ساختاری، تأکید داریم و میخواهیم حق ما برای گفتگو در باره این برنامه در درون کشور تأمین شود. مدعیان مبارزه با خشونت باید بدانند تنها نیرویی بهراستی راه زدودن خشونت از جامعه را میپیماید که ریشههای خشونت و ستم را به آشکار ترین کلام بیان میکند و همه را به گفتگو و هماندیشی برای نجات کشور فرامیخواند.
دربارهی مسائل پیشِرو
«اتحاد جمهوریخواهان ایران» به موازات پیگیری برنامهی بلند مدت خود برای نجات کشور، در چارچوب امکانات موجود برای مسائل حاد پیش رو چاره اندیشی میکند. در این راستا، با توجه به مجموع مسائلی که در بالا گفته شد، نظر و سیاست خود را در بارهی عمدهترین مسائلِ پیش روی کشور در سال جدید طرح میکنیم.
توافق «برجام»
«برنامهی جامع اقدام مشترک» یا «برجام» برای همهی طرفهای آن، با توجه به مجموع شرایط، توافقی مثبت بوده است و میتوان آن را برد همهی شرکت کنندگان در توافق دانست. اگر چه سرمایهی این توافق محدویتهای تعیین شده برای برنامهی هستهای ایران است، اما به دلیل این که حق ایران حفظ شده است و به تأمین صلح و رفع بخش بزرگی از تحریمها کمک میکند برای ایران نیز برد بزرگی بوده است. این برد دولت روحانی، پس از امضای توافقنامه با انتقادهای فزایندهی ولایت فقیه و نیروهای تندرو همسو با آن روبرو شد. «ولایت فقیه» و نهادها و نیروهای مستقیم آن در جمهوری اسلامی، پس از پایان موفقیتآمیز گفتگوها، با هدف جلوگیری از بهرهمند شدن دولت و نیروهای اصلاح طلب و میانهرو از نتایج توافق و ریختن سود توافق به کیسهی خود، انتقاد و اعتراض و حمله به دولت را گسترش دادند. مهمترین ضربههای آنها به برجام یکی ایجاد بی اعتمادی و شک در طرفهای مذاکره به خصوص آمریکا بود و دیگری جلوگیری از طرح و اجرای برنامه برجام دو و سه. سه مسألهی بسیار مهم و تعیین کننده که در روند اجرای برجام دو و سه ممکن بود جامه عمل بپوشند، یکی بهسازی مناسبات با آمریکا و اروپا ، دیگری فرونشاندن تنش و ستیز با اسرائیل و در منطقه و مورد سوم برداشتن گامهایی در سمت فضای باز سیاسی بود. «ولایت فقیه» با برخورد ماجراجویانه و ویران کننده، در حالی که همهی تلاشها را خنثی میکرد، این انتظار را برای خود نگهداشته بود که تحریمها زدوده شود. اما دود خرابکاری آنها به چشم کشور رفت. خروج دولت آقای ترامپ از برجام و تشدید تحریم و محاصرهی خردکننده اقتصادی ایران، توامان با کارشکنیهای درونی مکمل آن، برجام را سترون کرد و دشواری بزرگی پیش روی مردم ایران گذاشت.
اکنون، با پیروزی آقای جو بایدن در انتخابات، انتظار میرود که امکان برای بازگشت مجدد ایالات متحده آمریکا به برجام و به اجرا درآمدن مفاد توافقنامه پس از دور دیگری از گفتگوها فراهم شود. دولت روحانی مدافع برجام است و اگر نیروهای تندرو و ولایت فقیه مانع نشوند، مایل به زنده کردن برجامهای دو سه نیز هست. این حکومت آقای خامنهای است که باید تصمیم بگیرد ضربهای سختتر به مردم ایران بزند و یا خود را از رویارویی با مدافعان برجام کنار بکشد و بگذارد که دولت مجری سیاست خود باشد. ایران نمیتواند امید خود را به برخورد نیک حریفان خود در برجام متکی کند. ایران باید امید را بر تلاش خود برای تبدیل امکانهای مثبت به واقعیت متکی کند. یک دولت مسئول باید امید تولید کند و از امید پاسداری کند. تکدی یا سرقت و زورگیری امید از دیگران ناممکن شدهاست. تقویت امکان و امید برای زنده کردن برجام نیازمند آن است که ایران به صورت مدافع و متعهد به برجام در میدان باشد. ایجاد شک و تردید موضع کشور را تضعیف میکند. ایران نمیتواند طرفهای مذاکره را به مرگ بگیرد تا به تب راضی شوند. جهان و منطقه و مناسبات ایران با دیگر دولتها نیازمند اعتماد و پایبندی است. دولت وظیفه دارد در برابر «ولایت فقیه» بایستد و به هرقیمت مانع شود که ایران ناقض و نامتعهد به برجام معرفی شود. تسلیم شدن دولت به تحمیلات ولایت فقیه زیرپا گذاشتن وعدههایی است که به کمک آنها رأی شرکت کنندگان در انتخابات به روحانی تعلق گرفت. زنده کردن برجام راه دشواری است. با توجه به نیروی عظیم مخالفان برجام در آمریکا و منطقهی خاورمیانه، هرگونه ماجراجویی از سوی حکومت دستمایه خرابکاری بیشتر آن نیروها خواهد شد.
«برجام دو و سه»
رفع تحریم و محاصرهی اقتصادی ایران بدون پشتوانهی برجام دو و سه اگر ناممکن نباشد بسیار ناقص و شکننده و کممایه خواهد بود. در این دوران، برای قدرتهای هستهای جهان جلوگیری از هستهای شدن دیگر کشورها خیلی دشوار نیست. وضعیت ایران با کرهی شمالی همسایه و متحد چین مقایسهپذیر نیست. هیچ نیروی مثبتی در جهان و ایران از افزایش کشورهای هستهای حمایت نمیکند. ژرفای مسألهی آمریکا با ایران محدود به برنامه هستهای نیست. جایگاه ایران در سنگرگیریهای جهانی اصل مسئله است. ایران تا زمانی که مناسبات عادی با آمریکا نداشته باشد و نشان ندهد که علیه آن تبلیغ و بسیج نیرو نمیکند، حتی اگر تمام برنامهی هستهای و موشکی را پایان دهد، همچنان تنش و ستیز و تهدید وجود خواهد داشت. ایران لازم است درک کند که در چشمانداز، دشمنیها باید به دوستی بدل شوند. باید نشان داد که ایران آمادهی آغاز کردن روند بهسازی مناسبات است. سند این تمایل همان است که دولت روحانی بهدرستی آن را برجام دو و سه نامیده است. «ولایت فقیه» بدون تن دادن به برجام دو و سه، زنده کردن برجام را دشوار، راه پسنشاندن تحریمها را سخت، و رنج مردم ایران را از آن چه هست، بیشتر خواهد کرد.
مذاکره شیوه اصلی حل مسائل
گفتگو وسیلهی اصلی حل مسائل به شکل مسالمتآمیز است. ایران نمیتواند منتظر آن باشد که دیگران برای حل دشواریهای مناسبات طرفین گام پیش بگذارند. دولت و حکومت ایران مسئول اصلی اقدام برای این گفتگوها هستند. بازگشت به گفتگوهای دوجانبه و چندجانبه دربارهی برجام و غیره تنها یک عرصه از گفتگوهای ضروری است. افزون بر مسألهی برجام، کشور ما نیازمند ارتباط و گفتگو با دولت آمریکا برای حل مجموع مسائل است. یک دولت مسئول در پیشنهاد برای باز شدن سفارتخانههای دو کشور و شروع چنین روندی پیشگام میشود و تردید به خود راه نمیدهد. میراثداران بینش و روش آقای خمینی باید از خود بپرسند، آیا اشغال سفارت آمریکا امنیت ایران را بهتر تأمین کرد و یا زدودن آثار آن اشغال از ساختمان سفارت و در نظر گرفتن آن به عنوان محل بازگشایی آینده میتواند به این هدف کمک کند؟ آنان که حمله به سفارت عربستان را محکوم کردند، میتوانند در این زمینه نیز نظری همانند داشته باشند، اگر شجاعت بیان آن را بیابند. با سیاست کشور نمیتوان با قهر و آشتی برخورد کرد. سیاست وسیلهی حل مسائل گریبانگیر کشور است نه وسیلهی تأمین وجاهت و غرور و غیرت تبلیغاتی برای حکام و جریانهای سیاسی.
برنامهی هستهای
ایران مانند هر کشور دیگری در جهان برای تأمین انرژی مورد نیاز خود در آینده ممکن است به استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای نیاز داشته باشد. از دیدگاه حقوقی ایران این حق را دارد و حق آن باید رعایت شود. تبعیض پذیرفتنی نیست. اما، بسیاری کشورها با داشتن این حق برای تعطیل نیروگاههای هستهای خود اقدام میکنند. بحران محیط زیست نیازمند روی کردن کشورها بهسوی انرژیهای پاک و بازیافتی است. صلاح ایران و خواست نیروهای زیست محیطی این است که کشور ما به انرژیهای جانشین برای انرژی فسیلی و هستهای روی آورد و بر نیروی هستهای تکیه نکند. از آنجایی که جمهوری اسلامی اعلام مخالفت با تسلیحات هستهای و آن را «حرام» اعلام کردهاست، دست آن برای انعطافهای لازم باز است. اما دست ابتکار در دستبند ولایت فقیه گیر است. اگر ولایت فقیه و کانونهای فشار وابسته به آن مانع نشوند، مشکلی برای گزینش یک سیاست موثر و سازنده جهت رسیدن به توافق با آمریکا نیست.
ایران، اسرائیل و عربستان
در جهان معاصر ارتباطهای خارجی هیچ کشوری نمیتواند بر بنیاد دینی و ایدئولوژیک باشد. اساس مسئولیت در برابر کشور و مردم این است که ایران و نیازهای آن در رابطه با هر دولتی مبنا باشد. سود و نیاز مردم ایران فراتر از هر گرایش دینی و ایدئولوژیک حکم میکند که کشور ما با کشور اسرائیل نیز مثل کشورهای دیگر برخورد کند و مثل بسیاری از دولتها مخالفت با سیاستهای غلط دولتهای این کشور را در چارچوب مناسبات متقابل و بر پایه مصوبات و اصول مورد قبول سازمان ملل متحد انجام دهد. برای دفاع از حقوق مردم فلسطین و مخالفت با گرفتن سرزمینهای آنان زیانبار است که برقراری مناسبات با اسرائیل رد شود. این ناممکن است که با ادامهی وضعیت کنونی بحرانهای عمدهی منطقه راه حلی پیدا کنند. در مرحلهی نخست تنش زدایی و تعدیل سیاسی و در گام بعد برقراری مناسبات، گامی در سمت راه حل است. قطع رابطه خود بزرگترین عامل زایندهی دشواری است. همین سیاست شامل مناسبات ایران با عربستان و مصر نیز میشود. ویژگی مناسبات ایران و اسرائیل در این است که عادی کردن کامل مناسبات با آمریکا زیر تأثیر سیاست ایران در رابطه با اسرائیل است و عادی کردن مناسبات با اروپا در حد معینی به نوع مناسبات با آمریکا بستگی مییابد. در یک جمعبندی کلی، ما خواهان مناسبات رسمی و دوستانه و سازنده ایران با همهی کشورهای جهان هستیم. شرایط جامعهی جهانی و وضعیت خطرناک محیط زیست همهی کشورهای منطقه را، از ایران تا مصر، به همبستگی و همکاری فرامیخواند.
«برجام آزادی»
جمهوری اسلامی نباید این تصور را به خود راه دهد که میتواند در سیاست خارجی برای حل مسائل اقدام کند اما در داخل به سرکوب اعتراضات و ترور و تداوم استبداد ادامه دهد. چنین نگاهی به تمام معنی ضد مردمی است و نمیتواند نیروی لازم را برای اصلاح و موفقیت سیاست خارجی گردآورد. جانمایهی نیرویی که ایران را در مذاکرات و مناسبات خارجی توانا و موفق میکند نگاه مثبت و حمایت مردم از روند حل مسائل است. مردم عاصی شدهای که نان سفره خود را نیز از دست میدهند نه آرزوی موفقیت که آرزوی مرگ حکومت و دولت وقت را خواهند داشت. جمهوری اسلامی تا خود را همراه با کشتی ایران در دریای بحرانها غرق نکرده است باید با خواست مردم و آزادیخواهان همراه شود. نخستین گام در یک روند تحول مثبت در چارچوب شرایط موجود میتواند گشایش فضای سیاسی از طریق آزاد کردن زندانیان و محصو شدگان سیاسی، رفع ممنوعیت احزاب سیاسی، تأمین شرایط لازم برای عملی کردن یک انتخابات آزاد و برگزاری انتخابات آزاد باشد. انتخابات آزاد مهمترین اقدام دموکراتیک در راستای پایان دادن به بحران سیاسی کشور است. آنها که میخواهند خود را به رأی بگذارند، باید این کار را در شرایطی آزاد و مساوی برای همه انجام دهند. برجام آزادی روی میز شماست. این را با مردم و آزادیخواهان باید به گفتمان بگذارید. بدون «برجام آزادی» زیر پای همهی برجامها خالی خواهد ماند.
ایران از آن همهی مردمِ ایران است.
مجموع مسائل سیاسی؛ مجموع تدبیرها و راهکارها، همه باید وسیلهای باشند در خدمت مردم. در خدمت بهسازی وضعیت کار و معیشت و مسکن و بهداشت مردم. در خدمت حفاظت از محیط زیست و رفاه طبیعی و آسایش و امنیت اجتماعی و آموزش و فرهنگ مردم. مهمترین و بدترین مشکل در سیاست ایران باور به پدیدههای مافوق مردم است که گویا سیاست نخست باید در خدمت آنها باشد. تعصبات ایدئولوژیک، مذهبی و قشری سبب شده است زندگی مردم ما بازیچهی دست سرنیزهداران و جریانهای سیاسی ماجراجو بشود.
مردم رنج میبرند. کارخانهها و مؤسسات ویران و تعطیل میشوند. بیکاری سراسر کشور را فرا گرفتهاست. تحریمها از یک سو و ناکارآمدی و فساد و دزدی از سوی دیگر داراییهای کشور را بهپایان رساندهاست. فریاد ستمدیدگی مردم بگوش کسی نمیرسد و حرکت ستمستیزانه آنان سرکوب میشود. مردم نومید شدهاند. بسیاری کشور را ترک میکنند. مغزها و استعدادها و امکانات ما مثل یک سیل پرخروش به آنسوی مرزها میروند. این خونیست که از رگان کشور خارج میشود. ایران در خطر بسیار جدی قرار دارد. خطر اصلی برای ایران تداوم این استبداد است. مردم میخواهند که تغییر بنیادین این وضع آغاز شود. مذکرات برجام، مذاکره با آمریکا، تنش زدایی از منطقه، پایان دادن تنش در رابطه با کشورهای منطقه، اینها اموری شخصی و مذهبی و ایدئولوژیک نیستند. اینها امر مردم هستند. چرا که بدون حل این مسائل زندگی مردم از این که هست بدتر میشود. تداوم استبداد، سرکوب آزادیها و بهخون کشیدن اعتراضات، همه، اقدام علیه امنیت کشور و علیه امنیت مردم است. آنکه اعتراض میکند علیه امنیت نیست، خواهان امنیت است. علیه امنیت نیروهایی هستند که مردم را نسبت به آیندهی کشورشان نومید میکنند. نیروی مخل امنیت و آسایش کشور آناست که بودجهی کشور را میان نهادهای انگلی وابسته به خود تقسیم میکند، اما مزد کارگران را پس از شش ماه و یکسال هم نمیپردازد. کسی با تبلیغات نمیتواند جای دزد و دزد زده را با هم عوض کند. مردم طی نزدیک به نیم قرن مشارکت فعال در مبارزهی سیاسی آن چه را که لازم است درک میکنند و نمیتوان آنها را فریب داد. مردم خواهان اقدام بیدرنگ برای حل مسائل خود هستند. مردم میخواهند که پرداخت مزد کارگران اولین رقم در پرداختها باشد. بهسود همه است که دولت نه از دهان ولایت فقیه که از دهان مردم و نمایندگان واقعی آنها پیامها را بشنود. ایجاد این یقین در شناخت مردم که هیچ حرفی شنیده نمیشود و هیچ تحولی صورت نمیگیرد هراسانگیزاست. گوشها را باز کنید و حرفها را بشنوید و خشم مردم را درک کنید و برای پایان دادن به این وضعیت اقدام کنید. تمام مسئولیت بر گردنِ گردانندگان کشور است.
هیات سیاسی اجرائی اتحاد جمهوریخواهان ایران
۱۲ دی ۱۳۹۹ – یکم ژانویه ۲۰۲۱
دوستان گرامی در حسن نیت شما کوچک ترین تردیدی ندارم. اما متاسفانه باید بگویم در تحلیل شرایط حاضر سیاسی و راهبرد ها و راه کارهای استنتاج شده از این تحلیل ها و تبیین ها باید به روشنی بگویم که به نظر می رسد شما نه فقط دچار سطحی اندیشی و ذهنی گرایی شدید شده اید، بل به نظر می رسد فقر بینش و روش علمی – انتقادی شما، سبب شده است که در عرصه ی پراتیک سیاسی – اجتماعی و کنش گری سیاسی نیزبه غیر واقع بینانه ترین و سترون ترین مشی سیاسی سقوط کنید. چرا می اندیشید ولایت فقیه تصادفی به قانون اساسی و جامعه تحمیل شد. خمینی در نقد سلطنت به مثابه امر الاهی، و در نقد تضعیف سهم روحانیت در جامعه و قدرت سیاسی حاکم، و در پاسخ بد عهدی های پادشاه حاکم نسبت به نقش و سهم روحانیت دردین و دولت توامان، و برای جاری و ساری کردن قوانین شرعی، به تدوین و تشریح و تبلیغ،تئوری ولایت فقیه به مثابه سلطنت فقیه اقدام کرد. ولایت فقیه تئوری سازمان یابی ادغام قدرت مذهبی روحانیت و ابزار سرکوب نظامی – امنیتی آن برای به کف آوردن قدرت سیاسی و بازتولید گسترده ی سرمایه و تبدیل کردن روحانیت و نژروی سرکوب آن به کاست و بلوک حاکم بود. چرا فکر می کنید ولایت مداران حاضرند برای حفظ جامعه و مردم ایران تن به منطق گفت و گویی دهند، که در نتیجه ی آن از تمامی قدرت و سرمایه ی به کف آورده ی خود صرف نظر کنند. آیا پس از چهل سال تجربه ی حکومت خون جنونکده ی اسلامی هنوز می اندیشید می توان با سرکوب گران هر گونه دگر اندیشی و دگرباشی، با معاندان هر گونه مدارا و رواداری گفت و گو کرد. شما دوستان به اتکا کدام نیروها و طبقات اجتماعی و با کدام راه کار سیاسی می خواهید نهاد ولایت فقیه و ساختار های سیاسی- نظامی-قضایی متناسب با آن را الغا کنید. چرا فکر می کنید دولت روحانی می خواهد و می تواند در تقابل با ولایت فقیه به برجام ۱،۲،۳ عمل کند، در حالی که از هم اکنون در صدد بیست و پنج سال حبس تعزیری دولت روحانی اند. و…..