نگاهی تحلیلی به جنبش «زن، زندگی، آزادی» و توصیه‌های ما

بيانيه ۳۱ فعال سياسی پيرامون جنبش «زن، زندگی، آزادی»

ریشه‌ها و عامل‌ها
خشم انباشته و فروخورده‌ی اکثریت شهروندان ایران از حکومت ولی فقیه علی خامنه‌ای چند دهه است که به انباری از باروتِ درآستانه‌ی انفجار تبدیل شده بود؛ خشمی ناشی از استبداد و خودکامگی، زن ستیزی، ناکارآمدی، فساد، دزدی و چپاولِ ثروت ملی، گسترش فقر و بی‌عدالتی، اختناق، سرکوب، شکنجه و زندان و اعدام، جهل و خرافات و واپس‌ماندگیِ فرهنگی، تبعیض‌های گسترده علیه زنان، دگراندیشان و اتنیک‌های ایران. افزون ‌براین پی‌آمدهایِ سیاست خارجیِ مغایرِ هنجارهای رایج دیپلماتیک بین‌المللی، ایجاد آشوب در کشورهای همسایه، دشمنی تمدن‌ستیزانه با غرب و اصرار بر سیاست ویران‌گر غنی‌سازی اورانیوم، دیگر مایه‌های خشم دراین انبار باروت بوده اند. از دیرباز آشکار بود که چنین حکومتی به‌سانِ بسیار دیگرْ رژیم‌های دیکتاتوری نمی‌تواند پایدار بماند.

شوربختانه این جان عزیزِ دخترِ کردِ ما مهسا – ژینا امینی بود که مشعلی شد تا این انبار باروت به انفجار درآید، تعادل خشم و وحشت را برهم بزند و خشم را به جسارت و شجاعت در برابر گزمه‌های استبداد دینی تبدیل کند و برگی نو بر تاریخ مبارزات شهروندان ایران در راه رسیدن به یک زندگی شرافتمندانه‌ی توأم با آزادی، دمکراسی، عدالت، محیط زیست سالم، امنیت و رفاه بیافزاید و به خیزش و جنبشی ملی‌ با نیرویِ بالقوه‌یِ انقلابی فرابروید که بیش از دو ماه است در سراسر ایران و بین ایرانیان در سراسر جهان استمرار دارد.

دستاوردهای جنبش «زن، زندگی، آزادی» تا کنون

در جنبش ملیِ جاری شاهد بی‌سابقه‌ترین اعتراض‌های خیابانی به‌لحاظ دربرگیرندگی جغرافیایی و حضور قشرهای مختلف اجتماعی (فراطبقاتی و فرااتنیکی و…) هستیم.

نافرمانی مدنی روبه‌گسترشِ شهروندان به‌ویژه زنان در جای‌جای کشور و لایه‌های مختلف اجتماعی یکی از برگ‌های زرین این جنبش است که خود شاید رنسانس بزرگ ایرانی را گامی بزرگ فراپیش برده است. آثار این انقلابِ بزرگِ فرهنگی از اعماق جامعه بارها و بارها به سطح آمده و باز هم خواهد آمد که خود نیکوترین پشتوانه‌ی یک انقلاب سیاسی است.

رشد و اعتلای همبستگی ملی بین اغلب ایرانیان در منطقه‌های مختلف کشور که در شعارهای گوناگون «کردستان چشم و چراغ ایران»، «از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران» و نمونه‌های بسیارِ دیگر متبلور شده، یکی دیگر از دستاوردهای تاریخ‌ساز این خیزش ملی است. این شعارها حربه‌ی حکومت را، در دامن زدن به هراس از تجزیه و خطرِ ناامنی و پیش کشیدن گفتمان امنیت، برای غلبه بر گفتمان آزادی (شعار این جنبش ملی) نقش‌برآب کرده است.

و نیز این جنبشِ ملی به فعال شدن دوباره‌ی جنبش دانشجویی در بی‌سابقه ترین وضعیت از ابتدای شکل‌گیری جنبش دانشجویی در حدود یک قرن اخیر منجر شده است؛ به‌لحاظ وسعت جغرافیاییِ آن، شرکت انبوه دانشجویان، پیش‌گامی دختران، شعارها و مطالبه‌های رادیکال و هم‌چنین به‌لحاظ سیاسی و اجتماعی، استقلال از همه‌ی جناح‌های حکومت و… . فعال شدن جنبش دانشجویی خواب را از چشمِ گردانندگانِ اتاق‌هایِ فکرِ سیاسی و امنیتی حکومتِ سرکوب‌گر ربوده است.

در یک نگاه راهبردیِ میان‌مدت، تربیت هزاران هزار نیروی جوان برای حرکت دگرگونی‌طلبیِ بنیادی و ساختاری در ایران برای گذار از استبداد دینی یکی دیگر از دستاوردها و شاید یکی از مهم‌ترین آن‌هاست. تربیت نیروهای تازه‌نفسی که درس مبارزه را نه‌تنها در کتاب و فضای مجازی بلکه در خیابان و میدان عمل تجربه می‌کنند.
ورود بی‌سابقه هزاران دانش‌آموز آگاه و پویا به روند دگرگونی‌خواهیِ بنیادی و ساختاری یکی دیگر از دستاوردهای آینده‌ساز این جنبش ملی است.

شعارنویسی روبه‌گسترش و مهارناپذیر در چهار گوشه‌ی‌ کشور و نقاط مختلف شهرها از صبح تا شام در درودیوارِ محل زندگی، تردد، محل کار و تحصیل و … در چشمِ بینندگان بیداری ایرانیان و فریاد اعتراض آنان را بارها و بارها یادآور می‌شود.

فعال شدن جامعه مدنی (معلمان، وکلا، پزشکان و…)، هنرمندان، ورزشکاران و… در پشتیبانی از جنبش یکی دیگر از جلوه‌های این خیزش ملی‌ست که برخی از آن‌ها در چند دهه‌ی اخیر بی‌سابقه بوده است.

بروز و شکل‌گیریِ خلاقیت‌های مختلفِ مردمی به‌خصوص هنرِ اعتراضی در نسل جوان یکی دیگر از دستاوردهای این جنبش ملی است. سرودِ «برایِ …» شروین به‌عنوان نماد این خلاقیت، پرچم جنبشِ مردمی گردیده است.

حضور وسیع و گسترده‌ی ایرانیان خارج از کشور در تجمع‌ها و راهپیمایی‌های متعدد و پُرشمار با همه‌ی تنوع و تکثر آن‌ها جلوه‌ی دیگری از جنبش ملی ایرانیان و هم‌گراییِ داخل و خارج بدون هیچ تفاوتی است.
شکل‌گیری گسترده‌ترین و بی‌سابقه‌ترین پشتیبانیِ بین المللی در افکار عمومی، و میان هنرمندان، ورزشکاران، سیاست‌مداران، دولتمردان و نهادهای مختلف هنری، علمی، سیاسی، حقوق بشری و… یکی دیگر از دستاوردهای این خیزش ملی تاکنون است.

یک درس و دستاورد و شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین درس و آموزه‌ی طلایی جنبشِ «زن، زندگی، آزادی» این است که بیش‌ترینِ مردم ایران خواهان حرکتی فراگیر و در برگیرنده‌ی همگان برای گذار از حکومت دینی هستند که افراد و گرایش‌های مختلف از سراسرِ ایران و ایرانیان سراسر جهان را دربربگیرد. به‌همین‌علت هیچ فرد یا جریانی نمی‌بایست در پیِ ایجاد هژمونی در این صفِ رنگین‌کمانی باشد. تجمع‌ها و راهپیمایی‌های فراوان ایرانیانِ خارج از کشور در شهرهای مختلف جهان (به‌خصوص در برلین) نیز نمایان‌گر همین ممیزه‌ی برجسته کنونیِ برخاسته از جنبش در داخل کشور است.

وضعیت کنونی

جنبش مردمی کنونی یک «فرصت طلایی» برای مردم ایران جهت عقب راندن و تسلیمِ حکومت و گذار از حکومت دینی و نظامِ ولایت فقیه به یک جمهوری سکولارِ دموکراتیک در ایران است.

ولی فقیه و اتاق‌های فکر سیاسی-امنیتیِ نظام تصمیم‌شان را در اصرار بر سرکوب و خودداری از حتی یک گام عقب‌نشینی و تن ندادن به کوچک‌ترین رفرمی گرفته اند (بیانیه سازمان‌های اطلاعاتی و سخنرانی‌ها و خط‌قرمزهای رهبر نظام).

هرچند نظام تبلیغاتیِ حکومت استبدادی می‌خواهد جامعه را آرام و زیرِ سیطره‌ی خود نشان داده و پایان اعتراض‌ها را اعلام کند، حقیقتِ جاری در صحنه مرتب مشت حکومت را باز می کند: اعتراض‌ها در کلان‌شهرِ تهران، اعتراض‌هایِ هرروزه در کردستان و به‌ تناوب در شهرها و شهرستان‌های فراوانِ دیگر، اعتراض‌هایِ فزاینده‌ی دانشجویی، نافرمانی مدنی هرروزه‌ی زنان دربرابر حجاب اجباری در شهرهای مختلف، اعتراض‌های دانش آموزی، شعارنویسی‌های گسترده و …

بدین ترتیب است که با غلبه‌ی خشم بر ترس، جنبشی در ایران شکل گرفته که نه‌تنها «جمع نشده» بلکه مشعل فروزان آن بر فرازِ دستان شهروندان معترض، دانشجویان پُرشور، زنان خردمند و شجاع و تبعیض‌ستیز، جامعه‌ی مدنی ایران در داخل و خارجِ کشور دست‌به‌دست می‌شود.

چشم انداز؛ روی‌کرد و توصیه‌های‌ما

جنبش ملی اینک در نقطه‌ای ایستاده است که می‌تواند با نفرافزایی بیش‌تر (فعال‌تر شدن اعتراض‌ها در شهرهای بیش‌تر و افزوده شدن بر انبوه معترضین) و تقویتِ جنبش ملی ازطریق اعتصاب‌های گوناگون (به‌خصوص کارگری و به‌ویژه در صنایع نفت و پتروشیمی) افق تازه ای فراروی خویش بگشاید، به توان بالاتری برسد و ماراتن دموکراسی‌خواهی و رهایی از دست استبداد دینی را که سال‌هاست آغاز کرده به ایستگاه های پایانی خود برساند.

جنبش ملی هر قدر استمرار یابد و توان‌افزایی کند، نیروی سرکوب فرسوده‌تر خواهد شد، ریزش درونی آن شتاب بیش‌تری خواهد گرفت، تشتت در رأس هرم قدرت را افزایش خواهد داد. ازسوی‌دیگر خیزش شهروندان فرصت خواهد یافت سامان و سازمان یابد و بتواند هدف‌های ایجابی خود را ارائه کند.

جنبش انبوه و فراگیرِ ملی و به‌خصوص اعتصاب‌هایِ سراسری می‌تواند ستون فقرات اقتصادی و بوروکراتیک حکومت را فلج کند و این ماراتن را به پایان برساند.

روی‌کرد ترجیحی و توصیه‌ی ما، که آن را به نفع آینده‌ی مردم و سرزمین ایران می‌دانیم، این است که ما مردم در این فرصت طلایی عزم بیش‌تری به خرج دهیم و با توان‌افزایی جنبش (با اعتراض‌های گسترده‌تر و انبوه‌تر، اعتصابات عمومی و…)، و قدرت‌مند شدن و اِعمال فشارِ همه‌جانبه و بیش‌تر بر حکومت آن را ناگزیر به عقب‌نشینی و پذیرش خواست‌های مردم کنیم. خواست ملت دگرگون کردن قانون اساسی و عبور از حکومت دینی است.

این خواست ملت ایران دیر یا زود دست‌یافتنی است. اینک اما، قطار رهایی‌طلبی و دگرگونی‌خواهی ملت ایران در ریل گذاری درستی درحالِ حرکت است.

پیش زمینه‌ی ایجاد هر جنبش اجتماعی، غلبه بر رعب و وحشتی است که نظام سرکوب‌گر سال‌ها گسترانده و به کاربسته است. خوش‌بختانه هم اکنون ترس شهروندان به‌ویژه زنان و مردان جوان کشورمان شکسته شده و با شجاعتی بی‌نظیر با پیش‌گامی زنان جوان در مسیرِ گذار از جمهوری اسلامی گام نهاده اند. ما از این جنبش و استمرار آن با تمامِ وجود پشتیبانی می‌کنیم. می‌دانیم که این حرکت اعتراضی نیروی بالقوه‌ی سِتُرگی برای تغییرات گسترده و عمیق دارد اما، در این رهگذر مخاطراتی نیز نهفته است که هشیار بودن در مورد آن‌ها بخت پیروزی جنبش را افزایش می‌دهد. توصیه‌ها و خواست‌های ما برای یک گذار با بیش‌ترین حدِ مسالمت‌آمیزیِ ممکن به شرح زیر اند:

تا کنون نظام ولی فقیه با تمام توان از سازمان‌دهی و به‌هم‌پیوستگی مخالفانِ بی‌شمارِ جمهوری اسلامی ممانعت به عمل آورده است. نتیجه‌ی این سیاست پراکندگی و کم‌ارتباطی گروه‌های شجاع زنان و مردانی است که جان بر کف نهاده به مصاف نظام سرکوب برخاسته اند. موفقیت این جنبش بزرگ قهرمانانه منوط به این است که بتوانند با دیگر گروه‌های سِنی و قشرها و طبقات گوناگون که بی‌شبهه به آنان تمایل دارند، پیوند برقرار کنند. بدون حداقلی از سازمان‌دهی امکان هماهنگ کردن مبارزات، اگر غیرممکن نباشد بسیار مشکل است. اعتراض، نافرمانی مدنی، اعتصاب، خیزش و عصیان عليه بیداد و ستم دولتی، به‌مثابه‌ی آخرین راه حل، حق مشروع مردم است. البته ما همواره معتقد به حداکثرِ خشونت‌پرهیزی بوده و هستیم.

• انبوه شدن و آن‌گاه فراروییدن اعتراض‌ها به اعتصاب‌های گسترده می‌تواند هم فشار را بر نظام سرکوب‌گر افزایش دهد و هم زمینه‌ی سازمان‌یابی و شکل‌گیری رهبری را فراهم کند. ازآن‌جاکه اعتصاب‌ها به‌طبع متمرکزتر هستند، می‌توانند آسان‌تر زمینه‌ی تشکیل گروه‌های مشورتی و رهبری متکثر جنبش را فراهم کنند.

• وظیفه‌ی مخالفان و اپوزیسیون پراکنده‌ی ایران در درون و بیرونِ کشور و شخصیت‌های خوش‌نام در عرصه‌های گوناگون است که برای نجات کشور از بختک جمهوری اسلامی با حفظ مواضع خود برای رهایی از نظام ولایت فقیه گردِهم آیند وحامی و یار جنبش در سمت‌گیری، سامان یابی وارتقای آن باشند.

هدف ما گذار از جمهوری اسلامیِ ولایت فقیه به جمهوریی دمکرات و سکولارِ سازگار با اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن است. باید از هم اکنون زمینه‌های تحولی دمکراتیک و دربرگیرنده‌ی گرایش‌های گوناگون سیاسی و منافع مشروع‌شان فراهم شود.

ما به علی خامنه‌ای و دستگاه حکمرانی‌اش هشدار می‌دهیم که دست از سرکوب و خونریزی شهروندان معترض ایران بردارند. به آن‌ها گوشزد می‌کنیم از ادامه‌ی راهی که پیشینیان‌شان، صدام و قذافی، پیموده اند، پرهیز کنند. سرنوشت دیکتاتورهای لجوج مشابه یک‌دیگر رقم خواهد خورد.

نیروهای خارج از کشور

نخستین توصیه‌ی ما به همه‌ی افراد و نیروهای خارج از کشور آموختن بزرگ‌ترین درسِ جنبش «زن، زندگی، آزادی» است؛ درسِ حداکثر هم‌سویی و هم‌بستگی بدون اِعمال هژمونیِ هیچ فرد و جریانی خاص.

رساندن صدای شهروندان ایران، رنج‌ها و خواست‌های‌‌شان به افکار عمومی، جوامع بین‌المللی و نهادهای مدنی، پارلمان‌ها و دولت‌مردان در سراسر جهان یکی دیگر از مبرم‌ترین وظیفه‌های آنان است.

درخواست فشار هر چه بیش‌تر بر حکومت و حکومت‌گران ایرانی (نه فشار بر مردم ایران) از نهادها و دولت‌های گوناگون وظیفه‌ی درخور دیگری برای همه ایرانیان خارج از کشور است.

تلاش درجهتِ شکل‌گیری یک گفت‌وگوی عمومی (برای پشتیبانی و تقویت جنبش بالنده‌ی “زن، زندگی آزادی”) و از موضعِ برابر بین افراد و گرایش‌هایِ گوناگون سیاسیِ معتقد به آزادی، دموکراسی و حقوق بشر در ایران یکی دیگر از وظیفه‌های این مرحله‌ی جنبش ملی ایرانیان است. این امر می‌تواند در یک اتاقِ فکر مشترک صورت گیرد و ارتباطی میان داخل و خارجِ کشور برای یک گفت‌وگوی ملی، هم‌سویی عملی و انعکاس بین‌المللی آن باشد.

امضاکنندگان:

احمد پورمندی
احمد علوی
بهروز بيات
بهروز خليق
توران همتی
حسن یوسفی اشکوری
حسين بحيرائی
رحمان لیوانی
رضا افشاری
رضا علیجانی
رضا قرشی
عبدالعلی بازرگان
علی کلائی
فرزانه بذرپور
کاظم علمداری
مجيد عبدالرحيم پور
محسن يلفانی
محمد اولیایی فرد
مريم تنگستانی
مريم سطوت
معصومه شاپوری
منصور فرهنگ
منصوره شجاعی
مهدی ممکن
مهدی نخل احمدی
مهدی نوربخش
مهرداد احمدزاده
نيره توحيدی
هادی زمانی
هژیر عطاری
یاسر میردامادی

عصر نو

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *