دولت پزشکیان و منحنی سینوسی ثبات سیاسی کشور
بخش اول – ثبات سیاسی ناپایدار
تشکیل دولت آقای پزشکیان با حواشی و هیاهو های بسیار بهانه ای شد تا نگارنده تامل بیشتری درباره چرایی و چگونگی تشکیل این دولت انجام دهد. اولین چیزی که در این تامل جلب نظر میکند آن است که این دولت در هنگامی تشکیل میشود که ج.ا در بدترین و بحرانی ترین وضعیت تاریخ ۴۵ ساله خود قرار دارد. با دقت در این انتخابات و مرور تاریخی تشکیل دولتها در ایران ، نگارنده به این نتیجه رسید که تشکیل این دولت مانند یک فیلم سینمائی تکراری است که در گذشته ان را در عرصه تاریخ کشور دیده است. این فیلم یعنی تشکیل دولت هائی مثل دولت آقای پزشکیان وقتی بحران های سیاسی – اجتماعی- اقتصادی کشور در اوج خود بوده اند با بازیگرانی دیگر چندین بار در صد سال گذشته کپی و تولید شده و برای مردمی که با چشمان حیرت زده و نا امید ناظر اوضاع بوده اند به نمایش گذاشته شده.
هدف از بخش اول این نوشتار بررسی تاریخ پر فراز و نشیب ثبات سیاسی در کشور از دیدی کلان در صد سال گذشته و رابطه آن با تشکیل دولتی مثل دولت آقای پزشکیان است. تاریخی که در آن به وضوح میتوان یک منحنی سینوسی در فرایند ثبات و توسعه کشو را مشاهده کرد. منحنی سینوسی، به منحنی تناوبی گفته میشود که محور افقی آن زمان و محور عمودی آن یک متغیر مثل ولتاژ است. در این منحنی متغیر به طور تناوبی از نقطه مبدا صعود میکند تا به حداکثر خود میرسد و سپس به پایین افول میکند تا به کمترین میان میرسد و دوباره صعود مینماید. اگر ثبات سیاسی کشور را درصد سال گذشته را متغیر محور عمودی قرار دهیم و زمان را در در محور افقی و منحنی ثبات را رسم کنیم، منحنی بهدست آمده نشان میدهد ثبات و یا توسعه کشور یک منحنی تاسف بار سینوسی است. بدین معنی که در طول صد سال گذشته چندین بار شاهد ارامش و صعود و رشد کشور و افول آن تا مرحله اشغال نظامی در زمان رضا شاه، اشغال اقتصادی در زمان ج.ا، و وضعیت نابهنجار سیاسی – اقتصادی- اجتماعی کنونی بودهایم. ثبات مقطعی و توسعه نسبی و سپس افول وحشتناک شرایط کشور بر اثر نابخردیهای سیاسی نیاز به تشکیل دولتی غیر متعارف دارد که به نحوی بحران های انباشته شده ناشی از نابخردی های خانه خراب کن را از طرق مختلف مثل لفاظی، کاهش فشار بر مردم، سازش های بین المللی، و.. رفع و رجوع کند. این فراز و نشیب ها و تشکیل دولت های غیر متعارف و از سر درماندگی سناریو تکراری فیلم سینمایی است که قبلا اشاره شد. آخرین نسخه این فیلم دولت کنونی با بازیگری آقای پزشکیان است.
هر چند مشاهده این حرکت سینوسی آسان تر از تحلیل دلایل ان است، ولی هدف مهمتر آن است که به ریشه ها و دلایل این حرکت سینوسی تاریخ کشورمان پرداخته شود که بی شک کار مشکلی است و نیاز به تامل بيشتر و درگیرشدن حداکثر متفکران و فرهیختگان ایرانی را دارد. در بخش دوم این نوشتار، نگارنده سعی کرده در حد توان به واکاوی دلایل منحنی سینوسی ثبات در کشو پردازد.
نام دولت آقای پزشکیان – برخی مخالفین، دولت ایشان را دولت رهبری میدانند و آقای پزشکیان را مهره ای بیش نمیداند، برخی دیگر آن را دولت دوم رئیسی خوانده اند، برخی دیگر آن را دولت بیان مشکلات میدانند، زیرا روزانه اقای پزشکیان مشغول بیان مشکلات است از بی پولی گرفته تا بقیه داستان ها، و بسیاری نام های منفی دیگر. مبنای این نوع نگرش تحقیر آقای پزشکیان است که به باور نگارنده عملی پسندیده نیست.
راستی اگر بخواهیم نامی به این دولت دهیم چه نامی باید بر آن گذاشت؟ به باور نگارنده بهترین نام برای این گونه دولت ، “دولت استیصال” و یا “دولت از سر درماندگی” است. انتخاب این نام به هیچ رو در جهت تخفیف آقای پزشکیان و ناظر بر شخصیت و عملکرد ایشان نیست. این نام ناظر به نوع دولتی است که بعد از چهاردهه سیاه کاری، گروگانگیری، فساد، بی تدبیری، غارت، درگیری با جهان، مداخله در عملیات نظامی برون مرزی، خودکامگی، اختناق، و … باید اداره امور کشور را بدست گیرد، آن هم در نظامی که در آن ده ها مافیای قدرت وجود دارد. هر چند به خاطر بعد تاریخی شاید غیر قابل باور باشد، ولی نگاهی به تاریخ نشان میدهد که ما از این گونه دولت های استیصال در صد سال گذشته چندین مورد داشته ایم که دولت آقای پزشکیان آخرین آنهاست.
قبل از شروع بحث درباره دولت های “استیصال” گفتنی است که این دولت ها در زمانی تشکیل شده اند که وضع کشور در بدترین شرایط بوده وتشکیل ان ها از سر ناچاری بوده. به عبارت دیگر دولت های “استیصال” در نقطه مینیمم منحنی سینوسی تاریخ ثبات در کشور بوجود میایند تا بتوانند به اوضاع سامانی دیگر دهند. در برابر این دولت ها میتوان به دولت هایی هم اشاره کرد که باید آنها را دولت های “مستاصل” خواند این دولت ها که شمارشان زیاد است در هنگامی تشکیل شده اند که کشور در مرحله نزولی منحنی به نقطه افول در حرکت بوده. نمونه این دولت های “مستاصل” و کوتاه مدت را در زمان بین انقلاب مشروطیت و تا روی کار آمدن رضا شاه و بین سالهای ۲۰ تا ۳۲ مشاهده میکنیم که در حوزه این بحث نیست و باید جداگانه به آن پرداخت.
محدوده تاریخی بحث – محدوده بررسی یک صد سال گذشته در نظر گرفته شده که از نظر تاریخی قرابت بیشتری با زمان ما دارد. اگر به تاریخ دور تر ایران مراجعه کنیم نیز با همین روند سینوسی روبرو میشویم. شکست صفویه بدست اشرف افغان، صعود نادر شاه به قدرت، یک پارچه کردن کشور بدست آغا محمد خان، دو شکست از روسیه نمونه هایی از فراز و نشیب تاریخی ماست. برای ورود به بحث نگاهی به وضع کشور در سال ۱۹۱۹م برابر با ۱۲۹۸ ه.ش. نقطه آغاز خوبی است. سالی که کنفرانس صلح پاریس بعد از جنگ بین الملل اول در جریان بود. در آن زمان دولت ایران را به عنوان یک کشور در این کنفرانس نمی پذیرفتند. در مورد این کنفرانس وان چه بر هیئت ایرانی رفته محمد علی فروغی مطالب زیادی نوشته که دستمایه مقالاتی دیگر شده. یکی از این مقالات در مرجع (۱) از سایت بی بی سی به نام “چند ایرانی علاف در پاریس” آمده که اوضاع ذلت بار ایران در آن زمان را نشان میدهد. بعد از ان شاهد روی کار آمدن رضاشاه در ایران در ۱۹۲۵ م. برابر ۱۳۰۴ ه.ش بودیم و دولت ایران توانست که قوام نسبی پیدا کند و کابینه های مستاصل جای خود را به دولت های پایدارتری دادند و ثبات و توسعه در کشور آغاز شد. از ان سال تا کنون نظام پهلوی ۵۴ سال و نظام ج.ا ۴۵ سال بر کشور حاکم بوده اند. در هر دو دوره با بحران روبرو بوده ایم ولی بحران هایی که در چهار دهه اخیر و به ویژه دو دهه اخیر با ان روبرو هستیم دارای ابعاد نجومی است. در زیر به مهمترین نمونه های دولت های استیصال اشاره میگردد.
اولین دولت استیصال – روند ۸ سال آخر حکومت رضاشاه سال های تعمیق خودکامگی بود. قطع روابط سیاسی با فرانسه و امریکا و کنار گذاشتن حاج مخبرالسلطنه هدایت به عنوان نخست وزیری معتدل و افزایش روابط با آلمان هیتلری، افزایش فشار داخلی بر مردم رویداد های قابل ذکر در زمینه افزایش خودکامگی است. با شروع جنگ دوم ایران اعلام بی طرفی کرد و روابط با آلمان ادامه یافت و همین امر بهانه ای شد که متفقین به ایران حمله کرده و کشور اشغال نظامی شد. در این شرایط وحشتناک رضا شاه دست به دامان محمدعلی فروغی که – او را زن ریشو میخواند و دامادش را اعدام کرده بود- شد و از او خواست که دولتی تشکیل دهد و سلطنت را به پسرش واگذار کند. فروغی با سعه صدر این پیشنهاد را پذیرفت و دولتی از سر استیصال تشکیل داد. او توانست با سیاستی نرم ثبات را به کشور برگرداند و به آلمان اعلام جنگ داد و جمله معروفی گفت که خودش هم به آن باور نداشت” میایند و میروند و به ما کاری ندارند”
بی شک اولین دولت استیصال در ایران از نظر داخلی حاصل سال ها خودکامگی، اختناق، فشار بر مردم و.. و از نظر سیاست خارجی ایستادن در جهت معکوس تاریخ یعنی فاشیسم جهانی بود. بعد از شانزده سال ثبات و توسعه آمرانه که اثرات بزرگی در تاریخ ایران داشت، با اشغال ایران این روند متوقف شد.
دومین دولت استیصال – سال های بین ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ سال های بحران و دولت های مستاصل کوتاه مدت بود. کشور با بحران های فراوان روبرو بود از اشغال اذربایجان تا وضع اسفناک اقتصادی تا درگیری های روزمره خیابانی و ملی شدن صنعت نفت. در سال ۳۲ با سرنگونی دولت مصدق و روی کار آمدن دولت زاهدی دومین دولت استیصال ولی به ظاهر از سر قدرت در ایران برای مدت کوتاهی شکل گرفت که دولت کودتا نام گرفت، بعد از ان با تمرکز قدرت کم کم دولت ها ثبات بیشتری پیدا کردند و دوران ثباتی آغاز شد. یرواند آبراهامیان درباره سال های بعد از ۱۳۳۲ مینویسد ” جامعه ایران که سیزده سال صحنه جار و جنجال های نیرو های سیاسی بود، در ۲۴ سال بعد زندگی سیاسی آرامی داشت، سالهایی که در ان سیاست مبارزه اجتماعی کم کم به سیاست مهندسی اجتماعی تبدیل شد”(۲). به این ترتیب ثباتی پیش آمد که توسعه را امکان پذیر میکرد. حوادث سال های بعد نشان داد این ثبات که در طول ان پیشرفت های بزرگی حاصل شد نیز ثبات پایداری نبود.
سو مین دولت استیصال – روند رشد و توسعه در کشور در زمان شاه روندی صعودی را نشان میدهد. در سال ۱۳۴۲ شاه مصمم به اجرای اصلاحات اجتماعی شد و درگیری با بخشی از روحانیت شروع شد که به سرعت سرکوب شد و صدمه عمده ای به روند ثبات و توسعه نزد. بین سال های ۵۰ تا ۵۷ دوباره خودکامگی سرعت گرفت ، افزایش درآمد نفت هم عاملی شد بر سرعت بخشیدن به بحرانهای اجتماعی، درگیری لفظی شاه با غرب اوج گرفت، در سال ۱۹۷۵ ایران به قطعنامه ای در سازمان ملل رای داد که صهیونیسم را برابر با آپارتاید میدانست که چندان به مذاق صهیونیسم خوش نیامد ،فساد گسترش یافت، و مجموعه ای از دلایل دیگر ما را به آستانه سال ۵۷ رساند که کم کم قدرت سیاسی قادر به کنترل اوضاع نبود . در این شرایط بعد از نخست وزیر شدن شریف امامی و ازهاری نوبت به سومین دولت استیصال یعنی شاهپور بختیار رسید . در این جا هم باید گفت که دولت بختیار نیز وارث سال ها ندیده گرفتن قانون اساسی و خودکامگی بود و با این قصد قدرت را دردست گرفت تا باقیمانده مشروطیت را نجات دهد که موفق نشد. بسیاری از مفسرین بر این اعنقادند که اگر دولتی مثل بختیار یکی دو سال زودتر انتخاب شده بود شاید انقلاب ۵۷ رخ نمیداد.
انقلاب ۵۷ و اثر ان بر ثبات و توسعه – ایران از معدود کشور هایی است که در طول ۷ دهد دوانقلاب در ان صورت گرفته انقلاب مشروطیت و انقلاب ۵۷. انقلاب مشروطیت قصد شالوده شکنی نداشت و حتی سلسله قاجار را تغییر نداد و قصدش تنظیم قانون اساسی و مدرن کردن سیاست بود . با این حال اثرات شدیدی بر ثبات در کشور داشت. انقلاب ۵۷ اساسا بر سنت انقلاباتی مثل انقلاب فرانسه شالوده شکن بود و اثرات بسیار وسیعی بر ثبات و فرایند توسعه در ایران داشت. انقلابیون پیروز جدید نه تنها داعیه تغیر ایران را داشتند بلکه می خواستند جهان را هم تغییر دهند و گزینه ای در برابر دو اندیشه مسلط سیاسی یعنی کاپیتالیزم و سوسیالیزم ارائه دهند. ولی در عمل چیزی دیگر شد که بحث در مورد ا از محدوده این نوشتار خارج است. در دو دهه اول انقلاب با تنش های سیاسی زیادی مثل گروگانگیری، جنگ با عراق، از بین رفتن مدیریت ها در کشور، در گیری بین جناح های داخلی، اختناق و جنایات بسیار برای تثبیت نظام مثل کشتار ۶۷ و… روبرو بودیم که دوران بی ثباتی شدیدی بود که از عوارض هر انقلابی است.
چهارمین دولت استیصال – دولت رجایی نیز دولتی تا حدودی از سر استیصال بود، اولین و شاید مهمترین وظیفه ان حل و فصل مسائل حاصل از گروگان گیری بود. این مشکل با قرار داد الجزایر رفع و رجوع شد. قراردادی که هنوز مردم از ان اطلاعی ندارند و میزان خسارات مالی ان به کشو هنوز مشخص نشده. تند روی سیاسی در گروگان گیری نمیتوانست سرانجامی غیر از ان داشته باشد.
پنجمین دولت استیصال – دولت رفسنجانی نیز دولتی بود که بر ویرانه های جنگ و و اقتصادی زمین خورده ناشی از ۸ سال جنگ بیهوده تشکیل شد. این دولت می بایست به سازندگی خسارات ناشی از جنگ میپرداخت و افزون بر ان باید جوابگوی هزاران جنگنده ای میبود که باید به زندگی عادی برمیگشتند. او دولت خود را “دولت سازندگی” نامید و خصوصی سازی و اقتصاد سرمایه داری را در دستور کار دولت خود قرار داد و توانست تا حدودی بر اوضاع مسلط شود و ثباتی را به کشور باز گرداند. در پایان این دوره فاصله طبقاتی در کشور افزایش یافت و نیروهای امنیتی قدرت بالایی یافتند و اختناق شدیدی را برای همه مردم حتی خودی ها تحمیل کردند. در این زمینه در مرجع (۳) میتوانید به سخنان عبدالکریم سروش توجه کنید.
ششمین دولت استیصال – دولت آقای خاتمی یا دولت اصلاحات در شرایطی تشکیل شد که پس از دو دهه جنگ ، اختناق ، کشتار، و… مردم در ناامیدی کامل بودند و میگفتند مردم با نظام قهر کرده اند. بنابراین به دولت و شخصیتی نیاز بود که بتواند تا حدودی رابطه نظام و ملت را بازسازی کند. دادگاه میکونوس ایران را محکوم کرده بود و در صحنه بین المللی وجهه ایران بسیار پایین بود. دولت آقای خاتمی نیز در این شرایط استیصال تشکیل شد. در دوره اول زمامداری او نفت به پایین تری قیمت خود تا حدود ۱۴ دلار در بشکه رسید ولی این دولت توانست کشور را بسیار بهتر از زمانی که نفت بشکه ای ۱۴۰ دلار در زمان احمدی نژاد بود اداره کند. او تا حدودی نهاد های امنیتی را کنترل کرد و در مجموع کشور رو به یک ثبات نسبی دیگر رفت. دولت او شاید موفق ترین دولتی بود که بعد از انقلاب تشکیل شد. در زمان او نیروهای ضد ثبات و دولت ها سایه و سایر مراکز قدرت تا جاییکه به خاطر دارم هر ده روز یک آشوب به پا میکردند و پیدا بود که این ثبات هم ناپایدار است.
هفتمین دولت استیصال – دولت آقای روحانی بعد از پایان دو دوره زمامداری احمدی نژاد تشکیل شد در شرایطی که کشور تا خرخره در تحریم های بین المللی بود. این تحریم ها به میدان داری آمریکا و تشکیل ائتلاف جهانی علیه ایران با شرکت روسیه و چین و پشتیبانی سازمان ملل وضع شده بودند. او دولت خود را دولت تدبیر و امید نامید که در واقع دولتی از سر استیصال بود تا بتواند ایران را از شر تحریم های جهانی نجات دهد. این دولت با مذاکرات برجام و بده و بستان های زیاد توانست تحریم ها را بردارد و هواپیمایی پر از پول نقد را به ایران آورد. با پایان تحریم ها ایران تا حدودی نفس راحتی کشید و این جا بود که ماموریت این دولت به پایان رسید. داستان موافقت با برجام در مجلس هم با فرستادن یک پیک به مجلس و به سرعت حل شد. بعد از پایان تحریم ها و پیدایش ثبات نسبی و سرازیر شدن پول نفت درباره نیروهای پنهان داخل نظام فعال شده و با مداخلات فرامرزی نظامی ، درگیری های داخلی هیئت حاکمه، مسئله هسته ای، و.. دوباره تنش ها آغاز شد و با روی کار آمدن ترامپ دوباره تحریم های آمریکا علیه ایران شروع شده و کشور بار دیگر اشغال اقتصادی شد.
هشتمین دولت استیصال – دولت مستعجل آقای رئیسی دولتی بود که بر اثر استیصال به واسطه وجود مراکز قدرت مختلف با ماموریت خالص سازی به منظور یک دست کردن حاکمیت و حذف تحریم ها تشکیل شد که کار مهمی نکرد و میراث خراب تری را برای دولت بعدی باقی گذاشت.
نهمین دولت استیصال – دولت آقای پزشکیان اخرین دولت ” استیصال” و شاید استیصالی ترین ان در یک قرن گذشته است. همانطور که آمد این مسئله ناظر بر فرد آقای پزشکیان نیست بلکه ناظر بر نهاد دولت در نظامی است که بر اثر چهار دهه نابخردی سیاسی کشور را در مرحله فروپاشی قرار داده. در این زمینه سخن بسیار رفته و احتیاجی نیست که همه ان چه بر این کشور در چهار دهه گذشته رفته در شرایطی که بالاترین درآمد های نفتی را داشته ایم سخنی گفته شود. کافی است اشاره کنیم که برای ارزیابی وضعیت کشورها از نظر اجتماعی – سیاسی- اقتصادی در جهان کنونی شاخص های کمی وجود دارد مانند درصد اشتغال، میزان تورم، ضریب فلاکت، درآمد ناخالص ملی، فساد، ضریب شفافیت، رشد اقتصادی سالانه، اعتماد داخلی به نظام حاکم، اعتبار بین المللی، سیاست خارجی مدبرانه، ضریب خوشحالی مردم، میزان مشارکت مردم در امور سیاسی و…نگاهی به این ضرائب در کشور نشان میدهد که تمامی این ضرایب در نازلترین میزان خود قرار دارند که در واقع نشان از کشوری بیمار دارد که بوسیله نظامی بیمارتر اداره میشود واین نظام توقع دارد که دولت جدید معجزه کند. این شرایطی است که بنا بر ضرب المثل ایرانی سنگ روی سنگ بند نمی شود. در زمان روی کار آمدن احمدی نژاد رفسنجانی دقیقا چنین پیش بینی را انجام داد. در این شرایط است که قرعه فال به نام آقای پزشکیان زده میشود و دولت او تشکیل میشود، تا شاید بتواند نابخردی های چهار دهه گذشته را با نیک خویی و بازی کردن نقش منتقد رفع و رجوع کند. آیا این دولت در شرایط فعلی و ساختار معیوب کشور قادر است کاری انجام دهد؟ و یا ستار العیوبی خواهد بود که بعدا به روال جاری برخورد به روسای جمهور گذشته ج.ا تمام کاسه و کوزه ها بر سرش شکسته شود و یک رییس جمهور خائن آمریکایی دیگر به لیست روسای جمهور قبلی با همین صفات اضافه شود.
ثبات سیاسی بی شک یکی از مهمترین عوامل توسعه در کنار عوامل دیگر مثل نیروی انسانی و سرمایه و سیاست خارجی معقول میباشد. نگارنده امید ان دارد که در بخش اول این نوشتار به طور مختصر فراز و نشیب های ثبات سیاسی ایران در یکصد سال گذشته را نشان داده باشد. نتیجه این بررسی ان است که در صد سال گذشته ثبات سیاسی پایداری به دلایل گوناگون در کشور وجود نداشته به خصوص در دوران ج.ا که نتیجه ان وضع کنونی و تشکیل دولت آقای پزشکیان است. در بخش دوم این نوشتار سعی شده تا حد امکان به واکاوی دلایل عدم شکل گیری ثبات پایدار در کشور که مسئله ای غامض است پرداخته شود.
مراجع:
۱-https://www.bbc.com/persian/world/2014/07/140702_l44_ww1_iran_treaty_versailles
۲-ایران بین دو انقلاب – یرواند آبراهامیان – ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی – نشر نی-صفحه ۵۵۴
۳- https://youtu.be/9wou-Ke5bmw
بخش دوم- کند و کاوی در دلایل ناپایداری ثبات سیاسی
همانطور که در بخش اول نوشتار امد یکی از مهمترین عوامل توسعه در هر کشوری، ثبات سیاسی پایدار و طولانی مدت است که امکان رشد و توسعه را فراهم میآورد. نگارنده امیدوار است که در بخش اول توانسته باشد نمایی از فراز و نشیب ثبات سیاسی در کشور را در ۹۹ سال گذشته، یعنی از زمان روی کار آمدن رضا شاه تا زمان حاضر را ارائه داده باشد. هدف این بخش تا جایی که بضاعت فکری نویسنده اجازه میدهد، کند و کاوی است در مورد دلایل این فراز و نشیب و عدم ایجاد یک ثبات سیاسی پایدار. در راستای این هدف توجه به دلایل داخلی و خارجی ضروری است. با توجه به این که در جهان معاصر توجه به عوامل داخلی نظیر ساختار فرهنگی، روانشناسی ملی، عوامل اجتماعی، و.. در رئنئ توسعه روز افزون است، در این کندوکاو سعی شده تمرکز بیشتر بر دلایل داخلی باشد. گفتنی است نگارنده به خوبی از پیچیدگی ماهوی این کند وکاو اگاه است لذا وجود کمبود هایی در آن را بسیار آن طبیعی میداند، امید است با نظرات سازنده خوانندگان مطلب روشنتر شود…
در دوره زمانی ۹۹ ساله مورد بحث همانطور که در بخش اول امد، نظام پادشاهی ۵۴ سال و نظام ج.ا ۴۵ سال در قدرت بوده اند. در دوران ۵۴ ساله نظام پادشاهی ۱۲ سال آن بین سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ سال های بی ثباتی سیاسی فراگیر بود و ۴۲ سال آن ثبات سیاسی اقتدارگرا بر کشور حاکم بود که منجر به پدیداری یک ثبات سیاسی پایدار نشد و در سال ۵۷ صحنه سیاسی به کل عوض شد. این دوره را میتوان به دوره تقسیم کرد. دوره قبل از جنگ سرد بین سال های ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۵ و بعد از جنگ سرد از ۱۳۲۵ تا ۱۳۵۷. در هر دو دوره سیاست های خارجی بین بسیار بر شرایط ایران و سیاست های نظام پادشاهی تاثیر داشت. تقریبا ۳۲ سال از زمان زمامداری شاه در جنگ سرد گذشت که چالش های خود را داشت. افزون بر آن در این ۵۴ سال قیمت نفت به عنوان اصلی ترین منبع درآمد دولت بسیار پایین بود که امکان توسعه را کند میکرد با وجود این توسعه ادامه یافت.
در دوران ج.ا از ابتدا به خاطر مسائل انقلاب آثار نا پایداری ثبات سیاسی هویدا شد که بخشی طبیعی بود و بخشی به خاطر سیاست های نابخردانه ج.ا در مورد مسائل داخلی و خارجی شکل گرفت. در داخل به شدت سرکوب نیروهای سیاسی شروع شد تا این که در سال ۱۳۶۷ با اعدام های جمعی به اوج خود رسید. بعد از قلع و قمع نیرو های سیاسی و ورود مردم به صحنه اعتراضات تا امروز سرکوب مردم ادامه دارد. در زمینه خارجی نیز مواجهه با دنیای غرب و مبارزه با اسرائیل سیاست اصلی شد. گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا در ایران اولین اقدام رادیکال بود و بعد تحریک مردم عراق علیه صدام و آغاز چتک هشت ساله و سیاست های دیگر، در دهه اول انقلاب ج.ا با اتکا به پشتیبانی مردمی با اقتدار نظرات خود را پیش میبرد و توجهی به اثرات منفی این سیاست ها در رشد و توسعه کشور نداشت. از تفاوت های مهم دوره ۴۵ ج.ا با دوران نظام پادشاهی، یکی بالا بودن قیمت نفت در بسیاری از سال های این دوران بود، افزون بر آن آغاز دورانی بود که بسیاری از کشور ها رشد سریع اقتصادی خود را در حدی باور نکردنی تجربه میکردند. در زمان انقلاب چین از ایران اتوبوس وارد میکرد در حالیکه ۲۰ سال بعد تبدیل به کارخانه دنیا شد. کره در آن هنگام اقتصاد کوچکی بود امروز تبدیل به یک اقتصاد بسیارقوی شده. به همین ترتیب میتوان از سنگاپور، مالزی، امارات، ویتنام، عربستان نام برد. بی شک چهل سال گذشته برای بسیاری از کشورها حتی کشوری مثل ویتنام که سال ها با آمریکا جنگیده بود و عامل بی اعتباری آمریکا شده بود سالهای پیشرفت های خارج ار انتظار بودند. ولی ایران علیرغم داشتن بالاترین درآمدهای نفتی در این سال ها روز به روز فرتوت تر شده و به دنبال توهمات و تئوری هایی نظیر انقلاب اسلامی، سپس دولت اسلامی، سپس جامعه اسلامی، و در نهایت تمدن اسلامی است که نه تنها هیچ کدام بدست نیامده بلکه حاصل این توهمات وضعیت اسفبار کنونی و وابستگی به روسیه و چین است.
ثبات ناپایدار سیاسی و عدم توسعه در ۴۵ سال اخیر و به ویژه در دو دهه اخیر که سیر قهقرایی داشته ما را در برابر این سوال قرار میدهد که چرا چنین شده و دلایل آن چیست. بی شک این امر نمیتواند معلول یک دلیل باشد و باید به دلایل عوامل متعددی را در نظر گرفت.
این دلایل را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: دلایل خارجی، دلایل داخلی که در هر دو نظام حاکم بر کشور باعث ناپایداری ثبات سیاسی میشدهاند، و دلایل داخلی که صرفا در جمهوری اسلامی در ۴۵ سال گذشته شاهد بوده ایم.
الف – دلایل خارجی – مهمترین عوامل خارجی عبارتند از موارد زیر ولی محدود به ان ها نیست:
۱- مداخله خارجی به دلایل گوناگون به خصوص در دوران نظام پادشاهی. این مداخلات در زمان رضا شاه تا اشغال ایران پیش رفت. جنگ سرد تقریبا از ۱۹۴۶ تا۱۹۹۱ به مدت ۴۵ سال در جریان بود. ۳۲ سال از ۳۷ سال حکومت شاه در این دوران سپری شد. حفظ استقلال در ان دوران بزرگ ترین وظیفه دولت ها بود که این امر قرار گرفتن در کنار یک بلوک سیاسی را میطلبید که خود موجب درگیریهای سیاسی داخلی میشد .
۲ – موقعیت ژئوپولیتیک ایران، اشغال ایران در جنگ دوم دقیقا به خاطر این موقعیت ژئوپولیتیک بود که ثبات ۱۶ ساله سیاسی زمان رضا شاه را نابود کرد . داشتن مرز طولانی با شوروی سابق در دوران جنگ سرد و تجربه اشغال آذربایجان، ترسی بود که ایران از بلعیده شدن بوسیله همسایه شمالی داشت که منجر به سیاست هایی میشد مطلوب آزادی خواهان ایران نبود.
۳ – داشتن منابع غنی نفت و گاز که همواره مورد توجه غرب بوده و از نظر داخلی چالشی برای دولت ها برای افزایش قیمت آن. از زمان اکتشاف نفت، به خصوص از زمان رضا شاه به بعد نفت و میزان درآمد حاصل از آن تقریبا در تمام رویداد های سیاسی ایران حضوری آشکار و یا پنهان داشته و یکی از دلایل درگیری دولت های ایران با غرب بوده است ، از درگیری رضا شاه گرفته تا نهضت ملی شدن نفت و بوجود آمدن اوپک. بعد از انقلاب نیز نفت و درآمد آن اثری تعیین کننده در سیاست های ج.ا اسلامی داشته . جنگ ایران و عراق بدون پول نفت ۸ سال طول نمیکشید، پروژه اتمی امکان انجام نداشت، مداخلات فرامرزی نظامی نیز به خاطر درآمد نفت امکان پذیر میشد. افزون بر آن گسترش فساد در هر دو نظام، به خصوص نظام ج.ا از اثرات مستقیم این درامد است. بی شک فساد گسترده یکی از مهمترین عوامل ناپایداری ثبات سیاسی در هر کشوری است.
۴ – رویداد های بین الملل خارج از کنترل ما. به عنوان مثال کودتا در شیلی در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ تاثیر بسیار بدی بر نیرو های سیاسی ایران گذاشت و ان ها را بیشتر به سوی رادیکالیزه شدن سوق داد به طوریکه اثرات آن بعد از انقلاب در شکل دشمنی با امریکا نمودار شد. رویداد دیگر پایان جنگ سرد بود که در بسیاری از کشور ها توانست عامل ثبات سیاسی بیشتر باشد. در کشور ما هم این رویداد میتوانست مثبت باشد که چنین نشد.
گفتنی است به این دلایل، دلایل دیگری را نیز میتوان اضافه کرد. از آنجا که روحیه استقلال طلبی بخشی از فرهنگ سیاسی ایرانیان است بوده، لذا در مورد مداخلات خارجی در ایران بسیار گفته و نوشته شده. شاید این امر یعنی انداختن تقصیر به گردن دیگران بهترین مسکن برای روان آسیب دیده ایرانیان باشد. لذا در این نوشتار بیش از این درباره آن صحبت نمیشود. فقط یادآوری این نکته ضروری است که آقای احمد خمینی بعد از فوت پدرشان و دیدن مسائل بعد از آن با صراحت گفت که تا ابد نمیتوان مسائل را گردن آمریکا انداخت، کمی هم باید به درون خود نگاه کنیم. به این جهت بیشتر تمرکز این نوشتار بر دلایل داخلی خواهد بود، مه صحبت در مورد آن چندان خوشایند نیست.
ب – دلایل داخلی موثر در عدم ایجاد ثبات سیاسی پایدار در هر دو نظام: این دلایل که رد پای ان را در هر دو نظام میتوان دید به شرح زیر است ولی محدود به ان ها نیست:
۱- تضاد مزمن بین ملت و دولت در ایران که سابقه ای طولانی دارد. بر طبق این نظریه هیچگاه در ایران همدلی واقعی بین ملت و دولت وجود نداشته و همواره ملت خود را در مقابل دولت ویا نظام حاکم میدانسته که از مهمترین دلایل بی ثباتی سیاسی است. این نظریه از جانب دکتر همایون کاتوزیان به طور گسترده مطرح شده.
۲- بازتولید خودکامگی و استبداد در کشور بعد از جنبش های آزادی خواهانه که از زمان انقلاب مشروطیت تا کنون چندین بار شاهد آن بوده ایم. بازتولید استبداد بعد از انقلاب ۵۷ برای بسیاری غیر قابل باور بود ولی اتفاق افتاد. این امر خود به تضاد بین دولت و ملت دامن میزند. بخش روشنفکری – سیاسی ایران همیشه براین تاکید داشته که این مستبدین هستند که مسئول تمام عقب ماندگی های کشور میباشند. وجه غالب مبارزات سیاسی ما مبارزه با “مستبد بوده و نه استبداد” با تمام ریشه های آشکار و پنهان آن. امروز باید پذیرفت که ظهور مستبدان ارتباط مستقیم به فرهنگ ریشه دار استبدادی در جوامع دارد. به عبارت دیگر مستبدین در زمینی که آماده پرورش آن ها است رشد میکنند. شاید بتوان گفت که مستبد شخص نیست بلکه یک فرهنگ است که در جوامع پدرسالار بسیار ریشه داراست و اساس ان بر فرمانروایی و فرمانبرداری است. در این مورد مطالعات زیادی نشده. یکی از استادان ایرانی در امریکا به نام دکتر فتحعلی مقدم که استاد روانشناسی سیاسی است روی این موضوع مطالعاتی کرده که در مرجع ( ۱،۲) میتوانید به دو مطلب از که به زبان انگلیسی است گوش کنید. با این پدیده، یعنی بازتولید استبداد هر دو نظام حاکم بر کشور در ۹۹ سال گذشته روبرو بوده ایم.
۳- عوامل اجتماعی و جمعیتی مثل وجود تبار های گوناگون کشور، نا ترازی رشد فرهنگی در نقاط مختلف کشور.
۴ – عوامل اقتصادی مثل افزایش ناگهانی قیمت نفت و غرور کاذب ناشی ان که هم قبل از انقلاب و هم بعد از ان شاهد بودیم که به افزایش تضاد های اجتماعی و در نتیجه بی ثباتی سیاسی منجر میشد. این افزایش درآمد حاصل یک توسعه پایدار نبودهاست. در مرجع (۳) خاطرات داریوش آشوری امده که از قول یکی از معاونان سازمان برنامه به این موضوع اشاره کرده. بسیاری از بلند پروازی های ج.ا مثل مداخلات نظامی برون مرزی مبتنی بر درآمد نفت بود که با اعمال تحریم ها دامنه ان به شدت کم شده است.
۵- دلایل مربوط به رفتار فردی و اجتماعی ما که ریشه در روانشناسی اجتماعی دارد. این مبحث بسیار پیچیده است و ریشه در اعماق فرهنگ ما دارد. در بحث های سیاسی در این مورد تقریبا بحثی نشده و سیاسیون علاقهای به ان ندارند. از سال ها قبل برخی از متفکران ما که مسائل را صرفا با عینک سیاسی و انتقاد از حاکمیت ها نمیدیدند و نقش جامعه را هم در عقب ماندگی ملی میدیدند به ان توجه کرده اند.
کسروی به مسئله خرافات به خصوص خرافات مذهب شیعه و اثر ان در عقب ماندگی جامعه کتابها نوشت و بر سر ان جان گذاشت. جمالزاده کتاب خلق وخوی ما ایرانیان نوشت، و نوشتههای دیگر. همه این نوشتهها به نوعی ناظر بر فرهنگ حاکم بر اجتماع و اثرات منفی ان در توسعه نیافتگی کشور است. خوشبختانه در سال های اخیر بسیاری از جامعه شناسان فرهیخته و شجاع ایرانی به بررسی عمقی این مسائل پرداختهاند و بهای ان را با زندان رفتن پرداخته اند. گفتنی است این مسائل پیچیده رفتاری امروزه به ساحت علم راه پیدا کرده و از این طریق باید آنها را واکاوی کرد و نه از طریق مراجعه به متون مذهبی. شاید بی جهت نباشد که حاکمیت اخیرا دفتر جامعهشناسان ایران را تعطیل کردهاست. یک سوال در این جا مطرح است، آیا این فرهنگ ما را به ملتی نا آرام ، مخالف خوان، ثبات گریز تبدیل کرده؟ سوالی که نمیتوان به ان پاسخی قطعی داد.
۶- بی شک رسمیت یافتن مذهب شیعه در زمان صفویه و متعاقب ان ایجاد یک فرهنگ شیعی ، که از ان زمان تا کنون جایگاه مهمی در فرهنگ ایران پیدا کرده، تاثیر فراوانی ان در تمامی تحولات اجتماعی در چند قرن اخیر داشته. این وزیر فرهنگ، در کنار فرهنگ فراگیر ایران دارای ادبیات، شعر، موسیقی ، مراسم عبادی، تئاتر به صورت تعزیه، و غیره میباشد. در زمان رضا شاه علیرغم این که ایدئولوژی حاکمیت ناسیونالیسم ایرانی بود، ولی بالاترین مدال ارتش ایران مدال ذوالفقار بود که نشان از نفوذ فرهنگ شیعه در جامعه و حاکمیت ایران داشت. ایجاد فرهنگ عاشورایی با دیدی اسطوره ای از مهمترین دستاوردهای این زیر فرهنگ در ایران است. فرهنگ عاشورایی در بسیاری از ما که حتی معتقد به ان نیستیم هم کم و بیش وجود دارد، نکته ای که بسیار حائز اهمیت است. به عنوان نمونه میتوان از دفاعیات خسرو گل سرخی به عنوان یک فعال چپ در دادگاه نظامی نام برد، که در ابتدای دفاعیات خود به تجلیل از امام حسین پرداخت. روحانیون به عنوان نگهبانان این فرهنگ در بسیاری موارد در دوران نظام پادشاهی در کنار نظام پادشاهی با نیرو های سیاسی مثل ملیون و نیروهای چپ درگیر بوده اند که مهمترین نمونه ان حمایت آنها از شاه در وقایع ۲۸ مرداد است. در سال های منتهی به سقوط نظام پادشاهی آنها کم کم در برابر نظام پادشاهی ایستادند تا سال ۵۷ که حاکمیت را در دست گرفتند.
۷- آخرین و یکی از مهمترین دلایل عدم ثبات سیاسی پایدار در ایران عدم احترام هر دو نظام به قانون اساسی بوده است. به عنوان مثال عدم احترام به اصل تفکیک قوا که در هر دو قانون اساسی بر ان تاکید شده یکی از مهمترین دلایل ناپایداری ثبات سیاسی در ایران بوده وهست. متمم های اضافه شده به قوانین اساسی ایران در جهت کمک به بازتولید خودکامگی بوده که در بند دوم به ان اشاره شد. افزایش قدرت شاه در قانون اساسی مشروطیت و اضافه کردن عبارت “ولایت مطلقه فقیه” در قانون اساسی ج.ا نمونههایی از تحریف قوانین اساسی در جهت تثبیت خودکامگی میباشند. یکی از بنیادی ترین مطالبات جنبش سبز اجرای بی تنازل قانون اساسی بود که به شدت سرکوب شد.
پ – دلایل داخلی موثر در عدم ایجاد ثبات سیاسی پایدار در نظام ج.ا: این دلایل، دلایلی هستند که بعد از تشکیل ج.ا و اداره کشور بر اصول و مبانی اعتقادی ان یعنی فقه شیعه قابل مشاهدهاست که در نظام پادشاهی دیده نمیشود. گفتنی است که گرفتن قدرت از سوی روحانیت شیعه نقطه عطف تاریخی بزرگی در تاریخ شیعه و ایران است. روحانیت شیعه که بیش از هزار سال فقه شیعه را در شرایط سخت تاریخی زنده نگذاشته بود، تئوری لازم برای گرفتن قدرت سیاسی را نداشت و حکومت ها را در زمان غیبت جائر میدانست. با اختراع تئوری سیاسی “ولایت فقیه” این کمبود تاریخی رفع شد و روحانیت خواهان گرفتن قدرت سیاسی شد و به قدرتی دست یافت که به هیچ وجه نه انتظار ان را داشت و نه آمادگی پذیرش ان را. افزون بر ان تشکیلات روحانیت شیعه که عمدتا متکی بر کمک های مردم و به ویژه تجار و ملاکین بود، در طول تاریخ خود همواره با کمبود منابع مالی دست به گریبان بود. با گرفتن قدرت سیاسی، ناگهان به میلیاردها دلار درآمد نفتی دست یافت. جمع ایدئولوژی شیعه با اصولی که در زیر خواهد آمد به علاوه میلیاردها دلار درآمد نفتی ترکیبی ساخت که بسیار منحصر به فرد بود و در هیچ انقلابی در گذشته دیده نشده بود. تمام انقلابات گذشته در بدترین شرایط اقتصادی به وقوع پیوستند و تا سال ها باید با ان مبارزه میکردند. بی شک انقلاب ایران ثروت مند ترین انقلاب جهان است. این شرایط اجازه میداد که نظام ج.ا اسلامی در پیشبرد نظرات خود حدی را نگه ندارد.
در زیر دلایلی که بر ضد ثبات سیاسی پایدار در نظام ج.ا موثر بوده امده است ولی محدود به ان ها نیست:
۱- ساختار روانشناختی شیعه مبتنی بر اندیشه مظلوم نمایی و سلب حقوق در طول تاریخ بوده است. سرگذشت تمام امامان به روایت شیعه، نشان میدهد که تمامی ان ها مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند و داستان ها در مظلومیت آنها ساخته شده. در طول تاریخ به شیعیان که همواره اقلیت کوچکی بودهاند از جانب دیگر مسلمانان فراوان ظلم شده که باعث بهوجود آمدن احکامی مثل تقیه برای مخفی کاری و حفظ عقاید شیعی میشد. در هنگامی که شیعه در قدرت سیاسی قرار نداشت، احقاق حقوق اجحاف شده خود را موکول به ظهور امام زمان و شمشیر برنده او میکرد با این اندیشه با دنیا غدار میساخت. وقتی مکتبی با چنین زمینه روانشناختی در قدرت سیاسی قرار گیرد. میتواند به شدت عصبی و انتقام جو عمل کند تا جبران ظلمی را کند که به پیروانش رفته. لازم به توضیح است که کسانی که اعتقادات شیعیان را مطالعه کرده اند آنها را بهدو گروه تقسیم میکنند، شیعیان غالی که در اصول شیعه و نقش امامان تا حد معجزات غلو میکنند و شیعیانی که به ان صرفا به چشم یک مذهب نگاه میکنند. با توجه به این که هسته سخت قدرت در ایران عمدتا متشکل از شیعیان غالی است لذا مطالب آمده در این بخش ناظر بر این شیعیان و یا به عبارتی دیگر غلات شیعه میباشد که افکارشان مبانی تاکتیک ها و استراتژیهای ج.ا اسلامی است. دشمن انگاری دیگران که کوچکترین زاویهای در عقاید با ان ها داشته باشند از سیاست های رایج ج.ا است که مبنای درگیری با جهان خارج به خصوص غرب است.
۲- بر مبنای این تاریخ، یکی از راه های بقا شیعه، بسط اندیشهای بوده که بر مبنای ان شیعیان مردمی برگزیده هستند. بر اساس این تلقی ، شیعیان آل علی تنها کسانی هستنند که رستگار میشوند. مبنای تفکر خودی و غیر خودی که یکی از عوامل اصلی ناپایداری ثبات سیاسی است و از روز اول یکی از سیاست های اجتماعی تبعیضآمیز ج.ا بوده است را، در این نوع تفکر میتوان جستجو کرد. در سال های اخیر برخی از روحانیون شیعه که به مضرات این نوع تفکر در جهان معاصر واقف بوده اند به مبارزه با پرداخته اند. در این زمینه در مرجع شماره (۴) یکی از مبلغان ج.ا به نام ازغدی از زبان استاد مطهری مطالبی را بیان میکند. این اعتقاد همچنین سرآغاز درگیری عظیم با همه دنیا است، از غرب گرفته تا اسرائیل تا مسلمانان وهابی. به عنوان مثال میتوان از گروگانگیری آمریکایی ها، غرب ستیزی، تحریک مردم عراق علیه صدام ، تظاهرات در مکه علیه وهابی و حمله به سفارت عربستان، ترور مخالفین، بمب گذاری و غیره نام برد. تمام این درگیری ها عملا از ایجاد ثبات سیاسی پایدار در جهانی که ارتباطات بین المللی در ان نقش اصلی را دارند، جلوگیری میکند.
۳- پروژه خالص سازی که بوسیله دولت آقای رئیسی شروع شد نمونه ای از کاربرد این برخورد در داخل کشور بود که در مدت کوتاهی زیان های جبرانناپذیری بر کشور وارد کرد و موجب مهاجرت بخش زیادی از متخصصین کشور شد که در مدت کوتاهی شکست خورد.
۴- برخی از آموزههای مذهب شیعه که بهوسیله آخوند های شیعه غالی و یا آخوندهایی که در پی گرفتن رانت دولتی هستند به مردم انتقال مییابد، از مهمترین عوامل رشد فساد در کشور است و فساد بی شک از مهمترین عوامل حیف و میل منابع مالی و سدی است در برابر ثبات سیاسی پایدار. در یک ویدئو که نتوانستم ان را آنلاین پیدا کنم، آخوندی میگوید اگر به اندازه ریگ های کنار دریا گناه کرده باشید اگر چشمتان برای امام حسین تر شود تمام گناهان بخشیده میشود. این یعنی دستورالعمل افزایش فساد در جامعه بر مبنای عقاید شیعیان غالی.
۵- با توجه به فاصله طبقاتی بسیار عظیمی که در کشور ایجاد شده و رشد طبقه سرمایه داران جدید، برخی از آخوندها شروع به توجیه این بی عدالتی کرده اند. آنها که در گذشته امامان را مظلوم و میدانستند که مقهور اشقیا بودند اکنون میگویند امامان سرمایهد اران بزرگ عصر خود بوده اند که دهن کجی بسیار بزرگی به مردمی است که کمرشان زیر بار فشار اقتصادی شکسته است و به شدت تضاد بین نظام و ملت را افزایش میدهد.
دلایلی که آمد مهمترین دلایلی است که در طول ۴۵ سال گذشته همواره ثبات سیاسی در سیاست های خارجی و داخلی کشور را تهدید کردهاست. این دلایل مستقیما اثرات حاکمیت ج.ا اسلامی با تکیه بر آموزههای شیعه غالی است که در گذشته کشور نشانی از ان دیده نمیشود. بی جهت نیست که بعد از ۴۵ سال کشور در وضعیت نابهنجار کنونی قرار گرفته است.
نگارنده امیدوار است که در بخش اول و دوم این نوشتار توانسته باشد یکی از موضوعاتی که توسعه ایران را در یک قرن گذشته را با مشکل روبرو کرده، یعنی عدم ثبات سیاسی پایدار و دلایل ان را با تاکید بیشتر بر دلایل داخلی تا حدودی روشن کرده باشد. به باور نگارنده مبارزه با دلایل داخلی که عمدتا فرهنگی هستند، بسیار مشکل تر از مبارزه با دلایل خارجی است. ما چارهای نداریم به جز ان که با شجاعت به نقصان های فرهنگی خود توجه کنیم و به زدودن و اصلاح آنها پردازیم و کشور را در مسیر توسعهای پایدار قرار دهیم. در این مبارزه که بیشتر جنبه روشنگری دارد جامعه شناسان، روانشناسان، انتروپولوژیستها، فرهیختگان علوم سیاسی، اقتصاد دانان ، متخصصین روابط بین الملل و غیره میتوانند نقش بسیار موثری ایفا کنند.
به باور نگارنده جنبش “زن، زندگی، آزادی” آغاز فرخندهای بود برای ورود به مرحله جدیدی از تاریخ کشورمان با هدف مبارزه با ضعف های ریشه دار فرهنگی. این جنبش با رویکردی متفاوت با جنبش های قبلی نشان داد که جامعه ایران به خصوص نسل جوانان از کلیشه های سیاسی قدیمی در گذشته اند و به درستی ضعف های فرهنگی داخلی در رابطه با عقب ماندگی را در یافته اند. به همین خاطر در اولین قدم مبارزه با حجاب اجباری و تبعیض علیه زنان را در دستور کار قرار داد. این جنبش مسلما سر اغاز جنبش های دیگر با هدف پالایش فرهنگ داخلی ضد توسعه خواهد بود تا موانع داخلی رشد و توسعه کشور با ارامی برداشته شود.
مراجع:
https://youtu.be/7fmbgF6h2ZA The Psychology of Democracy by Fathali M. Moghaddam
2-https://youtu.be/ml16flkJDgM -Putin and Other Dictators: A Psychological Portrait with Dr. Fathali Moghaddam
3-https://telegra.ph/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88%D8%B4-%D8%A2%D8%B4%D9%88%D8%B1%DB%8C-05-30خاطرات داریوش اشوری از سازمان برنامه
4-https://youtu.be/cfBTThBs4JU?t=132
شیعیان از قالتاق ترین مردمان دنیا هستند


