دعوای «طرفداران دخالت بشردوستانه» و «صداهای اصلاحطلبان حکومتی»
دعوای مجید محمدی و اکبر گنجی به رادیو فردا کشیده شد. این بحثی است که اینک در برخی صفحات شبکههای اجتماعی در باره این دو متفکر و نویسنده که نگاههای سیاسیشان دائما در رادیو فردا منتشر میشود، شکل گرفته است. گنجی که اینک طرفدار نامزدی و حضور فعال اصلاحطلبان در انتخابات است، بارها نگاه براندازانه و «کلنگی» مجید محمدی را به چالش کشیده، اما این بار، محمدی با کلنگ به جان دیدگاه گنجی افتاده است.انتشار نوشته اخیر مجید محمدی در سایت رادیو فردا، حساسیتهایی را در نزد روزنامهنگارانی که سبقه اصلاحطلبی دارند را برانگیخت. اما نقطه حمله محمدی، این بار به اصلاحطلبی نیست، بلکه دوست و همکار قدیمیاش اکبر گنجی هدف نوک «کلنگ» او است.
این دو عضو قدیمی «حلقه کیان» و ساکنان فعلی ایالت نیویورک، نگاههای کاملا متفاوت خود را در رادیو فردا منعکس میکنند.
محمدی از جمله کسانی است که سالهاست اصلاحطلبی حکومتی را برای تغییر وضع ایران نامناسب میداند. محمدی بارها گفته است که دخالت بشردوستانه یک «واجب» است: «گزینهی نظامی علیه مقامات (نه شهروندان عادی) و برنامههای خاص (تولید جنگ افزار) در کشورهایی که مرتکب جنایت علیه بشریت، جنایت جنگی، نسل کشی یا کشتن تدریجی اقوام و اهل مذاهب یا دیگر باشان و دیگر اندیشان میشوند نه تنها مطلوب بلکه ضروری است.»
محمدی از زمان بهار عربی، این سوال را مطرح کرد که آیا بدون حمله نظامی یا مقابله مسلحانه در داخل (از هر طرف) و خونریزی امکان جلوگیری از نقض حقوق بشر و برداشتن موانع اولیه و پیش روی حاکمیت مردم ایران (سپاه و روحانیت حکومتی) ممکن است؟
این سوال و طرح مساله از سوی محمدی، با انتقادهایی روبرو شد.
اکبر گنجی اما در سوی مخالف، میگوید: «از ابتدای قرن بیست و یکم، دولتهای غربی و متحدانشان نقش مهمی در تحولات منطقه خاورمیانه بازی کردهاند. جنگ در این منطقه موجب کلنگی شدن کشورهایی از جمله عراق، افغانستان، لیبی و سوریه شده است…پرسش این است: دولتها چگونه میتوانند کشوری را کاملاً کلنگی کرده، ویران سازند، جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت- از هر دو سو(رژیم و مخالفانش)- صورت بگیرد؛ بعد مدعی شوند که این پیامدها، ناشی از طبیعت/ماهیت این جوامع است، نه کلنگی کردن ما؟»
گنجی نتیجه میگیرد که «کلنگی شدن ایران دموکراسیآفرین نیست.» و پیامد آنرا «نابودی ایران و ایرانیان» میخواند و احتمال «تجزیه ایران» پس از «کلنگیشدن» را جدی میداند.
از سوی دیگر، گنجی در ماههای اخیر، حضور موثر اصلاحطلبان در فرایند انتخاباتی ایران، ولو به قیمت رد صلاحیت از سوی شورای نگهبان را ضرورتی برای فشار به حاکم تبلیغ کرده است. این طرفدار سابق «تحریم انتخابات» اینک نگاهی را مطرح میکند که به مذاق دوستان اصلاحطلبش خوشتر میآید. گنجی چند ماه پیش از ضرورت کاندیداتوری خاتمی و نوری و خوئینیها سخن گفت که باتعجب برخی از دوستانش نیز مواجه گردید. گنجی معتقد است که هزینهمند کردن شرایط، نیازمند کاندیداتوری محمد خاتمی، عبدالله نوری، موسوی خوئینیها، و… است.
پاسخ «کلنگی» مجید محمدی
مجید محمدی دیروز در پاسخ به نگاهها و انتقادهای چند ماهه اخیر اکبر گنجی، که بسیاری از آنها در سایت رادیو فردا منعکس شده بود، مطلبی تحت عنوان «صداهای اصلاح طلبان حکومتی در ايالات متحده» نوشته است. محمدی در یادداشت خود، وجود کسانی که مخالف هرگونه فشار روی حکومت دينی، «تحریم» و «جنگ» تحت عنوان «صلحطلبی» هستند را از «خوش شانسیهای جمهوری اسلامی» بر میشمارد. محمدی مینویسد: «از خوش شانسیهای جمهوری اسلامی وجود نيروهای سياسی ايرانی و امريکايی در ايالات متحده است که برای بقای آن با هر گونه لابی کار می کنند يا صدای “نظام” (با برداشتهای گوناگونی که از جمهوری اسلامی می شود) در امريکا هستند. اين خوش شانسی از يک سو نتيجهی درآمدهای نفتی است که خيلی از افراد را به سمت اين کيک بزرگ با دسترسی محدود روانه می کند و از سوی ديگر محصول رسوب ايدئولوژیهای اسلامگرايی و مارکسيسم در لايههايی از ايرانيان و غير ايرانيان است.»
محمدی در ادامه مینویسد: «در این نوشته صرفا به لابی يا صدای اصلاح طلبان حکومتی جمهوری اسلامی در ايالات متحده میپردازم. اين دلالان يا صداها مشاغل گوناگونی دارند: روزنامهنگار، محقق، اهل کسب و کار، استاد دانشگاه، روحانيون، و کارکنان اداری. آنها در برابر رسانههای امريکايی و مخاطبان ايرانی خود بيش از جمهوری اسلامی از ايالات متحده انتقاد میکنند. انتقاد از سياستهای اوباما و ديگر مقامات امريکايی در اين صداها عمدتا جايی برای انتقاد از فرماندهان سپاه و بسيج و لباس شخصیها و قوهی قضاييه باقی نمیگذارد.»
لازم به ذکر است که لبه حمله محمدی در اینجا فقط متوجه گنجی نیست. در سال ۲۰۰۷، نایاک با وارد کردن سپاه پاسداران به نهادهای حامی تروریسم مخالفت کرد و همچنین، برخی از افرادی که از زمان دولت بوش در وزارت خارجه بودند و بعدا به نایاک پیوستند، نگاههای مشترکشان علیه قطع بودجههایی برای گزارش نقض حقوق بشر در ایران اختصاص یافته بود را از طریق انتشار آن نگاهها در رسانههای مختلف را به دولت منتقل کردند که بعضا نتیجهبخش هم بود. این نهادهای حقوق بشری مورد حمله جمهوری اسلامی هم بودهاند.
مجید محمد، اشتراکاتی را برای لابیگران و کسانی که «صدای اصلاحطلبان در آمریکا» هستند بر میشمارد:
۱) مخالفت با هرگونه فشار روی حکومت دينی در ايران تحت عنوان صلح طلبی و مخالفت با جنگ و حتی مخالفت با تحريمها که حق طبيعی هر کشور است که از معامله با ديگر کشورها سرباز زند
۲) بی توجهی به نقض حقوق بشر شهروندان عادی (فعالان سياسیای که صدای جمهوری اسلامی يا يکی از جناحهای آن هستند فقط برای نقض حقوق دوستان هم تشکيلاتی صدايشان بلند می شود)
۳) وابستگی و پيوستگی به يکی از جناحهای درونی جمهوری اسلامی از اصلاح طلبان حکومتی تا مشائيستها، از موتلفه تا خانوادهی رفسنجانی و کارگزاران، و از مصباح تا بيت رهبری
۴) معرفی کردن منتقدان خود به عنوان طرفدار جنگ و خونريزی، وطن فروش، و همسو با بيگانه.
او تفاوتهای آنها را نیز بر میشمارد: «برخی در چارچوب رقابتهای سياسی درون نظام جمهوری اسلامی به زندان رفتهاند و همانند ديگر باورمندان به جمهوری اسلامی ممکن است در صورت بازگشت به زندان نيز فرستاده شوند، برخی فقط برای گردهمايیهای دولتی در ايران دعوت می شوند، برخی مستقيما برای دولت جمهوری اسلامی کار می کنند، برخی سرمايه گذارند، برخی دلال و قاچاقچیاند، برخی چمدانهايشان برای کسب قدرت در داخل آماده است، و برخی از منتفعان نظام در ۳۴ سال گذشتهاند.»
مجید محمدی، در ادامه پنج ويژگی برای «صداهای اصلاحطلبان حکومتی» در ايالات متحده بر میشمارد:
۱. برای منتقدان خامنهای اما پای بند به نظام جمهوری اسلامی لابی میکنند. لابی اصلاح طلبان حکومتی هميشه بر پای بندی به جمهوری اسلامی موجود اصرار کرده است.
۲. استبداد موجود را بر استعمار (موهوم) ترجيح میدهند. لابی اصلاح طلبان مذهبی با هرگونه حمله يا تهديد نظامی (حتی در شرايطی که ميليونها ايرانی توسط رژيم قربانی شوند يا رژيم در آستانهی توليد سلاح هستهای باشد) و تحريم عليه جمهوری اسلامی مخالف است. اين لابی پيش از همه، مرگ جنبش سبز را اعلام کرد و در سالهای ۹۱ و ۹۲ به تشويق مشارکت سياسی در انتخابات رژيم هم می پردازد. اعضای اين لابی حتی از تمجيد کردن از خامنهای در برابر ايالات متحده ابايی ندارد و به او حق می دهد که در برابر ايالات متحده به فحاشی و استکبار ستيزی بپردازد.
۳. مشی تبليغاتی دارند. صداهای بخش اصلاح طلب مذهبی جمهوری اسلامی مدعیاند که تحليل گرند اما آثارشان تبليغاتی است. البته برای پوشاندن وجه تبليغاتی نوشتهها دهها پی نوشت می دهند و نام دهها متفکر در آنها ذکر می شود اما اين تاکتيکها از تبليغاتچی بودن آنها نمی کاهد.
۴. اولويت آنها حل مشکلات شخصی است. صداهای لابی اصلاحطلبان مذهبی جمهوری اسلامی در شناخت دنيای پيرامونشان در ايالات متحده مشکلات جدی دارند. برخی از آنها در دورهای حاضر نبودند با مدير يکی از تلويزيونهای فارسی زبان مستقر در لس آنجلس مصاحبه کنند (همهی تلويريونهای مستقر در لس آنجلس را سلطنت طلب می دانستند) اما بعد در همين شبکه برنامهی تلويزيونی هفتگی گرفتند.
۵. ادعای فعال حقوق بشری دارند. بخشی از لابی اصلاح طلبان حکومتی در ايالات متحده بر خود نام فعالان حقوق بشر می گذارد. بگرديد ببينيد آيا اين صداها که ممکن است در ايران به زندان هم رفته باشند
گرچه انتقاد مجید محمدی از اکبر گنجی شاید در برخی از ویژگیهای برشمرده از «صدای اصلاحطلبان در آمریکا» آمده باشد، اما به نظر میرسد او دیگرانی را نیز هدف حمله قرار داده است.
با انتشار «بسته اجرایی وزارت امورخارجه قانون برنامه پنجساله پنجم» مصوب هیات دولت در ارتباط با افزایش ۱۰۰درصدی همکاری با لابیهای موافق در کشروهای غیر همسو، باید دید که آیا منتقدین آمریکانشین سیاستهای دولت آمریکا به عنوان کشوری غیر همسو، در نحوه انتقادهای خود تجدید نظر خواهند کرد یا نه؟
یکی از بخشهای قابل تامل این بسته اجرایی، «استفاده از ظرفيتها و امکانات گروههاي همسو، لابي، و ضدجنگ جهت تعديل مواضع و رفتار کشورهاي غيرهمسو عليه جمهوری اسلامی» است.
بررسی این مصوبه نشان میدهد که سیاستگذاران خارجی جمهوری اسلامی، Track II diplomacy را مدنظر قرار دادهاند و با بهرهگیری از اساتید دانشگاهها و یا مقامهای سابق دولتی در کشورهای غیرهمسو، فشار بر این دولتها را به این طریق از اهداف این برنامه پنجساله قرار دادهاند.
انتشار اسنادی نشان میدهد که برخی گروهها در سالیان قبل، ازمتفکرینی ایرانی که ساکن آمریکا هستند، خواسته بودند که مطالبی علیه سرمایهگذاری آمریکا در نهادهای مدافع حقوق بشر در رسانههای آمریکایی منتشر کنند. این برنامهها که نقض حقوق بشر در ایران را گزارش میکرد، با مخالفت دائمی جمهوری اسلامی نیز همراه بود. لازم به ذکر است که بسیاری از اصلاحطلبان حکومتی، با تهیه گزارش نقض حقوق بشر در دولتهای پیش از احمدینژاد موافق نیستند.
خودنویس یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۲ – ۷ آوریل ۲۰۱۳