سخنی در مورد قراداد چین و ایران
سخنی منطقی ولی غیرتخصصی در مورد قراداد چین و ایران
در مورد قراداد ایران و چین، بیش از هر قراردادی در سالهای اخیر سخن میرود، از سوی صاحبنظران تا هر کس که چند مقالهای خوانده و گستاخانه وارد میدان شده است. اما بیشتر این اظهارنظرها احساسی و بدون مراجعه یا آگاهی فنی از محتوای آن است. در این نوشته تلاش بر آن است ایرادات معروف و تکرار شده مورد بررسی قرار گیرد، و معلوم شود تا چه حد منطقی هستند و چه اندازه حاصل احساسات و پیش داوریها. همچنین آگاهانه از اظهارات دروغ به منظور جلوگیری از جوسازی اجتناب میشود.
ایرادتِ از سرخشم:
قرارداد با چین خطرناک است زیرا حکومت آن استبدای است، در حالی که نظامهای دموکراتیک چون تابع قانون هستند این خطر را ندارند.
این سخن از فریبهای بزرگ تاریخ است،که غرب برای تبلیغ و توجیه اعمال خود درست کرده است. چون فرهنگ غالب است، آن را با تبلیغات وسیع چنان در اذهان مردم جهان جا اندخته است،که استدلالهای خلاف آن از پیش محکوم میشود. در حالی که واقعیات میگوید که کشورهای دموکرات غرب بزرگترین استعمارگران و استثمارگران بودهاند. آنان هر جا قدم گذاشتهاند نه تنها به دنبال غارت منابع آن کشور بودهاند، بلکه به دنبال آن بودهاند که حکومت دستنشانده خود را در آنجا بر سرکار بیاورند. و هر جا که نتوانستهاند، با نوعی از کودتا رهبر ملی آن کشور را سرنگون کردهاند و اگر هم لازم شده، با ماشین مهیب جنگی خود آن کشور را به خاک سیاه نشاندهاند.
کسانی که به این تقدس دموکراسی باور دارند، باید بگویند آیا از چند سده پیش نظامهایی که کشورهای جهان سوم را سرکوب کرده اند، دول دموکرات غرب نبودهاند؟ آیا در زمان حال کشورهای خاورمیانه را کلنگی نکردند و میلیونها انسان را در این منطقه نکشتهاند. به بهانه سرنگونی دیکتاتورهایی که مطیع آنان نبودهاند، عراق و لیبی را ویران نکرده اند؟ در مقابل یک نمونه از این جنایتها را در مورد چین نشان دهند . حتی شوروی که شیطان مسلم، و بزرگترین نماد استبداد معرفی شده است اگر از نظر سیاسی اقمار خود را سرکوب کرده،کاری که کشورهای دموکرات بسیار بدتر از آن را کردهاند، آیا مثل آن حکومت های دموکرات منابع و ثروت ملی آنها را غارت هم کرده است؟
بله دموکراسی آرزوی هر کشوری است، و همه کس حکومت قانون در این کشور ها را تحسین میکند. ولی آیا این مزیت بزرگ داخلی در سیاست خارجی نیز چنین است.
هر زمان که سخن از جنایات اسرائیل میشود، مدافعان آن میگویند این تنها کشور دموکرات خاورمیانه است. سخنی درست، اما آیا دموکرات بودن به آن معنی است که آن کشور تجاوزگر و جنایت کار و تروریست نیست؟
این تطهیر سیاست خارجی به دلیل سیاست داخلی، مثل سیاست چنگیز خان مغول است. او لشگرش را به واحدهای کوچک تقسیم کرده بود. اعضای این واحدها چنان با هم همپیمان و دوست میشدند که گویی یک روحند در جسم همه افراد گروه. اینان هستی خود را در راه دفاع گروه میدادند، اما همین انسانهای یکدل در مقابله با مردم غیر مغول مرتکب وحشیانهترین اعمال میشدند.
ایرانِ ضعیف امکان بستن یک قرارداد عادلانه با چینِ قوی را ندارد
این نکته درستی است، اما مگر ایران با هرکشور دیگری بخواهد هر قرار دادی ببندد شامل چنین حکمی نمیشود؟ مگر کشوری هست که امکان سود بیشتر را فدای اخلاق و انسانیت بکند. لذا نتیجه چنان میشود که ایران با تمام نیازش به برقراری رابطه با کشورهای دیگر، به ویژه شکستن سد تحریمی که کشور را شدیدا زیر فشار سیاسی و اقتصادی گذاشته است، باید با هیچ کشوری رابطه تجاری برقرار نکند و اجازه بدهد فشارهای آمریکا هر روز او را مستاصلتر کند، تا جایی که مجبور شود به دست و پای آمریکا بیفتد.
واقعیت آن است که تنها شانس ایران در این زمان رابطه با چین است. زیرا تمام کشورهایی که قادر به سرمایهگذاری هستند، از ترس آمریکا وارد معامله با ایران نمیشوند. این فشار تا جایی است که با آن که دولت آلمان حاضر به رابطه تجاری با ایران شده بود، به گفته خانم مرکل شرکتهای آلمانی از بیم جریمههای آمریکا از معامله با ایران پرهیز میکنند.
اما چین به دو دلیل حاضر به این سرمایه گذاری است. یکی این که دومین قدرت جهان است، و سیاست زورگویی ترامپ را به سود خود نمیداند، و منافعش ایجاب میکند که از آمریکا، مثل بیست سال پیش آن اندازه وحشت زده نباشد که به هر چه او میخواهد تن در دهد، و قراردش را با ایران لغو کند، مگر آن که این سرپیچی برایش صرف نکند.
دوم آن که چین در روند توسعه خود به شدت علاقمند است که وارد بازار اقتصادی خاورمیانه شود، و ایران نیرومندترین و با نفوذترین کشور منطقه است، با نیروی کار ماهر، و منابع غنی. از این روی بهترین و مناسبترین کشور برای سرمایهگذاری است. بازاری آن قدر ارزشمند که کسب این بازار ارزش مقابله با آمریکا را دارد و این را در رابطه با دور زدن تحریمها اجراکرد. از این روی آمریکا و اروپا چنان نگران شدهاند که تمام دستگاه تبلیغاتی خود را برای جلوگیری از این رابطه به کار انداخته اند. بر روال همیشگی خود شایعهپراکنی، فرستادن متخصصین واقعی و غیر واقعی به رسانهها. از جمله یک روزنامهنگار انگلیسی در ظاهر متخصص مطلع و بیطرف به دروغ در بیبیسی میگوید، بر طبق این قرارداد چین ۵۰۰۰ نیروی نظامی به ایران میفرستد. جزایر کیش و قشم را پایگاه نظامی خود میکند. به دنبال آن صاحب نظران ایرانی و غربی مدعی میشوند ایران حتی آن دو جزیره را به چین میدهد . برای تکمیل، این تیم تبلیغاتی نشریات معتبری چون نیویورک تایمز و واشنگتن پست هم وارد عمل میشوند، و یکباره چنان دلشان برای ایران میسوزد که مرتب مقاله می نویسند ،که چین دارد از استیصال ایران بهره میگیرد. گناه آن هم گردن ترامپ است که با زیر فشار گذاشتن ایران، آن را طعمه چین کرده است
عدم شفافیت
این ایراد به جا و درستی از نحوه عملکرد ایران است و شگفت آنکه که حکومت ایران با دیدن ضررهای آن، هم چنان به این خطای بزرگ سیاسی ادامه میدهد. ولی آن چه که این اعتراض اپوزیسیون، چون «شورای گذار » و جبهه ملی خارج از کشور و حزب چپ را سوال برانگیز میکند این است که؛ جمهوری اسلامی این سیاست غلط را همیشه داشته، پس چرا این سازمانها در مورد قراردادهای با غرب، چون قرارداد با شرکتهای توتال و بوئینگ چنین اعتراضی نکردند. چرا حال که غرب نگران شده است که چین ممکن است روند سنتی حاکم در منطقه را بر هم زند، و رقیب سرسخت سیاسی و اقتصادی آمریکا و اروپا در خاورمیانه شود، این گروههای اپوزیسیون با آنان هم صدا شدهاند؟
عهد شکنی چین
این اشاره دارد به سال ۱۹۹۸، بعد از آنکه چین بخاطر منافعش در آمریکا از اجرای چند قرارداد با ایران سر باز زد. این ایراد به ظاهر موجه چند اشکال دارد: یکی آن که مگر کشورهای دیگر، زیر فشار آمریکا همین کار را نکردند. اگر چنین است پس چرا تنها چین سرزنش میشود، و عذر دیگران در این پیمان شکنیها موجه دانسته شده است؟
دوم نادیده گرفتن اصول تجارت که برطبق آن هر کشوری، با ارزیابی سود و زیان خود در یک قرارداد میماند، یا با آوردن بهانه از آن خارج میشود . به گفته آقای فرشاد مومنی این تنها چین نبود که قرارداد با ایران را اجرا نکرد، بلکه پس از برجام ایران امیدوار شده به غرب هم، قراردادهای خودش با چین را لغو کرد.
سوم چین در شرایط آن سالها نیست، که برای ناراحت نکردن آمریکا قرارداد خودش را با ایران نادیده بیانگارد. حال کشوری است بسیار نیرومندتر، که مورد حمله پیوسته آمریکا قرار گرفته است. تا جایی که برنامه ریزانحزب جمهوری خواه به تمام اعضایش گفتهاند، هر گاه مردم از سیاستها ترامپ ایراد گرفتند، شما بجای پاسخگویی موضوع را عوض کرده، و به چین بتازید. مهمتر آن که چین گامهای بلندی در راه ایجاد راه ابریشم جدید برداشته است. راهی که تسلط بر آن همیشه آرزویش بوده، و آن را عامل مهمی برای آن که بزرگترین قدرت جهانی شود میداند. و به همین سبب بزرگترین سرمایهگذاری خارجی اش را از هشت سال پیش در پاکستان پیاده کرده است. قراردادی که به ۶۲ میلیارد رسیده و دوره آن ۴۳ ساله است. با شرکت ۸۰ هزار چینی، و ۴۰ هزار پاکستانی. پس این بار باید پای منافع بسیار بالاتری در میان بیاید، تا چین تن به خواسته آمریکا بدهد.
محروم کردن ایران از بازار رقابتی
این ایراد کاملا درست و منصفانه است، و در چندین بیانیه گروههای اپوزیسیون داخل و خارج کشور به همراه اظهارات برخی از صاحب نظران آمده است. اما دو نکته در این رابطه مورد توجه قرار نگرفته است. یکی آن که این قراردادی نیست، که طرفین را ناگزیر به رابطه انحصاری با یکدیگر کند. بلکه همه جا هم تکرار شده، که این یک سند همکاری یا تفاهمی نامه است، که بر طبق آن هریک از طرفین مجازند دیگر شرکتهای بینالمللی را وارد مناقصه کنند. تنها شرط آن است که نخست به چین اطلاع داده شود، و اگر چین قرار داد بهتری ارائه نکرد با دیگر رقبا قرار داد بسته شود. هم چنین تمام قراردادها باید به تصویب مجلس برسد، و در اختلافنظر هم قانون ایران حاکم باشد.
دوم شکستن این تحریمها چنان برای ایران سرنوشتساز است ،که آقای کمال اطهاری، اقتصاددان به نامی که با حکومت هم سر مخالفت ندارد، میگوید کاش زمان اوباما ایران با دادن امتیاز به چند شرکت آمریکایی قراردادهایی حتی نامطلوب میبست، تا این شرکتها، به خاطر سود زیادی که میبردند، دولتشان را زیر فشار میگذاشتند که از شدت تحریمها بکاهد. منتهی این پیشنهاد که با توجه به جو خشم حاکمان ایران از آمریکا سخنی کفرآمیز است، از یک نکته غافل مانده است، و آن قدرت نیروهای دشمن ایران چون لابی اسرائیل و عربستان در سیاست آمریکا است. دشمنانی که به هر قیمتی مانع انجام آن می شدند. همان گونه که کنگره برخلاف وعده های اوباما حاضر به لغو تحریمهان شد.
مخالفان حال هم با شایعهپراکنی و دروغ در مورد این تفاهمنامه هستند. مثلا با شایعاتی مانند ۲۵ دلار تخفیف در خرید نفت از ایران، حضور نظامی چین در ایران یا اینکه نفت ایران برای سالها درانحصار چین در خواهد آمد سعی دارند جلوی این معامله را بگیرند. شایعاتی بیاساس، که با توجه به خاطرات ملت ما از قراردادهای نفتی استعماری، و مبارزات ملت برای ملی شدن نفت، به آسانی اذهان را مشوش میکند. اینان توجه ندارند که زمانه عوض شده است و حال این فروشندهها هستند که به دنبال خریدار میگردند. از سویی نفت استخراج شده از شل، آمریکا را بزرگترین تولیدکننده نفت کرده است. از سویی دیگر در اثر مبارزات برای سلامت محیط زیست مصرف نفت رو به کاهش است. همین شرایط سبب شد که به آسانی نفت ایران را تحریم کنند، و غیبت نفت ایران از بازار جهان تاثیری در بازار نفت جهان نگذارد. بله چین به عنوان بزرگترین مصرف کننده نفت در جهان خواستار منبع نفت بزرگی که برای سالها نفت آنرا تامین کند، و آمریکا نتواند با بستن راه آن توسعه اقتصادیش را گروگان بگیرد، است ولی هم نفت در بازار جهان فراوان است، و هم چین خریداری با پول نقد است. از آن سوی اما ایران با تمام نیازش به فروش نفت خریدار چندانی ندارد. تا جایی که نفتهایی را که برای خشک نشدن چاه هایش مجبور به استخراج است، با هزینه بسیار در کشتیهای نفتکشی که یا در بندرهایی لنگر اندختهاند، یا در اقیانوسها سرگردانند، انبار کرده است
نپرداختن به دلار
هر فرد آگاهی میداند سالها است که کشورهای بسیاری در جهان، حتی اروپا، می کوشند خود را از زیر تسلط دلار خارج کنند، و این یکی از اهداف مهم سازمان همکاری شانگهای است. به ویژه که چین نمیخواهد در دست آمریکا اسیر باشد، که بر سنت خود از هرکشوری ناراضی شد، سپردههایش را مسدود کند و یا با تحریم و جلوگیری از مبادلات ارزی در جهان، اقتصاد آن را فلج کند. کاری که با ایران کرده است. ایران نیز سالها است که سعی کرده به عنوان یک عضو به این سازمان بپیوندد که موفق نشده است.
بهر حال این ایراد چنان مسخره است، که رسانههای مزدور اضافه کردهاند که چین پرداختهایش را با ین یا ارز هرکشوری که میخواهد، از جمله کشورهای آفریقایی طرف حسابش، انجام میدهد.
جو سازی
غرب به سرکردگی آمریکا از انجام احتمالی این معامله سخت خشمگین است. از این روی با تمام نیروی علیه آن سمپاشی میکنند زیرا میدانند اگر این تحریمهای بیسابقه در جهان ایران رابه زانو درنیاورد، بسیاری از کشورهای جهان سوم هم گستاخ شده، و علیه آنان برمیخیزند. همان تاثیری که نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق گذاشت. از این روی علاوه بر تلاش وسیع خودشان، هردو گروه وابستگان و دلبستگان خود را نیز در این کارزار بسیج کردهاند.
اما چه گونه است که نیروهای ملی، که علاقهای به تسلط و حتی نفوذ آمریکا و اروپا در ایران ندارند، نیز همان ایرادات بیاساس را تکرار میکنند. دو دلیل برای این کار آنان میتوان ذکر کرد:
۱- نفرت از جمهوری اسلامی :بسیاری از آنان چنان از این حکومت متنفرند، که همان نفرت محرک نقد آنان میشود. کاش اینان صادقانه میگفتند ما با این معامله و هر معامله دیکری با جمهوری اسلامی مخالفیم، چون منجر به تثبیت حکومتی میشود که با همه وجود خواستار سرنگونی آن هستند.
۲- درک نکردن تفاوت هویتی قدرت غرب و چین : غرب برای توسعه قدرت خود یک راه را قرنها رفته است. راهی که در طول تارخ در جهان حاکم بوده است، تسـلط با قدرت نظامی. هرچند پس از آن دستآوردهای تمدن خود را نیز به مستعمرات یا زیردستانش میبردند، و چه بسا باعث رشد و توسعه آنان میشدند.ا ما چین راهی نو را برای کسب قدرت ابداع کرد. راهی که سالها مورد توجه غرب قرار نگرفت، زمانی غرب وقتی هوشیار شد که چین رقیبی شده بود که کنترلش بسیار مشکل شده بود. چین میگفت منظور اصلی از استعمار کشورها و تسلط بر آنها منافع اقتصادی است. خوب من بجای رفتن راه غیرمستقیم، مستقیما پول را نشانه میگیرم. در معامله با کشورها نه به دنبال قدرت سیاسی هستم، نه نفوذ ایدئولوژیک، و اینکه که آن حکومت ظالم است و خون مردمش را به شیشه میکند به من تاجر ربطی ندارد. من با ایران اسلامی معامله میکنم، و در همان حال با اسرائیل و عربستان هم وارد معامله میشوم . لذا پس از آن که مائو اسقلال کشور را تامین کرد. حکومت با تحولی بزرگ در سیاست خود رشد اقتصادی را اساس سیاستهای خود کرد. پس از سروسامان دادن به کشور خودش، سر در دنیا گذاست. هرجا جای خالیای یافت سرمایهگذاری کرد. غرب هم وقتی میدید او کاری به این که چه حکومتی با چه رابطهای با غرب بر سر کار است ندارد، این سرمایهگذاری را خطری برای خود نمیدید. تا روزی که متوجه شد چین تقریبا تمام آفریقا را در دست گرفته است، و با سرمایه زیادی که جمع کرده کمکم به حیات خلوتهای غرب هم پا گذاشته است رقیبی که نه تنها بمب اتمی و هیدروژنی دارد، بلکه دارای ارتشی نیرومندی است که به خوبی قادر به دفاع از وطنش هست و غرب مثل اوایل قرن نمی تواند به آنجا لشگر بکشد، و آنها را مجبور به تسلیم کند.
این شیوه توسعه نه تنها به سود چین بود، بلکه کشورهای طرف معامله نیز از آن بسیار راضی بودند. به گفته یکی از کارشناسان ارشد بانگ جهانی است، سالها پیش ما به آفریقا که میرفتیم، مقامات آت کشورها، حتی روسای جمهورشان تلاش میکردند با ما ترتیب ملاقاتی بدهند. اما از موقعی که پای چین در آنجا محکم شده هیچ شوقی به دیدار ما ندارند. از آنان علت این تغییر رفتار راکه میپرسیدم میگفتند غربیها که میآیند کلی شرط و شروط دارند. این که آیا ما در خط سیاسی آنان هستیم، یا در اثر فشار نهادهای مدنی خود از ما میخواهند که حقوق بشر را مراعات کنیم، یا به حقوق کارگران تجاوز نکنیم، یا سلامت محیط کار آنان را تامین کنیم. در حالی که چینیها هیچ یک از این شرایط را ندارند، تنها به فکر فروش اجناس خود و سودآوری اقتصادی خویش هستند. میپرسیدم مردم از این بابت ناراحت نیستند. میگفتند با سرمایه گذاری چین کار تولید میشود، و وضع معیشت مردم بهتر میشود. از سویی این مردم نیازمند به طور سنتی به حکومتهای مستبد عادت دارن لذا به این مسایل اهمیتی نمیدهند.
برای چین هم این شیوه بهترین است. غرب به رهبری آمریکا با حملات غیرانسانیاش خاورمیانه را ویران کرد و تخم نفرتی از خود در آنجا کاشته است که اثراتش تا نسلهای بعد خواهد رفت. شرکتهای چینی اما در عراق بیشتر تجارت میکنند، تا شرکتهای آمریکایی. آمریکا ایران را تحریم میکند و غرب در اثر آن میلیاردها دلار ضرر میکند، آن وقت چین از این تحریمها بیشترین سود را میبرد.
توجه نکردن به شیوه نوینی که چین برای توسعه پس از مائو به کار میبرد، سبب میشود که مخالفان بیجهت به دنبال آن باشند، که کجای این معامله بزرگ ایران را اسیر چنگال چین میکند. به قراردادهای استعماری نفتی و غیرنفتی با غرب ارجاع میدهند با این استدلال که هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمیگیرد، از این معامله وحشت دارند. و چون دلیلی برای استثمار در آن نم یابند، از زاویه سیاسی به آن حمله میکنند و از همین راه هم ناآگاهانه در چاله تبلغات غرب میافتند. در حالی که توجه ندارند چین می تواند رابطه بسیار عادلانه و منصفانهای با ایران برقرار کند، و سبب شود که ایران نه تنها از زیر بار فشاهای غرب کمر راست کند، بلکه اقتصاد ایران در زمینههای بسیاری بارور شود. چین میداند با این عمل برای سالهای طولانی، بسیاری از ساختارهای اقتصادی و برنامههای توسعه ایران ناگزیر از مصرف تکنولوژی چینی، بجای آمریکایی و اروپایی خواهد شد. و این شامل هر سیستم فروشندهای میشود. اگر ما تعصب به خرج ندهیم و چین ستیز نباشیم، برای ایران چه تفاوتی میکند که چه نوع سیستمی را بکار گیرد.. ضرب المثلی چینی ها می گوید تفاوتی نمیکند که گربه سیاه است یا سفید مهم آن است، که بتواند موش بگیرد.
مثلا شرکتهای کامپوتری ماشینی را که هم چاپ میکند، هم فکس و اسکن و کپی به قیمت بسیار ارزان میفروشند، چون میدانند ده برابر پول آن را از فروش مرکب آن در خواهند آورند.
ایرادات دل سوزانه و منطقی
بسیاری از صاحب نظران بیغرض داخل کشور، هم صدا با اپوزیسیون ملی و مردمی به مشکلاتی اشاره میکنند، که کل نظام با آن درگیر است، و بدون حل آنها هیچ طرحی به موفقیت لازم نمی رسد. بلکه چه بسا حاصل این سرمایه گذاریهای وسیع سبب رانتخواری و فساد بیشتر شود . از عمدهترین این ایرادات که هستی نظام را به شدت به خطر انداختهاند این موارد را میتوان برشمرد:
ناکارآیی نظام و تسلط رابطه بر ضابطه؛ که منجر به کنار گذاشتن نیروهای کارا و جایگزینی آنان با افراد نادان بیاطلاعی میشود که هنرشان در تظاهر و تملق و کاسه لیسی است.
فساد فراگیر؛ که تا عمق قوه قضائیه را هم آلوده کرده است. تا آنجا که نظامی که بسیاری از مخالفان خود را در خارج ترور میکند، یا با ترفندهای بسیار ماهرانه آنان را دزدیده و به کشور میآورد، بسیاری از متهمان سو استفادههای بزرگ آن، که افراد سرشناسی هم هستند، در زمانی که به دادگاه احضار شدهاند با اموال دزدیشان فرار میکنند.
عدم شفافیت؛ که خود زمینهساز شایعه پراکنیها و بیاعتمادی شدید مردم به حکومت شده است.
ستیز قدرت بیرحمانهای؛ که سبب شده بسیاری از طرحها را ، هر چه قدر هم مفید و سازنده باشد چون از جناح رقیب میآید از بین ببرند. بلایی که در جنگ با عراق به قیمت چندین سال ادامه بیفایده جنگ و شهادت صدها هزار سرمایه وطن ادامه یافت. یا اتفاقی که در جریان گروگانگیری، برای گرفتن قدرت از دولت بازرگان و تضعیف بنیصدر افتاد و ایران را در جهان بیاعتبار کرد.
خود سری وبی قانونی نیروهای امنیتی؛ و بدتر از همه نیروهای امنیتی سپاه که سیاست آن مبتنی بر سرکوب بیرویه مخالفان یا مظنونان به مخالفت است. آن هم با خشونت بسیار و محکوم کردنشان به زندانهای طولانی مدت. از جمله زنان قهرمانی که جرم برخی از آنان و کالت متهمان سیاسی بوده است. و یا دستگیری بیدلیل اساتید و محققان ایرانی که به ایران آمدهاند، و چه بسا به دعوت دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی دولتی. و فاجعه بارتر این که با غرور میگوید ما به ازای آزادی آنان از غرب باج گرفتیم. بدین سان ایران را در چشم جهانیان بی آبرو میکنند.
نتیجهگیری
این مشکلان و مشکلات بیشتر نظام را در هر معاملهای دچار اشکال میکند، و از کارآمدی آن میکاهد. لذا چند راه بیشتر در پیش روی نیست:
الف : با هر رابطه اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی مخالفت شود. به امید آن که نظام مستاصل شده و سرنگون شود. اما همه کس میدانند این حکومت به این شکل سرنگون نخواهد شد. مگر آن که نیروهای خارجی از آشوبها استفاده کرده و با نیروی نظامی آن را سرنگون کنند، که تجربه عراق و لیبی وسوریه نشان داده که حاصلی جز ویرانی مملکت و بدتر شدن اوضاع کشور ندارد. امری که تنها مزدوران و بیگانهپرستان خواستار آن هستند.
ب : امید به اصلاح نظام در اثر آشوبها و ورشکستگی، جالتی که نه تنها در مورد ایران به آن امیدی نمیتوان داشت، بلکه هر اندازه حکومت منزویتر شود، و خود را بیشتر در خطر ببیند، بر فشار خود بر مردم، و پلیسی کردن جامعه میافزاید، و راه را بر هر اصلاحی میبندد. نمونهاش کره شمالی و ونزوئلا.
اما آیا از این نتیجه میگیریم که مخالفین باید ناامید شده و تسلیم شوند. این نتیجهای است نادرست و انحرافی بلکه وظیفه اپوزیسیون و بخشهای مدنی جامعه، افشاگری هر چه بیشتر، و تقویت جامعه مدنی است، تا در اثر فشار آنها حکومت اصلاح شود و تحول پیدا کند.
.ج : تجربههای تاریخی نشان داده که هر اندازه روابط اقتصادی و سیاسی کشوری گسترش یابد، نظام بیشتر مجبور به اصلاح و تحول میشود. از جمله اگر همین سرمایهگذاری چین عملی شود، جمهوری اسلامی ناگزیر از پذیرش بسیاری از قوانین بینالمللی مثل «گروه ویژه اقدام مالی» ،که حال از پذیرش آن سرباز میزند مبشود. و یا برای سرکوبها و بیقانونیهایش بیشتر ناگزیر به پاسخگویی به نهادهای حقوق بشری میشود.
د : رشد طبقه متوسط : بالاخره با این سرمایهگذاری چرخهای اقتصاد مملکت بیشتر به حرکت میافتد و طبقه متوسط به امکانات رفاهی بیشتری دست مییابد. این نکته پذیرفته شدهای در همه تحقیقات جامعهشناسی جهان است، که مشکلات اقتصادی در جوامع دموکرات دولتها را عوض میکند. اما هیچ نظام استبدادی و منزوی زیر فشار فقرو به دست گرسنگان فرو نمیریزد. این رشد طبقه متوسط است که فشار بیشتری بر حکومت میآورد، و آنرا مجبور به اصلاح، تحول، وچه بسا سرنگونی میکند مطلبی که دکتر ولی نصر هم در کتابش به خوبی شکافته است.
سایت زیتون