پیام ها به همایش نجات ایران-۱

پیام های نرگس محمدی، الهه امیرانتظام، فائزه هاشمی، مهوش ثابت و فریبا کمال‌آبادی ومصطفی تاج‌زاده به همایش نجات ایران

پیام نرگس محمدی به همایش “گفتگو برای نجات ایران”:

این روزها در مجامع مختلف، گفت و گوها، اعلام مواضع و نشست‌هایی انجام می‌شود که در مجموع با هدف پایان دادن به وضعیت دشوار، نگران‌کننده و هولناک کنونی ایران است. از واژه هولناک استفاده می‌کنم تا شاید بتواند در بر گیرنده‌ و بیان‌کننده شتاب و توان تخریب بنیان‌های زندگی توسط حکومت جمهوری اسلامی و ترسیمی از ابعاد و وجوه تخریب شده‌ زندگی یک انسان در حال زیستن در ایران باشد، حتی انسانی که هیچ فعالیت سیاسی یا اجتماعی نداشته و اساسا در هیچ حوزه‌ای وارد درگیری و اعتراض علیه حکومت نشده و سعی می‌کند از مناقشات و رودررویی‌های جدی موجود در جامعه علیه حکومت دوری کند.

می‌خواهم تاکید کنم که لزوما زندگی انسان‌های با گرایش یا تفکر متضاد با ایدئولوژی حکومت جمهوری اسلامی در معرض خطر تهدید قرار ندارند. کافی است در یکی از شهرها یا روستاهای ایران ساکن باشی تا درک کنی که همه ابعاد زندگی‌ات در معرض خطر جدی اضمحلال قرار دارد.

در ریشه‌یابی دلایل تخریب زندگی انسان‌ها در ایران، صدها دلیل از فساد سیستماتیک و غیرقابل کنترل در میان حاکمان، بی‌کفایتی و سوء مدیریت مسئولان، حکومت دینی با عقب‌مانده‌ترین و متحجرانه‌ترین تفسیر و نگرش، سرکوبگری وحشیانه دستگاه‌های امنیتی و نظامی، عدم استقلال قوه قضائیه تا مسئله مداخله‌گری حکومت و مسئله سیستم آموزشی را می‌توان ذکر کرد. همینطور در بیان میزان وسعت و دامنه تخریب حکومت در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و …، تنها باید پرسید که آیا جایی از تخریب حکومت در امان مانده است؟

قطعا این نشست در خارج از کشور به عنوان برای نجات ایران و در میان اهل فکر و سیاست برگزار خواهد شد و من بحثم را با طرح این سوال شروع می‌کنم که آیا با وجود حکومت جمهوری اسلامی امکان «زندگی» وجود دارد؟

اعلام «گذار از جمهوری اسلامی» روشن کننده موضع و نسبت جریانات، نهادها، سازمان‌های اجتماعی و افراد مؤثر با حکومت است. به عبارتی این اقدام می‌تواند مسئله را برای عموم مردم، افکار عمومی داخلی و جهانی و نهادهای بین المللی و البته دولت‌های خارجی «معنادار» کند تا بتواند سایر اقدامات و الزامات و کنش‌های جمعی را بر اساس هویت جمعی، تدارک ببیند. همچنین اعلام باور نهادها، سازمان‌ها و گروه‌های اجتماعی-سیاسی و فرهنگی و افراد مؤثر به «پایان دادن به جمهوری اسلامی» در وهله نخست بازتابی از گستردگی این ایده در جامعه است. بیان باور و ایده، امکان شکل‌گیری کنش را فراهم می‌کند و کنش‌های فردی و جمعی در جامعه، دیگران را به واکنش وامی‌دارد و تداوم این چرخه، به خلق بسترها و حوزه‌های جدید برای کنش‌های بزرگتر و فراگیرتر می‌انجامد.

از سویی دیگر گستردگی این ایده در جامعه و تلاش و برنامه سازمان‌ها و نهادها و گروه‌های اجتماعی در بازنمایی آن، موجب شکل‌گیری و احساس قدرت معطوف به تغییرات بنیادین و اساسی در جامعه می‌گردد.

دو عنصر «گستردگی» و «قدرت» از یک سو بر مهار سرکوب حکومتی علیه مردم تاثیر خواهد گذاشت و از سویی دیگر تا ایده «گذار از جمهوری اسلامی» به عنوان ایده‌ای سترگ و فراگیر، جنبش‌های خاص خود را با محوریت تغییرات بنیادین و اساسی در تمام حوزه‌های زندگی پیش رانده و توسعه دهد.

خلاصه آن که اعلام همگانی، قدرتمند و پیگیر «گذار از جمهوری اسلامی» آغازگر و بخش مهمی در برنامه‌ریزی برای نجات ایران است.

در این قسمت بخش دوم صحبتم را با پرداختن به وضعیت جامعه ایران و جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» ادامه می‌دهم.

جامعه ایران یکی از جوامع جنبشی در دنیای کنونی به شمار می‌آید که این ویژگی می‌تواند مورد توجه باورمندان به گذار از جمهوری اسلامی قرار گیرد. سال‌های اخیر اشاعه اعتراضات از گروهی به گروهی دیگر، از نهادی به نهادی دیگر و از شهری به شهری دیگر کار را به جایی رسانده که ما شاهد چرخه‌های اعتراضی هستیم. این پدیده به سرعت در حال افزایش است و انعکاسی از فزونی مطالبات، اعتراضات و لبریز شدن صبر مردم دارد. با توجه به شناخت ما از نظام جمهوری اسلامی و عدم توان پاسخگویی آن و تشدید بحران‌های داخلی و خارجی، انتظار می‌رود در فاصله‌ی نه چندان دور شاهد جنبش‌هایی با تصمیم‌های راهبردی رادیکال‌تر و سرسختانه‌تر باشیم.

در بررسی جنبش‌های اجتماعی اخیر با در نظر گرفتن اساس نظریه فرآیند سیاسی یعنی در نظر قرار دادن عناصر ساختاری و فرهنگی می‌توان به این نتیجه رسید که دو نیروی اجتماعی بنیادین یعنی تغییرات صورت‌گرفته در حوزه فرهنگ جامعه و رشد آگاهی و افکار عمومی و همچنین رشد فزاینده مطالبات و انباشت نارضایتی‌ها، فشارهای ساختاری و اجتماعی، وضعیت نگران‌کننده و رو به اضمحلال اقتصادی، وضعیت سرکوب سیاسی و عدم پاسخگویی دولت، در شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی، اعتراضی و انقلابی نقش مهمی داشته است. اگر دو نیروی اجتماعی فوق الذکر را عوامل شکل‌گیری جنبش‌های اجتماعی بدانیم، می‌بایست دو عنصر دیگر یعنی سازمان و راهبرد را عوامل به نتیجه رسیدن جنبش در برآورده شدن و دستیابی به اهداف بدانیم.

آنتونی اُبرچال در کتاب تعارض اجتماعی و جنبش‌های اجتماعی (Social conflict and social movements) دیدگاه خود را بر اساس تحقیقات گروهش بر محور سازمان‌ها به عنوان عامل کلیدی بسیج جنبش‌های اجتماعی استوار می‌کند و مشاهده می‌کند که مشارکت کنندگان در جنبش‌های اجتماعی به عنوان اعضا سازمان‌ها، نهادها و گروه‌ها چه نقشی در موفقیت جنبش در مقایسه با افراد منزوی شده جامعه ایفا می‌کنند و چقدر مؤثر هستند. بنابر این در سنجش میزان موفقیت جنبش‌های اجتماعی با راهبردها و تاکتیک‌های متفاوت، می‌بایست قدرت بسیج Mobilization سازمان‌ها و نهادها برای به خیابان کشاندن مردم و حفظ انسجام و تداوم در کنار سایر عوامل چون هویت جمعی، کنش جمعی و حوزه‌های کنش مورد توجه قرار گیرد.

از همین جا می‌خواهم دوباره بر «راهبرد تقویت نهادهای مدنی مستقل» در ایران به منظور افزایش قدرت بسیج و سازماندهی و فزونی گستره و قدرت جنبش‌های اجتماعی در ایران تاکید کنم. سال‌هاست اصرار دارم که اصرار بر آزادی زندانیان سیاسی و فعالان مدنی و صنفی بدون اصرار بر آزادی نهادهای مدنی و صنفی و سیاسی به عنوان الزامات تحقق دموکراسی و تضمین حقوق بشر کافی نیست و من بیش از آزادی خودم به آزادی نهادم اصرار دارم.

در پایان بحثم را اینگونه جمع‌بندی می‌کنم که برای نجات ایران باید حکومت دینی استبدادی زن‌ستیز را پایان دهیم و گذار مسالمت‌آمیز و کم هزینه‌ای برای مردم را رقم بزنیم. این مرحله و مرحله‌ی پس از آن یعنی استقرار دموکراسی و حقوق بشر و آزادی و برابری الزاماتی دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به شکل‌گیری، قدرت‌یابی و استمرار جنبش‌های اجتماعی و اعتراضی و انقلابی و همچنین تقویت و گسترش نهادها و سازمان‌ها و گروه‌های مدنی و توسعه گستره ساختاری آن اشاره کرد.

با سپاس
نرگس محمدی
اوین

پیام الهه امیرانتظام به همایش گفتگو برای نجات ایران

با سلام خدمت حضار محترم و ضمن تشکر از دعوت اینجانب

بطوریکه ازطریق دوست دیرینه ونزدیکم آقای علی ایزدی قبلا پیشاپیش به اطلاع رسانده بودم، شرایط بحرانی پدرم که مدت هاست دربخش مراقبت های ویژه بستری می باشد، باعث شد تا فرصت شرکت مستقیم دراین برنامه را نداشته باشم وحتی امکان ارسال ویدئویی کوتاه ازنظراتم فراهم نشد.

متن حاضرچکیده ای ازدرک بنده ازشرایط فعلی ایران می باشد که با شما عزیزان به اشتراک می گذارم.

اولین نکته ای که اجازه می خواهم بدان اشاره نمایم این است که با تمام احترامی که به اندیشه وایستادگی آقای میرحسین موسوی دارم، نظرات اخیرایشان برغم بجا و به حق بودن برای بنده تازگی ندارد، چراکه عباس امیرانتظام درست بیست سال پیش متنی را منتشرنمود که درآن به تفصیل پیرامون تغییربنیادین قانون اساسی وضرورت اجرای یک رفراندم آزاد درباره جمهوری اسلامی بحث نمود. علیرغم انتشارنظرات مکتوب امیرانتظام درباره شرایط مدنی وبه دورازخشونت  برای گذارازجمهوری اسلامی درآن مقطع تنها اندکی ازشخصیت های سیاسی یا فعالین مدنی آن را جدی گرفتند. با این وجود وصرفنظرازسوابق برخی، آنچه که برای این جانب حائزاهمیت می باشد این است که آنان امروزسخن ازعبورمسالمت آمیزازنظام ولی فقیه می گویند واین البته اگرچه نظری بکرنیست اما محترم ومغتنم است.

مورد دوم که معتقدم اهمیت ویژه دارد درک این نکته می باشد که ازشعاروبرخورد احساسی وفانتزی پرهیزکنیم. آنچه که بسیاری انقلاب زن، زندگی، آزادی می خوانند وبعضا ازآن بهره برداری منفعت طلبانه ومنفی می کنند، ازنگاه بنده مغشوش است. هرحرکتی اعم ازاصلاح یا انقلاب باید عنوانی شفاف ومشخص داشته باشد. اینجانب براین باورم که صرفنظرازنحوه گذارازجمهوری اسلامی عدالت محوری باید اساس کارباشد. شعاری کلی چون زن، زندگی، آزادی تنها درسایه اجرای عدالت اجتماعی می تواند معنا یابد. عدالت درکنارآزادی بیان حیاتی ترین نیازجامعه امروز ایران است وتا مادامیکه احزاب سیاسی مستقل وواقعی نداشته باشیم تاازدریچه رسانه های غیرحکومتی اعلام موضع وموجودیت کنند، دموکراسی هم تنها شعاری پوشالی و عوام فریبانه خواهد ماند. براساس همین نگرش براین باورم که به جای پرداختن به شعاراحساسی ووارداتی فوق که امروزورد زبان همگان برای انقلابی احتمالی شده، باید به عدالت وآزادی محوری تکیه نمود. چنانچه درجامعه ای برابری اجتماعی وآزادی تحقق عینی وعملی یابد، واژه هایی چون حقوق زن، حق حیات خودبخود جان خواهد گرفت ومحقق خواهد شد. درغیراین صورت شعاری چون زن، زندگی، آزادی تنها درقاموس کلماتی بی جان ظرف مدت کوتاهی به فراموشی سپرده خواهد شد. بیش ازچهاردهه پیش مردم ما انقلابی را تحقق بخشیدند که جنبه احساسی آن برعقلانیت اش مستولی بود ونتایج آن سرنوشت فعلی ما را رقم زد، امروزهم هرگونه حرکت شعارگونه می تواند آینده جامعه ما را دستخوش حوادثی ناگوارترازحال نماید.

سومین مهمی که باید بران تاکید کنم این است که بیگانه تمنا نمودن بسیارخطرناک است، مردم ایران توان وشایستگی آن را دارند که به دست خود سرنوشتی دیگربرای خویش رقم زنند. برای گذارازجمهوری اسلامی اولین گام مراجعه به مردم با برگزاری یک رفراندم واقعی وبه دورازشعاراست. درغیراین صورت تبلیغ واژگان زن، زندگی، آزادی که مایه ومصدرش تنها شعارمحوری است ما را به جایی رهنمون نخواهد ساخت. امید به بیگانه داشتن واین توقع که غربی ها برای ایران دموکراسی به ارمغان بیاورند خیالی بیش نیست، فراموش نکنیم یکی ازعلل سرنوشت فعلی ماهمین قدرت های غربی بودند که با سوارشدن برموج انقلاب ۵۷ اهدافی را که برای آن نظام پهلوی را ساقط نمودیم به انحراف کشاندند. فرجام سخن آنکه راه نجات ایران،نه شعارزن، زندگی، آزادی است ونه به خارجی ها تمسک جستن وازاین یا آن پارلمان تمنا وتکدی نمودن که ما را نجات دهید.

به امید نجات ایران ازاستیلای استبداد
با احترام، الهه امیرانتظام، فروردین ۱۴۰۲   

*همایش گفتگو برای نجات ایران

 

پیام فائزه هاشمی به همایش گفتگو برای نجات ایران

من فائزه هاشمی یک شهروند مسلمان و دگراندیشم.

حقیقت، عدالت و آزادگی پایه افکار و اعمالم است.

با مروری به شعارهای انقلاب، در شرایط امروز کشور، به حسرت بزرگی می‌رسیم. چه فکر می‌کردیم و چه شد؟

چگونه است که ایران ما در طول تاریخ با همه مبارزات و انقلاب ها به سامان نرسیده و هر دفعه وضعیت به گونه ای می‌شود که افسوس بر گذشته تکرار می‌شود.

هم اکنون نیز پس از فرصت سوزی‌ها و تحمل هزینه‌های بسیار باز سئوال این است که چه می‌خواهیم و برای نجات ایران چه باید کرد؟

۱- آنچه که می‌خواهیم:

– آشتی دادن اراده انسانی و اراده الهی
– ارزش برای خرد، فکر، اندیشه، ذوق و هنر
– درک نوین از انسان و مطالبات امروزی او
– توجه به نظم طبیعی
– جایگزینی دین شخصی به جای دین حکومتی
– سیاست خارجی متعادل و متوازن بر پایه اصول دیپلماسی به جای میدان
– ارتباط با همه کشورهای جهان
– بهسازی ساختارهای حکومتی،
– قوه قضائیه مستقل،
– رفع کلیه تبعیض‌های جنسیتی، عقیدتی و نژادی
– لغو اعدام و مجازات‌های غیرانسانی
– رعایت آزادی بیان، ادیان، پوشش
– برگزاری انتخابات آزاد
– مبارزه با انواع فساد
– مدیریت متخصصان
– شایسته سالاری و چرخه نخبگان
– حذف امتیازات ویژه و رانت‌ها
– و در نهایت؛ آزادی، برابری، عدالت، قوی شدن از طریق رعایت حقوق مردم و پایبندی به اصول توسعه‌ی همه جانبه و بالاخره حکمرانی خوب برای نجات مردم، ایران، دین و انقلاب

۲- و اما چه باید کرد؟

-ادامه مبارزات مدنی
-تقویت همبستگی و تلاش برای:
یک- آزادی کلیه زندانیان سیاسی، عقیدتی و امنیتی
دو- برگزاری رفراندوم برای ایجاد تغییرات اساسی در سیاست‌های فعلی کشور شامل:
-روابط خارجی،
-حوزه دینی،
-موضوعات زنان،
-آیا کشور به رهبر نیاز دارد؟
-برنامه‌های هسته‌ای و موشکی و غیره
سه- برگزاری انتخابات آزاد
چهار- و در نهایت شروع به حکمرانی خوب بر اساس حاکمیت قانون.


فائزه هاشمی
زندان اوین

*همایش گفتگو برای نجات ایران

 

پیام مشترک مهوش ثابت و فریبا کمال‌آبادی به همایش گفتگو برای نجات ایران

مهوش ثابت شهریاری و فریبا کمال‌آبادی، فعالان مدنی زندانی از جامعه بهائیان

پیداست که شما هموطنان گرانقدر عزم خود را برای عزت و آبادانی کشور عزیزمان جزم نموده‌اید. از تفرقه و تجزیه و مصلحت‌جویی شخصی و نزاع بر سر قدرت که مشخصه دوران طفولیت جامعه است عبور کرده، به وحدت در عین تنوع و کثرت روی آورده‌اید. مشخصه برجسته این مرحله از کمال، مشورت و تبادل آرای گسترده و گذار از ایده خشونت و تخریب و جستجوی تدابیر علمی و اخلاقی است.

کشور عزیز ما هم اکنون با معضلات گسترده و پیچیده اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی، سیاسی، اخلاقی و … روبروست. در سرزمینی چنین غنی، چنین فقر عنان گسیخته، محرومیت گسترده، تورم و رکود، آلودگی هوا و نابودی محیط زیست، اختلاف فاحش طبقاتی و … به هیچ وجه قابل توجیه نیست. تعصب و تبعیض، دامن‌گیر همه مردم از هر جنس و قوم و هر زبان و دین و مذهب گشته است.

زنان پرتوان ایران، بار سنگین‌تری از تبعیضات مضاعف را بر دوش کشیده‌اند و جوانان پرشور و‌ خلاق، شرایط مناسب برای کار و تولید و زندگی سازنده و شاد برای خود نمی‌یابند. آنان به ناچار به طور روز افزونی به مهاجرت از ایران روی می‌آورند و آنان که چنین توان و امکاناتی ندارند، کثیری در خود فرو رفته به بیماری انزوا و بی‌تفاوتی مبتلا و یا به اعتیاد و فساد کشیده می‌شوند، چرا که فقر، مادر فساد است.

دوستان عزیز، هر چند ما در ۱۵ سال گذشته نزدیک به ۱۱ سال را به صرف اعتقادات خود در زندان بوده‌ایم اما در اثر همزیستی با گروه‌های مختلف زنان این سرزمین در زندان‌های مختلف به روشنی دریافته‌ایم که جامعه‌ی ما در پرتگاه سقوط اخلاقی قرار دارد. بحران‌های اجتماعی روز به روز گسترده‌تر و عمیق‌تر می‌شود و ویرانی بیشتری به بار می‌آورد. اتخاذ سیاست‌های نادرست، رواج فساد و فحشا و گسترش فقر و محرومیت و تنزل تاسف‌بار اخلاق را در پی داشته است. مردم به ستوه‌آمده راهی جز اعتراض  برای خود نمی‌یابند زیرا همه راه‌های دیگر را قبلا آزموده و از آن‌ها مایوس و دلزده گشته‌اند.

اما در کنار همه این نابسامانی‌ها و محدودیت و محرومیت‌ها، آگاهی عمومی ایرانیان به سطحی فراتر از همیشه ارتقا یافته است و به نوعی به وحدت آرا و نظرات و تا حدودی هماهنگی در روش‌ها انجامیده است. شاهد آن، اعتراضات مختلفی است که اخیرا بر مبنای مطالبات روشن و حیاتی شکل گرفته است.

جامعه مدنی قوی‌تر از همیشه، مصمم به ایفای نقش خود در هر فرصت ممکن گشته. معلمان، کارگران و از همه گسترده‌تر زنان قیام نموده و در جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ماه‌های اخیر نمود بیشتری داشته است.

اکنون اقلیت سنی ایران با حمایت پیشوای روحانی خود از ایده برابری و برادری مذهبی و رفع تعصب و تبعیض و ایران برای همه ایرانیان سخن می‌گویند. ایشان همچنین از حقوق هموطنان بهایی خود که ۴۴ سال است در معرض انواع تبعیضات و محرومیت‌ها قرار دارند، دفاع کرده‌اند.

دوستان عزیز، سرزمین محبوب ما ایران واجد منابع غنی و سرشار طبیعی و انسانی کم نظیری در جهان است. تمسک همه ما به اصول وحدت‌بخش و برابری انسان‌ها و احترام به هویت فردی و حقوق انسانی همه مردمان باید سرلوحه اقدامات ما قرار گیرد. رفع هرگونه تعصب از جمله دینی و قومیتی، تساوی حقوق زنان و مردان، اهتمام بی‌وقفه در امر تعلیم و تربیت مبتنی بر اصول پیشرفته علمی و اخلاقی، ارائه فرصت‌های برابر برای رشد و پیشرفت بدون هیچگونه تبعیض، تامین امکانات ضروری توسعه برای همه نقاط کشور با اولویت نقاط کم‌برخوردار و محروم نگاه‌داشته شده، ایجاد فرصت‌های مناسب برای سرمایه‌گذاری و ایجاد کار و حمایت از جوانان در ایجاد مشاغل مولد همسو با سایر نقاط جهان، آزادی بیان و و عقیده، آزادی مطبوعات و گردش آزاد اطلاعات و بسیاری اصول دیگر را شایسته اعتبار کامل در برنامه‌های توسعه و پیشرفت می‌دانیم.

به کارگیری تجربه جهانی دموکراسی و احترام به منشور جهانی حقوق بشر و همزیستی مسالمت‌آمیز با همه کشورهای جهان بر پایه احترام متقابل و حفظ تمامیت ارضی کشورها لازمه پیشرفت همه جانبه کشورهاست.

ما به گوناگونی‌های سرزمین بزرگ ایران و هموطنان عمیقأ احترام می‌گذاریم و این تنوع را در زیر خیمه وحدت‌بخش سرزمینی خود ارج می‌نهیم و ایران بزرگ را همچون گلستانی با گل‌های رنگارنگ می‌دانیم که این تنوع بر زیبایی گلستان می‌افزاید.

خدمت به کشور نه فقط وظیفه، که حق همه ماست.

از راه دور دست‌های شما را به گرمی می‌فشاریم و بهترین آرزوهای خود را تقدیم می‌داریم.

مهوش ثابت (مهوش شهریاری)
فریبا کمال‌آبادی

* همایش گفتگو برای نجات ایران

 

پیام مصطفی تاج‌زاده به همایش گفتگو برای نجات ایران

نجات ایران در گرو تلاش همه نیروهای دموکراسی خواه و عدالت طلب متعهد به استقلال و تمامیت ارضی است. مبارزه فکری، فرهنگی و سیاسی با طالبانیسم شیعی و نشان دادن بنیان های سست اندیشه ای که وضعیت سراسر بحران زده ایران امروز را رقم زده بیش از هر نیروی سیاسی و فکری بر عهده روشنفکران و نواندیشان مسلمان است. این یادداشت در جهت افشای استبداد به نام دین از زبان ایرانیان مسلمان آزادیخواه به عرض می رسد.

در پاسخ به رهبر؛ ما کیستیم؟

آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی نوروزی خود در مشهد نکاتی را گفت که از بین آن‌ها لازم دیدم به آن بخشی پاسخ گویم که بی‌محابا نسبت‌هایی ناروا به منتقدان خود و ساختار حقوقی و سیاسی نظام داد و به راحتی آن‌ها را دنباله‌رو دشمنان کشور و ضددین و ضدانقلاب خواند و گفت: «متأسّفانه در داخل هم بعضی‌ها به‌تبع آن‌ها (دشمنان) یا به تقلید آن‌ها، همان حرف را با تعبیرات دیگری بیان می‌کنند: مثلاً تغییر قانون اساسی یا تغییر ساختار نظام اسلامی؛ این همان حرف بیگانه‌هاست، همان حرف دشمن‌هاست، منتها عنصر داخلی گاهی از روی غفلت، از روی بی‌توجّهی، گاهی هم با انگیزه‌های دیگر، آن حرف را تکرار می‌کند.»

او با نادیده‌گرفتن انبوهی از ایرانیان شریف و دلسوز داخل و خارج از کشور که به دنبال اصلاح ساختاری و تغییر قانون اساسی هستند، استکبار و صهیونیسم را پیگیران این تحول معرفی می‌کند و مدعی شد: “هدف آن‌ها حذف همه‌ی چیزهایی است که مردم را به یاد انقلاب و به یاد اسلام می‌اندازد؛ اسلام ناب و اسلام انقلابی.” چیزی که متاسفانه ترجمه صریحش می‌شود تبعیت بی‌چون‌وچرا از ایشان.

رهبر همچنین درباره این دشمن موهوم گفت که “هدف دشمن، تبدیل مردم‌سالاریِ اسلامی به یک حکومت باب میل استکبار است. آن‌ها در ایران دنبال این هستند که یک حکومتی اینجا سر کار بیاید که باب میل استکبار باشد؛ یا یک حکومت فردی که یک فرد مطیعِ آن‌ها بر سر کار باشد، یا یک حکومت به‌ظاهر دموکراسی غربی که [در واقع] دموکراسی دروغ و فریب است.”

رهبر همچنین در تغافلی بزرگ درباره جنبش بزرگ زن؛ زندگی؛ آزادی که به ایران جانی دوباره بخشید و جهان را متاثر از خود کرد، خود و طرفدارانش را اکثریت فرض کرده و معترضان را “یک درصد بسیار اندکی از ملّت ایران” خواند؛ “خیلی‌خیلی خیلی‌خیلی کم”.

داوری درباره اینکه آیا رهبر در اقلیت است یا در اکثریت را به ملت می‌سپارم. اما فقط می‌پرسم که چرا مقامی که خود را مستظهر به پشتیبانی اکثریت مردم می‌داند، با انتخابات آزاد و رفراندوم سر جنگ دارد؟ گذشته از آن، مگر در یک نظام مردم‌سالار و براساس یک منطق عقلایی، هر مقامی که اختیارات بیشتری دارد، مسئولیت بیشتری ندارد؟ یا پاسخ‌گوتر نیست؟ و نباید جدی‌تر در مظان نقد و نظارت قرار گیرد؟ آقای خامنه‌ای تاکنون پاسخ‌گوی چه نهادی بوده است؟

به باور من، نظارت بر عملکرد رهبر و نقد رفتار و گفتار وی که اختیاراتش مطلق شده است و در امور، دخالت حداکثری می‌کند – اگرچه می‌کوشد مداخلاتش از نگاه افکارِعمومی پنهان بماند – جزو حقوق و حتی وظایف شهروندی همه ایرانیان است. همچنین بر این باورم در شرایط حساس و متحول جهانی که پر از فرصت‌های سازنده و تهدیدهای ویرانگر است، نباید سرنوشت میهن را به دست یک‌نفر داد که با خطاهای خود، فرصت‌ها را بسوزاند، بر مخاطرات ملی بیفزاید، و امید به سامان‌یافتن امور را در ذهن و ضمیر قاطبه ملت بخشکاند.

اما درباره اتهامات اخیر رهبر به منتقدان خود و دنباله‌ی دشمنان بیگانه و ضد اسلام و انقلاب خواندن آن‌ها، لازم است نه برای ایشان – که رهبر به خوبی منتقدان خود از جمله امثال بنده را می‌شناسد – که برای کسانی‌که ممکن است تحت‌تاثیر چنین سخنانی قرار بگیرند، یک‌بار برای همیشه اتمام حجت کنم تا بدانند میلیون‌ها ایرانی مسلمان که طرف‌دار تغییر ساختار و قانون اساسی هستند، کیستند و چه باوری دارند؟

ما کیستیم؟

ما با اسلام مخالف نیستیم، بلکه با افتخار اعلام می‌کنیم به عنوان ایرانیان مسلمان و آزادی‌خواه، با استبداد به‌نام اسلام مخالفیم و معتقدیم که اسلام قشری، ارتجاعی و متکی به زور در ایران، بیشترین آسیب را به دین و دنیای مردم زده است.

ما نه‌تنها با قرآن مخالف نیستیم، بلکه منتقد مهجور بودن آن نزد مدعیانیم. ما قرآن را مشعل راه سربلندی و سعادت مردمان می‌دانیم. اما با سرنیزه‌کردن قرآن برای به مسلخ بردن آزادی و عدالت مخالفیم.

ما با اهل‌بیت مخالف نیستیم، بلکه از دوستداران آنانیم. اما با گسترش و توجیه فقر و فلاکت و نابرابری به نام علی مخالفیم. ما معتقدیم فاطمه و فرزندانش که درود خدا بر آنان باد، پرچمداران حقیقت و عدالت و عزت انسان‌ها بودند، نه منادیان بردگی و بندگی و اسارت آدمیان.

ما با حاکمیت قانون مخالف نیستیم، بلکه آن را یگانه راه رسیدن به ایرانی آباد و آزاد و امن می‌دانیم. اما به اعتقاد ما ولایت فقیه در عمل ثابت کرده که حاکمیت قانون را به حاکمیت بر قانون تبدیل می‌کند و با دوقطبی کردن جامعه و تجزیه‌کردن ملت و انحصار قدرت برای خود و اقلیت هوادار و حامی‌پروری با اتکا به منابع عمومی، عملا جمهور را ناجمهور می‌سازد. به‌همین‌دلیل با مادام‌العمری و اختیارات فراقانونی برای هر مقامی مخالفیم، زیرا پیامد گریزناپذیر آن را خودکامه، مطلقه و غیرپاسخ‌گو شدن قدرت و سرمنشاء ناکارآمدی و فساد حکومت می‌دانیم.

ما ولایت فقیه را یک نظریه کلامی و فقهی می‌دانیم که در کنار علمای موافق، مخالفان فراوان و معتبری در حوزه‌های علمیه داشته و دارد. بنابراین نمی‌توان آن را در ردیف اصول و مبانی اسلام و تشیع قرار داد. نکته استراتژیک آن است که ولایت فقیه به‌عنوان مبنای نظم سیاسی، در عمل با شکستی فاحش روبه‌رو شده است.

ما با روحانیت مخالف نیستیم، بلکه با وهن و توهین به نهاد دین مخالفیم و به خدمات حوزه‌های علمیه و برخی نقش‌آفرینی‌های تاریخی و مثبت آنان معترفیم. اما معتقدیم اعطای حق ویژه و گذاردن مسئولیت سنگین حکومت به دوش روحانیون، اشتباهی بزرگ بوده که بیشترین آسیب را به کشور و ملت و به خود مرجعیت و حوزه‌های علمیه وارد کرده است. به باور ما، استمرار حکومت آنان، جز دورترشدن نهاد دین از مردم و رودروشدن با آنان حاصلی ندارد.

نقض استقلال حوزه‌های علمیه از بزرگ‌ترین خطاها و مسبب لطمات بسیار به حوزه‌ها و حکومت شده و بین آن‌ها با اکثریت جامعه فاصله انداخته است. روحانیت قدرت را گرفته و مردم را ازدست داده است. جبران این اشتباه بزرگ آن است که روحانیت به جایگاه تاریخی خود بازگردد؛ از رانت و امتیازات فریبنده و گذرای یکی‌شدن نهاد دین و نهاد دولت رها شود، به تحقیق و آموزش و ترویج دین بپردازد؛ حامی و پناه مردم شود؛ و بر عملکرد حکومت و ارکانش نظارت مدنی کند. شأن روحانیت علمداری بگیروببند، سانسور، توقیف، توجیه سرکوب و اعدام معترضان عاصی نیست. مدنی‌ترین یا موثرترین روش برای جبران این خطا، حذف ولایت فقیه از قانون اساسی است.

ما با حجاب اسلامی مخالف نیستیم، اما با اجباری‌کردن آن مخالفیم و تحمیل حجاب را توهین به ملت رشید ایران می‌دانیم که موجب بدبینی قشرهای وسیعی از ایرانیان – به‌ویژه جوانان – نه‌فقط به اصل حجاب، بلکه به اصل اسلام شده است. ما معتقدیم زنان ایرانی همچنان‌که به کشف حجاب زوری «نه» گفتند، حجاب تحمیلی را نیز برنمی‌تابند و زیربار آن نمی‌روند. مگر جز این است که خیزش تاریخ‌ساز «زن، زندگی، آزادی» در اعتراض به حجاب اجباری شکل گرفته و منشاء آثار و تحولات بزرگ شده است؟

ما ضمن محکوم‌کردن تلاش‌های مذبوحانه مقامات و نهادهایی که با اتخاذ تصمیمات نابخردانه و رسوا، می‌خواهند جلوی اراده زنان کشور برای حق بدیهی انتخاب پوشش و سبک زندگی فردی را بگیرند، به رهبر هشدار می‌دهیم که ستیز با اراده و خواست اکثریت ملت و حق اولیه زنان برای انتخاب پوشش و سبک زندگی، به‌ویژه نسل جوانِ شجاع و آگاه و آزادی‌خواه، به منظور اجباری‌کردن دوباره حجاب، هرگز به نتیجه نمی‌رسد؛ اما می‌تواند زمینه‌ساز خیزش‌هایی بزرگ‌تر از جنبش دوران‌ساز “زن، زندگی، آزادی” شود.

ما با شعائر اسلامی مخالف نیستیم، بلکه با اسباب رانت شدن آن یا انتصاب میان‌مایگان به مصادر چون امامت جمعه مخالفیم که هر هفته با سخنان سخیف خود، موجب وهن دین و شرمندگی مومنان می‌شوند. دیانت و امامت امثال آقایان طالقانی و منتظری است که می‌تواند مردم را با گرایش‌های مختلف جذب کند و فرائض اسلامی را احیا کند. نماز جمعه باید میعادگاه مردم مسلمان با سلائق و گرایش‌های مختلف باشد، نه تریبونی برای ترویج اسلام خشونت‌پرور فرقه مصباح.

ما با ۲۲ بهمن مخالف نیستیم و آن را تجلی اراده ملت می‌دانیم و گرامیداشت آن روز را در تداوم میزان بودن رای ملت می‌دانیم و نه رای رهبر. ما همچنان به حق تعیین سرنوشت کشور توسط هر نسل معتقدیم و به برابری حقوقی تک‌تک شهروندان باور داریم و بر این اساس، از حق نسل جدید برای تدوین قانون اساسی منسجم و دموکراتیک، با توجه به تجارب چهار دهه گذشته قاطعانه و بدون لکنت دفاع می‌کنیم و فریب و دروغ را آن می‌دانیم که در نظامی به نام جمهوری، رای و نظر جمهور نادیده گرفته شود، حتی اگر مزین به صفت اسلامی گردد. پاسداشت ۲۲ بهمن به آن است که نظام مردمی بماند ونظامیانش مانند تمام کشورهای دمکراتیک، زیرنظر منتخبان ملت و در چارچوب وظایف نظامی و دفاعی خود فعالیت کند. در این صورت و با بازگشت آن‌ها به پادگان‌ها، به عنوان یک نیروی ملی نزد همه ملت عزیز و گرامی خواهند بود.

ما معتقدیم رهبر و منصوبانش حق ندارند به اسم اسلام و انقلاب و ۲۲ بهمن، به نقض حقوق قانونی ایرانیان بپردازند و به مصاف تمام آزادی‌های قانونی شهروندان، از آزادی‌های فرهنگی و هنری و ادبی تا آزادی دانشگاهی و حوزوی، از آزادی مطبوعات و فضای مجازی تا آزادی احزاب و تشکل‌ها، از آزادی تجمع‌های مسالمت‌آمیز تا آزادی انتخابات بروند.

بله! ایران و اسلام و تشیع رقبا و حتی دشمنانی داشته‌اند و دارند که سربلندی هیچ‌یک را نمی‌خواهند. اما به باور ما بیشترین لطمه را به ایران و اسلام و تشیع درحال‌حاضر، کسانی می‌زنند که با لجاجت و استبدادرای و طالبانی‌گری، چهره‌ای زشت و مشوه از نظام ساخته‌اند و بزرگ‌ترین موانع را در راه نیل به ایرانی امن، توسعه‌یافته و دمکراتیک ایجاد کرده‌اند.

ما ایرانیانی طرف‌دار استقلال، تمامیت ارضی و مخالف دخالت بیگانگان هستیم. اما نه ریشه مشکلات را ناشی از توطئه‌های دشمن می‌بینیم، نه مخالفان خود را به آن‌ها وصل می‌کنیم و نه متاثر از آن‌ها می‌دانیم. این شیوه‌ای بسیار ناپسند و توهین‌آمیز در مقابله با مخالفان و منتقدان است که رهبر به جای پاسخ‌گویی، مرتکب آن می‌شود. از قضا ما استقلال کشور را به سبب دوری از مردم در معرض خطر می‌بینیم و نگرانیم که حاکمان به‌جای گردن کج کردن در برابر ملت، اجیر منافع و مطامع بیگانگان شوند و برای بقاء خود به منافع ملی چوب حراج بزنند.

ما دموکراسی مبتنی بر حقوق برابر شهروندان و تضمین حقوق اساسی آحاد ملت، مستقل از اقلیت یا اکثریت بودن آن‌ها را عادلانه‌ترین نظام سیاسی و تنها سیستمی می‌دانیم که قادر به تامین امنیت پایدار ایران و حداکثری کردن قدرت کشور و کسب منافع ملت ماست. ما مشروعیت حکومت را به دینی بودن آن نمی‌دانیم، بلکه به عادل بودن آن می‌دانیم و امروزه بهترین شیوه برقرار کردن عدالت ساختاری، همانا دموکراسی است که حاکمان را پاسخ‌گو و اجیر و خادم ملت می‌کند و بر ولیّ بودنشان قلم بطلان می‌کشد.

سخن آخر آنکه به باور ما حکومت فردی، مادام‌العمر، مطلقه و غیرپاسخ‌گو، نسبتی با جمهوریت ندارد و در ایران محکوم به شکست است؛ چه عرفی و سکولار باشد و چه دینی.

زندان اوین
۰۱/اردیبهشت/۱۴۰۲

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *