درباره استراتژی سیاسی

اسفندیار طبری

مهدی جان، مرسی‌ از دقت نظرات و خاطره جالبی‌ از کیانوری که اشاره کردی.

در مورد تئوری بازیها:
کاربست تیری بازیها در سیاست به آن شکلی‌ که مطرح کردی :
“او میگفت در سیاست شما یک اقدام انجام میدهید ولی این اقدام شما باید پاسخ به همه واکنش های ممکنی باشد که میتواند صورت گیرد نه پاسخ به مطلوبترین یا محتملترین واکنش.“
دیگر معمول نیست ، چون این از ظرفیت تئوری بازیها به همان مفهومی که آن را میشناسی و یا شاید کیانوری آن را میشناخت خارج میشود ، زیرا :
از کجا بدانیم، که همه کنشگران به قواعد بازی احترام میگذارند و آن را قبول دارند؟
با افزایش بازیگران روابط متقابل بسیار پیچیده میشود و احتمال خروج از قواعد بازی یاا اتخاذ استراتجیهای غیر قابیل پیشبینی‌ ممکنتر میشود.
در بسیاری از موارد نمیتوان گفت که پیروزی یک نفر یا جریان به مفهوم شکست دیگری است و به این دلیل قاعده „جمع صفری“ که اصل یک بازی تئوری است از اعتبار میافتد.
به همین دلیل „تسبلیس“ در تئوری خود در سال 2002 کاربست تازه ای از تئوری بازیها در سیاست ارائه میدهد، که „تئوری وتویی بازیها“ نام دارد و نام کتاب او این است:

George Tsebelis. Veto Players: How Political Institutions Work. Princeton, NJ: Princeton University, Press; 2002.

از سوی دیگر یک برداشت مدرن دیگری وجود دارد، که ما نباید تئوری بازیها در سیاست را بر اساس بازیگر به عنوان کنشگر واقعی‌ بنگریم که بعد مجبور باشیم به رفتار بازیگران توجه کنیم و رفتار خور را از نتیجه بگیریم، بلکه تنها به “درک” استراتژی های ممکن بسنده کنیم که منظور من بیشتر در این راستا بود.
اما نظر من راا بخواهی همه این تئوریها کاستیهایی دارند که کاربست آن در عمل را دشوار میکند. بحث انتخابات آزاد به عنوان یک استراتژی انگونه که دوستان مطرح کرده ا‌ند از این نظر اهمیت دارد:
بعد از انقلاب در میان روشنفکران ایرانی یک تئوری پرهیزی شدیدی ایجاد شده است و هر گاه کمی‌ ادبیات بحث به سوی تئوری میرود سکوت شبح انگیزی که شاید پشت آن نیشخند یا شک و تردید باشد حاکم میشود که نهایتن مفهومی انتقادی دارد. به این دلیل روشنفکر ایرانی به سیستم تحلیلی یا انالوتیک سیاست روی آورده که سنّت آن را همان کیانوری گذارده و همان جمله ای که از او نقل کردی که در آغاز نیز آوردم همه چیز را میگوید. اما آنجا که روشفکر ایرانی از تحلیل کم میاورد و به مفاهیمی میرسد که برای پیشبرد بحث باید به زمینه های تئوریک آن بپردازد، از خود تئوری
میسازد. ابتکار تئوری سازی به نظر من اما آنگاه مفید و خو ب است که با تئوریهای موجود آشنا باشیم. به نظر من سیستم تحلیل آنگاه منسجم است که پایه تئوریک قوی داشته باشد در غیر اینصورت در سیلاب فاکتها گم میشویم و بسته به اینکه از چه زاویه ای به فاکتها بنگریم تحلیل ها فاقد همگرایی و انسجام درونی خواهند بود و خود را آزاد از هر هنجاری میبینند. این چند جمله انتقادی در باره روشنفکر ایرانی به شخص مشخصی‌ نیست، بلکه منظورم خود من هم هست که مربوط به فرهنگ روشنفکری بعد از انقلاب میشود.
استراتژی انتخابات آزاد از این جهت جالب است که هم از روش تحلیلی سیاست استفاده میکند و هم از تیوری های موجود یا یا فراتر از آن . به عبارت دیگر با شهامت دوباره کاربست تئوری را اساس کار خود قرار میدهد، که باید به صورت هنجار تمام تحلیل راا تحت الشعاع قرار دهد.. انتقاد من در این رابطه این بود، که تا به امروز برای این دوستان عزیز پایه تئوریک آن که بعد هنجاری به آن میدهد زیر نظر پایه تحلیلی آن از فاکتها قرار گرفته و به همین دلیل برخی‌ از مفاهیم نا آشنا مانده و برای همین برداشتهای مختلفی مثلن از مفهوم استراتژی وجود دارد که

ها خودت و هم من اشاره کردیم که آیا منظور گذرا است یا کلی‌ و غیره. ، وبه همین دلیل پایه تحلیلی آن که به توصیف واقعیت و فاکتها میپردازد نیز روشن نیست و هر کسی‌ با سلیقه و زاویه خود با آن برخورد میکند.
در پایان: ما در حال حاضر به تئوری و تحلیل هایی‌ نیاز داریم، که صفوف همه ازادیخواهان و مخالفان جمهوری اسلامی را متحد کند ونه اینکه از پیش به دو جریان طبقه بندی کند: طرفداران اصلاحات و طرفداران انتخابات آزاد.

با سپاس

********

نوشته بعدی: رضا سياوشی