درباره استراتژی سیاسی

رضا سیاوشی

اسفندیار گرامی
با تتشکر از پاسخ منطقی و موجز تو.
هنوز معتقدم که در موقعیت کنونی ایران، نمی توان دو استراتژی متفاوت برای گذار را تواما” پیگیری کرد. می توان ضمن پایبندی به یک استراتژی ، اما دو خط اجرائی و عملی برای پیاده کردن همان استراتژی پیگیری کرد. داشتن دو استراتژی گذار برای دو گروه متفاوت نیز تا حدی قابل هضم است. یعنی اصلاح طلبان استراتژی خود و ما
هم استراتژی خود را داشته باشیم (گرچه آنها این را بر نمی تابند) اما داشتن دو استراتژی برای یک نفر یا یک
گروه منطقی نیست؛ زیرا بناچار به اقدامات متناقض می انجامد. تئوری بازی ها هم چنین مجوزی برای موقعیت ویژه، و مرتبه کلانی که مورد نظر ما است نمی دهد. فکر می کنم بعضی ناروشنی ها وجود دارند که تبادل نظر
را در این باره مشکل می کنند.
یک – «تئوری بازی» و «استراتژی گذار»
1 –تئوری بازی ها تعریف استراتژی را تغییر نداده است. این تئوری تنها یک ابزار تئوریک جدید برای فرایند تصمیم گیری است، و نه تعریف جدیدی از استراتژی. اگر برداشت من درست باشد، دو تعریف متفاوت از استراتژی ؛ یکی کلاسیک و یکی مدرن، نداریم. دست کم تئوری بازی ها چنین نمی گوید. اگر درست می گویم جمله زیر تو نیاز به تدقیق دارد. نوشته ای:
برداشت تو از استراتژی بیشتر در مفهوم کلاسیک آن است که از در چهارچوب ارتش و سیاست می گنجد. اما برداشت من از استراتژی بر پایه تعریف امروزین آن در تئوری بازیها است.
2 – تئوری بازی ها یک تئوری جهانشمول نیست. همانگونه که خودت هم اشاره کرده ای کاستی های خود را دارد. در
چهارچوب ویژه و معین و از پیش تعریف شده ای نافذ است و خارج آن چهارچوب نافذ نیست.
تئوری بازی ها در جستجوی فرمول «برد – برد » در میان اکتورهای راسیونال است. با توجه به نوشته خودت که حذف ولی فقیهرا یکی از پیش شرط ها قرار داده ای، می توان نشان داد که تئوری بازی ها اینجا عمل نمی کند. کدام اکتور سیاسی راسیونالی وارد بازی سیاسی می شود که هدف بازی همانا حذف وی است؟ فرمول برد برد از ابتدا وجود ندارد.

3 –هم از لحاظ منطقی و هم بنا بر تعریف، نمی نمی توان بیش از یک استراتژی برای هدف کلان مورد نظر ما داشت. به نظر من «تئوری بازی» Game Theory در اینجا، در این سطح کلان و کلی، به صورتی که شما منظور
دارید، قابل رجوع نیست. یعنی در سطح تدوین استراتژی برای عبور از نظام جمهوری اسلامی و استقرار دمکراسی نمی تواند مورد رجوع باشد. البته اگر ابتدا صورت مسئله را بازتعریف کنیم و بصورت مناسب تر محدود کنیم، شاید بتوان از آن استفاده کرد.
برای مثال اگر کسی استراتژی انتخابات آزاد را داشته باشد، از آنجا که در آنصورت برای تعیین جهت گیری های کلی سیاسی یک قطب نمای قابل اعتماد ( از نظر خودش) دارد، و می داند که در جهت گیری ها و سویش کلان بیراهه نمی رود، پس از احراز چنین موقعیتی، آمادگی می یابد تا از ابزار «تئوی بازی ها» در بازی های سیاسی مرتبه یا سطح بعدی استفاده کند.
دوم – رابطه استراتژی انتخابات آزاد و استراتژی اصلاح طلبان
1 – از نظر من اصلاح طلبان و طرفدران انتخابات آزاد ، با دو استراتژی متفاوت می توانند همزیستی داشته باشند و
حتی مکمل یگدیگر باشند. اما از نظر اصلاح طلبان چنین چیزی قابل قبول نیست. کافی است به نوشته های آقای امیرخسروی که بی تردید خردمدارترین و خوش خیم ترین آنان هستند نگاهی بیاندازید. همانگونه که در تبادل ایمیل های میان من و ایشان روشن شد، ایشان حتی اگر طرح خودشان را با متنی که خودشان نوشته اند بپذیرید، باز هم برایشان کافی نیست اگر بو ببرند که شما طرفدار استراتژی انتخابات ازاد هستید. نسخه اصلاح طلبان برای غیر از خودشان همان نسخه « جبس نفس» است و لاغیر. رجوع کنید به پاسخ من به ایشان در این باره
پس در این مورد مشخص هم نمی توانید دو
استراتژی داشته باشید، زیرا خواهید دید که در عمل، قسمت اصلاح طلب شما قسمت دیگر را بعنوان برانداز تکفیر
می کند و نسخه «حبس نفس» برایش صادر می کند.خطرناک است.
آرزوی بهترین ها

*******

نوشته بعدی: اسفنديار طبری