منافع مشترک من و کیهان شریعتمداری!
کیهان شریعتمداری ، یا شریعتمداری کیهان که در چنته اش هیچ مقوله ای که بتوان به نوعی به اندیشه ی معین یا مفهوم متعینی منتسبش کرد ندارد، پندار و گفتار و کردار خود را بر پایه نفی امور بنا نهاده است.
نفی هر آنچه که در هرعرصه ای اثبات شده است، وسیله کار و کسب و کار اوست. نفی آزادی، از مبنای آن، که آزادی اندیشه باشد تا دیگر تجلیات آن که آزادی سخن گفتن و سلوک و رفتار باشد. نفی عدالت ، از عدالت در قضاوت تا عدالت در سیاست که خود کامگی حاصل از آن قبله گاه اوست. نفی برابری ، از برابری اجتماعی تا برابری جنسیتی و …
و نتیجه چنین وارونگی این شده است که حضرتش، از نفی ماهیتی خود نیز برای بیان آنچه لازم دارد یاری می گیرد و گفتار و نوشتار امثال ما را که انکار هستی اندشگی اوست، به زعم خود مورد استفاده قرار می دهد.
اشاره های الکنم به دو نوبت بهره برداری او، در دو روز پیاپی به مقاله من است که هفدهم همین ماه آبان با عنوان « نزاع های حکومتی و اپوزیسیون » در سایت « روزآنلاین» منتشر شده بود.
یکشنبه بیست یکم آبان زیر یکی از عناوین سخیف همیشگی اش « گفتگو » نوشت : يكي از ضدانقلابيون فراري طي مقاله اي در سايت «روزآنلاين» نوشته است؛ همه ما گروه هاي اپوزيسيون بدون آن كه متوجه باشيم از گذشته خود توبه كرده ايم!” و با صداقت همیشگی اش نوشت که: ” نوشته است؛ همه ما از توده اي و فدايي اكثريت و اقليت و مجاهد (منافق) و ملي گرا و… براي مبارزه با امپرياليسم به ميدان آمديم ولي حالا به همان كشورهاي امپرياليستي آمريكا و اروپا پناهنده شده ايم! اين يعني چي؟!”
خوشمزگی ها و جعلیاتش را ادامه داده و نتیجه گرفته است که “آمریکا و اروپا مثل گذشته تحویلشان نمی گیرد”
بعد هم با ادبیات ویژه خودش و رئیس جمهورش آورده است که : گفتم: يارو يك عمر به اربابش كولي داده بود و هنگامي كه ديگه از كار افتاده بود، ارباب بهش بي محلي كرد و يارو هم قهر كرد كه بره، اما ارباب صداش كرد كه بيا كارت دارم. يارو پرسيد؛ چيكار داري؟ و ارباب گفت؛ هوا سرده، در اتاق رو ببند و بعد برو گمشو!
از کجای نوشته ی من این را دراورده بود؟ او مستند و منبع لازم ندارد و خود سند و مستند و مبتکر و مخترع است.
ظاهراً ابتذال مطلب برای خودش هم آشکار بوده و این شده است که فردای آن روز، دوشنبه باز دیوان معرفتش را گشوده و اینبار تحت عنوان “خبر ویژه ” بخشی از مقاله ی من را که در انتقاد از اتحادهای رایج در میان بخشی از اپوزیسیون نوشته بودم، منتشر کرده و آشکار است که برای استفاده و رزق و روزی خودش.
اگر نقل توضیح شئونات برادر حسین باشد، همین گزارش کوتاه هم بیهوده است زیرا از جاعل و بازجویی که عنوان روزنامه نگار را از قضای روزگار یدک می کشد، انتظار هر جعلی می رود و منهم مانند دیگران در پی رد و اثبات ادعاهای این موجود نیستم. آنچه من را به این معبر کشاند، نه پاسخ به او که پاسخ به آشنایانی است که این برخوردهای فرصت طلبانه را وسیله ی اعتراض به من کرده اند تحت عنوان کذایی و ویرانگر “بهانه به دست دشمن دادن”
یعنی همان اتهامی که تحت آن در کشور ما، اپوزیسیون دائماً از جانب سرکوبگران مورد تأیید آقای شریعتمداری تهدید و محدودتر و ایضاً سرکوب می شود.
دوستی برای من نوشته است که: ” من در نیت خیر شما شک ندارم ولی آیا این سوء استفاده امثال آقای شریعتمداری به شما هشدار نمی دهد که برای انتقاد از اپوزیسیون آب به آسیاب دشمن می ریزید؟” و دیگری با لحن تأسف برانگیزی من را مورد خطاب قرار داده که تعجبی ندارد از همدستی من با کیهان تهران! و کنایه های شفاهی و کتبی فراوان دیگری که جز به قصد دامن زدن به بحث ناگزیری، پرداختن به آنها روا نیست.
و آن بحث که تکرار نیز هست، این است که اپوزیسیون یکدست نیست و نباید باشد. اگر آینده ای برای دمکراسی متصور هست، در گوناگونی و در فضیلت نقد است. از نقد یکدیگر به ملاحظه ی بهره برداری دشمن امتناع کردن، استقبال از مصیبتی است که فرهنگ مسلط سیاسی در جامعه ما، برای مثله کردن آزادی اندیشه و خفه کردن بیان اندیشه، اعمال می کند.
من مخالف ائتلاف جمهوری خواهان و سلطنت طلبان هستم زیرا که آن را خاک پاشیدن به چشم حقیقت بین مردم می دانم و درست خلاف ادعای حامیان این اتحادهای ناموزون، به زیان آزادی انتخاب! سلطنت طلبان و آنان که به هر دلیل راه دشوار جمهوریخواهی را در نیمه رها کرده به یاری ایشان شتافته اند، تأمل و سختگیری ما را در این زمینه خرده می گیرند و ایرادشان به ما این است که می خواهیم منتخب خود یعنی جمهوریت را به مردم تحمیل کنیم و از این راه مرتکب نفی آزادی انتخاب مردم می شویم! حال آنکه آزادی انتخاب یک مجموعه شرایط و یک روند است که فراهم آوردن لوازم شناخت و شفافیت آگاهی، از اصول آن است. تداخل اندیشه ها،همگرایی های محفلی و جمع اضداد ساختن، کمکی به فراهم آمدن این شناخت نمی کند، بلکه آن را مغشوش می سازد.
شریعتمداری هم از این مقوله هراس دارد زیرا که از آن سقوط خودش را می فهمد. از این دو برخورد می توان به منافع مشترکی میان من و شریعتمداری رسید. این را به طعنه یا از سر گله نمی گویم. زیرا که منافع مشترک موضعی و مرحله ای میان من و هر دشمنی می تواند موجود باشد. میان همه آزادیخواهان آنجا که با استبداد موجود مخالفت می کنند با همه مستبدین دیگر که می خواهند استبداد خود را برقرار کنند نیز، چنین اشتراکاتی می تواند و قطعاً برقرار هست. اما این اشتراکات در حساب می آیند و باید پایه کار گردند وقتی که اهداف نهایی نفی یکدیگر نباشند. چنانکه هدف برادر حسین که تحکیم استبداد دینی است در تقابل ماهوی با جانبداری ما از دموکراسی هست و یا چنانکه هدف هموطنان مشروطه خواه ما که اثبات یک نهاد دائمی و غیرانتخابی از نوع موروثی اش است.