در باره هدف تجاوز نظامی به ایران و نتایج آن
برای این که دریابیم چرا این جنگ شکست خورد باید ببینیم هدف شان چه بود، نوع سازماندهی، نحوه ورود به جنگ، اتفاقات جنگ دوازده روزه، نقش دسته جات تروریستی، نقش مجاهدین و سلطنت طلبان، اشتباهات حکومت اسلامی در بوجود آمدن این جنگ بپردازیم و همچنین به این پرسش ها پاسخ بدهیم آیا این آتش بس به صلح می انجامد، آیا راهی برای جلوگیری از آغاز جنگ دیگر و پایان دادن به سرکوب ها وجود دارد و بلاخره نقش نیروهای ملی، دمکراتیک و جمهوری خواه چه می تواند باشد
هدف جنگ آمریکا، اسرائیل و متحدانشان چه بود؟
شاید در نشست سران گروه هفت و دریی آن ائتلاف چهارجانبهای متشکل از آمریکا، بریتانیا، آلمان و فرانسه، تصمیم گرفته شده بود که پروژه «تغییر رژیم» در ایران به اجرا گذاشته شود. این پروژه از همان اولین جنگ عراق علیه ایران وجود داشت و بعد از شکست رژیم صدام و در پی آن سقوط این رژِیم توسط آمریکا هیچ گاه کنار گذاشته نشده بود، هر چند در دوره های متفاوت اشکال متفاوتی به خود گرفته بود. هدف رژیم چنج بوده و هست
سازماندهی در چند دهه
سازمانهای اطلاعاتی این کشورها، بهویژه آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و اسرائیل، با تکیه بر تجربیات مشابه خود در افغانستان، طی سالیان متمادی نیروهایی را در مناطق مرزی و کشورهای همسایه آموزش داده و سپس در داخل ایران سازماندهی کرده بودند. همچنین در خارج از ایران، با حمایت مستمر از گروههایی چون سلطنتطلبان و سازمان مجاهدین خلق، تلاش کردند تا آنها را به عنوان آلترناتیو سیاسی به جامعه ایران تحمیل کنند. این پروژه همراه بود با راهاندازی رسانههایی مانند «ایران اینترنشنال»، من و تو و … همچنین رسانه های دولتی این کشورها که با تبلیغات شبانهروزی، مردم ناراضی از حکومت را هدف بمباران روانی و تبلیغات برای کشورهای فوق قرار میدادند. طی این سال ها بخش هایی از ایرانی ها را که استعداد وابسته شدن را داشتند نیز به استخدام خود در آوردند.
نحوه ورود به جنگ
آنها خود را در سایه نگاه داشته و آغاز عملیات را به بنیامین نتانیاهو که مسئولیت کارهای کثیف شان را در این 20 سال بدست داشته و در سوریه هم کارش موفقیت آمیز بود و چهره ای تندرو و جنایت کار جنگی هم هست سپردند. این حمله همزمان با ترورها، عملیات پهپادی از درون خاک ایران آغاز شد. تصور اشتباه آنها این بود که همزمان مردم ایران نیز به خیابانها آمده و رژیم را که در شوک اولیه به سر میبرد، سرنگون خواهند کرد. اما در عمل ملت ایران با خرد جمعی، هشیاری و عرق ملی خود دست رد به سیاست های تجاوز کارانه آن ها زدند. اقشار میانی جامعه که اتفاقن بیشترین نارضایتی از وضع موجود را داشته و دارند– بار سفر بسته و به شمال کشور و دیگر مناطق ایران رفتند. در همان شب اول اسرائیل با پاسخهای سنگین موشک های ایران مواجه شد و کشورهای آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اردن و در نهایت اسرائیل، نتوانستند مانع از موشک های ایران شوند و جنگ یک طرفه اول بیک باره به جنگ دو طرفه تبدیل شد و همه این کشورها که همزمان تامین کننده بروز ترین سلاح ها به اسرائیل بودند نتوانستند در برابر موشک های ایران مقاومت کنند. اگر این جنگ ادامه می یافت موشک های ایران حتی می توانستد پایگاه های هسته ای اسرائیل را در معرض خطر قرار دهند. ما ایرانی ها باید دریابیم که بدون نیروی بازدارندگی کشور حتما و به سادگی سقوط می کرد. زدن پدافند ها توسط تروریست های سازماندهی شده و ضعف ایران در پدافند هوایی باعث شد که آسمان ایران بر روی هواپیماهای دشمن باز باشد و آن ها توانستد دست به جنایات بزرگی بزنند
جنگ دوازدهروزه
این جنگ که با پشتیبانی کامل نظامی قدرتهای غربی همراه بود، به دلیل خسارات سنگینی که اسرائیل متحمل شد، فشار افکار عمومی در آمریکا –حتی در میان بخشی از جمهوریخواهان– و نبود گزینهای جز پذیرش آتشبس، پایان یافت و ایران هم بدلیل نداشتن پدافند هوایی و هواپیما های قدرتمند چاره ای جز قبول آتش بس نداشت. حمله آمریکا به پایگاهای هسته ای به مانند تجاوز اسرائیل بر ضد منشور ملل متحد و بر اساس قانون جنگل صورت گرفت که اگر سازمان ملل می توانست عمل کند هر دوی این کشورها می بایست به دادگاه بین المللی کشیده می شدند.
نقش سلطنت طلبان و مجاهدین خلق
سلطنتطلبان با وعده وعید هایی که بهشان داده شده بود در قبال به قدرت گرفتن در ایران به طور کامل در خدمت اسرائیل قرار گرفتند. رضا پهلوی هر روز از مردم میخواست که بر علیه حکومت بپا خیزند. حتی یک روز پیش از اعلام آتشبس، کشورهای حامیاش برای او یک کنفرانس مطبوعاتی بزرگ ترتیب دادند تا او را به نوعی بهعنوان رهبر آینده معرفی کنند. از سوی دیگر، مجاهدین که دریافتند قدرتهای غربی پهلوی را ترجیح میدهند، با احتیاط بیشتر وارد میدان شدند. با شعار «نه جنگ، نه مماشات» به اعتراضات نه بر علیه جنگ، بلکه علیه جمهوری اسلامی پرداختند و همزمان اخبار مربوط به موفقیت های اسرائیل را با جدیت منتشر میکردند.
جمهوری اسلامی
شخص خامنه ای که بیش از سه دهه کشور را با فرمان اداره می کند نشان داد که بی بصیرت ترین سیاست مدار ایران بوده است. وظیفه هر حکومتی حفظ صلح و امینت برای مردمش است اما ایشان با طرح نه جنگ نه صلح کشور را به نابودی کشاند تا آن جا که کشور کوچکی چون اسرائیل به خود اجازه داد که به کشور تاریخی ما حمله ور شود. دستگاه اداری ولی فقیه برای کشور فاجعه آفرید، درست است که متجاوزین شکست خوردند اما بسیاری از هموطنان ما کشته شدند و زیر ساخت های دفاعی، نظامی و اقنصادی ما ضربات جبران ناپذیری خورد. این حکومت جبار ملت ایران را سیستماتیک سرکوب کرد و هم با ساختن نیروهای نیابتی برای ایجاد در گیری با اسرائیل و غرب کشور ما را در معرض خطر قرار داد و هیچ پشتیبانی برای ایران در سطح جهانی فراهم نساخت. تمام مسئله این است که دخالت دین در سیاست و دولت سبب همه بدبختی های ایران شده است است
آیا این آتشبس به صلح پایدار منتهی میشود؟
آری و خیر . تجربه عراق و لیبی نشان داده که حتی عقبنشینی هم مانع ادامه سیاستهای مخرب کشورهای غربی نمیشود و هدف نهایی آن ها همچنان به قدرت رساندن نیروهای سرسپرده در ایران است. ایران می بایست برای جلوگیری از جنگ های آینده سیاست داخلی و خارجی خود را به نوعی سازمان دهد که کشور بتواند از خود در برابر بیگانه گان دفاع نماید
راه برونرفت از جنگ خارجی و سرکوب داخلی چیست؟
راهحل وجود دارد: باید تغییراتی جدی در داخل کشور ایجاد شود. زندانیان سیاسی قبل از همه باید آزاد شوند. دوگانگی موجود در ساختار حکمرانی –یعنی حاکمیت دستگاه اداری ولایت فقیه در کنار دولت رسمی– باید پایان یابد. تمامی اختیارات باید به دستگاه بروکراسی و نهاد ریاستجمهوری و شخص مسعود پزشکیان منتقل شود. در این صورت، هم مردم احساس می کنند که تغییر در راه است و هم جامعه جهانی حاضر به تعامل با یک حکومت عرفی در ایران خواهد شد. روابط با آمریکا باید عادی شده و سفارت خانه های دو کشور آغاز بکار کنند، سیاست ضداسرائیلی پایان یابد و حمایت از گروههای نیابتی مسلح قطع گردد.
جمهوریخواهان و مواجهه با عوامل تهاجم
ضروری است که تحلیل درستی از وضعیت داشته باشیم و باید بدانیم که با این شکست آمریکا و متحدینش اگر ایران تسلیم نشود گروههایی به مانند مجاهدین افغان را سازمان خواهند داد تا در دورههای ضعف داخلی، با اقدامات مسلحانه کشور را به سوی جنگ داخلی بکشانند. آن ها که اکنون در جنگ مستقیم شکست خوردهاند و به توان موشکی کشور پی بردهاند، احتمال بیشتری دارد که با مسلحکردن نیروهای نیابتی و تشدید عملیات تروریستی، تلاش کنند مناطقی از کشور را اشغال کنند. جمهوری خواهان می توانند به همراه مردم و از طریق مسالمت آمیز به یک قدرت اجتماعی فرا روئید و در کشور مسئولیت بپذیرند. آن ها که افغانستان را به آن شکل رها کرده اند دلیلی ندارد که ایران را به همان وضع در نیاورند