می‌نماید راه!

مهندس موسوی بار دیگر با انتشار یک بیانیه راهبردی، آب در خوابگه مورچگان ریخت و با کمتر از ۸۰۰ كلمه، از گوشه زندان خانگی، ولوله به جان کسانی انداخت که او را تمام شده می‌پنداشتند.

بیانیه موسوی را می‌توان یک جواهر کامل دانست که هر سنگ آن به دقت انتخاب و در جای مناسب کاشته شده است.

در دفاع از راهکار مبتنی بر رفراندم قانون اساسی، سه ماه پیش در بحبوحه حضور خیابانی جنبش زن، زندگی، آزادی، آنچه به نظام می‌رسید را در این جا نوشته‌ام. این نوشته را می‌توان توضیح، تشریح و دفاعیه راهکار پیشنهادی موسوی هم پنداشت و خود را از تكرار بی‌نیاز دانست. در این یادداشت می‌خواهم از زاویای دیگری به موضوع نزدیک شوم.

نخست- موسوی با این بیانیه از خودش، از قانون اساسی و از ج.ا. تاکنونی عبور کرده و خود را برای استقبال از فروپاشی نظام آماده کرده است. این آمادگی را می‌توان در این فراز پایانی بیانیه به روشنی مشاهده کرد:

«مأوای اقتدار مردم‌اند. اقتدار در سلاح و سرکوب نیست، بلکه در همراهی ملت است، همان ملتی که اگر نگاهش متوجه و علاقمند به نظمی جدید باشد ساختار پیشین، بخواهد یا نخواهد فرو می‌ریزد.»

دوم- موسوی بدون لکنت زبان و تمام قد خود را همراه جنبش زن، زندگی، آزادی تعریف می‌کند و می‌خواهد در ۸۱ سالگی این جنبش را زندگی کند، همانطور که سیزده سال پیش جنبش سبز را زندگی می‌کرد.

سوم- موسوی در این بیانیه، با مردم آغاز می‌کند، با مردم پیش می‌رود و با مردم تمام می‌کند و از این نقطه عزیمت بر علت‌العلل همه نابسامانی‌ها دست می‌گذارد و حجت را بر حکومت و دیگران تمام می‌کند: «ایران و ایرانیان نیازمند و مهیای تحولی بنیادین‌اند، که خطوط اصلی‌‌اش را جنبش پاک «زن، زندگی، آزادی» ترسیم می‌کند. بحرانِ بحران‌ها ساختار تناقض‌آلود و غیرقابل دوام نظام اساسی کشور است. این قدرت غیرپاسخگو و مسئولیت‌ناپذیر است که روزگار را بر ما تاریک می‌سازد و راه را بر بهروزی مردم رنج‌دیده می‌بندد».

چهارم- موسوی پس از تبیین طرح رفراندم قانون اساسی و پروسه تاسیس مجلس موسسان، به جایگاه همراه جنبش باز می‌گردد. با سادگی و فروتنی، به تنگنا‌ها و کمبود‌های طرح اشاره می‌کند. به آنها که می‌گویند «شدنی نیست» انذار می‌دهد که اگر بخواهیم، می‌شود! هیچ حکومتی یارای ایستادگی در مقابل ملت مصمم را ندارد و اگر از سر راه کنار نرود، فرو خواهد پاشید و در آخر به یاری شعر کدکنی، به یک باره با درهم آمیختن عشق و سیاست، فضا را دگرگون می‌کند تا همه اندوهگیان و داغداران فلات را به جستوی شادی فرابخواند.

پنجم- بیانیه موسوی سه دسته را خوش نمی‌‌آید و از هم اکنون برای خنثی‌سازی پیرمردی که راه می‌نمایاند، شمشیر‌ها را از نیام برکشیده‌اند. اولین دسته طبعا ولاییون هستند که در اوج بحران دست و پا می‌زنند و کمرشان زیر بار بحران‌ها و فشار جنبش زن، زندگی، آزادی خم شده است. آنها حالا می‌بینند که «خطر موسوی» جدی و واقعی است و پیرمرد خیز برداشته است تا به یاری ملت، کار نیمه‌کاره جنبش مهسا را تمام کند و کشور را از چنگ آنها رها سازد. آنها این شب‌ها خواب آرام نخواهند داشت و همه تلاش خود را می‌کنند تا از گسترش آتش خیابان اختر، به هر وسیله ممكن، جلوگیری کنند.

دسته دوم از ارکستر ناساز و بدنغمه شاه‌الهی‌ها، مجاهدین و نفرت‌سالارانی تشکیل شده که خشم و کینه عقل‌شان را زائل کرده است. آنها شروع کرده‌اند به پهن کردن هزار باره رخت چرک‌های دهه شصت موسوی به روی بند تا به زعم خود، این قاتل حرفه‌ای و خون‌آشام را افشا کنند. هدف آنها و ماشین تبلیغاتی عظیم‌شان، پاسداری از ساحت سیاست از آلودگی نیست که اگر بود، نخست باید یقه خود، روسای خود و ایل و تبار آنها را می‌گرفتند که از پیش و پس از فاجعه بهمن چه شاهکاری در انداخته‌اند. آنها از این سوسیال-مصدقی سمج به خاطر خطوط قرمز و قدرت بسیج‌اش می‌ترسند و نمی‌‌خواهند جا برایشان تنگ شود. «حفظ نظام بهانه است، خود موسوی نشانه است!»

و سر انجام دسته سوم، زرد‌های سابقا اصلاح‌طلب هستند. موسوی خواب این جماعت را که همین دیروز برای سرداران نامه فدایت شوم امضا کرده بودند، بد جوری آشفته کرده است به گونه‌ای که در همین بیست و چهار ساعت اول به زیر دامن «آقا» پناه برده‌اند که «این لولو برانداز است، جلوی او را بگیر!»

واقعیت اما این است که بیانیه موسوی برای حذف هیچ‌کس، حتی سرداران، خامنه‌ای و اعوان و انصار او نیامده است، مجاهد، شاهی و کینه‌سالار که جای خود دارند! هدف راهبرد موسوی این است که در جریان رفراندم و تاسیس مجلس موسسان، کارت‌ها بر بخورند. سپاهی به پادگان و روحانی به مسجد باز گردند، سیاسیون مهاجر از تبعید به میهن برگردند، احزاب و جامعه مدنی، شادی را به کشور برگردانند و حق حیات هر کس که هوس تجاوز به حقوق مردم را از سر بدر کند، محترم شمرده شود و زندگی مسالمت‌آمیز در فضای آزاد به غلبه بر بحران‌ها و رشد و شکوفایی کشور منجر شود.

نکته ما قبل آخر اینکه خیلی از منتقدان خیرخواه طرح رفراندم، عبور از این پل صراط نازک‌تر از مو را ناممكن می‌دانند و بر این باورند که حکومت استعداد این کار را ندارد، در او ضایع مگردان تخم امید! جز انقلاب راهی نیست! موسوی پاسخ این دوستان را در فرمول ظریف زیر داده است: اگر مردم بخواهند، «ساختار پیشین، بخواهد یا نخواهد فرو می‌ریزد!» اگر بخواهد و عقب بنشیند که چه بهتر و اگر ایستادگی کند، فرو می‌پاشد! این خصلت «هیبریدی» راهکار رفراندم، اغلب از سوی دوستان صادق و نگران ما نادیده گرفته می‌شود.

و سخن آخر در باب بیانیه، برای مردی که در یک شب طولانی سیزده ساله، تمام وقت در کنج اتاق خانه‌اش، به میز بازی زل زده و منتظر فرصتی مانده، شاید این فرصت خیلی دیر و در آستانه طلوع آفتاب در لباس زن، زندگی، آزادی در مقابلش ظاهر شده است. پیر مرد ظاهرا با شیک‌ترین لباس و زیباترین کلام، در آستانه در ایستاده است تا همراه شود. شاید خیلی دیر شده باشد، اما این پوست‌اندازی پیرانه سر، انقدر رشک‌برانگیز و احترام‌انگیز است که بگوییم آنکه در آستانه در، راه می‌نماید، چشم ماست!

شاهد همین فردا با برافراشتن پرچم شورای ملی رفراندم، همراه شویم، برای کارستانی تاریخ‌ساز و بستن فصل سرد تاریخ میهن مشترک‌مان! اگر اراده کنیم می‌توانیم.

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *