بوی جنگ!

با چرخش روحانی به سمت سپاه و خامنه‌ای و رجزخوانی‌های اخير او، اين سوْال به حق مطرح می‌شود که سران ج. ا. چه اهدافی را دنبال می‌کنند. عربده کشی‌های قاسم سليمانی و به موشک بستن دو نفتکش سعودی در تنگه باب المندب به وسيله عوامل حوتی آقايان، ترديدی باقی نگذاشت که کل حکومت به شمول اقتدارگرايان، اصولگرايان و اعتداليون تصميم گرفته‌اند که رابطه با آمريکا را تا سر حد امکان نظامی کنند. آمريکايی‌ها بار‌ها اعلام کرده‌اند که علاقه‌ای به درگيری نظامی با ج. ا. ندارند. دليل اين بی‌علاقگی هم روشن است: تحريم‌های فلج‌کننده، بر بستر بحران شديدی که جامعه، سياست و اقتصاد ايران را فراگرفته، کار خواهند کرد و کمر حکومت را بدون آنکه به شليک گلوله‌ای نياز افتد، خواهند شکست.

جمهوریخواهان آمریکا ظاهرا طرح خاورمیانه بزرگ را مجددا در دستور گذاشته‌اند که در آن شکستن شاخ اسرائیل‌ستیزی حائز اهمیت جدی است و در عین حال، تجربه تلخ عراق به آنها آموخته است که توسل صرف به راه حل و قدرت نظامی، اجرای این طرح استراتژیک را با دشواری بیشتری مواجه خواهد کرد.

واقعیتی است که اقتصاد آمریکا، تا حدود زیادی میلیتاریزه است و تولید و صادر کنندگان جنگ افزار و نظامیان در سیاست آن نقش زیادی دارند. آنها به میدان جنگ به مثابه بازار مصرف می‌نگرند و می‌توان گفت که همیشه طرفدار جنگ‌اند. اما حرف آخر را لزوما همیشه آنها نمی‌زنند. آمریکائی‌ها مدعی هستند که تا کنون بیش از ۷ هزار میلیارد دلار در عراق هزینه کرده‌اند که در مقایسه با آن، کل عواید کمپانی‌های نظامی رقم ناچیزی به حساب می‌آید.

ورود آمریکا به یک درگیری نظامی منطقه‌ای با ج.ا. علاوه بر ایجاد اختلال جدی در پیشبرد طرح خاورمیانه بزرگ، با ورود اجساد نخستین سربازان آمریکایی به کشور، موقعیت جمهوریخواهان در انتخابات میان دوره‌ای و موقعیت ترامپ در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری را به شدت به خطر خواهد انداخت و از منظری صرفا تاکتیکی و کوتاه مدت هم، آنها حداقل به استقبال درگیری نظامی نخواهند رفت.

شکست آخرين تلاش‌های ديپلماتيک روحانی- ظريف در سفر اروپايی، آنها را هم متقاعد کرد که اگر بازی صرفا در عرصه‌های سياسی، ديپلماتيک و اقتصادی ادامه يابد، گذشت زمان تنها به معنی تداوم شمارش معکوس و رسيدن به لحظه صفر فروپاشی از درون خواهد بود و در نتيجه تنها راه نجات نظام و خريدن زمان، بازی با کارت نظامی و کشاندن ترامپ به جنگ‌های نامتقارنی است که نظاميان آمريکايی هيچ علاقه‌ای به شرکت در آن ندارند.

سران نظام بر اين باورند که با نظامی شدن رابطه، خواهند توانست بار ديگر در شيپور دفاع از ميهن و دين بدمند، حرکات اعتراضی مردم را سرکوب و مهار کنند و به بهانه مقابله با دشمن، فقر و گرسنگی را واجب التحمل جلوه بدهند و بدين ترتيب نقشه آمريکايی‌ها برای فروپاشاندن اقتصاد و به شورش کشاندن مردم را خنثی کنند.

ممکن است آمريکايی‌ها، در تداوم نقشه اصلی خود که تداوم جنگ اقتصادی است، در آغاز در مقابل عمليات ايذايی سپاه خويشتنداری نشان بدهند و عمليات تلافی جويانه را به اسرائيل واگذار کنند و تنها پس از آنکه در نزد أفکار عمومی آمريکا و اروپا اين تصور پذيرفته شد که مرکز تحريکات نظامی، نه در واشنگتن بلکه در تهران قرار دارد، با بمباران مراکز اقتصادی و نظامی ايران، در صدد «تنبيه» آقايان بر آيند که البته در آن صورت بحران وارد فاز جديدی خواهد شد و کشور ما به سياهچاله وحشتناک جنگ همه جانبه با آمريکا و متحدان منطقه‌ای و جهانی آن رانده خواهد شد.

خويشتنداری آمريکا به تنهايی، بعيد است که حکومت ايران را از تعقيب نقشه نظامی کردن رابطه، منصرف کند. ج. ا. روی اين احتمال حساب باز کرده و حداقل اعتداليون همه تخم مرغ‌هايشان را در اين سبد گذاشته‌اند، که ترامپ برای فرار از نظامی شدن رابطه، امتياز خواهد داد و حلقه محاصره اقتصادی تکميل نخواهد شد و بار ديگر برای ديبلماسی ميدانی باز خواهد شد.

اعتدالیون با این محاسبه به اردوی اقتدارگرایان پیوسته‌اند و روحانی با اشاره به تنگه‌ها و تنه پهن شده نظامیان آمریکا در منطقه، در واقع همه کارت‌های خود را رو کرده و پوکر رو باز را به بازی با گارد بسته ترجیح داده است، با این امید که بلوف‌ها کارگر واقع شود و ترامپ با اندکی عقب‌نشینی، مفری برای او و جریان اعتدالش بگشاید. نگاهی به نقشه آمریکا برای خاورمیانه بزرگ و موقعیت طرفین در آستانه تکمیل شدن طرح تحریم، می‌توانست به روحانی کمک کند که دچار توهم عقب‌نشینی ترامپ نشود و در پیوستن به سرداران درنگ بیشتری کند.

حمله به کشتی‌های نفتکش سعودی در باب المندب و نسق گیری قاسم سلیمانی، درواقع این هدف را هم دنبال می‌کند که راه برگشت را به روی روحانی ببندند و به میانجی‌گری او پای اصلاح‌طلبان را هم به بهانه دفاع ار دین و میهن به بیعت مجدد با خامنه‌ای بکشانند.

ترامپ وقت زيادی برای از دست دادن ندارد و اگر در مقابل حمله به نفتکش‌ها، واکنش سياسی يا نظامی را انتخاب نکند و ماجرا را به سکوت برگزار نماید، به اعتبارش ضربه سختی خواهد خورد.

آيا استراتژيست‌های کأخ سفيد، ابتکار اداره بازی را، آنگونه که قاسم سليمانی مدعی شده است، به او واگذار می کنند و به عملیات نظامی روی می‌آورند و يا از عمليات جنون آميز آقايان برای منزوی تر کردن ج. ا. و جلب حمايت بيشتر برای «شديدترين تحريم‌های همه تاريخ» بهره خواهند جست؟

هرچه هست، با اين «اصلاح‌طلبان» وارفته و جمهوريخواهان متفرق و کم‌اثر، مردم ايران بازندگان اصلی اين قمار خطرناک هستند که به زعامت خامنه‌ای و سپاه و همراهی روحانی و اعتداليون آغاز شده است و در این بین هیچ چیز زیان‌بارتر از دادن آدرس غلط به مردم، آنهم از موضع صلح‌طلبی و دفاع از میهن نیست: برای دفاع از صلح و میهن، باید خامنه‌ای را از تخت فرمانروائی به زیر کشید! مردم را به ناکجا آباد حواله ندهیم!