دو مقاله در باره بیانیه جبهه اصلاحات

مقاله اول

بیانیه جبهه اصلاحات، آغاز پایان یک دوره!

بیانیه جبهه اصلاحات که شامل یک مقدمه، یازده بند و یک نتجه‌گیری است، در نوع خود متفاوت است. این بیانیه، مماس بر سقف اصلاح‌طلبی دوم خردادی نوشته شده و جا به جا برای عبور از این سقف هم خیز برداشته است.

چرا جبهه اصلاحات در ضعیف‌ترین دوران حیات خود، به این موضع رسیده است؟ پاسخ را می‌توان در مقدمه و مواخره این سند به راحتی مشاهده کرد:

۱- خطر فلج اقتصادی بیش از هر زمان برجسته‌تر شده است.
۲- بازگشت مکانیسم ماشه، مشروعیت جنگ آینده علیه ایران را با برچسب «تهدیدکننده صلح» تأمین می‌کند. بنابراین پیشگیری از این سناریو، فوریت امنیت ملی است.
۳- هرگونه بی‌اعتنایی به ضرورت تغییر، کشور را به مسیر فروپاشی تدریجی سوق می‌دهد.
۴- این لحظه، لحظه تصمیم بزرگ عبور از گذشته و گشودن دروازه‌های آینده‌ای متفاوت است. فردا ممکن است دیر باشد.

مطلب روشن است، آنچه را که مهندس موسوی و همه گذارطلبان در خشت خام می‌دیدند، اکنون اصلاح‌طلبان در آینه می‌بینند: نظام اگر به فوریت تغییرات عمیق ساختاری، سیاستی و مدیریتی را نپذیرد، فرو خواهد پاشید!

این اعتراف دیر هنگام اما، نشانه تغییراتی ژرف در جامعه و انعکاس آن در آینه سیاست است.

روندی که با شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا! دیگه تمومه ماجرا!» آغاز شد، اینک به نقطه جوش رسیده است. جامعه به سه جناح کلان «برانداز»، «گذارطلب» و «تداوم‌طلب» تقسیم شده است. در جبهه تداوم‌طلبی، جایی برای اصلاح‌طلبی نمانده است! در تعادل قوای موجود، زیر سقف « نظام» هیچ چیز را نمی‌‌توان اصلاح کرد. ماندن در این جبهه، به ناگزیر به عبور از پل «روزنه‌گشایی» و ذوب شدن در تداوم‌طلبان اصیل و تبدیل شدن به چرخ پنجم جبهه سیاه «مافیا-سردار-روحانی حکومتی» منجر می‌شود و سرنوشتی شبیه روزنه‌گشایان در انتظار آنها خواهد بود. از این منظر، بیانیه جبهه اصلاحات را می‌توان «آغاز پایان اصلاح‌طلبی دوم خردادی و زیر سقف نظام» و نیز گامی بلند به سوی گذارطلبی دانست.

از برداشتن این گام، تا پیوستن به جبهه گذارطلبان هنوز چند منزل راه مانده است، اما بدون تردید و گزافه‌گویی، می‌توان اطمینان داشت که به اجرا در آمدن برنامه یازده ماده‌ای مندرج در این بیانیه، کشور را در آستانه برگزاری رفراندم قانون اساسی و تشکیل مجلس موسسان قرار خواهد داد. از این زاویه، بیانیه را می‌توان آب جوشی بر خوابگه اقتدارگرایان و روزنه‌گشایان خواب آلود دانست. آنها از دیروز، با جیغ و فریاد «وا اسلاما، وا ایرانا!» و سطلی از اتهامات همیشگی، از خیانت و وادادگی تا جاده صاف‌کنی دشمن، فتنه‌گری، موسادی و بی‌خردی سیاسی، شلیک به نویسندگان بیانیه را آغاز کرده‌اند. این تهاجم با ورود دفتر خامنه‌ای و درج مطلبی با عنوان «خشاب دشمن را پر نکنید» در «صدای ایران»، روزنامه این دفتر، اوج تازه‌ای گرفت.
آنچه این جماعت را بیش از هر چیز دچار شوک و ناباوری کرد، مطالبه «اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی» بود که مثل آب سردی بر پیکر تداوم‌طلبان ریخته شد.

فشاری که از همه طرف‌های اقتدار حاکم، روی نویسندگان بیانیه و جبهه اصلاحات متمرکز شده، در همین نخستین روز‌ها، برخی از اصلاح‌طلبان بدلی و مینی‌بوسی، نظیر حزب ندای ایرانیان را به اعلام برائت علنی از جبهه اصلاحات واداشته است و به کلاغ دم بریده روزنه‌گشایان هم فرصت پرفسورنمایی مجدد اعطا کرد. این اما بخش کوچک و بی‌اهمیت داستان است. اصلاح‌طلبان با علم به این نظریه که جامعه به سمت بحران فیصله‌بخش روان است و تداوم‌طلبی شانسی در آینده ایران نخواهد داشت، و از جمله از ترس غلبه براندازی قهرآمیز، به گذارطلبی روی آورده‌اند. اما تا اینجا، کاملا مراقب هستند که همه پل‌ها با مرکز اقتدار را پشت سر خود خراب نکنند و شاید در تحولات آینده نقش نوعی «میانجی» را برای خود قابل تصور بدانند.

آنها در این بیانیه، از رفراندم قانون اساسی و تشکیل مجلس موسسان به عنوان محور اصلی راهبرد گذارطلبان سخنی به میان نیاوردند و سند را به گونه‌ای بافته‌اند که در آن فاصله روشنی با این راهبرد حفظ شود. تلاش برای ایفای نقش میانجی و زیر سقف شیشه‌ای، خواه ناخواه آنها را در مقابل فشار سنگین تداوم‌طلبان، به درجاتی آسیب‌پذیر می‌کند و در جبهه مقابل هم استقبال از آنها را با تردید روبرو خواهد کرد.

نظر به سیر شتابناک حوادث و آغاز «عصر بی‌دولتی»، ایستادن در این نقطه نمی‌‌تواند چندان دوام بیاورد و احتمالا در روز‌های آینده مرددین بیشتری خرج‌شان را از جبهه جدا خواهند کرد و بخش آینده نگرتر آن، گام‌های بعدی به سوی بیانیه مهندس موسوی را برخواهد داشت.

تا همین‌جا، یکی دیگر از اثرات مهم حضور نه چندان خاموش مردم و جامعه مدنی، به‌ویژه در شکل افکار عمومی غیر رسمی، با بیانیه جبهه اصلاحات آشکار شده است. این را باید به فال نیک گرفت، حرکت جبهه را قدر شناخت و این امید را تقویت کرد که با پیوستن جبهه اصلاخات به گذارطلبی، افق آینده آیران آزاد روشن و روشن‌تر شود. باشد که خطر فروپاشی و براندازی قهرآمیز از سر ایران دور و دور تر باد!


مقاله دوم

خامنه‌ای و آزمون بزرگ جبهه اصلاحات!

شش روز پس از انتشار بیانیه جبهه اصلاحات ایران، سید علی خامنه‌ای از مخفیگاه خود خارج شد تا در نخستین ظهور جدی سیاسی، پس از شکست خفت‌بار در جنگی که گفته بود «سر نمی‌گیرد!»، تمام‌قد در مقابل جبهه اصلاحات بایستد. او با تکرار توهمات ضدملی، ضدانسانی و نابخردانه خود در مورد دشمنی آمریکا با ایران، و با بیان اینکه «یک دولتی، یک قدرتی پیدا شده در دنیا که نسبت به ایران ـــ ایران با این تاریخ، ایران با این عزت، ایران با این ملت ـــ این توقع را دارد که این کشور، این تاریخ، این ملت بزرگ، با همه افتخاراتش، گوش‌به‌فرمان او باشد»، به اصلاح‌طلبان هشدار داد که او ایران و ملت ایران است و برای مذاکره مستقیم و جامع با دولت آمریکا، باید از روی نعش او رد شوند.

خامنه‌ای برای آنکه جبهه اصلاحات و رئیس‌جمهور پزشکیان را از یکدیگر دور کند، با سیاست چماق و هویج، کوشش کرد تا ضمن دفاع از پزشکیان در مقابل افراطیون ولایی، او را بیش از پیش نمک‌گیر خود کند و به او بفهماند که تداوم حیاتش در پست ریاست‌جمهوری، نه در نرد عشق باختن با اصلاح‌طلبان، بلکه در گروی تبعیت از اوست.

همزمان با سخنرانی خامنه‌ای، سپاه پاسداران نیز با انتشار بیانیه‌ای سیاسی، ضمن اظهار مکرر تبعیت از «امام خامنه‌ای»، با اشاره ضمنی به بیانیه جبهه اصلاحات، آنها را بدخواه ایران و ایرانی نامید و مدعی شد که «بدون توجه به عملیات روانی و ماجراسازی‌های رسانه‌ای بدخواهان ایران و ایرانی تا هنگامه نیاز کشور» به حضور در اقتصاد ادامه خواهد داد.

سپاه و خامنه‌ای به‌طور همزمان دو قیچی را بر گلوی پزشکیان و جبهه اصلاحات نزدیک کرده‌اند: پزشکیان باید میان حمایت سپاه و خامنه‌ای یا تداوم شلوغ‌کاری‌های اخیرش، یکی را انتخاب کند و اگر حمایت آنها را می‌خواهد، دور مذاکره با آمریکا، تعلیق غنی‌سازی و این‌گونه امور ممنوعه را خط بکشد. همچنین جبهه اصلاحات باید، پیش از آنکه مرکّب بیانیه ۲۶ مرداد خشک شود، اگر نمی‌خواهد متهم به تسلیم کشور باستانی ایران به ترامپ و قرار گرفتن در صفوف بدخواهان ایران و ایرانی شود، باید اولاً، با طرح خواسته‌هایی نظیر خروج سپاه از سیاست و اقتصاد، پا روی دُم برادران قاچاقچی نگذارد و ثانیاً، با طرح ضرورت تعلیق غنی‌سازی و مذاکره مستقیم با آمریکا، در مقابل شاخ گاو مافیا و گاو بیت قرار نگیرد.

مفاد سخنان خامنه‌ای و بیانیه سپاه، نشان‌دهنده آن است که نقشه دقیقی برای به محاصره درآوردن جبهه اصلاحات و شکستن آن طراحی شده است. برای خامنه‌ای و سپاه، نگرانی‌های جبهه اصلاحات در مورد خطر بازگشت مکانیسم ماشه و خطر فروپاشی اقتصاد کشور، اصلاً اهمیتی ندارد. آنچه برای آنها مهم است همنوایی اصلاح‌طلبان با مهندس موسوی و تکرار نگرانی‌هایی است که موسوی پیش‌تر بر آنها انگشت نهاد و در پیوند با آنها، خواستار رفراندوم قانون اساسی و تشکیل مجلس مؤسسان شد.

جبهه اصلاحات که حدود سی سال تجربه چالش با خامنه‌ای و سپاه را پشت سر دارد، قطعاً می‌بایست منتظر واکنش تند آنها و همنوایی بیت و ستاد با حسین شریعتمداری و بقیه اوباش «کیهان»، «وطن امروز» و «جوان» بوده باشد. ایستادگی در مقابل این یورش همه‌جانبه، فقط با رویکرد به سوی مردم میسر است. آیا سران جبهه، آن‌گونه که موسوی در ۸۸ گفت و بدان گفته پایبند ماند، غسل شهادت کرده‌اند و یا قدر عافیت را بیشتر از ریسک ایستادن پای ایران می‌دانند؟ کارنامه تا امروز بخش‌هایی از جبهه، امید چندانی برای ایستادگی برنمی‌انگیزد، اما در هر حال برای دریافت پاسخ این سؤال، خیلی نباید منتظر ماند!

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *